سه‌شنبه 6 آذر 1403

کار جهادی صدقه دادن به مردم نیست / «اقتصاد کوثری» به تحقق تولید کمک می‌کند

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
کار جهادی صدقه دادن به مردم نیست / «اقتصاد کوثری» به تحقق تولید کمک می‌کند

گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ نعیمه موحد: دغدغه‌مند بودن باعث می‌شود از آدم‌ها کارهای بزرگی سر بزند. درست در همان لحظه که فکر می‌کنیم درباره یک موضوع کاری از دست ما برنمی‌آید، یک نفر دیگر در حال تلاش است تا سهم خود را به قدر توانش به کار بگیرد و نشدن‌ها را کنار بزند.

فرحروز بهرامی همان کسی است که تصمیم گرفت مخاطب حرفهای بزرگ باشد. وقتی رهبری از «اقتصاد مقاومتی» صحبت کردند احساس کرد که باید قدمی بردارد تا حرفهای بزرگ روی زمین نماند و به شعار تبدیل نشود. بانویی که الگوی غالب فعالیت‌های جهادی را در جایی که قدم می‌گذارد به هم می‌زند و دوست دارد مردم مناطق محروم نه نیازمند جهادگران بلکه خودشان مجاهد زندگی خود باشند.

خانم بهرامی معلم بازنشسته و فعال جهادیِ این روزها، یک بعدازظهر شهریوری در خبرگزاری فارس مهمان شد تا از بالا و پایین کارهای جهادی در کشور و از کارها و آرزوهایش برای مردمی که به عقیده او «تولید» راه نجات آنها از شکست و درجا زدن است بگوید.

چه‌طور شد که از شغل معلمی به کارهای داوطلبانه در قالب فعالیت‌های جهادی رسیدید؟ 

من سال 1390با 32 سال سابقه معلمی بازنشسته شدم. ذاتا از آن دسته آدم‌هایی نیستم که با کار نکردن و در خانه ماندن کنار بیایند. به همین خاطر وقتی سال 1392 حضرت آقا درباره اقتصاد مقاومت ی صحبت کردند به سراغ این موضوع رفتم شروع به مطالعه کردم. همان موقع بود که متوجه شدم عناوینی شبیه به «اقتصاد مقاومتی» تولید، سال تولید، جهش تولید و.. از سال 1372 در صحبتهای رهبری وجود دارد. به ذهنم رسید که من به عنوان مخاطب حرفهای ا یشان از آن سال تا الان چه قدمی برا ی اقتصاد مقاومتی برداشته‌ام؟

به همین خاطر در چند دوره که در آن مباحث اقتصاد مقاومتی توسط اساتید مختلف تدر یس می شد شرکت کردم. یک روز از طرف دوستان همین کلاسها به سیستان دعوت شدم و گفتند که در آنجا به خانمهای روستایی سوزن دوزی و ساخت گردنبند و دستبند یاد می‌دهند. این کارها خوب است اما همیشه در ذهن من از اقتصاد مقاومتی مفهوم دیگری ثبت شده بود و به دنبال کاری بودم که تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.

درباره این تصور متفاوت از فعالیت‌های جهادی مرسوم بیشتر بگویید.

مثلا در همان سفر به همراهان گفتم که من تصور می‌کنم کار تولید با سوزندوزی و کارهایی از ا ین دست راه نمی‌افتد. گفتند خب راهکارت چیست؟ من توضیح دادم که دوست دارم کار تولید از تولید اولیه موادغذایی برای مردم شروع شود. چرا که ما جنگ نظامی را پی روز شدیم اما واقعا نمی‌توانیم ادعا داشته باشیم که در جنگ اقتصادی هم پیروز بوده‌ایم.

یعنی نگاه دوره‌هایی که شرکت می‌کردید به اقتصاد مقاومتی اینطور نبود؟

وقتی دوره های اقتصادی را گذراندم گفتم حالا با ید از این دانسته‌ها برای تولید جدی استفاده کنم. البته ارتباطم را با اساتید دوره‌ها قطع نکردم چون خیلی کار بلد نبودم و تا قبل از آن فقط همان تجربه معلمی را داشتم.

با کار بعضی از ا ین گروه‌های جهادی مرسوم هم موافق نبودم. به نظرم این روش که گروهی می‌آیند و کاری را به عده‌ای از مردم آموزش می‌دهند، بعد می‌گویند برای ما تولید کنید، ما فلان مقدار از شما می‌خریم و می‌فروشیم خیلی درست نیست و اسم ا ین کار اصلا تولید و کار اقتصادی نیست.

