دوشنبه 5 آذر 1403

پای حرف‌های پیر مرمت

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
پای حرف‌های پیر مرمت

«محمود منشئی» چهارم تیر ماه 1326 در محله‌ای متولد شد که حضور معماران در آن بسیار پررنگ بود؛ بیدآباد، محله پرآوازه سپاهیانیان...

نام جدش «عبدالمجید معمار» در کنار معتمدالبناء و سنمارها خوش درخشیده و پدر وی «علی منشئی» نیز جزو معماران قدیم بوده و هم‌زمان با حضور طایفه ترابی‌ها و ماهرالنقش‌ها فعالیت داشته است. محمود منشئی و برادر ارشدش «رضا» از همان دوران کودکی به پدر پیوستند و فنون و رموز معماری را آموختند.

قرار من با او مقابل عالی‌قاپو است. برای رسیدن، از کنار توحیدخانه می‌گذرم و آرام پیوند می‌خورم به میدان جهانی نقش‌جهان.... اندکی توقف لازم است و تنفس در فضایی که آسمان و زمینش شاعرانه نقاشی شده‌اند. اکنون روبروی عالی‌قاپو ایستاده‌ام زودتر از موعد مقرر. اندکی بعد، او با گام‌های استواری که با عشق به نقش‌جهان گره‌خورده، نزدیک می‌شود و سلام می‌گوید. با محمود منشئی همراه می‌شوم و آن‌سوتر، میانه میدان می‌نشینیم...

آنچه در ادامه می‌خوانید، بخش اول گفت‌وگوی خبرنگار ایسنا با مردی است که نامش با مرمت عالی‌قاپو گره‌خورده:

معماری را نزد پدر شروع کردید؟

بله، کار را از ابتدا کنار دست پدرم شروع کردم و در بین کلاس‌های مدرسه‌ام هرچه تعطیلات داشتم سر کار بودم. از کلاس هفتم یعنی اول دبیرستان کنار دست پدرم و یا برادرم رضا کار می‌کردم. بعدازاینکه دیپلم گرفتم تا خدمت نظام یک سال فاصله داشتم و دانشگاه امتحان دادم ولی قبول نشدم و بازهم آمدم سر کار ایستادم، اصلا عیب بود که جوان بیکار باشد و آن موقع در کاخ هشت‌بهشت کار می‌کردم. از اول تا الان کارم مرمت ابنیه‌های تاریخی بوده است.

اولین کارتان به‌صورت مستقل در کاخ هشت‌بهشت بود؟

اولین کارم بعدازاینکه از زیردست پدر خارج شدم کار در کاخ هشت‌بهشت بود اما پدرم باز هم سرکشی می‌کرد و من هم مسائل را شب‌ها در منزل از او می‌پرسیدم.

بعد از خدمت سربازی چه اتفاقی افتاد؟

بعد از یک سال به خدمت نظام رفتم. بعد که برگشتم دوباره در سازمان میراث فرهنگی کارکردم که اسم آن در ابتدا دفتر حفاظت آثار باستانی بود و بعد به سازمان میراث فرهنگی و شاخه‌ای از فرهنگ و هنر تبدیل شد.

یعنی در سازمان میراث فرهنگی استخدام شدید؟

قبل از انقلاب به‌عنوان کارشناس در اداره فرهنگ و هنر استخدام شدم و بعدازظهرها در دفتر حفاظت آثار باستانی مأمور به خدمت زیردست آقای دکتر شیرازی بودم. کم‌کم مستقل شده بودم و می‌توانستم کارگاه را با تعدادی کارگر بچرخانم. آن‌وقت هم همه کارگرها امانی بودند، اداره 700 تا 800 نفر کارگر داشت و همه امانی بودند و آخر ماه حقوق می‌گرفتند. البته من و برادرم رضا جزو استخدامی‌های فرهنگ و هنر بودیم و بعدازظهرها در دفتر فنی حفاظت آثار باستانی کار می‌کردیم. برادرم هم 36 سال با میراث فرهنگی و فرهنگ و هنر سابق همکاری داشت و بازنشسته شد.

