شنبه 3 آذر 1403

پشت پرده کارلوس!

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
پشت پرده کارلوس!

این یک روایت نزدیک از حدود 9 سال حضور کارلوس کی‌روش در تیم ملی فوتبال ایران است. مردی که همیشه سخت جنگیده، منتقدان زیادی دارد و البته هوادارانی آتشین! او حالا آخرین نسخه شفابخش برای مهدی تاج، گروهی از ستارگان تیم ملی و مسئولان عالی‌رتبه در مسیر سخت‌ترین بازی‌های سیاسی تاریخ ملی فوتبال ایران است.

فرهاد عشوندی: کارلوس کی روش نه فقط نسخه شفا بخش مهدی تاج، ده ستاره اثرگذار تیم ملی و دوستان مشترک شاغل شان در دفتر رئیس جمهور است برای تیم ملی که بسیاری از نهادهای تصمیم ساز با او با دلی مطمئن تر به پا به قطر می گذارند. نهادهایی که نگران سیاسی ترین بازی های متوالی ایران در تاریخ جام جهانی هستند. اما تنها این مقامات بالادستی نیستند که چنین حسی را دارند که تقریبا با اطمینان می توان گفت نیمی از علاقمندان تیم ملی همین حالا هم کی روش را مرد نجات بخش تیم ملی می دانند. با کی روش یک چیز را می شود تضمین کرد، بد نمی بازیم. البته با او و تیمی که خودش ساخته اگر شرایط این قدر پیچیده نشده بود، شاید می توانستیم که یکی از دو تیمی باشیم که از این گروه صعود می کند. گروهی که مهدی مهدوی کیا بعد از قرعه کشی درباره اش می گفن:«اگر قرار بود خودمان هم قرعه ها را برداریم نمی شد چنین گروه ساده ای باشد.» مرد پرتغالی اما این ریسک را برداشته که در این فاصله کم بیاید. بی خیال پول آنچنانی شود و روی صعود تیم و پاداشش قمار کرده تا نشان دهد چقدر به آینده امیدوار است. اطمینان به نتایج درخور را کی روش در دو جام جهانی قبلی نشان داده. این بار هم در این شرایط پر ریسک به نظر می رسد یک توافق بالادستی اتفاق افتاده است برای انتخاب گزینه مطمئن با همه ریسک هایش. برای تاج البته مرد پرتغالی برگ برنده ای است که فارغ از همه این استدلال ها برایش سرمایه انسانی ایجاد می کند. او که پایگاهش را حتی بین گروه های اصولگرای سنتی که همیشه پشتش بودند از دست داده، با کی روش صاحب هوادار شده است. گروه بسیاری از هواداران تیم ملی که در دوقطبی کی روش - برانکو عاشق سینه چاک مرد پرتغالی هستند حالا به عشق او تاج را هم در پکیج حمایت می گذارند. آنها که مردی پرتغالی آن با مچ بند مزین به پرچم ایرانش، آن مشت های گره کرده اش در لحظه پیروزی می پرستند. آنها که خوب به یاد دارند آخرین شادی جمعی ملی ایرانیان را کارلوس کی روش پیش از همه این روزهای تلخ، رقم زد. مرد پرتغالی و تیمش در بازی با مراکش و برد معجزه آسا برابر مراکش. همان جا که آخرین بار عادل فردوسی پور فریاد زد:«چقدر خوبیم ما، چه کیفی کردیم ما.» اصلا چه اهمیتی دارد که منتقدان هی بگویند معجزه عزیز بوهدوز... مهم اون حس خوب است که به مردم هدیه شد و نزدیک تر ها به تیم ملی یادشان هست که شب قبل از بازی گفته بود از دقیقه 80 بازی بلایی به سرشان می آوریم که هر لحظه به سقوط به ته دره نزدیک و نزدیک تر می شوند.

او حالا در مه آلودترین روزهای فوتبال ایران به تهران برگشته و جای دراگان اسکوچیچ را گرفته است. مربی بی سر وصدای کروات که پس از صعود معجزه آسا به جام جهانی هم نتوانست صاحب مشروعیت در تیمش و بین هواداران شود. کسی که خودش هم خیلی بی سر و صدا پذیرفت پولش را بگیرد و برود. و حالا کی روش باز روی نیمکتی است که 9 سال پر فراز و نشیب را رویش تجربه کرده. از روزهایی که پرستیده می شد تا روزهای تلخ جدایی. او اینجاست برای آخرین چالش فوتبالی اش پیش از بازنشستگی.