می‌توانید برایمان از این تفاوت نگاه مثالی بزنید؟

زمانی که همه از نبود نهاده دامی شکا یت داشتند به اتفاق جمعی از دوستان به روستا یی در شهرستان رودبار گیلان رفتیم و از چند سوله بازدید کردیم. از 10سوله، شش سوله کاملا خالی و صاحبان آنها به خاطر کمبود نهاده دامی به کارهایی مثل رانندگی تاکسی ا ینترنتی، کارگری و... رو آورده بودند. بقیه سوله‌ها هم با تمام ظرفیت خود کار نمی‌کردند. وقتی با یکی از صاحبان سوله‌ها صحبت کردم می‌گفت من قرار بوده این سوله را با 150میلیون تمام کنم اما الان به 450میلیون تومان رسیده است. این همان عدم ثباتی است که به اقتصاد ما ضربه‌های جدی وارد می‌کند. صاحب سوله می‌گفت که الان نه تنها پولی ندارم، بلکه قرض‌های بزرگی هم به مردم دارم. به او گفتم من به تو گوسفند می‌دهم، علوفه را هم می‌دهم و دیگر کاری ندارم. تو اینها را پروار کن. بعد گوسفندها را می فروشیم و سود حاصل را نصف نصف تقسیم می‌کنیم.

خلاصه ما 51راس گوسفند که عالی پروار شده بود را تحویل گرفتیم و خب طبیعتا سود هم کردیم. بحث این است که کشاورز و دامدار هم باید تولیدمحور فکر کند. اگر فکر کند عده‌ای آمدند و پولی آورده‌اند و گره‌ای از کار من باز می‌شود فرق می‌کند با اینکه بداند اگر پول و امکاناتی داده می‌شود خودش هم قرار است عضوی از این چرخه تولید باشد.

پول اولیه این 51 راس گوسفند از کجا به دست شما رسید؟

آیت‌الله جوادی آملی از مفهومی به اسم «اقتصاد کوثری» در اقتصاد صحبت می‌کنند. در این مفهوم بنا به درک من از فرمایش ایشان گفته می‌شود که شمای مصرف‌کننده، نیازهایی دارید به علاوه مقادیری پول سرگردان. یعنی پولهایی که برای خرید مشخصی کنار گذاشته‌اید اما هنوز به آن مبلغی که باید نرسیده است. در اقتصاد کوثری می‌گویند تو اگر پول سرگردانی داری کمی زودتر از خرید آن هدفی که مدنطر داری، پول را سرمایه گزاری کن.

مثلا یک گروه مثل گروه جهادی ما پولهای سرگردان را می گیرد و 3حلقه تشکیل می‌شود. یک حلقه سرمایه‌گذار و مصرف‌کننده، یک حلقه واسط که گروه جهادی است و یک حلقه تولیدکننده. من ِحلقه واسط در کنار خودم مهندس دامدار، کشاورز؛ علوم تعذیه و... را دارم و با اینها یک تیم درست می‌کنم. سرمایه حلقه اول را به تیم علمی می‌دهم، تیم علمی، علم خود را به تولیدکننده می‌دهد و به این ترتیب هدف که رونق تولید است حاصل می‌شود. محصول که به وجود آمد، دوباره در همین بازار به سرمایه‌گذار فروخته می‌شود و هم سود و هم سرمایه آن کسی که پول سرگردان خود را به ما داده بود بیشتر می‌شود. اگر هم بر فرض تولیدکننده و ما سود نکنیم، حداقل این است که در مثال گوسفندداری، یک گوشت خوب باکیفیت به سرمایه‌گذار می‌رسد که از آن استفاده می‌کند.

در واقع آیت‌الله جوادی آملی نظرشان این است که پول راکد نماند. پول را به طلا و زمین و... تبدیل نکنیم، بلکه بگذاریم در چرخه تولید به کار دیگران هم بیاید و خودمان هم سود ببریم.

برای همین کار گوسفندداری این پولهای سرگردان را از چه کسانی جمع‌آوری کردید؟

از فامیل، از دوستان، از همکلاسی‌ها و... تحت عنوان سرمایه‌گذاری این پولها جمع می‌شود. یک حساب سه نفره هم در کنار حساب گروه جهادی باز شده است که اگر برای من اتفاقی افتاد پول مردم بلوکه نشود و هرکس بتواند پول خود را بردارد.