شما در مرمت و استحکام‌بخشی کدام بناهای تاریخی اصفهان نقش داشتید؟

در خانه حقیقی، خانه سوکیاس و خانه داوید کارکردم که الان در اختیار دانشگاه هنر اصفهان هستند. قبل از انقلاب در کلیسای بیدخم کار کردم. بر روی سی‌وسه‌پل و پل‌های مارنان، شهرستان و خواجو کار کردم. من عضو کلیدی آن زمان بودم و هم کارگرها و بنا را کنترل می‌کردم و هم استحکام‌بخشی و آهن و میلگرد و بتن و داربست‌زنی و آهن‌کشی زیر نظر من کار می‌شد تا اینکه سال 1356 تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم و عازم آلمان شدم.

در چه رشته‌ای تحصیل کردید؟

رشته ساختمان. وقتی به آلمان رفتم متأهل بودم و شش ماه اول را تنها رفتم. بعد آنجا خانه گرفتم و زن و بچه‌ام هم آمدند و انقلاب شد. قبل از آن قرار بود که برادرم و پدرخانمم کمی آنجا من را حمایت کنند ولی بعد که انقلاب شد، خودشان هم قدرت و توان نداشتند و من مجبور شدم آنجا در حین تحصیل کارکنم. البته کارهای مربوط به ساختمان را انجام می‌دادم؛ مثلا در کارخانه در و پنجره سازی و یا کارخانه مونتاژ آسانسور کار کردم. مهم‌ترین درسی که ازنظر اصول ساختمانی در آلمان یاد گرفتم، محاسبات بود و اواخر سال 1365 هم به ایران و اصفهان برگشتم.

بعد از برگشتن به ایران در سازمان میراث فرهنگی فعالیت خود را ادامه دادید؟

وقتی به ایران برگشتم هنوز با دکتر شیرازی در تماس بودم و ایشان به من پیشنهاد داد که معاون دکتر جبل عاملی بشوم که آن‌وقت مدیر اداره میراث فرهنگی اصفهان بود اما من گفتم کار اداری نه، چون دیگر استخدامی من هم تمام‌شده بود. آن زمان دولت آقای رجایی بود که گفت کارمندها برگردند ولی من از کارمندی صرف‌نظر کردم. بعد دکتر شیرازی گفت «بیا تهران معاون خودم شو» اما من قبول نکردم و گفتم در قالب کار پیمانکاری کار می‌کنم. دکتر شیرازی گفت ما اصلا پیمانکاری نداریم و من رفتم در کنار شهرداری در قالب یک شرکت، پروژه باغ غدیر را زیر نظر شهردار وقت آقای ملک مدنی شروع کردیم. در آن زمان باغ غدیر بزرگ‌ترین پروژه شهرداری مرکزی بود و من رئیس کارگاه شدم و باغ غدیر فعلی شامل آب‌نماها، استخر محوطه‌سازی و ساختمان‌ها را به این صورت درآوردیم. دکتر شیرازی به من گفت: «بسازبفروش شدی؟» گفتم نه، گفت: «بیا کنار خودمان کار کن» گفتم: «همان پیمانکاری» گفت «باشه». به‌این‌ترتیب اولین قرارداد سازمان میراث فرهنگی کل کشور با من، یعنی روی سربرگ‌های شرکت خودم به اسم شرکت مرمتی ساختمانی آسوده بسته‌شده که این قرارداد مرمت کف فرش مسجد امام و کار روی گنبد آن بود و مربوط به اواخر سال 1371 و اوایل 72 می‌شد. به‌این‌ترتیب دوباره کارم با میراث فرهنگی ادامه پیدا کرد. تا الان هم هرچه کار می‌کنم به نام شرکتم است.

