چرا دین همگانی است؟ دین آسمانی یا زمینی؟
دین به طور مستقیم به بقا کمک کرده و در نتیجه آن تا به امروز حفظ شده است و علی رغم اتفاقات و عوامل گوناگونی که در عرصه جهانی در حال وقوع است نه تنها آمار آن کم نشده بلکه به قوت خود باقی مانده است.
سرویس دیدگاه مشرق - در این مقاله به تبیین همگانی بودن دین از منظر رویکرد تکاملی میپردازیم. وجود سازوکارهای روانشناختی در انسان این قابلیت را ایجاد کرده است که دین را بتوانیم به عنوان امری طبیعی مطالعه کنیم.
مطالعه دین در روانشناسی تکاملی مستلزم شناخت این سازوکار ها میباشد. از دو بعد میتوان دین را دارای مزیت انطباقی دانست؛ دین به عنوان محصول مستقیم تکامل که هم منشا تکاملی دارد و هم کارکرد تکاملی. در این مدل، دین در طول تاریخ کارکردهایی داشته که به بقا کمک کرده است؛ ازجمله کاهش ترس از مرگ و اضطراب، ایجاد همبستگی و وحدت و انسجام.
مدل دیگر، دین به مثابه محصول جانبی تکامل است. در این مدل همچون مدل قبل، دین کارکرد انطباقی دارد اما منشا آن تکامل نیست. منشا دینداری در این مدل، سازوکار های روانشناختی در انسان هستند که برای اهداف دیگری طراحی شده اند اما به علت سازگاری آنها با باورها و تجربیات دینی، در خدمت دین قرارگرفته اند.
این سازوکارها در سه بعد اجتماعی، هیجانی و شناختی قابل بررسی است. در بعد شناختی توانایی تمیز فاعل از اشیا، نظریه ذهن و غایت انگاری مطرح است. این سه کارکرد، راه را برای ورود باور های دینی هموار میکنند. در بعد هیجانی نیز، ایجاد رابطه دلبستگی با افراد مهم زندگی و نیاز به حس امنیت در کنار آنها در دوران کودکی، جای خود را به پذیرش خدا به عنوان موضوع دلبستگی میدهد.
مقدمه
نگاهی کوتاه به مجلات و اخبار روزانه که پرچالش ترین اتفاقات سراسر دنیا را پوشش میدهند، این ذهنیت را در ما ایجاد می کند که دینداری فارغ از نوع آن به طور خاص، رو به افول است. اما نگاه آماری و تحقیقاتی به این مسئله خلاف آن را ثابت میکند.
شاید تعجب کنید که آمار به دست آمده نشان میدهد چیزی حدود 85 درصد مردم جهان دیندار هستند و یا به عبارتی از یک دین پیروی می کنند (مذهب بر اساس کشور، 2023). سوالی که پیش میآید این است که چرا با وجود تمام آشوب ها و اتفاقات ریز و درشتی که در عصر امروز شاهد آن هستیم و به تبع آن انتظار داریم آمار دینداری کاهش یابد، اما همچنان این آمار در بیشترین میزان خودش قرار دارد؟ طبیعتا این پرسش ذهن ما را به سمتی سوق میدهد که فکر کنیم شاید دینداری و دیندار بودن منشا دیگری دارد. اگر اینطور نبود علاوه بر آمار پایین دینداری، پراکندگی آن نیز محدود به برخی جوامع میشد. پس برای تبین این مسئله همگانی نباید به شرایط اقتصادی، پویایی های اجتماعی و آسیب شناسی ها متوسل شد (برت، 2013، ص 236).
تبیین های متفاوتی برای همگانی بودن دین ارائه شده است. خود دینداران برای اثبات این مدعا به فطری بودن دین متوسل میشوند. در روانشناسی تحلیلی فروید ادعا دارد که فرافکنی عقده ادیپ منجر به باور های خدا انگارانه میشود. یونگ نیز دلیل آن را کهن الگوهای روانی انسان میداند. در این مقاله به طور اخص به مرور دیدگاه های تکاملی درمورد همگانی بودن دین میپردازیم. در روانشناسی تکاملی این ادعا وجود دارد که طراحی مغز انسان تحت تاثیر فرایند انتخاب طبیعی[1] تکامل یافته است.