یک نکته اینکه برای هر کاری که تحت عنوان فعالیت جهادی انجام می‌دهیم از مردم همانقدری پول می‌گیریم که تولیدکننده در روستا نیاز دارد. یعنی پول زیاد و بی‌حساب و کتاب را به اسم سرمایه‌گذاری وارد کار نمی‌کنیم. مثلا امروز صبح خانمی به من زنگ زد و گفت من 60میلیون تومان پول دارم و می‌خواهم در کار کشت سرمایه‌گذاری کنم. به او گفتم الان نه. ما الان برای کار کشت حساب را بسته‌ایم و پولمان کافی است. شما پولت را نگهدار، برای پروژه بعدی خبرت می‌کنم.

برای آن گوسفنددار در رودبار چه اتفاقی افتاد که گوسفندش پرواتر شد؟ یعنی جای چه آموزشی برای او خالی بود؟

ببینید ما بعد از دوره اول به گوسفنددار گفتیم که اگر میخواهی گوسفندی با گوشت بهتر و پرواتر داشته باشی به عنوان مثال در امر تغذیه باید این کارها را انجام بدهی. گوسفنددار یک تکه زمین بلااستفاده داشت و با آن کاری هم نمی‌کرد. گفتیم بیا در همین زمین جو بکار تا تغذیه گوسفندهایت تامین بشود و مجبور نشوی هزینه کنی و با قیمت زیاد نهاده بخری و یا مرتب چشمت به دست کسی باشد که برایت نهاده بیاورد.

یا راهکارهای ساده و کم‌هزینه‌ای که به خاطر تبلیغ روشهای وابستگی و فکر بسته به فکر گوسفنددار نمی‌رسید. مثلا به او گفتیم با آبمیوه‌گیری‌های سطح شهر هماهنگ شود، روزی یک وانت که مبلغ کرایه آن هم زیاد نمی‌شود بفرستد تا تفاله‌های آبمیوه این مغازه‌ها را جمع کند و برایش بیاورد. گوسفندی که به جای خارخشک بیابان، تفاله میوه بخورد قطعا گوشت بهتری می‌دهد. آن تفاله میوه هم برای گوسفنددار با یک هزینه کم که در برابر سودش هیچ است، تامین می‌شود.

از کجا به این روش‌ها در زمینه کشاورزی و دامداری می‌رسیدید؟

هم کمی مطالعه و هم کمک گرفتن از کسانی که علم کشاورزی ودام داری دارند. در واقع یک سری راه‌های آسان هست که چون فکر می‌کنیم نشدنی هستند به سراغ انها نمی‌رویم. مثلا همه ما در طول روز در خانه‌هایمان پوست انواه میوه و سبزیجات را به عنوان زباله تولید می‌کنیم. اگر همه اینها را در سبدهایی بصورت روزانه و عمودی بریزیم تا آب آنها خارج و کاملا خشک بشود، خشکاله مناسب برای تغذیه دام و طیور و یا حتی کود خاک باکیفیت را تولید کرده‌ایم. در عین اینکه از تولید شیرابه‌های سمی و گازهای مضر حاصل از آن هم جلوگیری کرده‌ایم. حتی اگر از صرفه جویی در هزینه حمل و اختصاص مکان برای نگه داری و.. هم فاکتور بگیریم.

ما این کار را در محله خودمان انجام دادیم. هفته‌ای یک بار در مسجد محله این خشکاله‌ها را جمع‌آوری می‌کنیم و بعد هم یک ماشین می آید تا به مزرعه و سوله گله‌داری برسد. در یکی از روستاها 300راس بز از دامدار تلف شده بود. وقتی کالبدشکافی شد مشخص شد که اینها بیماری پشم‌خواری گرفته بودند. به دلیل کمبود ویتامین و مواد معدنی بزها پشم بدن یکدیگر را می‌خوردند و چون پشم هضم نمی‌شود و از روده عبور نمی‌کند تلف می‌شدند. خب برای دامدار هم سخت بود که قرصهای کمبود ویتامین که گران هست را به تعداد تهیه کند و به دامهای خود بدهد. من آنجا همین ایده تهیه خشکاله از تفاله آبمیوه‌فروشی‌ها ر ا مطرح کردم.

