پایان بد در انتظار جنگ پوتین علیه اوکراین
پوتین مصمم است تا ثبات اروپا را بر هم بزند. او مانند دیگر اسلافش، خودش جنگ انتخابی را آغاز می کند با این باور که منافع آن بیشتر از هزینه ها خواهد بود. این به ایالات متحده و شرکای آن بستگی دارد که ثابت کنند او در محاسبات خود به شدت اشتباه کرده است.
به گزارش اقتصادنیوز، صبح امروز، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، فرمان آغاز عملیات نظامی در خاک اوکراین را صادر کرد و شهرهای بزرگ اوکراین زیر آتش موشک ها و حضور نظامیان روس قرار گرفته اند. هیئت تحریریه روزنامه نیویورک تایمز، با انتشار سرمقاله ای با عنوان «حمله نظامی پوتین به اوکراین واقعاً درباره چیست؛ هیچ توجیهی برای تهاجم گستاخانه وجود ندارد» به واکنش نسبت به این مسئله پرداخته است.
برگزاری دوره پیشرفته رهبری خطرناک و مخرب
پس از آن که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در سخنرانی خود وعده «غیر نظامی سازی» کشور همسایه را داد، انفجارهایی در شهرهای سراسر اوکراین در اوایل صبح پنجشنبه گزارش شد و به نظر می رسد که هر گونه امیدی برای حل مسالمت آمیز بحران تمام شده باشد. اوکراین روز چهارشنبه حالت فوق العاده 30 روزه اعلام کرد، نیروهای نظامی ذخیره را فراخواند و به شهروندانش هشدار داد خاک روسیه را ترک کنند. اتحادیه اروپا اعلام کرد که برای رسیدگی به هجوم بزرگ پناهجویان در اثر یک جنگ خانمان برانداز آماده می شود. بازارهای مالی در حال آماده شدن برای آشفتگی هستند که جنگ زمینی و تحریم ها می تواند اقتصاد جهانی را در نوردد.
به دلیل همه این علت ها، ولادیمیر پوتین در حال برگزاری یک دوره کلاس کارشناسی ارشد رهبری خطرناک و مخرب است و این ماجرا اهمیت این مسئله را ضروری تر می کند که جو بایدن و سایر کشورها قاطعانه در کنار هم در برابر تهدیدها، ظاهرسازی ها و اطلاعات غلط بایستند و در رویارویی با پوتین کنار هم و پرانرژی باقی بمانند. او به وضوح بازی طولانی را آغاز کرده و غرب باید آماده ادامه دادن این بازی شود و به پوتین بفهماند عواقب اقدامات غیرقابل قبول خود را خواهد پرداخت.
چه کسی حق کشورگشایی داده؟
دامنه جاه طلبی اعلام شده پوتین برای بسیاری از جهان نگران کننده و گیج کننده است. همانطور که بایدن پرسید به نظر پوتین چه کسی به او این حق را داده که قلمروی که متعلق به همسایگانش است را جزئی از کشور خود اعلام کند؟
همه اینها روشن می کند که هدف از حمله پوتین در درجه اول مربوط به ناتو یا مسئله امنیت نیست. همه چیز در مورد تصور بیگانه هراسانه، امپریالیستی و گمراه او است که اوکراین ذاتاً زائده روسیه است و استقلال آن حاصل یک اتفاق تاریخی و حاکمان غاصبش است. در این صورت دامنه به رسمیت شناختن استقلال کشورهای جداییطلب در اوکراین نه تنها به مناطق تحت کنترل نیروهای طرفدار روسیه، بلکه به استانهای دیگری نیز تسری پیدا خواهد کرد که به بخش بزرگی از خاک اوکراین - بندر مهم ماریوپل را هم شامل میشود - میرسد.
بزرگی نقشه شطرنج روسیه خیره کننده است. دیدگاه پوتین در مورد چگونگی ارتباط اوکراین با روسیه، نارضایتی او از تجاوز غرب به آنچه که او به عنوان حوزه نفوذ روسیه میداند، رویکرد او در مورد جایگاه روسیه در اروپا و جهان، هر چه که باشد، تهاجم غیرقانونی به یک کشور مستقل اروپایی، اعلان جنگ بدون دلیل در مقیاس وسیع، در قاره و در قرنی که تصور میشود دیگر امکانپذیر نیست، ناموجه است.