در این رویکرد دینداری محصول انتخاب طبیعی است. دینداری در طول زمان برای انسان خاصیت انطباقی داشته است و به صورت یک محصول طبیعی تکامل یافته است و به همین دلیل است که همگانی میباشد. ما می توانیم از دانش خود در مورد نحوه عملکرد انتخاب طبیعی به عنوان مبنایی برای توسعه و آزمایش فرضیه هایی در مورد طبیعت انسان، از جمله طراحی و سازماندهی عملکرد انسان استفاده کنیم (کرک پاتریک و گرانکویست، 2013).
مطابق با این گفته ها در روانشناسی تکاملی ریشه های دینداری به صورت زیست روانشناختی [2]درنظر گرفته میشود (نساجی، 1402). رفتارها و تمایلاتی که آموخته شده به نظر میرسند، میتوانند نشات گرفته از یک شاکله روانشناختی تکامل یافته تفسیر گردند که قدرت شکل دهی و فعال سازی این پدیده ها را داراست (کرک پاتریک، 1401، ص 162 و 163). دینداری یک حالت ذهنی[3] است که این رویکرد آن را با ردیابی مستقیم یا غیرمستقیم در سازو کارهای روانشناختی تکامل یافته توضیح میدهد.
مطابق با این گفته روانشناسان تکاملی در حوزه دین، یا دین را محصول مستقیم تکامل[4] می دانند و یا معتقدند دین محصول جانبی فرایند های انطباق پذیری[5] است. در دیدگاه اول دینداری رفتاری فرض میشود که به طور مستقیم توسط انتخاب طبیعی ایجاد شده است و خاصیت انطباقی دارد. اما در دیدگاه دوم مکانیزم هایی در ساختار روان انسان در نتیجه انتخاب طبیعی شکل گرفتهاند که به طور خاص با هدف رفتار های دینداری به وجود نیامده است، بلکه در طول زمان در خدمت باور های دینی قرار گرفته است.
- دین به عنوان محصول مستقیم تکامل
شواهدی وجود دارد که ثابت میکند دین مستقیما محصول تکامل است. دین یک امر جهانی است و مطالعات نشان داده است کسانی که باورهای معنوی و تجربه های دینی دارند، میزان دوپامین ترشح شده آنان نیز بیشتر است (نساجی،1402). علاوه بر اساس زیستی و جهانی بودن دین، وراثت پذیری آن نیز مورد مطالعه قرار گرفته است و ما مشاهده میکنیم دینداری پدر و مادر در اکثر مواقع منجر به دینداری فرزندان نیز میشود. علاوه بر این باورهای دینی، کارکرد های انطباقی نیز دارند که همین کارکرد ها منجر به حفظ دین در تاریخ تکامل شده است؛ مثل دفاع در برابر ترس از مرگ، کاهش اضطراب، انسجام گروهی و همبستگی و کاهش تعارض. این کارکرد ها چگونه به بقا کمک کرده و چگونه تداوم یافته اند؟ باور به خدا، باعث کاهش استرس و ترس از مرگ و در نتیجه بقای بیشتر میشود. همچنین این باور با انتساب مسائل خارج از اختیار انسان به خدا، اضطراب را کاهش میدهد بنابراین به حفط بقا کمک میکند.
