دوشنبه 26 آبان 1404

از شما بعید بود آقای نبوی / دومین وزیر جدا شده دولت، مشخص شد؟/ فرصت‌طلبان فصلی

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
از شما بعید بود آقای نبوی / دومین وزیر جدا شده دولت، مشخص شد؟/ فرصت‌طلبان فصلی

هر روز اخبار فراوانی در رسانه‌ها منتشر می‌شود که دنبال‌کردن آن‌ها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیل‌های صورت‌گرفته، مخاطبان خود را از مهم‌ترین وقایع روز آگاه می‌کند.

پیام صریح سپاه به دشمنان ایران

روزنامه قدس نوشت:

روابط عمومی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرانجام روز گذشته در واکنش به اخبار منتشر شده درباره توقیف یک نفتکش در دریای عمان، در بیانیه‌ای اعلام کرد: «رزمندگان یگان‌های واکنش سریع نیروی دریایی سپاه، روز جمعه 23 آبان ماه، پس از دریافت دستور قضایی مبنی بر توقیف محموله یک فروند نفتکش با نام تجاری «تالارا» و پرچم جزایر مارشال، اقدام به رصد تحرکات آن کرده و در ساعت 7:30 صبح همان روز، نفتکش مذکور را در نزدیکی «بندر خور فکان» امارات به توقیف درآوردند».

سیدرضا صدرالحسینی، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا در واکنش به عملیات توقیف نفتکش تالارا توسط نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بر اهمیت این اقدام در راستای نمایش قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران تأکید کرد و گفت: «این عملیات در راستای تأمین منافع ملی ایران و آزادی آبراه‌های حیاتی جمهوری اسلامی در خلیج فارس و دریای عمان صورت گرفت. این اقدام در شرایط حساس کنونی، به‌ویژه در آبراه‌های استراتژیک ایران، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و پیام روشنی برای ملت ایران و دیگر ملت‌ها دارد. پیام این اقدام این است که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران همواره در دفاع از منافع ملی کشور، عزم راسخی دارند».

وی همچنین با اشاره به پیام این عملیات برای کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای، تصریح کرد: «این اقدام به‌طور خاص برای رژیم صهیونیستی و کشورهای منطقه پیام روشنی دارد. جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه علیه منافع کشورهای همسایه اقدام نظامی نکرده است و از این طریق، توان بومی نظامی خود را برای تأمین امنیت منطقه نیز به اثبات می‌رساند».

دکتر غلامحسین یوسفی، مشاور پیشین وزیر دفاع و کارشناس مسائل منطقه هم اظهار کرد: «از زمانی که برجام عملاً به پایان رسید و اروپایی‌ها در اقدامی خودسرانه و خلاف عرف دیپلماتیک، مکانیسم ماشه را فعال کردند، فشارهای غیرقانونی علیه ایران شدت گرفت. در همان مقطع نیز کشتی حامل محموله ایرانی در نزدیکی یمن هدف قرار گرفت تا به زعم خودشان پیامی تهدیدآمیز به جمهوری اسلامی ارسال کنند، اما امروز مشخص شده ایران این اقدام‌ها را با دقت رصد می‌کند و هر گونه تهدید علیه منافعش در دریا را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت. ما آغازگر هیچ اقدام نظامی نبوده‌ایم، اما اگر ارتش‌های تروریستی آمریکا و رژیم صهیونیستی بخواهند علیه منافع ملت ایران اقدامی کنند، یقین بدانند پاسخ متقابل، قاطع و فراموش‌نشدنی دریافت خواهند کرد».