عمده فعالیت شما در میدان نقش‌جهان بوده، درست است؟

بله، اکثرا در میدان نقش‌جهان کار می‌کردم. بعد از سی‌وسه‌پل به میدان نقش‌جهان منتقل شدم که داشتند از بازار مسگرها به‌طرف میدان را مرمت می‌کردند. بازار بود اما خیلی از طاق‌هایش ریخته بود. پی‌ها از بین رفته بود و خیلی از قسمت‌های میدان درهایش بسته بود. بین خیابان سعدی و پشت مطبخ درهایش را بسته بودند و مغازه آن‌چنانی نبود. اینجا را من زیر نظر دکتر شیرازی سرتاسر، رئیس کارگاه بودم. مهندس طلایی و مهندس حبیبی هم کسانی بودند که زیر دست دکتر شیرازی در میدان کار می‌کردند. دکتر شیرازی رئیس دفتر فنی سازمان میراث فرهنگی کشور وابسته به فرهنگ و هنر بود. 80 درصد ساخت طبقه دوم میدان دست من بود؛ یعنی طبقه دوم میدان از مسجد امام تا مسجد شیخ و از عالی‌قاپو تا خیابان سپه دست من بود و بقیه‌اش بین خیابان سعدی تا مسجد امام را شرکت آقای مهندس رضایی کار کرد و طبقه دوم از خیابان سعدی تا عالی‌قاپو را هم استاد محمد پاک‌نژاد.

و طبقه دوم که موزه نشد...

بله، یک‌شب آقای دکتر شیرازی با دکتر بهشتی که آن موقع رئیس سازمان میراث فرهنگی کشور بود، برای بازدید به میدان نقش‌جهان آمدند و آقای دکتر شیرازی پیشنهاد داد که طبقه دوم میدان به موزه جهان اسلام تبدیل شود. آن شب داشت به بهشتی می‌گفت که ما 300 هزار قطعه شیء تاریخی داریم که در انبارها خاک می‌خورد و باید آن‌ها را به اینجا بیاوریم و دورتادور میدان را به موزه جهان اسلام تبدیل کنیم، راه‌پله‌ها را احیا کنیم و مسافران بالا بروند و ببینند. دکتر شیرازی چنین آرزوهایی برای طبقه دوم میدان نقش‌جهان داشت ولی نشد.

احیای چوگان در میدان نقش‌جهان امکان‌پذیر است؟

اگر قدرت این باشد که میدان به زمان قدیم خود بازگردد خیلی عالی است. یک‌زمانی دکتر ابویی تز فوق‌لیسانس یا دکترایش روی همین موضوع و راهنمایش هم دکتر شیرازی بود. شیرازی هم اعتقاد داشت که میدان باید به حالت قبل برگردد. ولی این حالت فعلی میدان هم مربوط به زمان پهلوی اول است و حدود 100 سال سابقه دارد. معمولا آدم‌هایی که در ایران زندگی می‌کنند با این حالت خو گرفته‌اند و شاید برایشان قابل‌تصور نباشد که اگر به میدان چوگان تبدیل شد به چه حالتی درمی‌آید؛ ولی افراد قدیمی یا افرادی که از بقیه جاهای دنیا می‌آیند انتظار دارند که میدان قدیم چوگان ایران و ورزشی که ایرانی‌ها مبتکر آن بودند را ببینند که در این صورت جاذبه آن به لحاظ توریستی بیشتر می‌شود. ولی این کار تقریبا جزو محالات است چون بودجه قوی و افراد قوی می‌خواهد که رویش بایستند، پروژه دوماه و سه‌ماهه و شش‌ماهه نیست. از نظر افکار عمومی بیشتر ایرانی‌ها با احیای میدان به حالت قبل موافق‌اند و ما نباید فکر نکنیم که مردم بی‌توجه هستند بلکه خیلی‌ها دغدغه فکری دارند و ظاهر نمی‌کنند.