باور های دینی همچنین باعث انسجام بیشتر گروه و مقابله موثر تر آنها دربرابر بیگانگان میشود. علاوه بر این موارد، یکسری باور ها و مناسک مذهبی وجود دارند که امروزه به نظر میرسد کارکرد انطباقی برای بشر ندارد اما حفظ شده است؛ مثل ختنه کردن پسران که در فرهنگ ما رواج دارد. رفتار های پر هزینه ای که با اساس اصل کاوشگری بهینه[6] که یکی از اصول تببن رفتار به شمار میرود سازگاری ندارد. این اصل بیان می کند موجودات برای بقا حداکثر بهرهوری را در حداقل زمان ممکن کسب میکنند. حیوانات یا تلاش خواهند کرد تا انرژی به دست آمده را به حداکثر برسانند یا زمان صرف شده برای به دست آمدن مقدار ثابتی انرژی را به حداقل برسانند (جان، 1999).
درست است که در نگاه اول برخی آداب و مناسک مذهبی با این اصل سازگاری ندارد اما با نگاهی عمیق و پیچیده تر درمییابیم که این مناسک نیز خاصیت انطباقی داشته و به بقا کمک کرده اند. این مناسک نوعی سیگنال اجتماعی محسوب میشوند که منجر به تسهیل همکاری در یک گروه میشود. با توجه به اینکه تمامی افراد یک گروه، همکاری و همدلی لازم را انجام نمیدهند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند، بنابراین نیاز به مکانیزمی است که همکاری همگان را تضمین کند.
در اینجا دینداری و مناسک پرهزینه به عنوان مکانیزمی طراحی می شود که تضمین کننده وحدت و همکاری گروهی و در نتیجه آن انطباق و بقای بیشتر است. بنابراین تمامی موارد ذکر شده با تحلیلی عمیق به عنوان کارکرد های انطباقی دین مطرح میشود و میتوان نتیجه گرفت که دین نه تنها محصول مستقیم تکامل است و منشا تکاملی دارد بلکه امروزه نیز همچون روال سابق مزیت انطباقی خود را حفظ کرده است.
- دین به عنوان محصول جانبی تکامل
روان شناسان تکاملی معتقدند انسان ها در تاریخ تکامل و توسط انتخاب طبیعی، در سطح روان، یکسری سازو کارهای روانشناختی کسب کرده اند که سودآور بوده و به بقا کمک کرده است. دین که یک حالت ذهنی میباشد، به عنوان محصول جانبی تکامل امروزه کارکرد انطباقی دارد اما لزوما تضمین کننده منشا تکاملی آن نیست. اگر بخواهیم درباره منشا آن تحلیل تکاملی داشته باشیم به سازوکار های روان شناختیای میرسیم که با چنین هدفی طراحی نشدهاند. به عبارتی دین به مثابه محصول جانبی تکامل، امری تکاملی و انطباقی است و به وحدت و انسجام گروه کمک میکند اما تفاوت در این است که منشا تکاملی ندارد و توسط انسان ها ایجاد شده است. دین از انواع سیستمهای روانشناختی تکاملیافته پدید میآید که توسط انتخاب طبیعی برای اهداف دیگر (غیر مذهبی) طراحی شدهاند، دین نشاندهنده دستهای از پدیدههایی است که توسط انسان اختراع شدهاند، نه واقعیت خارجی که باید کشف شود (کرک پاتریک، 2013). در این مدل بر خلاف مدل اول به دنبال توضیح تکاملی از باورهای دینی نیستیم بلکه در پی شناخت و کشف عوامل روانشناختی تاثیر گذار بر این نوع رفتار ها هستیم.
ساز و کار های شناختی و هیجانی که دین از آن ها استفاده میکند و باعث همگانی شدن دین شده است چیست؟
سازو کار های شناختی
علوم شناختی به ما در کشف زیرساخت های شناختی موثر بر باور های دینی کمک میکند. مطالعات علوم شناختی به دنبال شناسایی این هستند که چگونه پویایی های شناختی خاص، اشکال خاصی از بیان مذهبی را نشان می دهد (برت؛ 2013). یکی از جنبه هایی که هنگام تفکر درباره خدا در ذهن خود به آن توجه میکنیم، صفات او میباشد. صفاتی شامل فاعل بودن، عالم بودن و غایتمند بودن (نساجی،1402).
