هر روایت دربارهی حاج قاسم میتواند یک کتاب باشد
یک نویسنده گفت: در مورد حاج قاسم هر روایت میتواند یک کتاب باشد، مانند کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم».
نشست معرفی و بررسی کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم»، شنبه (10 دیماه 1401) با حضور سعید علامیان و جواد کلاته عربی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
جواد کلاته عربی در این نشست گفت: چند سال از شهادت حاج قاسم میگذرد و ما با آثار متعددی در مورد این شخصیت روبهرو هستیم. در حدود 600 اثر درباره حاج قاسم منتشر شده که تقریبا هیچ اثر جدی به چشم نمیخورد و متأسفانه در حوزه کتاب هنوز با کتاب جدی در مورد این شخصیت روبهرو نشدهایم.
وی افزود: نکته دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که ما در مورد حاج قاسم چگونه میتوانیم بنویسیم؟ کتاب «پیغام ماهیها» که از تولد تا شهادت شهید همدانی را دربرمیگیرد، نمونه خوبی در این زمینه است؛ روایتی از زندگی این شهید به روایت آدمهایی که پیرامون وی بودند. زندگینامهنویسی شاید گونهای باشد که به ذهن میرسد، ولی در مورد شخصیت حاج قاسم نمیتواند حق مطلب را ادا کند، زیرا با شخصیت بسیار بزرگی روبهرو هستیم که منشأ اثرات بسیار بزرگی بوده است.
این نویسنده بیان کرد: در سالهای جنگ حاج قاسم فرمانده لشکر ثارالله بود. بعد از جنگ به مبارزه با اشرار پرداخت و مقطع سوم حضور وی در نیروی قدس سپاه بود. با حجم انبوهی از اطلاعات در مورد حاج قاسم روبهرو هستیم. هر کاری در مورد این شهید انجام شود، تنها پنجره کوچکی به آن اتفاقات بزرگ باز کرده است. روایت شخصی افراد از شهید سلیمانی نیز میتواند یکی از این گونهها باشد؛ کسانی که سالها با ایشان حشر و نشر داشتند، روایت شخصی آدمهایی که پیرامون شهید سلیمانی زندگی و تنفس کردند.
وی افزود: در مجموعه روایت فتح در قسمتی به نام «از چشمها» هر کس روایت خود را از یک شهید بیان میکرد و در نهایت این روایتها به کتاب تبدیل میشد. ولی در مورد حاج قاسم هر روایت میتواند یک کتاب باشد؛ مانند کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم».
در ادامه این نشست سعید علامیان نویسنده کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم» درباره تفاوت این کتاب با کتابهای دیگری که درباره حاج قاسم نوشته شده، گفت: چاپ 600 اثر در مورد حاج قاسم یک رویداد کمنظیر است. از دهه 60 با علی شیرازی آشنا شدم. وی بهعنوان یک رزمنده در لشکر ثارالله حضور داشت، من در آن زمان در روزنامه جمهوری اسلامی صفحهای به نام جبهه و جنگ داشتم و با لشکرها در ارتباط بودم و لشکرهای استانی را بهصورت مکاتبهای کار میکردم. علی شیرازی دست به قلم بود و دلنوشتههای لشکر را میفرستاد. آشنایی دورادور شروع شد و من برای نوشتن خاطرات علی شیرازی با وی آشنا شدم. البته خاطرات علی شیرازی هنوز به چاپ نرسیده است. وقتی حادثه شهادت حاج قاسم اتفاق افتاد، علی شیرازی به خاطرات زیادی که از حاج قاسم داشت، اشاره کرد و قرار اولین مصاحبه را گذاشتیم. در جلسات نخست افق این کار مشخص نبود، ولی بعد از چند جلسه فهمیدم چه سیری را طی میکنیم؛ براساس سبک زندگی و سیره حاج قاسم پیش رفتیم.
وی افزود: اولین بار حاج قاسم را در کربلای 5 دیدم. سال 1365 و روز اول عملیات بود که بروجردی، مسئول مطبوعات جنگ سپاه به من گفت که قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ثارالله است. با وی گفتگو کنید. در آن قرارگاه شخصیتهایی همچون شمخانی، محمد باقری و... حضور داشتند. حاج قاسم از موتور پیاده شده بود که خودم را معرفی و گفتم که خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی هستم و پرسیدم عملیات چطور بود؟ ایشان گفت: هر چه بود، خدا را دیدیم. هر چه بود خدا بود و حضرت صاحبالزمان (عج). پرسیدم: روحیه بچهها چطور بود؟ چشمهایش روی هم رفت، حس کردم فکر میکند، اما به خواب رفته بود. برادر پیکی که کنارش ایستاده بود، گفت: برادر ناراحت نشو. بنده خدا 70 ساعت است که نخوابیده! این مصاحبه ناتمام من از حاج قاسم بود که نوشتم و سال گذشته چاپ شد. حاج قاسم وجود بینظیر و بی بدیلی بود.
