شنبه 3 آذر 1403

چرا خاتمی رأی نداد؟

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
چرا خاتمی رأی نداد؟

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، مازیار شیری طی یادداشتی نوشت: رأی ندادن سید محمد خاتمی در اسفند 1402 از نظر برخی اصلاح‌طلبان به اندازه رأی دادن او در اسفند 90 غیرقابل پیش‌بینی بود. در سال 90 و پس از انتخابات سال 88 بسیاری از اصلاح‌طلبان و جنبش موسوم به سبز که از صندوق کناره گرفته بودند، خاتمی را تحت شدیدترین حملات قرار دادند؛ حال آنکه حامیان او اعتقاد داشتند این رأی، زمینه‌ساز...

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، مازیار شیری طی یادداشتی نوشت: رأی ندادن سید محمد خاتمی در اسفند 1402 از نظر برخی اصلاح‌طلبان به اندازه رأی دادن او در اسفند 90 غیرقابل پیش‌بینی بود. در سال 90 و پس از انتخابات سال 88 بسیاری از اصلاح‌طلبان و جنبش موسوم به سبز که از صندوق کناره گرفته بودند، خاتمی را تحت شدیدترین حملات قرار دادند؛ حال آنکه حامیان او اعتقاد داشتند این رأی، زمینه‌ساز پیروزی حسن روحانی در سال 92 و بازگشت اصلاح‌طلبان به قدرت بود و بدین وسیله از عملکرد خاتمی به‌عنوان تدبیر سیاسی دفاع کردند و به این رفتارش مشروعیت دادند. در اسفند 1402، اما درحالی‌که افتراق میان روزنه‌ای‌ها و اتحادی‌ها در میان اصلاح‌طلبان به بالاترین حد خود رسیده بود، خاتمی این‌بار کار ناتمام خود در لیست ندادن در سال 98 و 1400 در دو انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری را تمام کرد و این‌بار حتی پای صندوق هم حاضر نشد تا جنگ به سود اتحادی مغلوب شود و روزنه کوچکی که جلایی‌پورها، بهزاد نبوی و گروهی از روشنفکران اصلاح‌طلب باز کرده بودند، بسته شود.

با این وجود، اما صرفا با تحلیل یک‌خطی نمی‌توان به سوالات پیش رو پاسخ گفت. سوالاتی از جمله اینکه آیا رأی ندادن خاتمی در انتخابات سال 1404 ادامه خواهد یافت و او در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهد کرد یا اینکه رأی ندادن او زمینه‌ای برای مصالحه با گفتار تاج‌زاده در انتخابات ریاست‌جمهوری است تا این‌بار با عبور از سیاست‌ورزی میان سال‌های 90 تا 96 راهی تازه به پشتوانه طیف رادیکال اصلاحات بیابد و دولت آقای رئیسی را تک‌دوره‌ای کند؟

آیا واقعا خاتمی به دنبال الگوی نهضت آزادی و کناره گرفتن از سیاست رسمی است یا به دنبال راهی برای حل بحران مشروعیت و مقبولیت در میان طبقه متوسط برای اصلاح‌طلبان می‌گردد؟

انشقاق کلی در اصلاحات؟

البته که برای پاسخگویی به این سوالات باید منتظر واکنش‌های سیاسی پیش رو در جبهه اصلاحات بمانیم. واکنش‌هایی که در انتخابات پیشین تا مرز جدایی و انشقاق در این اردوگاه پیش رفت و شکاف بین کارگزارانی‌ها و اتحاد ملتی‌ها عمیق‌تر از پیش شد. البته اصلاح‌طلبان با مقوله اختلاف و انشقاق بیگانه نیستند و طیف‌های راست‌نشین و چپ‌نشین این جریان سیاسی در برخی بزنگاه‌ها و مقاطع، واگرایی را بر همگرایی رجحان داده‌اند و به جای وصل، راه فَصل در پیش گرفته‌اند. این شکاف با رادیکال‌تر شدن و تندروی چهره‌هایی که اکنون در رأس جبهه اصلاحات هستند، عمیق‌تر هم شد. انشعابی که با تندروی فردی مثل آذر منصوری، گفتمان اصلاح‌طلبی را در انتخابات 1402 به گروگان گرفت.

عامل آخرین ورژن انشقاق و شکاف اصلاح‌طلبان هم صرف موضوع انتخابات و حضور عمل‌گرایان این جریان در این ماراتن حساس سیاسی بود. ماجرا از این قرار بود که رادیکال‌های اتحاد ملت از ابتدای پیش ثبت‌نام‌ها، ادبیات تحریم انتخابات را در پیش گرفتند و در تلاش بودند این ادبیات را به میانه‌رو‌ها و عمل‌گرا‌های اصلاحات هم غالب کنند. در طرف مقابل، اما احزاب کارگزاران سازندگی، ندای ایرانیان و اعتماد ملی خواستار حضور در انتخابات بودند. اتفاقاتی نظیر اخراج و استعفای اجباری اعضای اصلی حزب اتحاد صرفا به دلیل ثبت‌نام در انتخابات مجلس بود. طی ماه‌های گذشته اقدامات هنجارشکنانه سران حزب اتحاد ملت و هم‌صدایی آن‌ها با ضدانقلاب خارج‌نشین در تحریم انتخابات، منجر به نارضایتی برخی اصلاح‌طلبان میانه‌رو شد.

