هدر رفت آب در ایران پنج برابر مصرف کل صنایع کشور است / تعارض منافع در دستگاهها اجازه نمیدهد آبخیزداری توسعه پیدا کند
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو_ ندا زارعی: بر اساس تصوری که در جامعه وجود دارد و رسانهها نیز خواسته یا ناخواسته به آن دامن میزنند، سوء مصرف مردم یکی از مهمترین عوامل کم آبی شناخته میشود از سوی دیگر مسئولان نیز همیشه تاکید دارند که صنایع مقصر اصلی کم آبی در کشور هستند. این در حالی است که عقیده کارشناسان حوزه آب، مناسبترین راه نگهداری و صیانت از ماده حیات، «آبخیزداری» است که آنچنان...
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو_ ندا زارعی: بر اساس تصوری که در جامعه وجود دارد و رسانهها نیز خواسته یا ناخواسته به آن دامن میزنند، سوء مصرف مردم یکی از مهمترین عوامل کم آبی شناخته میشود از سوی دیگر مسئولان نیز همیشه تاکید دارند که صنایع مقصر اصلی کم آبی در کشور هستند.
این در حالی است که عقیده کارشناسان حوزه آب، مناسبترین راه نگهداری و صیانت از ماده حیات، «آبخیزداری» است که آنچنان که باید و شاید به آن توجه نمیشود. برای پاسخ به سوالی از این دست که برای مقابله با کم آبی باید چه اقدامی انجام داد؟ صنایع یا مردم کدام در رابطه با کم آبی مقصرتر هستند؟ و راهکار جهانی برای مدیریت آب چیست؟ گفتوگویی تفصیلی با حمید سینیساز، پژوهشگر حوزه داشتیم. بیشترین هدر رفت آب در کشور ما از چه طریقی است؟ چطور میتوانیم از آن جلوگیری کنیم؟ بر خلاف چیزی که در رسانهها مطرح میشود، بیشترین حجم اتلاف آب به دلیل سوء مصرف مردم نیست. بطورکلی پنج برابر کل مصرف بخش کشلاورزی، شرب، صنعت و خدمات، هدر میرود. عوامل این هدر رفت آب تبخیر، سیلابها و نشتی شبکهها هستند. نشتی شبکهها در مرحله انتقال و توزیع تا قبل از رسیدن به مصرف، با وجود اینکه در برابر تبخیر و سیلابها رقم قابل توجهی به شمار نمیآید اما سهم متنابهی دارد. دولتها به سمت کاهش بخش تلفات آب که اتفاقا بخش قابل توجهی هم هست نمیرود؛ صرفا سعی میکند فاصله شکاف بین مصرف موجود و مصرف بهرهور را کنترل کند. مدیریت تقاضا و پلکانی کردن قبوض نیز فعالیتهایی در این راستا هستند. تبخیر و سیلاب که نسبت به نشتی شبکهها تاثیر بیشتری در هدر رفت آب دارند، همزمان با انجام عملیات آبخیزداری قابل مدیریت و کاهش پیدا کردن هستند. اگر آب هرچه سریعتر بعد از بارش به داخل سفرههای زیرزمینی نفوذ پیدا کند، هم آب از عوامل تبخیر دور میشود و هم از جاری شدن و سیلابی شدن آب جلوگیری شده است. آب در داخل سفرههای زیر زمینی و در داخل بافت خاک با سرعت بسیار آهستهتر از سرعتی که روی سطح زمین دارد حرکت میکند. هدایت آب به سفرههای زیز زمینی تا چقدر میتواند مانع از تبخیر آن شود؟ بر اساس برخی طرحهای آزمایشی ثابت شده است که از سهم 70 درصدی تبخیر که در حال حاضر وجود دارد، میتوان 33 درصد آن را کاهش داد. یعنی دو برابر حجم آبی که در حال حاضر وجود دارد، برایمان آب باقی میماند. علاوه بر این که بدنبال آن احیای پوشش گیاهی و تولیدات اقتصادی بیشتر، امکان سکونت پیدا کردن در اراضی که قبلا این قابلیت را نداشتند، مرغوبیت بیشتر اراضی با بهبود کیفیت و حاصلخیزی خاک، تولیدات کشاورزی، جانوری و محصولات دامی که میتواند در این زنجیره شکل بگیرد را خواهیم داشت. ما این رویکرد را در پیش نگرفتهایم. بعد از اصلاحات ارضی که مدیریت آب ما دولتی شد، این رویکرد تقریبا به صورت کامل کنار گذاشته شده است. فقط در مکانهایی که سیلاب عجیب و غریبی اتفاق میافتد و جان انسانها را میگیرد، از سر اجبار تعدادی بند و موانع ساختهایم که از این اتفاق جلوگیری شود. اجازه ندادهایم که این روند در همه جای کشور تسری پیدا کند. چرا دولتها این سیاست را پیش نگرفتند؟ در سالهای اخیر شاهد ایجاد سدهای بزرگ بودهایم، چرا به سمت این پروژهها که به مراتب هزینههای کمتری دارند، نرفتیم؟ به دلیل اینکه مدیریت ما سازه پسند است و برخی از مسئولان پروژههای بزرگ با ارقام درشت را میپسندند. کارهای کوچکی مانند کاشت بوته و نهال یا ایجاد موانع مکانیکی و بندهای کوچک که هزینه کمتری هم دارد را انجام نمیدهند. این فعالیتها از نظر شرکتها و عوامل مهندسین پروژه بزرگی محسوب نمیشود و آنها را راضی نمیکند. ما دوست داریم آب بیشتر روی سطح زمین بماند و از روی سطح زمین هم به مردم فروخته شود. یک دلیل آن هم میتواند این باشد که در این شرایط همزمان امکان تولید برق نیز وجود دارد که در شرایط آبخیزداری وجود ندارد. وقتی شما سدسازی میکنید علاوه بر اینکه میتوانید این آب ذخیره شده را بفروشید، برق هم میتوانید تولید کنید. اما در آبخیزداری برق تولید نمیشود. میزان برق تولید شده از این روش چقدر است؟ ارزش این را دارد که برای تولید برق، آب را در سدها و در معرض تبخیر نگهداری کنیم؟ بر اساس ترازنامه انرژی وزارت نیرو که سالانه منتشر میشود، متوجه شدیم که از نظر ظرفیت اسمی، 14 درصد ظرفیت نیروگاههای کشور از محل سدهاست. از نظر برق واقعی تولید و تحویل داده شده به شبکه برق، فقط هفت درصد برق تولید شده در کشور از محل سدها است.