پوتین باید در نظر بگیرد که این برای مردمش چه معنایی دارد، مردمی که او روز به روز در مورد تهدیدات ادعایی و کوتاهی های اوکراین و غرب به آنها دروغ می گوید. برای ملتی که در طول قرن گذشته از جنگ و حکومت توتالیتر به طرز وحشتناکی آسیب دیده است، کیسههای جنازه دوباره به روسیه برمیگردد.
رویکرد جدید در مدیریت بحران در عصر رسانههای اجتماعی
بایدن، به نوبه خود، این بحران را با سختی، صبر، عزم و حزم مدیریت کرده و مرتباً آنچه را که اطلاعات آمریکا در مورد نقشه های پوتین می دانست، فاش کرد. این رویکردی جدید برای مدیریت بحران در عصر رسانههای اجتماعی بود و احتمالاً به سختتر شدن تصمیم اروپاییها در طول استقرار مبهم چند ماهه نیروهای روسیه در مرز اوکراین کمک کرد. پوتین باید ببیند که این چهره مصمم دموکراسی برتر و قدرتمندترین کشور جهان است.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، دیداری را که قرار بود هفته جاری با سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه برگزار شود، لغو کرد. در نامه ای به لاوروف، بلینکن گفت که محدودیت های دیپلماتیک وجود دارد «اگر روسیه آماده برداشتن گام های قابل اثبات برای ارائه هر درجه ای از اعتماد به جامعه بین المللی باشد، آمریکا در مورد تنش زدایی و یافتن راه حل دیپلماتیک جدی است».
بایدن و متحدان آمریکا در ناتو به درستی اعلام کرده اند که جنگ با روسیه بر سر اوکراین غیرقابل تصور است. اوکراین که از نظر نظامی بسیار ضعیف تر از روسیه است، باید به تنهایی بار این حمله را متحمل شود، اگرچه همانطور که بایدن هشدار داد، تحریمها علیه روسیه هزینههای اقتصادی گستردهای برای اروپا و ایالات متحده خواهد داشت که با افزایش اجتنابناپذیر هزینه انرژی شروع میشود.
اثرات دو جانبه تحریم ها
بایدن هنوز درب زرادخانه تحریم ها را به طور کامل باز نکرده است. تا زمانی که کوچکترین شانسی برای جلوگیری از یک تهاجم تمام عیار وجود دارد، او و متحدان و شرکای او چماق و هویج را حفظ خواهند کرد، هرچند تعداد کمی گزینه برای این مسئله باقی مانده است. این می تواند شامل اعلام جنایتکاران جنگی وابسته به پوتین باشد که در هر نقطه خارج از روسیه دستگیر می شوند و دسترسی تعداد محدودی بانک به سیستم مالی جهانی تاکنون مسدود شده است. شاید تجارت در طیف گسترده ای از فناوری های مورد نیاز صنعت روسیه هم تحریم شوند.
این تحریمها به غرب، بهویژه آلمان آسیب میزند و روسیه ممکن است از طریق حملات سایبری یا ابزارهای دیگری که میتواند بازارهای جهانی انرژی را متزلزل کند، دست به تلافیجوی بزند. چنین هزینههایی با خسارات ناشی از حمله روسیه سنجیده خواهد شد.
هیچ توجیهی برای تهاجم گستاخانه وجود ندارد
تحلیلگران و مورخان برای مدت طولانی بحث خواهند کرد که آیا نارضایتی های پوتین در واقعیت پایه هایی دارد یا خیر، آیا ایالات متحده و متحدانش در گسترش ناتو بیش از حد سرسخت بودند یا خیر، آیا دغدغه های روسیه در این باور که امنیتش به خطر افتاده است، موجه است یا خیر. همچنین در مورد اینکه آیا بایدن و دیگر رهبران غربی می توانستند برای آرام کردن پوتین بیشتر تلاش کنند. این ها سؤالات داغی است که تا مد تها وجود خواهد داشت.