سوال دیگری که در اینجا به وجود می‌آید این است که آیا هنوز هم میانه‌رو‌های اصلاحات از خاتمی به عنوان قبله سیاسی و پیشروی اصلاحات یاد می‌کنند یا با رأی ندادن او در انتخابات 1402 خاتمی را هم در زمره رادیکال‌ها و در مقابل خود می‌بینند؟ تفکر رادیکالیسم حالا خاتمی را که پیش‌تر مهره تعادل این جریان با عمل‌گرایان بوده بلعیده است و دور او و اطرافیانش را هم سیم خاردار کشیده است. تفکر‌ی که به گفته برخی از تحلیلگران می‌تواند عامل پایان حیات سیاسی او باشد.

ادعا‌های نخ‌نمای خاتمی

از طرفی با وجود تَرک صندوق رأی توسط خاتمی، برخی قُدَمای جریان چپ نظیر «بهزاد نبوی» و «مجید انصاری» ترجیح دادند در انتخابات شرکت کنند؛ عدم توافق این چهره‌ها بر سر شیوه کنش‌گری در انتخابات، از سویی شاید پیش‌درآمدی بر انشقاق کلی «جبهه اصلاحات ایران» نیز باشد. اصلاح در چارچوب نظام و پایبندی به سازوکار‌های دموکراتیک، ادعای همیشگی جریان برآمده از دوم خرداد 76 بوده است؛ اما ترک صندوق رأی - به‌عنوان مهم‌ترین ابزار برای اصلاح - توسط خاتمی، تماما آن ادعای پیشین را زیر سوال برده و از این منظر می‌توان کنش خاتمی را به‌مثابه «نابودی مسیر سنتی دوم خردادی‌ها» به‌شمار آورد. دنبال کردن اظهارات اطرافیان خاتمی جدای از رادیکالیسم نوظهور در شخصیت وی، نشان از لجبازی سیاسی و صدور مانیفست جدیدی دارد. مانیفستی که راه به گوش رساندن آن تحریم انتخابات 1402 بود و شکاف بین اصلاح‌طلبان را نه با حاکمیت، بلکه با اصلاح‌طلبان عمل‌گرا عمیق‌تر کرده است.

چالش جدی بدنه اجتماعی رادیکال‌ها

در آخر، اما با اعلام نتایج مشارکت مردمی علی‌رغم تلاش‌ها و تحریم‌های انتخاباتی می‌توان گفت که پروژه تحریم انتخابات شکست خورد. علاوه بر شکست این پروژه، تأثیرگذاری محمد خاتمی بر بدنه اجتماعی اصلاحات نیز از بین رفته و رأی دادن یا رأی ندادن وی معادلاتی را در انتخابات ایجاد نکرد و اکنون اصلاحات به نقطه‌ای رسیده است که باید با عواقب ادبیات تحریمی مواجه شود. اصلاحاتی که از ابتدایی‌ترین بحث‌های انتخاباتی به دلیل هراس از مواجهه با بدنه اجتماعی از دست رفته‌اش، همه تخم‌مرغ‌هایش را در سبد مشارکت پایین و تحریم انتخابات گذاشته بود و در واپسین لحظات آخرین بلیت یعنی تأثیرگذاری خاتمی راهم خرج کرد، حالا با یک شکاف عمیق درون‌جریانی و شکست استراتژیک در سیاست‌گذاری مواجه است.

رئیس دولت اصلاحات حالا با کنش سیاسی جدید خود و تحریم انتخابات، مسیر جدیدی را در پیش گرفت که شاید برای وی و هم‌قطاران رادیکالش خوشایند نباشد. در هفته گذشته هم حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در خصوص این کنش رئیس دولت اصلاحات چنین مطرح کرده است: «خاتمی از قبل گفته بود که در انتخابات شرکت نمی‌کند و بنده اساسا به این نقدی وارد نمی‌دانم.» نکته اصلی به اظهارات مرعشی این است که از پیش اعلام کردن هر موضوع و قصدی آن را توجیه نمی‌کند. اینکه یک شخص با سابقه خاتمی از پیش اعلام کند که رأی نمی‌دهد و سپس در روز انتخابات هم رویه انفعال سیاسی را به بهانه طرح مانیفست و نسخه خود خوانده دنبال کند، توجیهی بر دفاع از عملکرد او محسوب نمی‌شود.

از شیطنت رسانه‌ای تا تاج‌زاده‌گرایی

از طرفی رأی ندادن خاتمی تأثیری در مشارکت نداشت و تیم رسانه‌ای او در اواخر روز انتخابات گذشته با شیطنت‌های رسانه‌ای، خبر رأی ندادن وی را وایرال کردند و پس از اعلام نتایج مشارکت هم او دید که تأثیر وی در سپهر سیاسی کشور در چهار سال گذشته ناچیز است. او و رادیکال‌های اطرافش نمی‌توانند به بهانه حساب و کتاب برای حضور یا عدم حضور در هرگونه انتخاباتی امتیازخواهی کنند. خاتمی با سوزاندن آخرین بلیت خود، سیر نزول کنش سیاسی‌اش را کامل کرد و اکنون در نقطه مبدا نمودار فعالیت سیاسی خود به سر می‌برد. ادامه فعالیت‌های خاتمی اکنون مواجه با تمایل یا عدم تمایل برای ادامه فعالیت در چارچوب نظام است و نه موضوع دیگری. خاتمی قبل از هر چیزی باید در مقابل خودش و ایدئولوژی اصلاحات به این سوال پاسخ بدهد که آیا او می‌خواهد به عرصه سیاست در چارچوب جمهوری اسلامی بازگردد یا می‌خواهد در کنار هسته سخت تاج‌زاده‌گرایان، کنج عزلت و همراهی با اپوزیسیون‌نما‌ها را برگزیند؟

منبع: صبح نو