******

آقای پزشکیان! لطفا فکری به حال صدای دولت کنید

روزنامه خراسان نوشت:

اگر نگوییم همه، حداقل اعضای تیم رسانه ای دولت می دانند که جنگ هنوز تمام نشده؛ میدانش اذهان و افکار مردم و هدفش ایجاد اضطراب روحی روانی و درهم شکستن تاب آوری ملی و روحیه مردمی است. از این رو تداوم آرایش جنگی دولت ضروری است. ازسویی نباید مردم و جامعه را ترساند و مایوس کرد و از دیگر سو، اطلاع رسانی دقیق و بهنگام از شرایط سخت کشور به مردم، جزئی از مدیریت بحران و شرایط جنگی است. همزمان باید ملت و جامعه را از اقدامات دولت برای برون رفت از این وضعیت مطلع کرد، وزرا و مسئولان باید بیشتر از عملکرد خود با مردم حرف بزنند و هماهنگی و هم افزایی بین ارکان رسانه ای دولت لازم است. مردم باید احساس کنند و با چشم ببینند که همه برای برون رفت از این وضعیت، همراه و هماهنگ در تلاش هستند و اقدام و نگاه جناحی و حزبی برای ناکارآمد کردن دولت یا ناکارآمد نشان دادن آن نه مصلحت است و نه خدمت به کشور؛ اما چه می توان گفت که دولت چهاردهم بعد از حدود 15ماه از عمرش هنوز صدا ندارد، آن نواها و صداهای خفیف و دوری هم که شنیده می شود، بیشتر صدای اختلاف و تفرقه بین همان افرادی است که باید صدای دولت باشند.

وقتی از یک دولت صدای اختلاف و یا چندصدایی شنیده می‌شود، مردم نمی‌دانند کدام را باور کنند، این پراکندگی صداها بزرگ‌ترین دشمن اعتماد عمومی است. پیامِ نامنسجم، بازار شایعه را گرم می‌کند، هزینه اعتماد عمومی را بالا می‌برد و در نهایت، ظرفیت اقناع دولت را می‌سوزاند. شاید همین تکثر صداها موجب اخلال شده است. شاید نبود فرماندهی واحد در حوزه اطلاعرسانی موجب خالی کردن شانه ها زیر بار مسئولیت شده است، شاید بوروکراسی اداری موجب انفعال در حوزه اطلاع رسانی شده است و....

بدین خاطر است که دلسوزانه می گوییم دولت باید فکری به حال صدا و زبانش بکند، زبانی که اکنون در بسیاری از موضوعات ناهماهنگ است، معلوم نیست مشغول حل مشکل است یا تماشاچی و یا در حال تولید مشکل. مردم با بحرانها مواجه می شوند، با آن دست و پنجه نرم می کنند ولی هیچ صدایی از دولت بلند نمی شود. آقای پزشکیان لطفا فکری به حال صدای دولت کنید!

******

فرصت‌طلبان فصلی

روزنامه فرهیختگان نوشت:

یک اصل اساسی در کنش سیاسی استاندارد و چهارچوب‌دار حزبی، حفظ رویکرد حمایتی از دولتمردان و سیاست‌مدارانی است که جریان و حزب سیاسی مربوطه در به قدرت رسیدنشان، نقش داشته است. نمایش این حمایت تنها محدود به مواقعی نیست که اقدام مثبتی از جانب کارگزاران منسوب به آن‌ها صورت می‌گیرد، بلکه در هنگامه بروز بحران‌ها یا حتی خطا‌ها، ضرورت تداوم این حمایت بیشتر به چشم می‌آید. جبهه اصلاحات (به سرکردگی آذر منصوری) اما بیش از دیگر احزاب و جریانات سیاسی برخلاف این مشی عمل کرده است. درحالی‌که دولت موردحمایت آن‌ها در قدرت حضور دارد، کمیته سیاسی جبهه اصلاحات در نامه‌ای به سیدمحمد خاتمی از لزوم «کناره‌گیری اصلاح‌طلبی از قدرت» گفته است.

این جنس رفتار در جریان اصلاح‌طلبی کم‌سابقه نیست. اصلاح‌طلبان بعد از حمایت از حسن روحانی در سال‌های 92 و 96 و پس از آنکه دولت با چالش‌های ریز و درشتی مواجه شد به‌جای حمایت و پذیرش خطا‌ها با دولت فاصله‌گذاری کرد و دولت مستقر را از دایره و حمایت اصلاح‌طلبی خارج کرد. فاصله‌گذاری با دولت‌ها، زمانی که آن‌ها به بن‌بست می‌خورند و پای پذیرش هزینه می‌رسد، عادت اصلاح‌طلبی است. شاید باید ریشه اصلی ناامیدی جامعه از اصلاح‌طلبان را در همین رویکرد فرصت‌طلبانه اصلاحات جست‌وجو کرد؛ چراکه دیگر برای اقشار مختلف جامعه آشکار شده اصلاحات، حتی هزینه اقداماتی را که خودش در آن دخیل بوده گردن نمی‌گیرد. شاید بهترین انتخاب برای جلب‌اعتماد مردم و تبدیل ناامیدی به امیدواری، تمرین مسئولیت‌پذیری در جریان اصلاح‌طلبی و به‌ویژه جبهه اصلاحات باشد.

