چشم انداز اقتصاد ایران در دهه 1400
ابرچالش چهارم، تنگنای منابع مالی و تشدید فرسودگی زیرساختهای اقتصاد ایران به دلیل عدم سرمایهگذاری طی دهههای اخیر است. به دلیل عدم سرمایه گذاری در اقتصاد ایران طی دهه 90 و تشدید فرایند استهلاک زیرساختها، منابع مالی و سرمایهگذاری در حوزههای نفت و گاز (برآوردها نشان میدهد کشور حداقل به 160 میلیارد دلار سرمایهگذاری در این حوزهها نیاز دارد بطوریکه اگر برای توسعه حوزه نفت و گاز هزینه...
فرارو - دکتر وحید شقاقی، اقتصاددان و استاد دانشگاه خوارزمی؛ در دهه 90 شرایط ناگواری بر اقتصاد ایران حاکم شد، بطوریکه شاید بتوان این دهه را با عنوان دهه فرصتهای از دست رفته نامگذاری کرد. دو بار اعمال تحریمهای شدید در سالهای آغازین و پایانی این دهه در کنار تعمیق و انباشت ناترازیهای اقتصاد کلان موجب گردید میانگین رشد اقتصادی و نرخ تورم کشور به ترتیب حدود 1 درصد و 27 درصد شود و شرایط رکود تورمی بیسابقهای در کشور تجربه گردید. میانگین رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص حدود 5- درصد شد و برای اولین بار از تاریخ انتشار حسابهای ملی، از سال 1397 تا کنون رشد هزینههای جبران استهلاک از رشد سرمایهگذاری پیشی گرفت که علامت هشداردهندهای به اقتصاد ایران مخابره میکند، بدین صورت که اقتصاد ایران وارد فاز فرسایش زیرساختها شده است. از سوی دیگر به دلیل اختلال و عدم کارایی در سه نظام کلیدی باز توزیع ثروت در اقتصاد ایران، یعنی نظام بانکی، یارانهای و مالیاتی، در کنار ساختارهای فسادزا و رانتی حاکم بر فعالیتهای اقتصادی، تورم افسار گسیخته دهه 90 عمدتاً بر دهکهای متوسط به پایین تحمیل گردید و بالعکس طبقه ثروتمند جامعه از این شرایط تورمی منتفع شدند بطوریکه شکاف طبقاتی طی یک دهه شتاب گرفت و ضریب جینی از 36.5 اوایل دهه 90 به بالای 40 در پایان دهه 90 رسید و سهم خانوارهای فقیر از حدود 11 درصد سال 1397 به حدود 30 درصد در سال 1402 افزایش یافت. درضمن سهم طبقه متوسط جامعه که سنگ بنای هر اقتصادی است، از حدود 70 درصد به حوالی 55 درصد کاهش یافت. در یک کلام کارنامه هر سه دولت یازدهم، دوازدهم و سیزدهم طی این دهه فاجعهبار بود بطوریکه در سال 1390، هزینه مصرف بخش خصوصی و سرمایه ثابت ناخالص به قیمت ثابت 1395 به ترتیب معادل 7237 هزار میلیارد ریال و 5249 هزار میلیارد ریال بود و در پایان این دهه در 1400 به ترتیب 7297 و 2574 هزار میلیارد ریال شد که حکایت از عدم تغییر هزینههای مصرفی بخش خصوصی و افت 50 درصدی در تشکیل سرمایه ثابت ناخالص است.