استحکام‌بخشی سی‌وسه‌پل را چطور انجام دادید؟

سال 1351 و 52 زیر نظر دکتر آیت‌الله زاده شیرازی و همراه با آقای مهندس کسائیان، سه سال و نیم روی سی‌وسه‌پل کارکردیم. من و استاد رضا اولیکی سرپرست 90 نفر از کارکنان روی سی‌وسه‌پل بودیم؛ یعنی از روزی که راه را بستیم که ماشین روی پل رفت‌وآمد نکند و آسفالت‌ها را برداشتیم من بودم تا انتهای کار. پروژه استحکام‌بخشی بسیار خوبی انجام شد اما در آن زمان به برخی مشکلات پی نبردند.

چه مشکلاتی؟

آسفالت روی سی‌وسه‌پل را برداشتیم و به تعدادی قلوه‌سنگ رسیدیم که در پل خواجو هم وجود دارد، آن‌ها را هم برداشتیم و زیر قلوه‌سنگ‌ها به 50 سانتی‌متر ماسه‌بادی رسیدیم؛ از آن‌هایی که کنار دریا هست و آن‌ها را هم برداشتیم و به طاق‌های اصلی رسیدیم و روی آن‌ها آرماتور بستیم و تیر و دال بتنی اجرا کردیم؛ اما بعدها که من برای تحصیلاتم به آلمان رفتم و اتوبان‌هایشان را دیدم (در اروپا بهترین اتوبان‌ها را آلمانی‌ها دارند) دیدم که اتوبان‌ها را این‌طور می‌سازند که بسترسازی کرده و 50 سانتی‌متر ماسه‌بادی می‌ریزند و بعد تخته بتن‌های 12 متر در 12 متر سوار می‌کنند و بعد روی آن را آسفالت می‌کنند.

تنها مصالح طبیعی ساختمانی روی کره زمین که حالت الاستیکی دارد یعنی ضربه‌ها را می‌گیرد و رها می‌کند ماسه‌بادی است و سی‌وسه‌پل نشان داد که ما 500 سال قبل در جاده‌سازی پل‌سازی جلوتر از الان اروپایی‌ها بودیم، ولی آن موقع تصمیم بر این شد و فکری جز این نداشتند و دست به این تعمیرات زدند.

البته ما ماسه‌بادی‌ها را برنداشتیم و هنوز هم هست منتهی قبل از آن تمام بار پل روی پایه‌ها پخش و گسترده شده بود و ما همه را روی تیر و دال مستقر کردیم. این تیرها روی قسمتی از پایه‌ها فشار می‌آورد و چون آن قسمت پایه‌ها تحمل وزن پایه‌ها را نداشت کم‌کم شروع به شکستن کرد و ما پایه‌ها را مهاربندی و زیر آن‌ها را خالی کرده و آهن‌کشیدیم تا پایه‌ها باقی بماند و بتواند بار بالا را تحمل کند؛ البته فشار به چشمه‌های وسط نمی‌آید چون روی دال است اما فشار روی آن تیرهای اصلی که آن دال رویش سوار است وجود دارد و در نیم متر پهنا فشار را وارد می‌کند.

بعدها به این پی بردند که اگر این کار را نمی‌کردند و فکر دیگری بود شاید به نفع سی‌وسه‌پل بود. الان هم‌فکر دیگری وجود دارد اما برداشتن این بار از روی پل پروژه بسیار سنگینی است که فعلا سیستم مدیریتی و بودجه‌ای میراث فرهنگی و سطح فکر جامعه، در حدی نیست که پای این پروژه بایستند و این فشار را از روی پل بردارند و به حالت اولیه خودش بازگردانند.

