پیمان دفاعی آمریکا و استرالیا و شکاف میان متحدان قدیمی ایالات متحده
چندی پیش آمریکا و انگلستان پیمانی با استرالیا منعقد کردند که بر اساس آن زیردریاییهای استرالیا به سوخت یا احتمالا کلاهک هستهای مجهز میشوند.
استرالیا به واسطه یک پیمان دفاعی مشترک با ایالات متحده و بریتانیا قرار است زیردریاییهایی با سوخت اتمی را که قبلا سفارش خرید آنها را به فرانسه داده بود از واشنگتن تحویل بگیرد. پاریس به شدت از این موضوع خشمگین شد و اقدام کانبرا در لغو سفارش خرید زیردریاییهای اتمی را خنجری از پشت توصیف کرد.
ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه نیز در واکنشی صریح و بسیار انتقادآمیز نسبت به دولت آمریکا رویکرد بایدن را با آنچه پیشتر ترامپ در تقابل با اروپاییها انجام میداد مقایسه کرد.
توافق ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا بر سر یک پیمان دفاعی که برخی تحلیلگران اعلام خبر آن را به ویژه برای اروپاییها غافلگیرکننده خواندند تا حدی دست واشنگتن برای مقابله با چین در منطقه هند و اقیانوس آرام را بازتر میکند.
این توافق به اعتقاد برخی کارشناسان سیاسی برافروختن خشم فرانسویها و مقامات اتحادیه اروپا را تا حدودی نسبت به آنچه باید در قبال چین انجام دهند دچار سردرگمی خواهد کرد.
قرارداد دفاعی آمریکا، بریتانیا و استرالیا که از آن به عنوان پیمان «اوکوس» نام برده میشود رونمایی شد و بلافاصله پس از انتشار خبر آن اعلام شد که تیمهایی راهبردی و فنی قرار است به زودی از سوی واشنگتن و لندن عازم کانبرا شوند تا نحوه در اختیار گذاردن زیردیاییهای هستهای به استرالیا را با مقامات این کشور مورد بررسی قرار دهند.
این اقدام به منزله آن است که دولت استرالیا به سادگی سفارش چند میلیارد دلاری خرید زیردریاییهای هستهای از فرانسه را لغو کرده است. دولت چین نیز این عمل آمریکا و انگلستان را موجب بالا گرفتن رقابت هستهای میان کشورهای مختلف ارزیابی کرد.
این سؤال مطرح میشود که هدف اصلی آمریکا و انگلستان در انعقاد این تفاهمنامه با استرالیا چیست و آیا ممکن است متحدان قدیمی ایالات متحده مانند فرانسه و آلمان را برای ادامه همکاریهای راهبردی با آمریکا مردد کند؟
برای بررسی بیشتر این موضوع ایسنا با محمدعلی بصیری - استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید:
مهمترین مسئله سیاست خارجی آمریکا مهار چین است
محمدعلی بصیری گفت: چند تحول در دنیا رخ داد که این حرکت و تفاهمنامه بین کشورهای آنگلوساکسون سازمان یافت. نخستین تحول این است که از زمان جورج بوش پسر و اوایل کار اوباما، آمریکاییها استراتژیشان را بر این مبنا قرار دادند که مهمترین مسئله سیاست خارجی آمریکا مهار چین است و اعلام کردند از مناطق درگیری مانند خاورمیانه که هزینههای سرسام آوری با جنگهای بیپایان دارد خارج میشوند و تمرکز خود را روی شرق میگذارند.
وی افزود: این حرکت در دورههای بعد و در زمان ترامپ و بایدن بیشتر نمود پیدا کرد و آمریکا از افغانستان خارج شد، در حالی که در دوران جنگ سرد مهار جنبشهای کمونیستی و استفاده از منابع نفت خاورمیانه برای ایالات متحده از اهمیت زیادی برخوردار بود، اما امروز با پیدا شدن نفت شل و حوزههای نفتی جدید دیگر آن وابستگی استراتژیک گذشته به خاورمیانه را ندارد و ماندن در این منطقه را به صلاح خود نمیداند.
این کارشناس روابط بینالملل، گفت: علاوه بر این تحولی که در صنعت پهبادی آمریکا رخ داد حضور انسانی و پایگاهی این کشور در خاورمیانه مانند گذشته دارای ارزش نیست و تمرکز حداقلی خود را روی عربستان حفظ خواهند کرد و به تدریج با کاهش حضور در این کشور روی پایگاه خود در جزیره "دیگو گارسیا" در اقیانوس هند متمرکز میشوند و در خاورمیانه بیشتر به شکل پهبادی و از طریق اطلاعاتی حضور خواهند داشت و در حد نیاز مسائل این منطقه را مدیریت میکنند.