سال 1404 سال پایانی سند چشمانداز است و بررسی مقایسهای اهداف کلان اقتصادی این سند با رقبای منطقهای گویای این واقعیت است که طی دوره 20 ساله سند چشمانداز شاهد عقبگرد در تعدادی از شاخصهای کلیدی اقتصادی هستیم و شکاف ایران با رقبای منطقهای تشدید شده است، بطوریکه در سال 1384 ه. ش (2005 میلادی) تولید ناخالص داخلی ایران (به قدرت برابری خرید و قیمت ثابت 2021) و رقبای منطقهای یعنی ترکیه و عربستان سعودی به ترتیب معادل 937، 1240، 1080 میلیارد دلار بوده و فاصله قدرت اقتصادی ایران با این دو رقیب به ترتیب 303 و 143 میلیارد دلار بوده است، این در حالی است که در آخرین گزارش بانک جهانی (سال 2022 میلادی)، تولید ناخالص داخلی (به قدرت برابری خرید و قیمت ثابت 2021) ایران، ترکیه و عربستان سعودی به ترتیب به 1370، 2810 و 1870 میلیارد دلار رسیده، بطوریکه فاصله قدرت اقتصادی ایران با دو رقیب به ترتیب به 1440 و 500 میلیارد دلار افزایش یافته است و درحال حاضر اقتصاد ترکیه بیش از دو برابر اقتصاد ایران شده و اقتصاد عربستان نیز بیش از 35 درصد از اقتصاد ایران بزرگتر شده است. همچنین در شاخص رفاه درآمدی (به قدرت برابری خرید و قیمت ثابت 2021) در سال 1384 ه. ش (2005 میلادی)، رفاه درآمدی ایرانیان معادل 13362 دلار بوده که با گذشت 20 سال، تنها رقم ناچیز حدود 2000 دلار به رفاه درآمدی ایرانیان افزوده شده و به 15500 دلار رسیده است. این در حالی است که رفاه درآمدی رقبای منطقهای یعنی ترکیه و عربستان سعودی در 2005 میلادی به ترتیب معادل 17991 دلار و 44354 دلار بوده و هم اکنون (2022 میلادی) به حدود 33000 دلار و 51000 افزایش یافته و شکاف رفاه درآمدی ایرانیان با این دو رقیب (ترکیه و عربستان سعودی) طی این سالها تشدید شده و به ترتیب 17500 دلار و 28854 دلار شده است.
از سوی دیگر سرمایهگذاری عظیمی توسط کشورهای منطقه در گذار از اقتصاد خاممحور، نفتمحور و تکمحصولی با افزایش منابع متعدد تولید ثروت (ثروتآفرینی) منجمله اقتصاد دانشبنیان، اقتصادمجازی و هوش مصنوعی، اقتصاد گردشگری و ورزش، ساخت شهرهای نوین بدون کربن و هوشمند، و افزایش صادرات خدمات با ارزش افزوده بالا شروع شده و با سرعت درحال انجام است که ساخت شهر نئوم با سرمایهگذاری بالغ بر 500 میلیارد دلار و شهر جدید سیلک کویت با سرمایهگذاری 132 میلیارد دلاری از جمله آنهاست. متاسفانه به دلیل تحریمهای اقتصادی، عدم جذب سرمایههای داخلی و خارجی و اتلاف منابع به دلیل فساد و رانت، شکاف در توسعه زیرساختها و نوینسازی فناوریهای پیشرفت اقتصادی بین ایران و رقبای منطقهای درحال افزایش است. بطوریکه در طی یکصدسال اخیر برای اولین بار از سال 1397 به بعد، اقتصاد ایران وارد دوران فرسودگی شده و میزان فرسایش زیرساختهای اقتصادی تشدید شده و رشد استهلاک از رشد سرمایه گذاری پیشی گرفته است، درضمن اسناد توسعهای نظیر برنامه هفتم و نیز استراتژیهای توسعه صنعتی و تجاری کشور هنوز با ادبیات نوین اقتصادی عجین نشدهاند و همچنان توسعه مبتنی بر طراحی مدل اقتصادی غیرنفتی ملاک تصمیمگیری سیاستگذاران قرار نگرفته است و اقتصاد ایران همچنان برپایه اتکای به نفت و گاز و مشتقات نفتی اداره میشود و حکمرانی جدید و هندسه نوین اقتصادی آغاز نشده است. از اینرو در حکمرانی اقتصادی ایران هر چقدر تعلل صورت بگیرد و تزریق سرمایهگذاری عظیم در زیرساختها صورت نگیرد، این تأخر زمانی قطعاً تبعات منفی شدیدی بر آینده اقتصادی کشور تحمیل کرده و موجبات تشدید روزافزون شکاف اقتصادی بین ایران و رقبای منطقهای خواهد شد.