در مورد سایر پل‌های تاریخی چه‌کاری انجام دادید؟

پل مارنان که سه دهانه‌اش را آب برده بود، دومرتبه بازسازی و استحکام‌بخشی شد و شهرداری هم غیر از میراث فرهنگی یک مقدار رویش کار کرد. در مورد پل شهرستان که زیر پایه‌هایش خالی‌شده بود همه را بتن تزریق کردند و سنگ کار گذاشتند تا پایه‌ها سفت شد؛ البته این مربوط به زمانی است که پدر من آنجا کار می‌کرد و من شاگرد او بودم و بعدها حدود 20 سال پیش که نمایشگاه پل شهرستان درست شد، شهرداری هم در آنجا کار مرمتی انجام داد اما سردر ورودی پل شهرستان را بنده کار کردم.

از تأثیر خشک شدن زاینده‌رود بر پل‌های تاریخی بگویید.

پل‌های تاریخی روی زاینده‌رود با آجر و سنگ ساخته‌شده است. قبلا این‌طور بود که ملات را از ساروج می‌ساختند. ساروج مخلوط خاک رس و شیره آهک است، زرده تخم‌مرغ هم ندارد اما لویی دارد. لویی گیاهانی بود که در رودخانه رشد می‌کرد و یک گل داشت که وقتی گل را از آن می‌تراشیدیم حالت پنبه پیدا می‌کرد و آن را داخل ملات می‌زدند و به‌این‌ترتیب حالت آرماتور در بتن را داشت که اگر جایش نمناک باشد و به‌اندازه کافی رطوبت داشته باشد، من فکر نمی‌کنم هیچ بیل مکانیکی بتواند بر آن کارایی داشته باشد اما اگر رطوبت نداشته باشد کم‌کم استحکام خود را از دست می‌دهد؛ چون به حالت پفکی درمی‌آید و پودری می‌شود.

در اغلب پایه‌های پل‌های تاریخی یعنی تا آن قسمت‌هایی که آب وجود داشته از لویی استفاده‌شده است. حتی می‌گویند زمانی آب تا حدی بالا بوده که مردم روی پل خواجو می‌نشستند و کوزه‌قلیان‌هایشان را همانجا با آب رودخانه پر می‌کردند. بنابراین احتمالا در آن قسمت‌ها هم از لویی استفاده‌شده است. ما در مورد پل‌های تاریخی هر جا به ساروج برخورد می‌کردیم، هیچ قلم و چکشی بر آن کارایی نداشت. کما اینکه وقتی می‌خواستند پهنای خیابان مدرس را بیشتر کنند یک حمام قدیمی کنار ایستگاه دبیرستان در این خیابان وجود داشت که وقتی خواستند حمام را خراب کنند بیل مکانیکی بر آن اثر نداشت و ناخن‌هایش می‌شکست؛ به همین دلیل آن را منفجر کردند!

چه زمانی مرمت عالی‌قاپو به شما واگذار شد؟

اولین ستون عالی‌قاپو توسط پدرم و در زمان آقای معارفی درست شد و این ایده را اجرا کردند که در آن آهن بگذارند، ولی یک‌قسمتی از ستون پوسیده بود که متأسفانه آن را عوض کردند و چوب نو گذاشتند که همخوانی ندارد.

بعدها تعدادی از ستون‌های داخل ایوان و نه بیرون، توسط برادرم رضا مرمت شد. اواخر سال 1383 و اوایل 84 که مدیریت میراث فرهنگی با مهندس امینیان بود، با همفکری دکتر جبل عاملی و مهندس خواجویی، مرمت عالی‌قاپو را به عهد من گذاشتند و گفتند بابا و برادرت اینجا کار می‌کرده‌اند، تو بیا کار آن‌ها را تمام کن. با توصیه دکتر شیرازی که گفت: «نمی‌خواهیم عالی‌قاپو را دست کس دیگری بدهیم و بیا کار کن» من آمدم که در عالی‌قاپو کارکنم اما نه در حد گسترده، فقط یکی دو ستون بود، با این حال من فراتر از کاری که به عهده‌ام گذاشته بودند انجام دادم. یعنی گفتم ما فقط ستون‌ها را عوض نکنیم و داخل آن‌ها آهن بگذاریم، بلکه ببینیم زیر آن‌ها چه خبر است و با بررسی‌ها دیدم که موریانه کلاف‌های کف ایوان را خورده و پوسیده و جایش خالی است و به این دلیل ستون‌ها پایین و بالا شده است، به دنبال آن سقف هم همین‌طور.