ماجراجویی در سرزمین کوروش

اوایل دهه 90 بود. پس از تصمیمات فاجعه بار محمود احمدی نژاد در برکناری دایی و حذف تیم قطبی، فوتبال به کمترین سطح محبوبیت رسیده بود. دولت روزهای سختی را به خاطر فوتبال تجربه می کرد پس سیاست جذب مربی بزرگ خارجی در دستور کار قرار گرفت. گزینه اما چه کسی می توانست باشد؟ برگرداندن برانکو؟ بازگشت به آری هان؟ تراژدی پیرمرد خودخواه اسپانیایی خاویر کلمنته؟ رسیدن به گزینه عامه پسندی چون فاتح تریم؟

نه! خیلی اتفاقی یک ایرانی مقیم سوئد، به واسطه ارتباط با کارلوس کاروالیو ایجنت سرشناس پرتغالی، نامی را به عباس ترابیان معرفی کرد که با شنیدن این نام برق سه فاز مسئول بین الملل فوتبال را گرفت. او این نام را معرفی کرد: کارلوس بریتو کی روش، سرمربی پرتغال در جام جهانی 2010.

مربی سابق رئال و دست راست محبوب سرالکس فرگوسن. کسی که سابقه مربیگری در امارات و ژاپن و آمریکا و آفریقا هم داشت. یک اسم وسوسه انگیز برای نیمکت تیم ملی ایران. کسی که با این رزومه نا آشنا با ساختار فوتبال و زندگی در کشورهایی مثل ما نیست.

اولین اسم غربی بعد از انقلاب فوتبال مان که از بزرگترین تیم های دنیا به تهران می آمد. نامش این قدر بزرگ بود که دیگر درنگ جایز نباشد. ملاقات اول در دبی در ساحل جمیرا در یک مجتمع طرف قرارداد با وزارت نفت اتفاق افتاد. مذاکرات چندان موفق پیش نرفت. قرار دوم در خانه پدری کی روش در محله ای نه‌چندان لاکچری در لیسبون بود. جایی که بعدها هر بار عباس ترابیان قصد طعنه به مرد پرتغالی را داشت در وصفش می گفت:«چنان از کم بودن امکانات ما می گوید که انگار خانه شان در پرتغال را ندیدم. به کجای امکاناتت می نازی آقای کی روش؟»

این دور از مذاکرات اما بهتر پیش رفت. مرد پرتغالی بازی ایران و روسیه را هم دیده بود. در پرونده حقوقی با فدراسیون پرتغال و محرومیت دو ساله ای که برایش بریده هم دست برتر را پیدا کرده بود اما هنوز تا آزاد شدن و رسیدن به ایران اقلا دو ماهی زمان نیاز داشت. کی روش اما ارزش این پنهان کاری و منتظر نشستن را داشت. انتظاری که نتیجه داد و او به تهران آمد. در آن سفر مترجمش هومن افاضلی سرمربی وقت تیم امید بود نامی که البته سال ها بعد نقشی کلیدی در شکل گیری دو قطبی بزرگ کی روش - برانکو داشت. کسی که ادعا می کند اولین بار خودش کی روش را به فوتبال ایران معرفی کرده است.

از نامه عذرخواهی تا مراسم معارفه:«آیا چلوکباب ایرانی خورده ای؟» فقط به اندازه مختومه شدن پرونده شکایت فدراسیون پرتغال در فیفا زمان نیاز بود.

چند ماه بعد بازی با اندونزی رونمایی رسمی از کی روش شد. یک بازی معمولی که تب ملاقات با مربی منچستر روی نیمکت ملی برایش 85 هزار نفر را به آزادی کشاند.

حتی جزئی ترین چیزها!

«فکر کردی اگر زیر سایه درخت دراز بکشی خدا کمکی خواهد کرد؟ نه بریزید دور این خیالات پوچ را. باید سخت کار کنیم. باید بجنگیم تا خدا شانسش را از ما دریغ نکند.»