طی این دهه چالشهای پیچیده و ترکیبی حیات اقتصادی ایرانیان را تهدید میکند که عبارتند از:
اولین چالش؛ تحولات عظیمی است که در حوزه عبور جهان از سوختهای فسیلی و جایگزینی آن با انرژیهای تجدیدپذیر منجمله هیدروژن و خورشیدی و دیگر انرژیها در شرف وقوع است. پیش بینی میشود تا پایان دهه (1410 ه. ش - 2030 میلادی)، کاهش وابستگی کشورهای توسعه یافته به انرژیهای فسیلی (نفت و گاز) رخ داد. تغییرات زیستمحیطی و گرمایش جهانی از یک سو و جنگ روسیه و اوکراین از طرف دیگر عزم کشورهای اروپایی را بر پایان وابستگی به سوختهای فسیلی راسختر کرده و تولید خودروهای برقی و هیدروژنی در کنار ایجاد گرمایش به روش انرژیهای تجدیدپذیر تا پایان دهه (2030 میلادی) موجبات گذر یا حداقل کاهش اتکاء به انرژیهای فسیلی را در پی خواهد داشت. همچنین امکان بهره برداری از انرژیهای نفت و گاز قطب شمال را نیز به دلیل پدیده گرمایش جهانی باید در تحلیلها در نظر گرفت. از این منظر اقتصاد ایران، حکمرانی اقتصادی کشور و نهادهای اقتصادی که بیش از نیم قرن به منابع سهل الوصول نفت وابسته بوده، به شدت درگیر این تکانه خواهد شد. پس از انقلاب اسلامی تا کنون بالغ بر 1.5 تریلیون دلار درآمدهای ارزی نفتی نصیب کشور شده و درصورتیکه این درآمدهای ارزی سرمایهگذاری و انباشت شده بود، درحال حاضر در صندوق ثروت ایرانیان حداقل باید بالغ بر 3 تریلیون دلار ذخایر ارزی ذخیره شده وجود داشت.
بحران دوم؛ گسترش سالمندی جمعیت کشور است. در حال حاضر جمعیت بالای 65 سال در کشور بیش از 8 میلیون نفر است و پیشبینی میشود در سال 1410 به بیش از 10 میلیون نفر و در 1430، این جمعیت به حدود 20 میلیون نفر برسد. این موج پیری و سالمندی هم بر هزینههای بخش سلامت کشور فشار وارد خواهد ساخت. هم موجب خواهد شد در پایان این دهه بیش از 50 درصد منابع بودجه عمومی دولت به کسری صندوقهای بازنشستگی اختصاص یابد و دولت از ماموریت توسعهای به یک صندوق دریافت و پرداخت مبدل خواهد شد. در بودجه 1401 و 1402 به ترتیب حدود 200 و 320 هزار میلیارد تومان کمک به صندوقهای بازنشستگی کشوری و لشکری دیده شده که به ترتیب معادل 13 درصد و 17 درصد از منابع بودجه عمومی دولت را در برمیگیرد. پیش بینی میشود بدون اصلاحات ساختاری در صندوق بازنشستگی و تداوم روند کنونی، این نسبت در پایان این دهه به بیش از 50 درصد برسد که به عنوان یک ابرچالش بزرگ قلمداد میگردد.
بحران سوم؛ گسترش پدیدههای مخرب زیستمحیطی بالاخص بحران آب و فرونشست زمین است. برآوردها نشان میدهد در پایان دهه (سال 1410) مساله تنش آبی در کشور شدت خواهد گرفت و در سالهای دهه 1420 محدوده کمیابی آب آغاز خواهد شد. همچنین شواهد نشان میدهد به دلیل تشدید فرونشست زمین، موج مهاجرت آغاز شده که در برخی استانها نظیر اصفهان این پدیده کاملاً مشهود است بطوریکه سناریوهای خوشبینانه تا بدبینانه حکایت از این دارد که درصورت تداوم این روند، اصفهان طی دوره 1418-1409 با شرایط عدم زیست به دلیل تنش شدید آبی مواجه خواهد شد و آبخوان اصفهان تخلیه خواهد شد.