برخلاف آنچه جبهه نشان می‌دهد اصلاحات در هر کارزار انتخاباتی رویکردی مشخص و تکراری دارد. در آستانه هر انتخابات و با برآورد احتمالی اینکه در انتخابات پیروز نمی‌شود یا گزینه‌های آن‌ها مورد تأیید قرار نمی‌گیرد، «روغن ریخته را نذر امامزاده می‌کنند» انتخابات را به اسم آنکه می‌خواهند، کنار مردم بمانند، تحریم می‌کنند؛ اما به محض آنکه شرایط را برای حضور و مشارکت در انتخابات مناسب ببینند برای حضور در ارکان قدرت، تعلل نمی‌کنند، حالا این مشارکت چه نیابتی محقق شود، چه با حمایت مستقیم از نامزد اصلاح‌طلبان. نکته عجیب‌تر آنکه وقتی بخشی از اصلاح‌طلبان در ارکان قدرت قرار می‌گیرند، جبهه اصلاحات به‌جای عبور از موضع طلبکارانه و قرارگرفتن در موضع پاسخگو، همچنان رویکرد سابق خود را حفظ می‌کند و به‌جای حمایت، لیستی از بایدونبایدها برای کارگزاران موردحمایت ردیف می‌کند و اگر محقق نشود، بلافاصله علم انتقاد از دولت را بلند می‌کند.

این رویکرد در دوران فعالیت دولت چهاردهم از جانب اصلاحات بروز و ظهور داشته، جبهه با این رویکرد عملاً از پذیرش مسئولیت اقدامات منفی دولت تحت حمایت آن‌ها، شانه خالی می‌کند و ضمن انتقاد از دولت ساختار‌های محدود در حکمرانی را عامل وضع موجود می‌داند. امری که نشان می‌دهد اصلاح‌طلبان دچار تناقضی ساختاری در نسبت با کنشگری سیاسی‌اند؛ زمانی که خارج از قدرت قرار دارند برای ورود به قدرت به هر ریسمانی چنگ می‌زنند؛ اما زمانی که به قدرت می‌رسند برمبنای اصل گردن نگیری و به علت برآورده‌نشدن توقعات فانتزی، تبدیل به اپوزیسیون دولت می‌شوند و فشاری دوچندان بر دولت وارد می‌کنند.

******

دومین وزیر جدا شده دولت، مشخص شد؟

سایت تابناک نوشت:

چهار مرحله از اجرای کالابرگ الکترونیک در ماه‌های گذشته انجام شد، اما مرحله پنجم که باید طبق وعده‌های رسمی دولت در آبان‌ماه محقق می‌شد، در سایه وقت‌کُشی و ناهماهنگی بین بدنه وزارت رفاه و ستاد اقتصادی دولت معلق مانده است. این تعلل در حالی رخ می‌دهد که فشار تورمی و هزینه‌های معیشت بر خانوارها افزایش یافته و انتظار عمومی برای اجرای فوری طرح‌های حمایتی در نقطه‌ای حیاتی قرار گرفته است.

در همین زمینه، محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی، هفته گذشته در صحن علنی مجلس، خطاب به میدری وزیر رفاه، از تعلل وزارتخانه و اظهارات متناقض سخنگوی دولت در خصوص اجرای این طرح به‌شدت انتقاد کرد و گفت: «سخنگوی دولت اعلام کرده سبد کالا توزیع خواهد شد. این همان ادامه روند قبلی است، در حالی که طبق قانون و با اعتباراتی که با زحمت تأمین شده، باید کالابرگ الکترونیک تا پایان آبان‌ماه در اختیار خانواده‌ها قرار گیرد. حالا ناگهان اعلام می‌شود که سبد کالا توزیع می‌شود. یعنی باز هم نمی‌خواهیم قانون را اجرا کنیم؟» این انتقاد صریح، بازتابی از نارضایتی گسترده در میان نمایندگان مجلس است؛ نارضایتی‌ای که ریشه در ضعف برنامه‌ریزی، ناهماهنگی در تصمیم‌سازی، و نگاه غیرعملیاتی وزیر رفاه دارد.

به‌نظر می‌رسد مجموعه این ناکارآمدی‌ها و تناقض‌ها در تصمیم‌گیری، وزارت رفاه را به نقطه تغییر سکاندار رسانده است. عدم اجرای مرحله پنجم کالابرگ در موعد مقرر، نارضایتی شدید مردم از عملکرد وزارت رفاه و اعتراض صریح مجلس اکنون به نقطه‌ای رسیده که طرح استیضاح میدری در نخستین روز کاری مجلس در آذرماه به‌صورت جدی در دستور قرار گیرد.

برآورد منابع نزدیک به هیئت‌رئیسه مجلس نشان می‌دهد مقدمات این استیضاح نهایی شده و تلاش‌های لحظه آخری وزارت رفاه برای جلوگیری از آن نیز بی‌ثمر مانده است. با این روند، به احتمال بسیار زیاد، پس از عبدالناصر همتی، دومین خروجی دولت به نام احمد میدری ثبت می‌شود. طبق شنیده‌ها، دولت پزشکیان از هم‌اکنون در حال رایزنی برای گزینه‌ها و افراد جایگزین جهت سرپرستی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است.

******

پنج سؤال درباره بلوف 86 میلیارد دلاری 

روزنامه کیهان نوشت:

ویدئوی جدیدی از آقای روحانی منتشر شده که وی می‌گوید: «در سایه برجام 86 میلیارد [احتمالا دلار] طراحی شده بود، که از بانک‌های خارجی اعتبار داده شود تا شرکت‌های خارجی در ایران سرمایه‌گذاری کنند... مردم؛ اینهائی که کج‌فکر هستند تا پایان کج‌فکر هستند».

1) آقای روحانی! «طراحی شده بود»، یعنی چه؟ یعنی توافق و تعهد شده بود، یا فقط آرزویش را داشتید و می‌خواستید با مردم، رویافروشی و خالی‌فروشی بکنید؟! اگر توافق و تعهد شده، اسنادش کجاست؟ دقیقا کدام بانک‌های خارجی؟

2) رسانه‌های زیردست شما ادعا می‌کردند پس از نهائی شدن توافق برجام، 150 میلیارد دلار پول بلوکه شده، و 200 میلیارد دلار سرمایه خارجی به ایران می‌آید. اما تا دو سال و نیم بعد که ترامپ برجام را به هم زد، فقط شرکت توتال تفاهم نامه 4 میلیارد یورویی را امضا کرد که آن شرکت هم پس از جمع‌آوری اطلاعات سری پارس جنوبی، توافق آن را به هم زد.

3) مردم به یاد دارند که آقای ظریف می‌گفت: «بیست ماه پس از برجام نمی‌توانیم حتی یک حساب بانکی در لندن افتتاح کنیم». این چه گشایش بانکی بود که نمی‌شد حتی یک حساب بانکی باز کرد؟!

4) آقای روحانی باید پاسخ دهد بانک‌های خارجی چگونه می‌خواستند تبادل و تعامل 86 میلیارد دلاری با ایران داشته باشند و حال آن که طبق قانون اینارا، دولت آمریکا موظف بود هر چهار ماه یک بار، درباره عملکرد ایران در توافق گزارش بدهد تا کنگره تصمیم بگیرد که تعلیق‌های چهار ماهه برخی تحریم‌ها، ادامه پیدا کند یا احیا شود؟!

5) دولت اوباما در همان ماه‌های ابتدائی اجرائی شدن برجام، شرکت‌ها و بانک‌های خارجی را درباره همکاری با ایران تهدید کرد و آقای ظریف مجبور شد، درخواست صدور نامه‌های آرامش‌بخش از سوی آمریکا برای شرکت‌ها و بانک‌ها را بکند! در این شرایط، و با وجود اعمال تحریم‌های ویزایی که طرف‌های همکاری یا سفر کرده به ایران را به محدودیت تردد در آمریکا تهدید می‌کرد، چگونه ممکن بود بانک‌های خارجی، همکاری 86 میلیارد دلاری با ایران داشته باشند؟

******

حمله سنگین روزنامه اصلاح‌طلب شرق: شعار «وفاق» هم توخالی و هم شکست خورده است

انتقادهای اصلاح طلبان به دولت پس از انتصاب سقاب اصفهانی به سمت معاونت رئیس جمهور علنی‌تر شده است. استعفای فیاض زاهد از شورای اطلاع رسانی دولت به بهانه این انتصاب نیز باعث شده تا این حملات شدت بیشتری بگیرد روزنامه شرق در شماره امروز خود در گزارش بی‌سابقه‌ای «وفاق» مدنظر رئیس جمهور را زیر ضرب برده و مدعی شکست شعار رئیس دولت چهاردهم شده است. بخش هایی از گزارش شرق به شرح زیر است:

* استعفای فیاض زاهد از شورای اطلاع‌رسانی دولت، در ظاهر یک کناره‌گیری شخصی است، اما در ساختار سیاسی دولت چهاردهم معنایی بسیار مهم‌تر دارد؛ به تعبیر برخی، این جدایی نخستین ترک آشکار در تصویری است که دولت مسعود پزشکیان با عنوان «وفاق» از خود ساخته بود. 

* این استعفا اکنون بدل به نماد فروپاشی تصویری شده که دولت می‌کوشید از خود ارائه دهد؛ تصویری از دولت همدل، دولت فراگیر و دولتی که قرار است اختلاف‌ها را کنار بگذارد و بر‌اساس «وفاق» کشور را اداره کند.

* واقعیت این است که این استعفا نشان داد وفاق حتی در درونی‌ترین حلقه دولت نیز دوام نیاورده است، چه رسد به فضای سیاسی بزرگ‌تر و نیازهای پیچیده کشور در این دوره. چنین استعفایی در این سطح، اگرچه ممکن است از سوی دولت کوچک شمرده شود، اما در سطح سیاسی نشانه‌ای است از اینکه «شعار وفاق» نخستین شکست رسمی خود را تجربه کرده است.

* اکنون با گذشت بیش از 470 روز از ورود مسعود پزشکیان به پاستور، تصویر روشن است؛ «وفاق» هرگز نتوانست به گفتمانی سیاسی تبدیل شود و در همان سطحی باقی ماند که در دوران انتخابات شکل گرفته بود.

* شعار وفاق شکست خورد؛ نه به این دلیل که جامعه آن را نمی‌پذیرفت، بلکه به این دلیل که دولت نتوانست آن را تبدیل به زبان سیاست و ابزار تصمیم‌گیری کند. وفاق هرگز در سطح ساختار رسمی دولت رسوب نکرد، در کابینه معنا نیافت، در بدنه سیاسی جریان‌های حامی دولت پذیرفته نشد و از همه مهم‌تر، نتوانست به راهنمایی برای تصمیمات مهم تبدیل شود. استعفای زاهد فقط پرده‌ای از نتیجه همین ناکامی است.

******

نقطه جوش حجاب

روزنامه همشهری نوشت:

تلویزیون همشهری چند هفته است دنبال یک مخالف حجاب می‌گردد تا در مناظره شرکت کند، اما پیدا نمی‌شود. حق هم همین است. «مخالف حجاب» اساسا چه‌کسی است؟ هیچ‌کس؛ مگر کاسبان برهنگی که آنها هم پا به مناظره نمی‌گذارند، چون دکانشان تخته می‌شود. واقعیت این است که دیگر بعید است کسی از وضع موجود دفاع کند. امروز در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که نه فقط مؤمنین برافروخته‌اند بلکه حتی کسانی که خودشان حجاب را رعایت نمی‌کنند، از وضعیت آشوب‌زده فعلی خسته و معترض‌اند. حداقل اینکه بدتر از خودشان را تاب نمی‌آورند. این، حکم وجدان جمعی است. اینجاست که باید مکث کرد، چون بعد از این نقطه، اعتراض به عصبانیت می‌رسد و پس از آن، بی‌حسی و بی‌اعتمادی.

اما اصل ماجرا چیست؟ بخش بزرگی از بی‌حجابی امروز، نه بی‌عفتی که سبک زندگی است؛ یک «مد»، یک «تیپ»؛ شبیه همان چیزی که آن‌سوی آب‌ها می‌بینند. اما حتی همین گروه سبک‌زندگی‌محور هم خط قرمز دارد؛ در اوج بی‌حجابی، جایی هست که از آن‌به‌بعد را تحمل نمی‌کند. این ویژگی در جامعه‌ای که بی‌حجابی‌اش صرفا از بی‌حیایی بیاید یا وجود ندارد یا بسیار کمرنگ است.

حالا سؤال اساسی: اگر در همین نقطه جوش مشترک اجتماعی کاری نکنیم چه می‌شود؟ پیامی که جامعه دریافت می‌کند این است: «حجاب دیگر مهم نیست؛ رهاست». و این، بدترین پیام ممکن است.

وقتی پیام رهاشدگی جا بیفتد، جامعه وارد مسابقه سقوط می‌شود و عجیب اینکه همه می‌دانند مسیر غلط است، اما در هوای رهاشدگی به‌ناچار تن می‌دهند؛ این منطق رهایی است. امروز حجاب به جایی رسیده که احدی از وضع موجود دفاع نمی‌کند؛ زشتی آن برای همه آشکار است و هراس از مرحله بدتر، فراگیر.

خلاصه اینکه: این نقطه جوش را نباید رها کرد. اینجا نقطه بلوغ اجتماعی است؛ جایی که بیداری جمعی شکل می‌گیرد و می‌تواند عزم ملی برای احیای هویت اسلامی - ایرانی را بسازد؛ به شرط آنکه مسئولان محترم این بیداری را ببینند، باور کنند و از مردم عقب نمانند.

******

از شما بعید بود آقای نبوی

بهزاد نبوی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفت و گو با سایت تابناک، همچون بسیاری از اصلاح‌طلبان وجه دیگری از نگاه فانتزی خود به مقوله سیاست خارجی را عیان کرده؛ جایی که مثل بسیاری از هم‌قطاران خود تصور می‌کند یک دست‌دادن ساده میان روسای جمهور ایران و آمریکا می‌توانست گره کور روابط ایران و آمریکا را باز کند. اما جالب آنکه بهزاد نبوی در بیان تصورات فانتزی خود هم به خطا دچار است؛ جایی که تصور می‌کند اوباما و خاتمی به طور همزمان روسای جمهور آمریکا و ایران بوده‌اند و فرصت دیدار کوتاه و دست‌دادن آن‌ها در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل مهیا بوده است! در حالی که دوره ریاست‌جمهوری خاتمی مصادف با قدرت‌گرفتن بیل کلینتون و جرج بوش بود و اوباما در سال 2008 و در زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، توانست در آمریکا به قدرت برسد. بیان این سخنان از سوی بهزاد نبوی که سیاست‌مداری باتجربه تلقی می‌شود، بعید بود. بخش‌هایی از اظهارات وی در این مصاحبه به شرح زیر است:

* ریاست‌جمهوری آقای خاتمی یک دوره با ریاست جمهوری اوباما و یک دوره با بوش پسر هم‌زمان شد. من شنیده‌ام که زمانی که آقای خاتمی به سازمان ملل رفته بود، اوباما تلاش بسیاری کرد تا با ایشان دیدار کند؛ حتی گفته شده که اوباما مایل بود صرفاً دستی به نشانه سلام و احوال‌پرسی به ایشان بدهد، اما آقای خاتمی به شکلی از این دیدار اجتناب کرد. به اعتقاد من آن زمان فرصت مناسبی برای مذاکره با آمریکا و به نفع ما بود. لذا در آن شرایط، مذاکره و حتی عادی سازی روابط با آمریکا مشکلی نداشت. 

* در ملاقاتی که من با دو نفر از مسئولین امنیتی داشتم، (حدود 40 روز قبل و زمانی که مجلس اخراج کارشناسان آژانس انرژی اتمی را تصویب کرده بود) درصدد طرح این مسئله بودم که بگویم تصمیم به اخراج بازرسان کار درستی نیست و توضیح دادم که این تصمیم می تواند مقدمه خروج ما از پیمان NPT باشد.

* خروج ما از NPT شرایط بین‌المللی کشور را به‌شدت تضعیف می‌کند و موجب می‌شود هر نوع حمله نظامی علیه ایران توجیه‌پذیر گردد؛ به‌ویژه پس از آنکه مدت ها در NPT بوده ایم. و درست در شرایطی که اظهارنظرهایی مطرح می‌شود که ایران «400 کیلوگرم اورانیوم غنی شده بالای 60 درصد دارد» و «نمی‌دانیم کجاست» و بالاخره اخراج کارشناسان در صورت تشدید چنین فضایی مجبور می‌شویم از چارچوب NPT خارج شویم و عملاً ما را به سمتی هدایت خواهد کرد که به‌سوی یک درگیری نظامی با پیامدهای نامعلوم سوق داده شویم.

* آنچه من به مسئولان امنیتی منتقل کردم بر اساس تحلیل بوده نه اینکه اطلاعاتی داشته باشم. به ایشان گفتم به‌نظرِ من، در این ماجراها اسرائیل نه‌تنها در پی هدف‌گیری برنامه هسته‌ای ایران است، بلکه هم‌چنین به دنبال سرنگونی رژیم ایران و حتی در سطحی فراتر دنبال تجزیه کشور است. این ادعای من صرفاً یک تحلیل است و مبتنی بر اطلاعات یا خبری نیست. آمریکا و اروپا این موضع را ندارند و عمدتاً دغدغه اصلی آنان برنامه هسته‌ای ایران است.

* البته شاید در امریکا به تغییر رژیم در ایران هم علاقمند باشد. خلاصه اینکه اقداماتی از نوعی که گفتم به‌نوعی موقعیت آمریکا و اروپا را در برابر اسرائیل تقویت می‌کند؛ به بیان دیگر، ما با این شیوه عمل درواقع «پاس‌گلی» به اسرائیل است و زمینه مناسبی برای بهره‌برداری آن کشور فراهم می‌آوریم.

******

ترامپ دروغ می‌گوید / اگر بخواهیم مذاکره کنیم صریح و شفاف میگوییم

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در واکنش به ادعای اخیر «دونالد ترامپ» مبنی بر اینکه «ایران درخواست مذاکره با آمریکا را داشته» تأکید کرد که این ادعا «کاملاً نادرست، خلاف واقع و بخشی از یک عملیات روانی» است.

اسماعیل کوثری در گفت‌وگو با ایلنا، درباره اینکه «دونالد ترامپ» در تازه‌ترین اظهارات خود ادعا کرده که ایران درخواست مذاکره داده است، گفت: «غلط کرده است! در همان مقاطعی که مذاکرات غیرمستقیم در جریان بود، طرف آمریکایی و متحدانش به کشور ما حمله کردند و بیش از هزار نفر از عزیزان ما را به شهادت رساندند».

این عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بیان کرد: «دشمنان فکر نمی‌کردند ما این توانمندی را داشته باشیم که اینچنین آن‌ها را به زانو درآوریم که به التماس بیفتند و بخواهند قطع آتش کنیم».

وی با اشاره به اینکه ایران با ایالات متحده در حال مذاکره بود، اما آنها جنگ را به ما تحمیل کردند، عنوان کرد: «شیطان ذاتش دروغ‌گویی است، کجا ما درخواست مذاکره داشتیم؟ ایران در حال مذاکره بود و ما با صراحت اعلام کردیم در حال مذاکرات غیرمستقیم هستیم، پنج جلسه هم برگزار شد، چرا حمله کردند؟ با این اوصاف حال ما بیاییم از ترامپ قمارباز درخواست مذاکره کنیم؟ چنین چیزی دروغ است و دروغ گفتن فقط از طرف ترامپ و امثال او برمی‌آید».