این جمله را کی روش بارها گفته و این البته مانیفست شغلی اش است. پس برای همین بود که از همان روز اول سخت می گرفت. لباس، زمین، شخصیت بازیکنان ملی، محل اقامت، تعامل با باشگاه ها و پرواز. همه چیز. جزئیات در حد حتی یک کفش. کی روش روی ریزترین چیزها به قصد کشت دعوا می کرد. برای همین بود که عباس ترابیان برای خریدن کفش های هتلی نامناسب و گران قیمت در اندونزی از تیم ملی اخراج شد.

علاقه به نظم و اسکناس

علی کفاشیان درباره کی روش یک تز داشت! برایش دو چیز خیلی مهم بود؛ چیزهایی که برای موفقیت تیمش لازم داشت و اسکناس!

این خاطره را رئیس خوش خنده البته بارها تکرار کرده است:«آن اوایل وزیر ورزش مان محمد عباسی بود. با کره بازی مهمی داشتیم. وزیر گفت برایش چه چیزی ببریم؟ گفتم پول! اما در آخر هفته ای که در تعطیلات عاشورا هم بود هماهنگ کردن دلار کار دشواری بود. گفتم برایش اسکناس ریال بیاورید توی کیسه. او دوست دارد. خودش تبدیلش می کند!»

ایران در روزی که کی روش به خاطر درگیری با بازیکن قد بلند کره اخراج شد، با گل زیبای جواد نکونام بازی را برد و سرمربی آن روز پاداش اش از وزیر ورزش را که معادل 60 میلیون تمان بود، تراول چک های 50 هزار تومانی گرفت!

او فوتبال بازی نمی کند؟

«قصه از جایی شروع می شود که فوتبال خوبی بازی کنیم.» این شاید در میان همه واکنش های کی روش، هوشمندانه ترین رفتارش باشد. دو هفته قبل و در شبی که تاج، پیش از انتخابات گفت:«کی روش را می خواهم.»

کارلوس کی روش که خود مهدی تاج هم پس حذف از جام ملتهای آسیا منتقد سبک فوتبالش شده بود و برای برندینگ مارک ویلموتس، مدام روی فوتبال هجومی و روح فوتبال زیبا مانور می کرد.

اولین بار شاید جدی ترین انتقاد از سبک بازی کی روش برای فوتبال دفاعی اش را مجتبی جباری مطرح کرد. وقتی یک ماه به جام جهانی 2014 اردو را ترک کرد و گفت:«می روم چون کی روش اصلا فوتبال بازی نمی کند که به پلی میکر نیاز داشته باشد.»

انتقاداتی که بعدتر امثال علی کریمی و منتقدان دیگر هم به آن پرداختند. محمود گودرزی وزیر پیشین ورزش و علیرضا اسدی دبیرکل اسبق فوتبال و البته منتقدانی از جنس محمد مایلی کهن برایش الگوریتم ساختند و نتایج را منتشر کردند: برد خفیف مالدیو... شکست برابر لبنان، باخت به ازبکستان... تساوی با ترکمنستان... بدترین شکست تاریخ برابر ژاپن و یک همیشه بازنده برابر عراق جنگ زده!

انتقاداتی که برجسته ترینش را مهدی مهدوی کیا بعد از بازی با اسپانیا مطرح کرد. ستاره سابق هامبورگ برای اثربخش تر شدن روایتش آنها را از زبان رئیس فیفا نقل کرد:«اینفانتینو رئیس فیفا به من گفت این چه وضع بازی است که همه جمع شدید جلوی دروازه تیم تان و پیش نمی روید؟»

او این سبک از فوتبال را خجالت آور خواند. اما آیا مدل فوتبالی کی روش بد بود؟ اقلا نتایج در روزهای سخت و رضایت مردم این را نمی گفت. شب قبل از بازی با آرژانتین وقتی حمید درخشان، حسن روشن و پرویز مظلومی با پوزخند از باخت تیم ملی با گل‌های زیاد می گفتند، او برای تیمش برنامه داشت. برنامه ای که اگر به اشتباه مشترک نکونام، رضا اسدی و علیرضا حقیقی منتهی نمی شد ما بازنده جدال با لیونل مسی نبودیم. اصلا برای همین هم بود که مردم در ته بازی به خیابان ریختند و جشن گرفتند. جشنی که هنوز منتقدان کی روش آن را نماد فلاکت می نامند!