ابرچالش چهارم، تنگنای منابع مالی و تشدید فرسودگی زیرساختهای اقتصاد ایران به دلیل عدم سرمایهگذاری طی دهههای اخیر است. به دلیل عدم سرمایه گذاری در اقتصاد ایران طی دهه 90 و تشدید فرایند استهلاک زیرساختها، منابع مالی و سرمایهگذاری در حوزههای نفت و گاز (برآوردها نشان میدهد کشور حداقل به 160 میلیارد دلار سرمایهگذاری در این حوزهها نیاز دارد بطوریکه اگر برای توسعه حوزه نفت و گاز هزینه نشود کشور در آینده به واردکننده این محصولات تبدیل خواهد شد)، تولید برق، آب و محیط زیست در کنار ناترازی صندوقهای بازنشستگی و بانکها به مبلغی بالغ بر 500 میلیارد دلار در اقتصاد ایران طی سالهای دهه 1400 نیاز دارد که جذب این حجم عظیم منابع مالی نیازمند بازسازی مناسبات بینالمللی و منطقهای در کنار تقویت امنیت اقتصادی و سرمایهگذاری، ایجاد ثبات اقتصادی و پیشبینی پذیری اقتصاد ایران است؛ لذا ابرروند چهارم در اقتصاد ایران تنگنای منابع مالی و لزوم جذب و سرمایهگذاری گسترده در حوزههای یاد شده است. البته حجم اندک بدهی خارجی اقتصاد ایران (کمتر از 10 میلیارد دلار) و نیز بدهی داخلی (حدود 25 درصد تولید ناخالص داخلی) به عنوان یک فرصت برجسته قابل بیان است و میتواند در تامین مالی از کشورهای جهان راهگشا باشد.
ابرچالش پنجم، افزایش ادراک فساد مالی و اقتصادی در کنار تنزل شدید سرمایه اجتماعی است. در کنار ابرروندهای اشاره شده فوق الذکر، روندهای نگرانکننده دیگری نیز به چشم میخورند. تخلیه تدریجی سرمایههای خلاق و فکری، کاهش ظرفیت مدیریت اقتصادی کشور طی دهههای گذشته، تنزل تدریجی سرمایه اجتماعی کشور، افزایش ادراک فساد و تبعیض در جامعه، کاهش سطح دغدغه مندی مدیریتهای اجرایی کشور نسبت به اصلاح چالشهای کنونی کشور، عدم پاسخگویی و اقناعسازی افکار عمومی نسبت به مسائل مبتلابه کشور بالاخص شیوع فسادها و رانتها و بالاخره تشدید خروج سرمایههای انسانی، فکری و مادی کشور از جمله تهدیدهای کلان است که از دهههای گذشته آغاز شده و نگرانی به تداوم و تشدید آنها در دهههای آینده وجود دارد.
در کنار ابرچالشهای تشدید شکاف اقتصادی ایران با رقبای منطقهای برخلاف اهداف سند چشمانداز، سالمندی جمعیت، ناترازی شدید صندوقهای بازنشستگی، تنشهای شدید آب و به تبع آن افت محسوس ارزش افزوده در بخش مولد کشاورزی، فرونشست زمین و مهاجرت از برخی استانهای کشور، تنگنای منابع مالی بالغ بر 500 میلیارد دلار و تشدید فرسودگی زیرساختهای اقتصاد ایران، فساد و تنزل شدید سرمایه اجتماعی، چالشهای نوظهوری نیز افزوده شده که ورود بی حد و حساب افغانیها به ایران (رقمی بین 9 تا 10 میلیون افغانی) و بهره مندی از یارانههای ایرانی و ارتکاب زیاد جرم و جنایت و تحمیل ناامنی و فرزندآوری بالای آنها را نیز باید به این لیست ابرچالشها اضافه کرد.
در کنار لیست متعدد ابرچالشها، فرصتها و روزنههایی نیز وجود دارد که بارقههای امید را همچنان زنده نگه داشته است. حجم اندک بدهی خارجی اقتصاد ایران (کمتر از 10 میلیارد دلار) و نیز بدهی داخلی (حدود 25 درصد تولید ناخالص داخلی) به عنوان یک فرصت برجسته قابل بیان است و میتواند در تامین مالی از کشورهای جهان راهگشا باشد. جمعیت جوان و تحصیلکرده فرصت بعدی است بطوریکه پنجره جمعیتی ایران حداقل تا 1425 ه. ش وجود دارد. درضمن همچنان موقعیت ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک و ظرفیتهای معدنی و انرژی موقعیت برتری برای ایران داده است. ایجاد تعادل و توازن بین ابرچالشها و فرصتها نیازمند تغییرات عظیم ساختاری و نهادی است، با حال نگرانی روبه تزاید این است که هنوز شواهد این تغییرات مشاهده نمیشود.
از میان اخبار