«وضع طبیعی»؛ عرصه خشونت یا آزادی؟
از نظر توماس هابز "انسان گرگ انسان است"؛ بنابراین هنگامی که دولتی در کار نبود، آدمها از ترس یکدیگر یا به طمع بدست آوردن منافع بیشتر، یکسره در کار اعمال خشونت علیه یکدیگر بودند. اما جان لاک انسان را ذاتا موجودی نیکسرشت میدانست.
عصر ایران - وضع طبیعی (State of Nature) مفهومی برآمده از فلسفه سیاست است که در نظریههای اخلاقی و مذهبی و غیره هم کاربرد دارد. در فلسفه سیاست، مفهوم وضع طبیعی پیوند عمیقی با مفهوم "قرارداد اجتماعی" دارد.
در بین فیلسوفان سیاست، توماس هابز و جان لاک مهمترین متفکرینی هستند که درباره "وضع طبیعی" ایدهپردازی کردهاند. هر دو فیلسوف معتقدند انسان قبل از تاسیس دولت در وضع طبیعی میزیست اما به دلایلی تصمیم گرفت از این وضع خارج شود و به همین دلیل با تکیه بر قرارداد اجتماعی، نهاد دولت را در زندگی خودش پدید آورد.
با این حال توصیف هابز و لاک از وضع طبیعی به کلی متفاوت است. هابز انسان را ذاتا ترسو و پرخاشگر و حریص میدانست و به همین دلیل معتقد بود در وضع طبیعی "جنگ همه علیه همه" برقرار بوده است.
از نظر هابز "انسان گرگ انسان است"؛ بنابراین هنگامی که دولتی در کار نبود، آدمها از ترس یکدیگر یا به طمع بدست آوردن منافع بیشتر، یکسره در کار پرخاشگری و اعمال خشونت علیه یکدیگر بودند.
اما جان لاک، که جزو پدران لیبرالیسم است، مثل سایر لیبرالها انسان را ذاتا موجودی نیکسرشت میدانست و معتقد بود در وضع طبیعی، خشونت سکه اصلی بازار زندگی آدمی نبود ولی انسانها برای دستیابی به شرایط بهتر، تصمیم گرفتند با تاسیس دولت از وضع طبیعی عبور کنند.
جان لاک و توماس هابز
مطابق نظر هابز، انسانها برای عبور انسان از بدویتِ پرخشونتِ وضع طبیعی، دولت تاسیس کردند. اما چرا انسان بدوی و درنده وضع طبیعی، عقلش به تاسیس دولت قد داد؟ چون هابز ترس را یکی از مبانی عقلانیت میدانست. انسانها از ترس یکدیگر، عقلانیت پیشه کردند و دولت تاسیس نمودند.
هابز معتقد بود که دولت گاه به زور تاسیس شده و گاه با رضایت. اما در هر دو صورت، مبنای تاسیس و تداومش ترس بوده. وقتی که کسی با تکیه بر قدرت و زور، موفق به تاسیس دولت میشد، مردم از ترس او تن به اطاعت از او میدادند. اما گاهی هم مردم از ترس یکدیگر، رضایت میدادند به تاسیس دولت.
اما لاک معتقد بود که انسان در وضع طبیعی، آزاد بود و خردمندانه (یعنی موافق قانون طبیعت) زندگی میکرد اما برای افزایش توانایی های خودش و بهرهمندی بیشتر از زندگی، تصمیم گرفت دولت تاسیس کند. از نظر لاک، دولت قطعا امنیت را در زندگی بشر افزایش داد ولی افزایش کارایی انسان و ارتقای کارآمدی جوامع انسانی نیز یکی از دلایل اصلی تاسیس دولت بود.
لاک وضع طبیعی را مصداق جامعه مدنی و جامعه واجد دولت را مصداق جامعه سیاسی میدانست. در جامعه مدنی به معنای مورد نظر لاک، دولتی وجود نداشت. امروزه نیز در جامعهشناسی سیاسی، "جامعه مدنی" حوزهای از زندگی بشر است که در برابر "دولت" قرار میگیرد.