- فاعل بودن[7]
انسان از بدو تولد توانایی تمایز فاعل از اشیا را کسب میکند. یکی از توانمندی های ذهنی انسان Hyper sensitive agency detection است که توانایی تمایز بین این دو را فراهم میآورد. خاصیت تکاملی این سازوکار در این بوده است که انسان همیشه هشیار باشد و به سرعت خطرات بالقوه در محیط که توسط فاعل ها ایجاد میشود را تشخیص دهد. حتی در شرایطی که ابهام وجود دارد نیز ذهن انسان مبنا را بر وجود فاعل میگذارد تا امکان خطر را به حداقل آن برساند. امروزه نیز توانایی تمایز این دو منجر به تعاملات متفاوتی با آنها میشود. هنگامی که انسان برای اتفاقات پیرامون خود فاعل مشخصی پیدا نکند، به علت این سازو کار، قابلیت این را دارد که حوادث و رخداد هارا به فاعلی نادیدنی نسبت دهد که قادر به تعامل با دنیای طبیعی نیست. این گرایش به مروز زمان بخشی از زمینه خداباوری در انسان هارا شکل میدهد و پذیرش این باور که خدا وجود دارد را راحت تر میکند.
- عالم بودن
نظریه ذهن[8] یکی از توانایی مهم انسان است که به او قابلیت درک اهداف، ترجیحات، تمایلات، احساسات و دیدگاه های دیگران را میدهد. کودکان یک تا سه سال، شناختی که از دیگران دارند محدود است و باور های غلطی را به افراد زندگی خود نسبت میدهند، مثل اینکه مادر من همه چیز را میداند. اما به مرور زمان این توانایی کامل تر میشود و شناخت کودک از توانایی و ذهنیات دیگر افراد کامل تر میشود. توانا دانستن فاعل های اطراف خود در تاریخ تکامل، محافظت بیشتر و خطر کمتر را فراهم میکرده است که به بقا کمک میکند. مطابق با این توانایی، ویژگی های مافوق بشری که به خدایان نسبت داده میشود، مثل عالم علی الاطلاق بودن، به راحتی توسط کودکان پذیرفته می شود.
- غایتمند بودن
مطابق با نظریه غایت شناسی [9] ذهن انسان تمایل دارد در دنیای پیرامون به دنبال این باشد که هرچیزی برای چیز دیگری است یا به عبارتی هرچیزی غایت و هدفی دارد. شواهد نیز نشان میدهد که کودکان تمایل به یافتن طرح و هدف (غایتشناسی) دارند (کلمن، 1999). در گذشته نیز این تمایل، به کشف ابزار و وسایلی همچون چاقو و آتش و پویایی زندگی کمک کرده است و در پی آن احتمال بقا را افزایش داده است. تمایل به پیدا کردن هدف به کل جهان طبیعت گسترش می یابد و کودکان تمایل دارند جهان را به صورتی ببینند که برای هدفی طرح ریزی شده است. به همین علت زمینه خداباوری در ذهن آنها وجود دارد و در صورت ارائه باور های مذهبی به راحتی میتوانند آن را بپذیرند.
ساز و کار های هیجانی
نظریه دلبستگی
این نظریه در رویکرد روان پویشی، بر روابط میان فردی برای شکل گیری شخصیت، تاکید دارد. کودکان تمایل دارند با برخی اشخاص مثل مادر رابطه عمیق داشته باشند و در حضور آنها احساس امنیت کنند. اگر در کودکی این تمایل در کودکان وجود نداشت، سلامت و محافظت او به خطر می افتاد. بنابراین عشق به افراد مهم زندگی و برقراری رابطه و در پی آن حساس امنیت، کارکردی تکاملی داشته داشت. این سازوکار دلبستگی میتواند در بزرگسالی از افراد مهم زندگی به خدا فرافکنی شود. انسان در تمام فعالیت های اجتماعی خود اعم از هنر، علم و دین به دنبال بازیابی یا جایگزینی برای عشق به مادر است که در دوران نوزادی از دست رفته است (سوتی، 1999).