اما هیچ توجیهی برای تهاجم گستاخانه به همسایه ضعیف تر وجود ندارد. برای پاسخ دادن به سوال نگران کننده بایدن، هیچ کس و هیچ چیز به پوتین حق تصرف سرزمین یا تصمیم گیری در مورد سرنوشت کشورهای همسایه را نداده است. عواقب تجاوز او برای اوکراین وحشتناک و برای غرب دردناک خواهد بود و هزینه هنگفتی را برای روسیه در زمینه زندگی و توقف توسعه در پی خواهد داشت. برای همه اینها، مسئولیت کامل بر عهده پوتین است.
یک جنگ انتخابی
همچنین ریچارد هاس، تحلیل گر سرشناس مسائل بین الملل، رئیس شورای روابط خارجی در ایالات متحده و نویسنده کتابهای، «جنگ ضروری، جنگ انتخابی: خاطرات دو جنگ عراق» و «جهان: یک مقدمه کوتاه»، در واکنش به تهاجم کرملین علیه اوکراین یادداشتی با عنوان «غرب باید به پوتین نشان دهد که در اقدام به یک جنگ انتخابی چقدر اشتباه می کند» در روزنامه نیویورک تایمز، به این مسئله واکنش نشان داده است:
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه گفته که تصمیم دارد یک «عملیات نظامی ویژه» در شرق اوکراین انجام دهد. اوایل این هفته، او به ارتش خود دستور داده بود که به دو منطقه در شرق اوکراین بروند و این ادعا کرد ادعای کرد که قصد او برای تهاجم یک دروغ بزرگ است. این اقدام علاوه بر تجاوز، نقض آشکار اصل حقوقی اساسی است که مرزهای بینالمللی را نباید با زور تغییر داد و کشورهای مستقل در تصمیمگیری آزادند.
دو نوع جنگ وجود دارد: جنگ های ضروری، برای حفظ منافع ملی حیاتی و شامل استفاده از نیروی نظامی به عنوان آخرین راه حل، مانند جنگ جهانی دوم و جنگ خلیج فارس در سال 1991. و جنگهای انتخابی - مداخلات مسلحانه در غیاب منافع ملی حیاتی یا علیرغم وجود گزینههایی که شامل نیروی نظامی نمیشود. جنگهای ویتنام، عراق و پس از یک مرحله محدود اولیه، افغانستان در این دسته اخیر قرار میگیرند.
مداخله نظامی پوتین قطعاً یک جنگ انتخابی است. توجیهات رئیس جمهور روسیه بی فایده است: هیچ اتفاق نظری در مورد ورود اوکراین به ناتو در دهه آینده یا بعد وجود نداشت و ندارد. هیچ تهدیدی برای روس زبان ها و روس تبارها در اوکراین وجود نداشته و نیست. و ایالات متحده و ناتو آمادگی خود را برای بحث در مورد ترتیبات امنیتی اروپا که منافع مشروع روسیه را در نظر می گیرد، ابراز کرده اند. در عوض، پوتین راه جنگ را انتخاب می کند. این امر مستلزم پاسخی مصمم و جامع از سوی غرب است. جنگ انتخابی پوتین پاسخی ضروری را می طلبد.
جلوگیری از تجاوزکاری بیشتر
هدف غرب باید مجازات روسیه و منصرف کردن آن از تجاوز بیشتر باشد. تعلیق خط لوله نورد استریم 2 توسط آلمان شروعی قوی است، همانطور که تحریم های مالی دو بانک روسی و بدهی دولتی روسیه که روز سه شنبه توسط رئیس بایدن اعلام شد، آغازی قوی بود. اقدامات هدفمند دیگری باید دنبال شود و ظرفیتهای نظامی اوکراین و ناتو، بهویژه در کشورهای نزدیک به روسیه، باید به تقویت خود ادامه دهند. باید به پوتین فهماند که اقداماتی که قبلا انجام داده عواقب معناداری خواهد داشت.
اما اگر مداخله روسیه مقدمه ای برای تلاش برای اعمال کنترل بر کل اوکراین و برکناری دولت آن باشد، همانطور که کاملا محتمل است، ایالات متحده و متحدانش در ناتو باید اقدامی فراتر انجام دهند. پس هدف باید گسترش حمایت از اوکراین - به شکل نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و دیپلماتیک - تا حدی باشد که هزینههای هر گونه اشغال روسیه را به میزان قابل توجهی افزایش دهد.
این باید امکان پذیر باشد، حداقل به این دلیل که تقریباً 190000 سرباز روسیه و نیروهای جدایی طلب مورد حمایت روسیه که در اوکراین یا نزدیک آن هستند، بعید است که بتوانند به راحتی کشوری با وسعت و جمعیت اوکراین را آرام کنند. برای روسیه، هزینه ها در حال حاضر بالا خواهد بود. اگرچه تحریم ها علیه مجموعه وسیع تری از افراد و موسسات مالی نزدیک به پوتین و حیاتی برای اقتصاد روسیه بسیار دور از این هدف است، می توان سطح آنها را گسترش داد - و به موازات آن تولید نفت و گاز در ایالات متحده و خاورمیانه را افزایش می دهد. برداشتن بالشتک قیمت های بالای انرژی از زیر سرکرملین، که مدت ها برای دولت درآمد بادآورده به ارمغان آورده، بهترین تحریم خواهد بود.
ایالات متحده همچنین باید به افشای اطلاعات خود اهداف غافلگیرانه روسیه را افشا می کند، ادامه دهد. رسانه های کلاسیک و اجتماعی با پتانسیل دسترسی به خبرنگاران و جامعه مدنی روسی باید با روایت کرملین مقابله کنند. و تصاویر آنچه در داخل اوکراین در حال وقوع است باید به گوش جهانیان برسد و هیچ شکی در مورد تلفات جانهای بیگناه ناشی از ماجراجویی پوتین باقی نگذارد.
رویارویی با روسیه بی دردسر نیست
در یک سطح استراتژیک تر، ایالات متحده شاید تلاش کند تا فاصله ای بین چین و روسیه ایجاد کند. این یک شبه اتفاق نمی افتد، اما دولت بایدن شاید دیپلماسی خصوصی خود را با چین افزایش دهد و خطرات اقتصادی و استراتژیک - از جمله مجازات مالی و افزایش احساسات ضد چینی در غرب - را در ارتباط نزدیک با روسیه متجاوز برجسته کند. اکنون نیز زمان خوبی برای از سرگیری گفتوگوهای استراتژیک سطح بالا با چین و جستجوی مسائل مشترک است، مثلاً در مورد افغانستان و تغییرات آب و هوایی، جایی که دو دولت ممکن است همکاری کنند.
در صحنه بین المللی، دولت ها در همه جا باید از پیروی از رهبری روسیه در به رسمیت شناختن استقلال دو منطقه اوکراین منصرف شوند. اوکراین و دوستانش باید نه تنها به شورای امنیت سازمان ملل متحد، بلکه در مجمع عمومی که روسیه در آن حق وتو ندارد، این مسئله را مطرح کنند. علاوه بر این، دولتهای اروپایی باید افکار عمومی خود را برای افزایش عمده پناهندگانی که از اوکراین فرار میکنند آماده کنند و دلیل حمایت از آنها را مطرح کنند و به شهروندان اروپا و ایالات متحده باید در مورد احتمال حملات سایبری و کمبود انرژی هشدار داده شوند. رویارویی با روسیه بی دردسر نخواهد بود.
پایان بد جنگ های انتخابی
اما تاریخ جنگ های انتخابی چشم انداز خوبی را ارائه می دهد. در حالی که خیلی ها خوب شروع می کنند، بیشتر آنها - به ویژه آنهایی که جاه طلب هستند - پایان بدی دارند. کشورهای مداخله گر تمایل دارند دشواری غالب شدن یا تبدیل موفقیت های میدان جنگ به دستاوردهای پایدار را دست کم بگیرند. به تدریج، کسانی که در خانه هستند، از تحمل هزینههای فزاینده مرتبط با دستیابی به اهداف دست نیافتنی خسته میشوند. تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، که در سال 1979 آغاز شد، نمونه ای از این موارد است که برای یک دهه به طول انجامید و به شدت به اقتدار این کشور لطمه زد.
با این حال، پوتین مصمم است تا ثبات اروپا را بر هم بزند. او مانند دیگر اسلافش، خودش جنگ انتخابی را آغاز می کند با این باور که منافع آن بیشتر از هزینه ها خواهد بود. این به ایالات متحده و شرکای آن بستگی دارد که ثابت کنند او در محاسبات خود به شدت اشتباه کرده است.
همچنین بخوانید