بصیری تصریح کرد: بنابراین حتی در اروپا و ناتو آن حساسیت قبلی آمریکاییها کمتر شده و با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا و رفتن این کشور به سمت آمریکا، کانادا و استرالیا بلوک انگلیسی زبان تقویت شد که این امر موجب شکاف در ناتو شد و اعتماد آنگلوساکسونها به سمت متحدان سابق بریتانیا چرخید. تحولات امروز نشان میدهد که مهار چین صرفا با رفتن آمریکا به شرق تحقق پیدا نمیکند و تحقق آن مشروط بر این است که متحدان قابل اعتمادتری را اطراف خود جمع کند که ریشههای تاریخی، زبانی، فرهنگی و جغرافیایی مشترک و عمیقتری با آمریکا دارند.
وی ادامه داد: این ائتلاف به شکل جدی در قراردادی که آمریکا و انگلستان با استرالیا امضا کردند و به تعبیر فرانسویها از پشت به آنان خنجر زدند، نمودار شد. قبلا قرار بود فرانسه 9 زیردریایی اتمی برای استرالیا بسازد که با واسطهگری آمریکا این موضوع محقق نشد. مهار چین و همکاری استراتژیک در مقابله هستهای با این کشور سبب شد چین هم مواضع خصمانه درباره این قرارداد از خود نشان داد و متحدان آمریکا در ناتو مانند فرانسه و آلمان نیز از آن ابراز نارضایتی شدید کردند.
این استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان، گفت: بنابراین یک آرایش جدید را در سیاست بینالملل در سالهای آینده خواهیم دید که عمدتا این آرایش از سوی جبهه آمریکا و متحدان سنتی انگلیسیزبان آنان در نقاط مختلف جهان و شرق آسیا برای مهار چین رخ خواهد داد که در نتیجه حضور و اولویتهای استراتژیک آمریکا در آسیای غربی کاهش مییابد که این امر نشان میدهد تحولاتی که در منطقه شده منافع اقتصادی و نظامی - امنیتی ایالات متحده را دچار تغییر میکند و جنگ سرد جدیدی را به سمت شرق آسیا آغاز میکنند.
بصیری افزود: تلاش هر دو حزب آمریکا در دهههای اخیر و در 10 سال آینده این خواهد بود که چین را مهار کنند تا این کشور به قدرت اول جهان تبدیل نشود. به هر حال ممکن است آرایش جدیدی هم میان متحدان نزدیک آمریکا در ناتو و غرب شکل بگیرد که با محوریت ایالات متحده و انگلستان و کشورهای آنگلوساکسون مانند استرالیا و زلاندنو باشد و حتی هند و بنگلادش نیز با این ائتلاف همراهی خواهند کرد.
آمریکا روی ناتو برای مهار شرق مانند گذشته حساب نمیکند
وی تصریح کرد: با تفاهمی که میان انگلستان، آمریکا و استرالیا شکل گرفت بدون تردید در ناتو شکافی رخ خواهد داد و آمریکا به متحدان خود در خاورمیانه هم مانند گذشته بها نخواهد داد و با این شکاف ممکن است فرانسه و آلمان به سمت همکاری بیشتر با رقبای آمریکا مانند چین و روسیه روی بیاورند و ائتلاف گذشته غربیها مانند گذشته قوی نخواهد ماند، اما قطع رابطه جدی میان آمریکا و فرانسه و آلمان و آمریکا رخ نخواهد داد.
این استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه اصفهان با بیان اینکه واگرایی در ناتو محتمل است، خاطرنشان کرد: آمریکا روی ناتو برای مهار شرق مانند گذشته حساب نمیکند و با مجموعه جدیدی قصد دارد شرق آسیا را مهار کند چون به مجموعه کشورهای آنگلوساکسون بیشتر اعتماد دارد. استرالیا بازیگر نو ظهوری است و انگیزه بیشتری برای مهار چین دارد و به نوعی جنگ سرد اتمی رخ داده است.
بصیری گفت: زیردریاییهایی که به استرالیا داده میشود دارای سوخت هستهای و دارای اهمیت استراتژیک هستند و استرالیا را قادر میسازد با موشکهای زیرسطحی هستهای به بنادر چین حمله کند و نقش استرالیا تغییر خواهد کرد و به عنوان یک متحد بازدارنده در برابر چین صفآرایی میکند که این موضع در گذشته وجود نداشت.
وی افزود: دهه آینده آبستن آرایشهای جدید از قدرت به ویژه در جنوب شرق آسیا است و دولت ایران باید این تحولات را با دقت رصد کند تا بتواند امنیت و منافع ملی کشور را به شکل ریشهای و پایهای حفظ کند.
انتهای پیام