بر خلاف روایت آنها اما کی روش و شاگردانش آن شب باختند اما بلایی سر آرژانتین آوردند که 4 سال بعد سمپائولی سرمربی وقت آرژانتین می گفت:«در قرعه کشی به هر تیمی بخوریم مهم نیست اما خدا کند به ایران نخوریم!»

چون او و دیگر آرژانتینی ها خوب یادشان بود که در بلوهوریزنته بر تیم ملی آرژانتین چه گذشت. چطور داور صرب پنالتی روی دژاگه را نگرفت و چه خوش شانس بودند که ضربه سر گوچی وارد دروازه شان نشد. آنها شبی به یادشان مانده که در باتلاق ساخته شده توسط ایران کی روش گیر افتاده بودند و به لطف تیزهوشی ذاتی ابر ستاره ای به نام لیونل مسی از مهلکه گریختند!

درست مثل اتفاق بازی با اسپانیا یا پرتغال در جام جهانی 2018. بله بازیکنان ایران با جان و دل، با تمام وجودشان برای نباختن جنگیدند. روی توپ افتادند و گل نخوردند. از دروازه شان دفاع کردند اما طوری بودند که حس غرور سهم ملت باشد. همان چیزی که کی روش درست شب قرعه کشی و در لحظه قرار گرفتن در گروه مرگ با مراکش، پرتغال و اسپانیا قولش را داده بود. وقتی که همه می ترسیدیم، درحالی که داشت فنجان قهوه اش را می نوشید:«از چی می ترسی؟ مگر هی نمی گفتند بازی بزرگ؟ این هم بازی بزرگ. هر کدام از این بازی ها برای برگزاری اش اقلا دو میلیون دلار پول احتیاج دارد. به نظرت توان برگزاری شان را داریم؟ ولی حالا ما در جام جهانی قدرت مان را نشان می دهیم. بار مسئولیت 80 میلیون نفر را روی دوشم حس می کنم. مطمئن باش ناامیدشان نمی کنم.»

او پای قولش ایستاد. فرق ما با پرتغال که بالا رفت مهربانی داور مسابقه با رونالدو و بغل پای تلخ مهدی طارمی بود. کی روش پای حرفش ماند و ما در مسکو یک تیم واحد بودیم؛«80 میلیون یک ضربان، یک تیم.»

قهرمان جنگ های صلیبی!

کافی است خیلی اتفاقی اسم کی روش را با هر یک از اهالی فوتبال ایران با واژه دعوا سرچ کنید. احتمالا نتیجه جست و جو ناامیدتان نمی کند!

از تدارکات تیم ملی تا وزرای ورزش و روسای فیفا و ای اف سی. از تنبیه بدنی علیرضا خطیر توسط دستیارانش تا جنگ تن به تن با علیرضا اسدی در دفتر دبیر کل. از برخورد لفظی با کریمی و قلعه نویی و مانوئل ژوزه تا فریادهای لرزه انداز بر سر روسای فدراسیون و دیگر مسئولان شان. از برخورد با دستیارانش و پیاده کردن دستیار خاطی در مسیر سفر به کره از پرواز تیم ملی تا طناب کشی مسیر کمپ تیم ملی در جام جهانی و ممنوع الورود کردن روسای فدراسیون و نمایندگان حراست و معاونان وزیر به قلمروی تیم و بازیکنان.

اصلا همین ویژگی ها کاراکتر سیاهِ سیاه یا سفیدِ سفید کارلوس کی روش را ساخته بود. او که مربی ایرانی مشهور را به اردویش تحمیل کردند، به مربی شناخته شده گفت بر اساس تقسیم کار مسئولیتش این است:«چک کن ببین بازیکنان سر وقت در اتاق های شان هستند یا نه؟:

رفتاری که بعدها آن دستیار در وصفش گفته بود:«نقشم را کرده بود شمارش و کنترل کفش های بازیکنان جلوی در اتاق های شان!»

یا مثلا در تعامل با کمیته فنی تحمیلی، مرد پرتغالی در پاسخ به محصص که پرسیده بود چه کمکی از کمیته فنی برای بهتر شدن شرایط تیم ملی بر می آید؟ پاسخ داده بود:«چه خوب که این را پرسیدید، بارها به این مسئولان فدراسیون گفته ام زشت است این وضع سرویس های بهداشتی کمپ باشد، شما ببین زبان شان را می فهمی!»

دعوای تاج و تخت!

کارلوس کی روش، سال هاست در فوتبال مان هر جا این اسم بیاید باید بلافاصله بعدش یک نام دیگر را هم تکرار کرد. برانکو ایوانکویچ. یک جنگ تمام عیار بی پایان که پایانش برای هر دو شان جدایی از فوتبال ایران بود. دعوایی فراتر از یک نزاع بر سر اینکه کی بهتر است؟ جنگ بر سر دو مارکت. مربیان اروپای شرقی و اروپای غربی. کارلوس کی روش که قبل از امضا پای اولین قرارداد مربیگری با ایران به برانکو برای مشورت زنگ زده بود، احتمالا باورش نمی شد روزی به هیچ نامی در زندگی فوتبالی اش بیشتر از برانکو حساسیت داشته باشد. حتی بیشتر از فلورنتینو پرز که هر بار اسمش می آمد دشنامی نثارش می کرد و نفرینش می کرد برای سرنوشتی که در رئال برایش رقم زده بود!

در مقابل برانکو هم البته همین است. تقریبا هر بار این جمله را تکرار می کند:«در ایران فقط مربیان کروات و صرب خوب نتیجه گرفته اند. از رایکوف و ایویچ تا من و بلاژویچ. بدون تردید اسکوچیچ خیلی بهتر است از کی روش و ویلموتس و این را نتایجش می گوید.» برای برانکو مارکت مربیان کروات در فوتبال ایران مهم است و برایش تا ته خط دعوا با کی روش پیش رفته و قطعا باز هم پیش می رود.

او که حافظه تلخ تاریخی از فوتبال های ضعیف دفاعی اش در مسیر جام جهانی 2006 را با یک پرسپولیس هجومی و کوبنده پاک کرد و همین قهرمانی های متوالی برگ برنده اش شد در جنگ با مرد پرتغالی. او هیروی طرفداران پرسپولیس شد از همان روزی که روی پله های ایفمارک ایستاد و اردوهای تیم ملی را باعث افت بازیکنانش نامید! رفتاری که کی روش را به مرز جنون رساند. حکایت سال 95 است. یک روز پس از آن مصاحبه در ساختمان جنجالی ایفمارک، در ساختمانی که نامش به هومن افاضلی گره خورده بود!

کی روش روبروی خبرنگاران خبرآنلاین بود و بحث رسید به مدارا و آرامش. مرد پرتغالی برخاست. جمله ای گفت، دست به شلوارش برد و گفت برانکو «...» با من کرده اما من فرزند پدرم نیستم اگر مثل خودش جوابش را ندهم. همه آن لحظه شوکه بودند. عکاس، خبرنگار، آرین قاسمی که ترجمه می کرد و مدیر رسانه ای تیم ملی. روایتی که تا امروز سخت می شد درباره اش نوشت.

و این دعوا پیش رفت و هر بار با یک برد، یکی از دو طرف کفه ترازوی محبوبیتش پررنگ تر می شد. یک روز دعوا بر سر بازی های دوستانه. یک دو قطبی تمام عیار. برچسب های تند هواداری از خبر دلار تا خبرناهار. از دلال موزامبیکی تا دلال کروات!

یک بار جنجال بر سر تعداد بازیکنان، یک بار بر سر زمان اردوها. فریادهایی بی پایان. پرسپولیس در لیگ قهرمانان می درخشید. تیم ملی حریفان مقدماتی جام جهانی را قلع و قمع می کرد. برانکو اما آرام بود و در آرامش طعنه می زد، کی روش ولی طوفانی بود و آتشین. برانکو هر روز پشتش بیشتر به هواداران آتشین پرسپولیس گرم می شد و شده بود لیدر منتقدان داخلی کی روش اما طیف استقلالی های خسته ازمدیریت سلطانی فر را پشت خود داشت که باور داشتند وزیر ورزش نقشی کلیدی در قهرمانی های پرسپولیس دارد.

یک روز برانکو دست به شکم بیرانوند می کشید و می گفت وقتی از اردوی تیم ملی می آید اضافه وزن پیدا می کند و فردایش کی روش کل بازیکنان پرسپولیس وهمه دستیاران ایرانی اش را از اردو کنار می گذاشت. یک روز کی روش از نقشش در ساختن ستاره ای مثل کریس رونالدو می گفت و فردایش برانکو به طعنه از افتخار به داشتن لوکا مودریچ می گفت که ستاره جام جهانی شده بود.