جواد کلاته عربی در پاسخ به این پرسش دبیر نشست مبنی بر اینکه «در این کتاب یکی از نکاتی که میتواند مثل یک چاقوی تیز عمل کند، روایت راوی در کتاب است. راوی شیفته حاج قاسم است، از سویی دیگر دقیق بودن اطلاعات میتواند مفید باشد، این نکات را چگونه میتوان بررسی کرد؟»، بیان کرد: علی شیرازی بسیار به حاج قاسم نزدیک بود، اما من انتظار دیگری از کتاب داشتم. این خاطرات از فروردین 65 که تبلیغات لشکر را برعهده میگیرد و تا پایان جنگ که این مسئولیت را عهدهدار است، ادامه دارد. در پایان کتاب که به روایت تشییع پیکر شهید سلیمانی میپردازد با یکسری وقایع روبهرو هستیم.
او می گوید: کتاب «پسرهای ننه عبدالله» را از سعید علامیان خوانده بودم و دنبال چنین روایتی بودم. در کنار این خاطرات یکسری خاطرات مشهور و عمومی هم داریم. بعضی از روایتها عموما منتشر شدهاند و بخشی دیگر سیره عملی حاج قاسم است؛ احترام به خانواده شهدا در اولویت الگوی رفتاری حاج قاسم و جزو سیره عملی او بود. ویژگیهای خصوصی و شخصی حاج قاسم شنیدنی است. کتاب «حاج قاسمی که من میشناسم» مجموعهای از خاطرات شخصی، ناگفته و مجموعهای از همه اینهاست.
سعید علامیان نیز در پاسخ به این پرسش که «آیا همه آنچه راوی روایت کرده در کتاب هست و آیا تدوین کتاب با شما بوده یا راوی هم نظر داده است؟»، گفت: خاطرات شفاعی با دو بال حرکت میکند، یک راوی و دوم روایتگر که هیچکدام به تنهایی نمیتوانند کار را پیش ببرند و این امر نیازمند همکاری متقابل است. در عرض سه ماه پس از شهادت حاج قاسم کتابهای متعددی به چاپ رسید که برخی حاوی اطلاعات اشتباه بود و با توجه به اینکه ایشان مشاور فرهنگی فرمانده کل قوا نیز هستند، بسیار در این زمینه دغدغه داشت.
وی افزود: در واقع اگر درباره شخصیت یک شهید غلو کنیم، دوباره شهید میشود. کتاب باید باورپذیر باشد و این کتاب را مخاطب باور میکند. حاج قاسم خودش بزرگ است و نیاز به غلو ندارد. حاج قاسم رفقای بیشماری دارد. در روضه خانگی حاج قاسم، فقط علی شیرازی به عنوان روحانی مجلس دعوت میشد که این یک تجربه خاص است. هرچه بیشتر به یادداشتهای روزانه دست پیدا کنیم، روایت بهتر میشود. دفترهای خاطرات ایشان بهنوعی تاریخ لشکر ثارالله است.
این نویسنده اظهار کرد: در روایت بخشی به نام تواتر داریم. یک روایت از چند نفر بیان میشود که در این تواتر راوی مهم است. تدوین نیز یک هنر است، باید هر چیزی را به اندازه بیان کرد. در روایتها با اسمهای متعددی روبهرو هستیم که مخاطب نمیشناسد و سعی داریم تا جغرافیای مناطق را هم بیان کنیم. بههر حال این کار کوتاهنوشت و موجز است. بهنظر خودم چیزی از قلم نیفتاده است.
در ادامه جواد کلاته عربی درباره چینش کتاب و تدوین خوب آن، گفت: کتاب خوشخوان است. متن مستند شده و از دستنوشتههای علی شیرازی در آن استفاده شده است. نکته دیگر اینکه راوی دو ملاحظه دارد؛ یک ملاحظه اینکه روایت صحیح را از بین بعضی از ماجراها بیان کند. ملاحظه دوم این است که علی شیرازی حرفهای بسیار زیادی هم دارد که در کتاب آورده نشده است.
سعید علامیان در پایان در پاسخ به این پرسش که «آیا شاخصه موجز بودن را مبتنی بر شخصیت یا راوی جلو بردهاید یا خودتان به این نثر رسیدهاید؟»، بیان کرد: این موضوع حاصل یک تجربه 40 ساله است. آنها که از روزنامهنگاری به نویسندگی میرسند، عموما این ویژگی را در نوشتههایشان میبینید، چون برای عموم مینویسند. یکی از ویژگیهای مطبوعات رواننویسی است. باید طوری نوشته شود که خواننده با یکبار خواندن به عمق مطلب پی ببرد. با تیتر نیز مفهوم دقیقی را به مخاطب میرسانیم. حتی من خاطرهنگاری را از صفحه جبهه و جنگ شروع کردم. کتاب اگر بتواند از اول تا آخر در دست مخاطب دوام بیاورد، معلوم است که خوانده شده و کتاب موفقی است.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات