چرا تجمع اعتراض به سخنان باهنر درباره حجاب برگزار نشد؟

بزرگترین مشکل تجمعاتی از این دست اینهاست: به شدت کم شمار شدهاند، چهرههای مشهور و معتبر سیاسی حاضر به سخنرانی نیستند و مردم گرفتار در تنگی معیشت و معتقد به پوشش مطابق عرف و نه سلیقه اقلیت با بیتفاوتی و گاه خشم از کنار آنها میگذرند
تجمع اعتراض به سخنان محمد رضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از چهرههای سرشناس اصولگرایی میانه با سابقه طولانی چند دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی به رغم فراخوان قبلی برگزار نشد.
قرار بود آنان عصر پنج شنبه در میدان امام حسین تجمع کنند و برخی از عصر جمعه هم خبر داده بودند تا در آن به سخنان فعال مشهور سیاسی اعتراض کنند ولی هیچ یک برگزار نشد.
اما مگر او چه گفته بود؟ این که دوران اجبار در حجاب تمام و حجاب اجباری هم از نُرم حکومت خارج شده است. این سخن آقای باهنر هم به مذاق رادیکالها خوش ننشست که 90 درصد مردم نمیتوانند مانند 10 درصد حزب اللهی زندگی کنند. در بین این 90 درصد 6 تا 7 درصد خواستار براندازی و به شدت مقابل نظام هستند اما بقیه میخواهند به صورت متعارف زندگی کنند و به فکر آینده فرزندان خود هستند.
طبیعی بود که نمیتوانستند به سیاق دیگران به نایب رییس پیشین مجلس با عناوینی چون دبیر کل جبهه پیروان خط امام و رهبری که در حال حاضر هم عضو عالیترین نهاد مشورتی است انگهای معمول و مرسوم را وارد آورند و در این حد گفتند که سخنان او نسنجیده بوده است. معیار سنجش لابد این است که حرف همان تندروها را میگفت. در این صورت چرا آدمها حرف بزنند؟ یک نسخه واحد را به همه بدهند مثل امامان جمعهای که بعضا تعابیر مشترکی به کار میبرند و گویا مدتی همین آقای مهدی نصیری متن آنها را تنظیم و ارسال میکرده!
باری، به مهندس باهنر اعتراض شد که چرا از لفظ حجاب اجباری استفاده کرده و البته او هم میتوانست بپرسد اگر اجبار در کار نیست خوب من نیز همین را گفتم! اگر هست پس چگونه دختران آزادانه و گیسو افشانده در سطح شهر در رفت و آمدند و خبری از گشت ارشاد و کمیته وزرا و جریمه و توقیف خودرو نیست. (هر چند گزارشهایی از اصفهان رسیده که خودسرانه رفتارهایی انجام می دهند). احتمالا سران تجمع ترجیح دادهاند ابتدا پاسخ این پرسش را بیابند که اجبار هست یا نه و بعد که یافتند تجمع کنند.
اعتراض اصلی این بود که چرا گفته برخورد از دستور کار نظام خارج شده؟ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و دبیر تشکلهای مهم اصولگرای درون نظام و برادر نخستوزیر شهید نظام و نایبرییس سابق مجلس همین نظام خبر ندارد که از دستور خارج شده ولی دوستداران برخورد خبر دارند که خارج نشده یا اگر خارج شده موقت است یا چون دوست ندارند خارج شده باشد بر او خرده میگیرند.
از تعبیر 10 درصد هم ناخُرسندند منتها وقتی در شهر 10 میلیونی چند هزار نفر را هم نتوانند در میدان امام حسین جمع کنند آنگاه شاید مردم خسته از گرانی و تنگی معیشت و دخالت این جماعت در سبک زندگی که بعضاً فرصتهای تحصیلی و شغلی دیگران را هم به اسم سهمیه از آن خود کردهاند با خود بگویند چرا 10 درصد؟ اینها که بسیار کمتر از 10 درصد جمعیت ایران هستند و کی به اینها اجازه و وکالت داده که مدعی دین و دنیای ما باشند؟!
بنا بر این شاید لغو کردند تا ابتدا خاطرشان از گرد آمدن جمعیت آبرومندی آسوده شود بعد تجمع کنند. یک احتمال دیگر درباره لغو این است که در این گونه موارد ذیل عنوان خانواده شهدا تجمع و اعتراض میکردند در حالی که محمد رضا باهنر خود برادر یکی از مشهورترین شهیدان جمهوری اسلامی است که در هر شهر خیابان و مکانی به نام اوست: دکتر محمد جواد باهنر نخستوزیر شهید واقعه 8 شهریور 1360 و دومین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی که جانشین آیتالله بهشتی شد. آن وقت این پرسش درنمیگرفت که چگونه مدعی بهشتی و رجایی و باهنر هستید در حالی که نه فرزند بهشتی با شما موافق است نه همسر رجایی و نه برادر باهنر؟
احتمالا در جستوجوی پاسخی برای همین پرسش هستند و اگر بیابند شاید در میدانی کوچکتر که با دویست سیصد نفر هم پُر شود تجمعی برگزار کنند.
از منظری دیگر اگر تجمع اندک دیروز برگزار میشد این حق برای مخالفان حجاب اجباری (اجبار و جریمه و بگیر و ببند و نه اصل حکم و توصیه دینی) هم محفوظ بود که آنان نیز دست به راهپیمایی بزنند و با توجه به حجم عمیق نارضایتی از تحمیلها و دخالتهای اقلیتی که خیال میکنند تمام ملت باید مثل بازیگران سریالهای صدا و سیما البته در سریال و نه واقعی زندگی کنند جمعیتی انبوه گرد میآمد و نقض غرض میشد.
شاید هم در پیشینه سیاسی آقای باهنر غور و کشف کردهاند او سالها در مقابل اصلاح طلبان بوده و گاهی جملات گهرباری هم بر زبان میآورده که اسباب شگفتی دوستداران شهید باهنر میشده مانند آن جمله مشهور که اصلاح طلبان خدا را شکر کنند که دارند نفس میکشند یعنی به حق حیات بسنده کنند و به دنبال سهم و نقش در قدرت نباشند و بعدتر چشم گشود و دید میدان به دست رادیکالهایی افتاده که او را قبول ندارند و علی لاریجانی را هم دوبار رد صلاحیت کردند.
این احتمال هم وجود دارد که نمیدانستند در قطعنامه به کی اعتراض کنند. چون قانون عفاف و حجاب را شورای عالی امنیت ملی متوقف و در واقع متروک و مطرود ساخته و تجمعی که به شورای عالی امنیت ملی تعرض کند طبعا ضد امنیتی است.
اگر به پزشکیان اعتراض میکردند بعید نبود برخی تندروی را زیادهتر کنند و شعار مرگ هم سر دهند و رشته کار از دستشان در برود. سال 96 که به بهانه مطالبه سپردهها در مؤسسات مالی اعتباری، عد ه ای را علیه دولت روحانی شوراندند و از مشهد شروع کردند روزنامه جمهوری اسلامی هشدار داد از مرگ بر روحانی ذوق نکنید چون روحانیِ این شعار می تواند فقط حسن روحانی نباشد و دیدیم که محدود به مطالبه سپرده نماند و سراغ مقولات دیگر هم رفتند.
دلیل دیگر این است که آقای باهنر از موضوعی خبر داده و نهادهای رسمی خبر او را تکذیب نکردند و اهانت و انکار نکرده. بلکه گفته اجبار در حجاب از دستور کار خارج شده. این که دیگر اعتراض ندارد و کجای آن نسنجیده است؟
مثل این که وزیر خارجه بگوید می خواهیم با مصر رابطه برقرار کنیم بگویند نسنجیده است چون به دستور امام رابطه با مصر قطع شده بود. یا وقتی با عربستان پیمان دوستی بستند بگویند نسنجیده بود چون به آنها قبلا فحش میدادیم.
اصلا چرا ساختار سیاسی باید در گیر و دار بازگشت تحریم ها و مشکلات معیشتی و تغییر فضای خاورمیانه با مردم خود درگیر شود؟ چرا باید پلیس دنبال دختران و زنان بدود و از چشم مردم بیفتد؟ نمایندگانی که این قانون را تصویب کردند زیر 10 درصد رأی دارند و اجرای چنین قانونی جو را متشنج میکند و کافی است این وسط اسرائیل هم باز شیطنت کند. ضمن این که رییس جمهور هم ساکت نمینشیند.
تجمع لغو شد چون عقربههای زمان را نمیتوان به عقب بازگرداند. چون مطالبه مردم از حکومت انجام وظایف بدیهی و مصرح است که در بسیاری از آنها درمانده نه دخالت در سبک زندگی شهروندان و معترضان هم میتوانند سبک خودشان را داشته باشند. چرا اصرار دارند به دیگران تحمیل کنند در حالی که خودشان میدانند رفتار و گفتارشان جاذبه ندارد و فرزندان خودشان را هم نمیتوانند قانع کنند.
از دو حال خارج نیست: یا وضعیت اقتصادی با توافقی با خارج بهبود مییابد یا وضع از این هم بدتر میشود. در شِق اول که امیدواریم با توجه به آتشبس غزه و ادعای از بین بردن تأسیسات هستهای بتوان در چارچوبی دیگر توافقی را سامان داد طبقه متوسط جانی میگیرد و زیر بار بازگشت تحمیلها نخواهد رفت. از تحریم خارجی به درآیند و زیر بار تحمیل داخلی بروند؟
در شِق دوم هم که به طریق اولی نمیتوان سر به سر مردم گذاشت. بحران خارجی را با بحران داخلی حل نمیکنند! جا دارد اصولگرایی ایرانی به این بیندیشد که روزگاری با چهرههایی چون ناطق نوری و لاریجانی و باهنر شناخته میشد و حالا به روی اینها هم شمشیر میکشند!
بزرگترین مشکل تجمعاتی از این دست اینهاست: به شدت کم شمار شدهاند، چهرههای مشهور و معتبر سیاسی حاضر به سخنرانی نیستند (حتی نمایندگان مجلس که علیه او موضع گرفتند)، مردم گرفتار در تنگی معیشت و معتقد به پوشش مطابق عرف و نه سلیقه اقلیت با بیتفاوتی و گاه خشم از کنار آنها میگذرند، مانند قبل نمیتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند و در مجموع نصیبی نمیبرند و چهره اثرگذاری ندارند و به شدت تکراری و ملالآور شدهاند و نهایتا میرسند به جناب علیاکبری منصوب کننده جانشین شیخ کاظم صدیقی در ستاد امر به معروف که به سخنان زیبا و مؤدبانه!
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.