روی طرح مرمت آن خیلی کار کردم، دکتر جبل عاملی و دکتر حجازی هم خیلی کار کردند و مهندس منتظر هم که مدتی مدیریت میراث را به عهده داشت آنجا رفت‌وآمد می‌کرد تا اینکه طرح را ارائه کردیم و تصویب شد که آهن‌کشی کف را انجام دهیم و کف و بعد ستون‌ها را استحکام‌بخشی کنیم.

ستون‌هایی که زمان برادر من کار می‌شد، این‌طور بود که دو تا قوطی پروفیل توخالی را سرهم می‌کردند یعنی یک قوطی 18 در 18 سانتی‌متر قسمت پایین ستون و قسمت بالا چون 18 در 18 سانتی‌متر جا نمی‌داد، 14 در 14 سانتی‌متر می‌گذاشتند و کمرش را به هم جوش می‌دادند که در اثر مرور زمان این جوش‌ها یک مقدار شکسته و باز هم کمر ستون خم می‌شد. ما آن‌ها را هم از اول مرمت کردیم.

البته من قوطی 17 در 17 سانتی‌متری جنس کره‌ای پیدا کردم. قوطی‌هایی که در ایران تولید می‌شود درز جوش دارد، یعنی به‌صورت ورق است و آن را خم می‌کنند و جوش می‌دهند اما قوطی‌هایی که من به دست آوردم جوش نداشت و یکپارچه بود و ضخامت دیواره‌اش یک سانتی‌متر بود و بسیار مقاوم. به‌جای آن قوطی‌های دو تکه‌ها از قوطی یک تکه استفاده کردیم. از طرف دیگر آن زمان که برادر من کار می‌کرد برای سرستون‌ها ورق 20 در 20 سانتی‌متر می‌گذاشتند که باز هم من دیدم کافی نیست و آن ورق‌ها به 80 در 80 سانتی‌متر تبدیل کردم که بسیار قوی شد و پایین آن‌ها را هم ورق ضخیم و با ابعاد زیاد گذاشتم و زیر آن‌ها بلوک بتنی قرار دادم و خیلی مفصل کار کردیم. کم‌کم دست ما در عالی‌قاپو بند شد و همه ستون‌ها را کار کردم. البته تعدادی از آن‌ها قبلا کارشده بود ولی روی آن‌ها هم کار کردم.

مرمت عالی‌قاپو چه مدت ادامه داشت؟

این مرمت از اواخر سال 1383 شروع شد و تا آخر سال 97 ادامه داشت. یعنی بعد از برادرم به مدت تقریبا 15 سال روی آن کار نشده بود که من آمدم.

به‌جز کف و ستون‌ها روی چه بخش‌هایی از عالی‌قاپو کار کردید؟

خیلی از قسمت‌های سقف عالی‌قاپو ریخته بود که آن‌ها را هم درست کردیم. خیلی از قسمت‌های سقف، تخته‌کوبی شده بود که آن‌ها را درست کردیم. یعنی زمانی که ملکه الیزابت می‌خواست به اصفهان بیاید خیلی جاهای سقف ریخته بود و جایش تخته‌کوبی کرده بودند و تخته‌ها را عین گره چینی نقاشی کرده بودند که ما همه آن تخته‌ها برداشتیم و جایش گره چینی اصلی خودش را انجام دادیم.