کوثری تاکید کرد: «دشمنان چون شکست خورده‌اند و در مسئله اسنپ‌بک هم نتوانستند کاری کنند، به جنگ روانی و فضاسازی رسانه‌ای متوسل شده‌اند تا باخت‌ها، شکست‌ها و ناکامی‌هایشان را با مظلومیت بپوشانند و بگویند ما می‌خواهیم مذاکره کنیم و ایران چنین درخواستی دارد، در صورتی که اینچنین نیست و این دروغ محض است».

وی خاطرنشان کرد: «اگر ایران بخواهد مذاکره کند، بسیار با صراحت و شفاف و واضح اعلام می‌کند و ابایی هم از کسی ندارد؛ لذا صحبت‌هایی مانند صحبت‌های ترامپ دروغ‌پردازی و یک عملیات روانی است چراکه می‌خواهند شکست‌های خودشان را با این حرف‌های دروغ پنهان کنند». 

کوثری با اشاره به اینکه ایران هیچگاه مذاکره را رد نمی‌کند و ابزاری مانند مذاکره را قبول دارد، تاکید کرد: «ما مذاکره‌ای را قبول داریم که دو طرف بنشینند و با هم ابعاد و حد و حدودها را مشخص و تعیین و تکلیف کنند، نه اینکه یک طرف بنشیند همه چیز را مشخص کند».

******

آغاز موج تازه گرانی؟

خبرگزاری تسنیم نوشت:

در بخشنامه بودجه سال 1405 کل کشور، دولت یکی از محورهای اصلی اصلاحات بودجه‌ای خود را بازنگری در سیاست تخصیص ارز ترجیحی به کالاهای اساسی اعلام کرده است. بر اساس متن بخشنامه، بازار کالاهای اساسی در سال‌های اخیر بخش قابل توجهی از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز را به خود اختصاص داده است؛ موضوعی که نه‌تنها بار مالی سنگینی بر بودجه گذاشته، بلکه اثربخشی سیاست‌های حمایتی دولت را نیز کاهش داده است.

در این سند تأکید شده است که مداخلات دولت در بازار ارز و کالاهای اساسی اگرچه با شعار حمایت از اقشار آسیب‌پذیر انجام شده، اما در عمل منجر به تحقق اهداف عدالت‌محور نشد و به شکل‌گیری رانت‌های ارزی، عدم شفافیت در واردات و افزایش هزینه‌های عمومی انجامید. از این‌رو اصلاح تدریجی این سیاست، به‌عنوان یکی از پایه‌های اصلی لایحه بودجه 1405 در دستور کار قرار گرفته است.

موافقان این اصلاح معتقدند حذف تدریجی ارز ترجیحی موجب شفافیت در گردش منابع ارزی، کاهش فساد وارداتی و افزایش کارایی حمایت‌ها خواهد شد. به اعتقاد این گروه، دولت با جایگزینی ارز ترجیحی با یارانه نقدی یا کالابرگ الکترونیکی، می‌تواند حمایت‌ها را به‌صورت مستقیم و دقیق‌تر به خانوارهای مشمول برساند، بدون آنکه منفعت یارانه‌ای در حلقه‌های واسطه‌ای زنجیره واردات مستهلک شود.

در مقابل، منتقدان نسبت به این رویکرد هشدار داده‌اند. آنان بر این باورند که هرچند سیاست ارز ترجیحی ناکارآمدی‌هایی داشته، حذف ناگهانی یا حتی تدریجی آن می‌تواند موجب افزایش قیمت کالاهای ضروری مانند روغن، مرغ، لبنیات و نهاده‌های دامی شود و در نتیجه فشار تورمی بر دهک‌های پایین جامعه را تشدید کند. برخی کارشناسان نیز تأکید کرده‌اند که در شرایط علم شدن تورم بالای موجود، هر نوع تغییر در سازوکار تأمین ارز کالاهای اساسی باید با زمان‌بندی دقیق، پیش‌بینی سیاست‌های جبرانی و آماده‌سازی زیرساخت‌های کالابرگ صورت گیرد؛ در غیر این‌صورت ممکن است اثرات مثبت آن در کوتاه‌مدت تحت‌الشعاع نارضایتی عمومی قرار گیرد.