البته لاک مفهوم جامعه مدنی را به معنای امروزین به کار نمیبرد. جامعه مدنی به معنای امروزین، بخشی از همان چیزی است که لاک آن را جامعه سیاسی مینامید. در جامعهشناسی سیاسی نیز مفهوم "دولت" در واقع به معنای "حکومت" به کار میرود. یعنی حکومت (یا نظام سیاسی) در تعامل و تقابل با "جامعه مدنی" قرار دارد.
از نظر لاک، نفس عبور به "جامعه سیاسی" مصداق تاسیس دولت در زندگی بشر بود. هابز هم مثل لاک، عبور از وضع طبیعی را عین تاسیس دولت در زندگی انسان میدانست.
ژان ژاک روسو هم فیلسوف مشهور دیگری است که مفهوم وضع طبیعی را در دفاع از نظریه قرارداد اجتماعی به کار برده است. روسو مثل لاک به انسان خوشبین بود و وضع طبیعی را، برخلاف هابز، وضعی خونبار و خشونتبار نمیدانست. او همچنین مثل لاک معتقد بود انسان برای بهروزی بیشتر و نیز برای مهار بهتر مصائب برآمده از طبیعت، از وضع طبیعی خارج شد.
ژاک ژاک روسو
تفاوت رای روسو با لاک در این است که روسو عبور از وضع طبیعی را مصداق ورود به جامعه میداند. یعنی مثل هابز تاسیس دولت و تاسیس جامعه را مترادف میداند. اما لاک، چنانکه گفتیم، معتقد بود جامعه قبل از تاسیس دولت وجود داشته و ظهور دولت در زندگی بشر به معنای عبور از جامعه مدنی به جامعه سیاسی بوده است.
ولی روسو برخلاف هابز و لاک که هر کدام به دلایلی مدافع عبور از وضع طبیعی بودند و از "جامعه" و "دولت" دفاع میکردند، معتقد بود عبور از وضع طبیعی اگرچه برای زندگی راحتتر ضرورت داشته، ولی انسان با تاسیس "دولت" و زیستن در "جامعه"، در وادی تباهی اخلاقی گام نهاده است.
روسو معتقد بود «انسانها خوب به دنیا میآیند ولی جامعه آنها را شرور میسازد.» او معتقد بود تمدن انسانها را به فساد کشانیده و انسانهای خوشبخت کسانی هستند که به طبیعت نزدیکترند. به همین دلیل، او حتی بیشتر از لاک مدافع وضع طبیعی بود.
نهایتا باید گفت وضع طبیعی از نظر هابز شرارتآمیز بود؛ ولی لاک آن را وضعیتی اخلاقی میدانست که البته عبور از آن و زیستن در یک جامعه سیاسی آزاد، ارجحیت دارد؛ اما روسو نه تنها وضع طبیعی را اخلاقی میدانست، بلکه باقی ماندن در آن را بهتر از زیستن در هر گونه جامعه دولتبنیاد و متمدنی میدانست. فارغ از اینکه آن جامعه استبدادی باشد (مثل جامعه مطلوب هابز) یا آزاد باشد (مثل جامعه مطلوب لاک).
*معنی علمی واژه های زیر را هم بخوانید:
"فمینیسم"؛ از ارتقاء جایگاه زنان تا دشمنی با مردان
"ملت"؛ برآیند اراده با هم زیستن
"دولت"؛ مفهومی فراتر از حکومت"اقتدار"؛ مبنای دولتِ باثبات
"اصلاحات"؛ پروژهای حکومتی در واکنش به مطالبات جامعه "مشروعیت"؛ از حکمرانی خوب تا اطاعت مردم________________________
در "واژهخانه عصر ایران"، کلمات و اصطلاحات سیاسی را به زبانی ساده و علمی توضیح می دهیم. اگر می خواهید معنای واژه ای را توضیح دهیم، زیر همین مطلب برایمان بنویسید.
کانال عصر ایران در تلگرام