بنابراین ارائه مفهوم خدا به عنوان جانشینی برای موضوع دلبستگی در کودکی و تجربه احساس امنیت در کنار آن، بهراحتی مورد پذیرش انسان قرار میگیرد.
شواهد گسترده ای وجود دارد که نشان می دهد مؤمنان تمایل دارند خداوند را به عنوان پناهگاه و پایگاه امن درک کنند و با او ارتباط برقرار کنند (کرنیاک، 2021).
نتیجه گیری
با مطالعه این مقاله میتوان گفت دین امری زمینی است نه الهی. دین به طور مستقیم به بقا کمک کرده و در نتیجه آن تا به امروز حفظ شده است و علی رغم اتفاقات و عوامل گوناگونی که در عرصه جهانی در حال وقوع است نه تنها آمار آن کم نشده بلکه به قوت خود باقی مانده است.
از دو بعد به مسئله طبیعی بودن دین پرداخته شد که یکی از آنها قائل به وجود کارکردهای مستقیم انطباقی است و دیگری کارکرد هایی را مورد بررسی قرار میدهد که به طور مستقیم با دین ارتباط ندارد اما با آن سازگاری داشته و به همین علت راه را برای رواج و پذیرش دین که ساخته دست انسان است باز کرده است.
با تمام این موارد نکته ای که باید به آن توجه داشت و درصورت غفلت مایه ی گمراهی و سو برداشت می شود این است که دین به طور کل یک پدیده واحد و علمی نیست که بتوان با یک تبیین آن را روشن کرد.
دین ابعاد گوناگون و اجزای متفاوتی دارد که ممکن است منشا شکل گیری هرکدام نیازمند تبیینی جداگانه باشد. تعمیم هر تبیین درمورد اجزای دین به کل آن کاری غیرعلمی و گمراه کننده است.
بنابراین ارائه نگاهی تکاملی از دین صرفا میتواند شناخت مارا در این مسیر و صرفا درباره برخی اجزای آن کمی قوت ببخشید و نه بیشتر. ما فقط یک عامل برای دینداری افراد نداریم و دین یک امر واحد نیست که بتوان برای کل آن یک توضیح واحد مطرح کرد (نساجی، 1402).
نویسندگان تحقیق؛ دکتر مهدی نساجی - سارا عسکری واوسری
منابع:
- Granqvist, P., & Kirkpatrick, L. A. (2013). Religion, spirituality, and attachment. APA handbook of psychology, religion, and spirituality. 1. 139 155.
- John G, K. (1999). Optimal Foraging and Risk of Predation: Effects on Behavior and Social Structure in Ungulates. Journal of Mammalogy. 80(4). 1114-1129.
- Kelemen, D. (1999). The scope of teleological thinking in preschool children. Cognition. 70(3). 241-272.
- Cherniak, A. D. Mikulincer, M. Shaver, P. R. & Granqvist, P. (2021). Attachment theory and religion. Current Opinion in Psychology. 40. 126-130.
- Sosis, R. (2004). The Adaptive Value of Religious Ritual: Rituals promote group cohesion by requiring members to engage in behavior that is too costly to fake. American Scientist. 92(2). 166-172.
- Raymond, F. Paloutzian Crystal, L. (2013). Hand book of the psychology of religion and sprituality.New York.the guilford press.
- Suttie Ian, D. (1999). The Origins Of Love And Hate. .Routledge.
- religion-by-country (2023). country-rankings. https://worldpopulationreview.com/country-rankings/religion-by-country
- کرک پاتریک، ل. ا. (1401). دلبستگی، تکامل و روانشناسی دین. تهران. انتشارات وانیا.
[1] Natural selection
[2] bio-psychological
[3] Mental state
[4] Religion as adaptation
[5] Religion as by-product
[6] Optimal foraging
[7] Agent
[8] Theory of mind
[9] Teleological theory