در داخل سقف بالا که به آن دوپوش می‌گویند و پوش بالا برای مقابله با برف و باران و پایینی تزئینی است، بین آن‌ها در بعضی قسمت‌ها یک یا بعضی دیگر چهار متر فاصله دارد؛ برای نگهداری تیرهای اصلی یک نوع چوب‌های به‌صورت زاویه که به آن خرپا می‌گویند سوار کرده بودند ولی اکثر آن‌ها را در یک‌زمانی جدا شده بود و ما تمام آن‌ها را با چوب چنار درجه‌یک اصفهان و بعضا تهران جایگزین کردیم.

خیلی از جاها را تخته‌کوبی کردیم تا شیروانی‌اش درست شود. خیلی از تخمه کوبی‌ها که به صورت موقت و مسکن بود را با خرپاهای چوبی مثل حالت اولیه‌اش عوض کردیم. تعدادی از قاب‌ها که در اثر باران فرسوده و از بین رفته بود را مرمت کردیم. سقف که به‌صورت ناموزونی پایین و بالا شده بود را مرتب کردیم و دست ایوان را به بنای اصلی با تیرآهن وصل کردیم و تقریبا 90 درصد سقف را از پشت استحکام‌بخشی کردیم.

پدر شما در چهل‌ستون هم کار کردند؟

زمانی که گالدیری به اصفهان آمد، کار در سقف ایوان آینه چهل‌ستون توسط پدر و برادرم در زمان آقای معارفی شروع‌شده بود. سقف آینه بسیار عالی و خوب و تقریبا تمام خرپاهای سقف آینه 99 درصد نو شده و بسیار کار عالی و درجه یکی انجام‌شده بود. حدود 50 سال است که از انجام این مرمت می‌گذرد و من فکر کنم حداقل تا 200 سال دیگر هم جواب دهی دارد چون همه افرادی که آن زمان در چهل‌ستون کار می‌کردند روزمزد بودند و به این بناها اعتقاد داشتند؛ برعکس حالا که انگار مسابقه است و هرکس سریع‌تر و ارزان‌تر کار می‌کند، کار را به او واگذار می‌کنند.

خارج از اصفهان هم کار مرمت کردید؟

من اکثرا اصفهان بودم اما در کاروانسرای امین‌آباد در 20 کیلومتری بالای شهرضا هم کارکردم که آقای شیرازی از طرف طرح پردیسان به عهده من گذاشت. در سین، برخوار و گلپایگان هم کار کردم ولی خارج از استان نبودم. راستی، قبل از اینکه به خدمت سربازی بروم در منار سین هم کار کردم.

اصفهان را دوست دارید؟

بله، خیلی زیاد... من در اصفهان متولد و با این شهر بزرگ شدم، اصفهان را دوست دارم. این را دوست دارم که ما کجا بودیم و افسوس می‌خورم که کجا هستیم و چه مسیری را داریم طی می‌کنیم. زمانی که ما عالی‌قاپو را ساختیم و خرپا را درست کردیم، اروپایی‌ها از خرپا هیچ اطلاعی نداشتند. ستون‌های عالی‌قاپو به‌صورت مفصلی ساخته‌شده و الان هم کار می‌کند.

ما در دنیا سه ستون داریم؛ یا گیردار یا نیمه گیردار و یا مفصلی که تنها سیستمی که در مقابل زلزله یک مقداری از خودش مقاومت نشان می‌دهد، سیستم مفصلی است. ستون‌های عالی‌قاپو را مفصلی کارکردند! ببینید ما 500 سال پیش کجا بودیم!

می‌دانید چرا سرستون‌هایش پهن است؟ سرستون‌ها را پهن می‌کنند که نیروی برشی را بگیرد. این جدید نیست. 500 سال قبل سرستون‌ها را پهن کردند. در تخت جمشید هم همین‌طور است و سرستون سنگ‌ها را بزرگ کردند و روی آن‌ها یک سرستون گذاشتند تا آن نیروی برشی را بگیرد. چقدر فکر آن‌ها کار می‌کرده که آن زمان نیروی برشی را شناختند و راه‌حل آن را هم پیدا کردند که هم از بیرون به صورت تزئینی هم باشد و از هم داخل نیروی برشی را بگیرد!