چقدر از زمینهای موجود در کشور ما شرایط و قابلیت این را دارند که در آنها آبخیزداری انجام شود؟ مساحت کل کشور 168 میلیون هکتار است. بر اساس گزارشهای مجامع داخلی و بینالمللی، میزان اراضی در معرض فرسایش آبی یا سیلابی که در کشور وجود دارد، مساحتی نزدیک به 125میلیون هکتار است. طبق ادعای خود سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری، از اول تاریخ تشکیل این سازمان، 30 الی 32 میلیون هکتار آبخیزداری انجام شده است. یعنی حدود 90 میلیون هکتار زمین داریم که باید در آنها آبخیزداری انجام شود. در صورتی که برای بسیاری از این زمینها حتی مطالعهای انجام نشده که چه نوع آبخیزداری برایشان مناسب است. سرعت انجام عملیات آبخیزداری در کشور را چطور ارزیابی میکنید؟ سرعت انجام عملیات آبخیزداری در کشور ما در بهترین و بالاترین رکوردهایی که به ثبت رسیده، حدود دو میلیون هکتار در سال است. در حال حاضر بودجهای که به آنها اختصاص مییابد با بودجههای گذشته متفاوت است. در نتیجه با توجه به این بودجهها، سرعت انجام آبخیزداری، یک میلیون هکتار در سال هم نیست.
ما 90 میلیون هکتار زمین داریم که اگر هر سال در یک میلیون هکتار از آن آبخیزداری انجام شود، 90 سال طول میکشد که یک دور کل زمینها تمام شود. عمر سازههای آبخیزداری 90 سال نیست. یعنی عملا این کار با این سرعتی که در حال انجام است، هرگز تمام نمیشود.
30 میلیون هکتاری هم که قبلا در آنها آبخیزداری انجام دادهایم، حدود 50 سال از عمر آنها میگذرد. کارایی گذشته را ندارند. پشت آنها آنقدر رسوبات جمع شده که نیاز به تخلیه دارند تا بتوانند از سیلاب بعدی جلوگیری کنند. هزینههای انجام عملیات آبخیزداری به چه صورت است؟ آیا به علت بالا بودن هزینهها این کار انجام نمیشود یا علت دیگری دارد؟ اتفاقا به دلیل اینکه هزینه کمتری دارد انجام نمیشود. شرکتهای پیمانکاری دولتی دوست دارند ارقام پروژه بزرگ باشد تا آن را انجام دهند. در غیر اینصورت برایشان ارزشی ندارد. به عنوان مثال پیمانکارن وزارت نیرو که گریدهای فنی مهندسی بالایی برای خودشان متصور هستند، پروژههایی را که هزینه آنها کمتر از چندهزر میلیارد تومان است را قبول نمیکنند. در نتیجه از قصد روشی از مدیریت آب را در کشور جا میاندازد که در آن به جای پروژههایی با قیمت 100 میلیون تومان، ارقام بزرگتری جابهجا شود. ما در دستگاههایمان یک تعارض منافع داریم که اجازه نمیدهد پروژه آبخیزداری توسعه پیدا کند. این دستگاهها به چند علت حاظرهستند مدیریت سطحی داشته باشند و با این شیوه مدیریتی آب را در معرض تبخیر قرار دهند. اول اینکه ارقام درشتی در عملیات و پروژهها دریافت میکنند. دوم اینکه هرچقدر آب کم شود برای وزارت نیرو اختیاراتی را به همراه دارد. وقتی شرایط بحرانی باشد، وزارت نیرو برای مدیریت وضعیت، بودجه بیشتری دریافت میکند.
تصمیمات آن از فضای کارشناسی دور میشود و میتواند سریع و ضربتی، بدون نیاز به نقد طرحها توسط کارشناسان تصمیمگیری کند. در فضای غیر بحرانی وقتی یک ایده مطرح میشود، چند نهاد نظارتی درباره آن نظر میدهند. در شرایط بحرانی این موضوع وجود ندارد و میتوانند تصمیم بگیرند. به دلیل اینکه بحران آب برای وزارت نیرو اختیاراتی را به دنبال دارد، عامدانه این سبک مدیریتی را در پیش میگیرد. علاوه بر اینکه منافع شرکتهای زیرمجموعه خودش نیز از این طریق تامین میشود.