دعواهایی که اوجش شد بازی فینال لیگ قهرمانان آسیا و شکست پرسپولیس. اتهام شادی دستیار کی روش و یک بلوای باورنکردنی. مسیری که از آن روز برایش فقط یک خط مانده بود. پایان جام ملتها و جدایی کی روش. او خود این حقیقت را یافته بود برای همین گزینه کلمبیا را دو ماهی قبل از جام ملتها برای آینده اش نهایی کرده بود. کی روش رفت اما برانکو هم به هدفش نرسید. او هم در آتش دعوای شان با کی روش سوخت و به رویایش یعنی بازگشت به نیمکت تیم ملی نرسید و ته دنیایش شد نشستن روی نیمکت مربیگری تیم ملی عمان!

میخ می شود یا سیخ؟

کی روش حالا دیگر دوباره سرمربی تیم ملی ایران است. او باز با تاج هم مسیر شده. این دو اما 9 سال پر فراز و نشیب را داشتند. پر از چالش، پر از دعوا. تاج می داند کی روش برایش همان فرشته نجات بخش است. زمان می خرد. جان سخت است و استاد عملیات روانی. او آخرین تیر ترکشش را با کی روش انداخته. در اوج فشارهای افکار عمومی و پرونده های قضایی، با کی روش صاحب هوادار شده. با کی روش نظرها از او بر می گردد و بحران را از خودش به مرد پرتغالی منتقل می کند که همزاد جنجال است. انگار چون سایه ای با او می آید.

تاج البته خوب می داند که مربی اگرچه عاشق کارش است و خود را چون ققنوسی می بیند که آمده تا آتش بگیرد و از نو احیا شود اما همیشه این رابطه برای شان مثل روزهای نامزدی نمی ماند. او هنوز روزهای طلاق عاطفی را به یاد دارد. روز قرعه کشی جام جهانی 2018. سه ساعتی که باید کنار سرمربی پرتغالی می نشست اما از ترس جرات نگاه کردن به صورتش را نداشت. شبی که همان جا در مسکو گوشه ای از هتل نشسته بود و زیر چشمی از صندلی تک افتاده کنار آسانسور سرمربی را می دید که همه بزرگان فوتبال دنیا دورش بودند. شبی که کی روش با صدای بلند گفت تا این پیام به تاج برده شود:«به خاطر حمایت از برانکو مرا 100 هزار دلار جریمه کرده اند.»

البته تازه اینجا فهمید که این جریمه را تاج برای مصاحبه علیه سلطانی فر درباره عدم پرداخت پاداش ها در رختکن بازی ایران و کره برایش در نظر گرفته. مصاحبه ای که البته به خواست خود رئیس فدراسیون و برای فشار به وزارت ورزش و دولت انجام شده بود! اطلاعی که بیشتر آتشش زد و تهدید کرد به گفتن واقعیت. این البته تنها تقابل همه این سال های تاج و کی روش نبوده. تاج بارها روی تلخ تقابل با مربی پرتغالی را چشیده اما مرد اصفهانی یک کاسب است. برای کاسب فقط سود مهم است. او سود را دوباره در هم مسیری با کی روش می بیند. مردی که برای باز بودن در جام جهانی و برای آخرین قمار بزرگ دوران فوتبالش سرشار است از انگیزه. فارغ از همه تهمت ها درباره ناکامی در مصری که با او نایب قهرمان آفریقا شده یا کلمبیا که تجربه ای تلخ بود.

او آمده تا دوباره خودی نشان دهد و تاج هم پس این پرواز از این همه فشار رهایی یابد. اما یک تجربه 70 روزه سخت، تیمی که چند پاره شده و مردمی که خود در این چند سال چندپاره تر و تلخ تر شده اند. روزهای سخت در پی هم خواهند آمد و باید دید ته این قصه برای تاج و کی روش چگونه رقم خواهد خورد. به قول رئیس اصفهانی گردش می کنند و میخ می شود یا پهنش می کنند و سیخ!

بیشتر بخوانید:

258 258

کد خبر 1672824
پشت پرده کارلوس! 2