در محاسبات آب‌رسانی طبقه بالای عالی‌قاپو می‌دانستیم آب را چطور بالا بکشیم! پل‌سازی ما هم خیلی از اروپا جلوتر بوده است، اما بعد تنبلی کردیم و دوره قاجار را داشتیم. چقدر ما جلو بودیم. فقط تکنیک است که کار می‌کرده، ما 500 سال پیش از حرکت صوت و طول‌موج اطلاع داشتیم که در عالی‌قاپو انجام دادیم. آن‌وقت اروپایی‌ها نمی‌فهمیدند فیزیک یعنی چه!

من در اروپا درس خواندم اما مخالف آن‌ها هستم و برگشتم. می‌توانستم بعد از بازگشت از اروپا به تهران بروم و کارت نظام‌مهندسی بگیرم و با درآمدهای بسیار کارکنم بالا اما به اصفهان برگشتم. من حدود 30 سال است که عضو نظام‌مهندسی هستم اما در طول عمرم امضا فروشی نکردم، تنها چند نفر در میراث هستیم که امضا فروشی نکرده‌ایم مثل آقای مهندس فرشته نژاد. امضا فروشی برای ما معنی ندارد. باید بایستی و کار کنی. ازنظر مالی ممکن است عقب باشیم ولی دیدمان این است. ما زیردست آقای شیرازی کار کردیم و از او یاد گرفته‌ایم.

مشکل اصلی میراث فرهنگی را در چه چیزی می‌دانید؟

مشکل اصلی به نظر من این است که میراث فرهنگی مرمت هر بنایی را دست متخصص خودش واگذار نمی‌کند، نمی‌تواند بکند، چون قانون به آن‌ها حکم کرده که باید ارزان‌ترین را انتخاب کنید و در سایت هم شرکت کنید.

 یک نفر از مشهد با قیمت پایین در سایت شرکت می‌کند و برنده می‌شود. برای اداره بهترین است ولی برای بنا بدترین است و او تازه می‌آید و می‌گوید عالی‌قاپو کجاست!؟ نه با این بنا آشناست و نه کارکرده و نه سابقه دارد و فقط یک رتبه‌بندی دارد که نمی‌دانم این رتبه‌بندی‌ها بر چه اساس است و امیدوارم خدا همه را به راه راست هدایت کند.

به نظر من باید در مورد هر بنایی بگردند و ببینند چه کسی قابلیت کار کردن در آن بنا را دارد نه هرکس ارزان‌تر باشد انتخاب شود. پیمانکاری که مرمت یک بنای 400 یا 500 ساله را به عهده گرفت باید آن بنا را بشناسد و با آن عجین شود و بتواند از پس این کار برآید. باید سابقه کاری در این رشته و این کار داشته باشد. اما حالا فرد در قسمت بنایی صلاحیت پیمانکاری دارد ولی در قسمت کاشی شرکت می‌کند! در بنایی سابقه دارد ولی در نجاری شرکت می‌کند! نجار در کاشی شرکت می‌کند و به آن‌ها هم می‌دهند کارهایی می‌کند!

ما خیلی داریم در حق بناها خیانت می‌کنیم. مگر اینکه فکر اساسی بکنند، مقامات بالا را قانع کنند و میراث فرهنگی را از قانون ارزان‌ترین و سریع‌ترین پیمانکار استثنا کنند. درست است خیلی کارها با زد و بند انجام می‌شود، خیلی پیمانکارها رابطه دارند و این قوانین را وضع کردند تا از این زد و بندها جلوگیری شود و کارها بین همه تقسیم شود اما این قوانین نباید درباره بناهای تاریخی به‌خصوص بناهای تاریخی شاخص باشد.

این گفت‌وگو ادامه دارد...

انتهای پیام