فکر می‌کنید چرا این روشهای کم هزینه ولی پرفایده به مردم آموزش داده نمی‌شود؟

ببینید من با گروهی آشنایی دارم که 65روستای محروم را آبرسانی کرده‌اند. در مناطقی که آب آنقدر کثیف است که دست و پا را سیاه می‌کند. اما مردم از همان آب می نوشند، یا برای آوردن آب تمیز مجبور هستند کیلومترها از محل زندگی خود آن‌طرفتر بروند و با یک دبه یا کوزه آب بیاورند. وقتی به این روستاها آبرسانی شد و ما شادی مردم را دیدیم خب طبیعتا هرکسی باشد از شادی آنها شاد می‌شود. اما بعد از این می‌بینیم مثلا مردم این روستاها یک کپر درست می‌کنند، روی کپر پلاستیک می‌کشند و با یک شیلنگ آب از آن به عنوان حمام استفاده می‌کنند. با دیدن این حمام‌ها من به فکر فرو رفتم. با خودم گفتم چه شد؟ یک روستای بی‌آب صاحب آب شد، اما فرهنگ تولید در این روستا هیچ پیشرفتی نکرده و اوضاع همان است که قبل از آبرسانی بود. به دوستان گفتم ما اشتباه کردیم. کارهایی مثل آبرسانی کار نیمه‌کاره است.

اگر یک گروه جهادی بیاید برای همین مردم حمام درست کند باز هم کار اشتباهی است. جوانان همین روستاها به من می‌گویند گروه‌های جهادی می‌آیند برای ما حمام و دستشویی و لوله‌کشی آب می‌سازند ما هم یک گوشه می‌ایستیم و تماشایشان می‌کنیم. درحالی که اگر سال بعد این لوله‌کشی‌ها خراب بشود باید دوباره منتظر باشیم تا بیایند و آن را درست کنند. یعنی جوانان این روستاها هم دوست دارند خودشان کار را یاد بگیرند نه اینکه کسی بیاید و برای آنها انجام بدهد.

در سالهای اخیر زیاد می‌شنویم که محصول کشاورزان به فروش نمی‌رسد هدر می‌رود. این موضوع هم به خاطر دوری از روشهای جدید است؟

بیشتر مربوط به همان آگاهی نداشتن است. مثلا یک بار گفتند در چندشهر پیاز و سیب‌زمینی و گوجه زارع روی دستش مانده است. ایده‌ای که به ذهن من رسید این بود که با صنف خوراک‌پزی‌ها صحبت کنم و این پیاز را ارزانتر از قیمت میدان بار به آنها بفروشم و آنها هم استقبال کردند. حداقل زارع به جای اینکه محصولش گندیده بشود و دور بریزد آن را فروخت. اما دیدیم سال بعد هم دوباره این اتفاق افتاد و دوباره گفتند که محصول کشاورزان روی دستشان مانده است. خب این یعنی این چرخه کمک ما به آنها غلط است. البته این غلط بودن از سر تقسیم اراضی شروع شده است. جایی که زمینهای بزرگ تبدیل به زمین‌های کوچک شدند و دیگر اعضای خانواده با هم کار نکردند. حالا یکی پیاز می‌کارد و آن یکی گوجه و خیار. نوع محصولات که متفاوت بشود نوع آبیاری و هزینه عمل‌آوری و برداشت محصول و... هم متفاوت می‌شود و همین رویه غلط هم هزینه‌ها را بالا می‌برد و هم نداشتن علم کافی کشاورزی ضرر به بار می‌آورد.

به عنوان مثال هندوانه 280برابر یک کیلو از خودش برای عمل آمدن به آب نیاز دارد و کشاورز در کرمان که 106 میلیمتر بطور متوسط در مناطق مختلف آن هم بارش ندارد، هندوانه می‌کارد. در این مناطق اکوسیستم به هم خورده است و کشاورز نمی‌داند اگر پدرش 20سال پیش هندوانه می‌کاشته و سود می‌کرده است او الان نمی‌تواند با کاشت هندوانه سود کند. وقتی هم گروه جهادی بیاید و یک سال مشکل اینها را با آوردن مقادیری پول حل کند مشکل از ریشه حل نمی‌شود چون سال بعد هم اینها به همین روش کشاورزی خواهند کرد.

پس به نظر می‌رسد باید به طور کلی در روشهای کار جهادی تجدید نظر کرد.

همه مشکل این است که اکثر آنهایی که مسئولیتی دارند تفکر بلندمدت ندارند. نمی‌گویند من بیایم کاری کنم که 10سال بعد نتیجه بدهد. ترجیح می‌دهند یک روبان را همین الان ببرند و بگویند این کار را کرده‌ایم.

به همین روش مردم خیلی از مناطق محروم هم ترجیح می‌دهند وقتی یک گروه جهادی وارد منطقه آنها می‌شود با چیزی برای توزیع وارد بشود نه ایده برای تولید و بهبود زندگی. اینهاست که مانع ما هستند و الا ما که منتی بر سر کسی نداریم. من و امثال من دوست داریم مردم محروم خودشان از پس زندگی خودشان بربیایند و برای گذران بدیهی‌ترین امور زندگی خود وابسته به کسانی از شهرهای بزرگ نباشند.

یکی از اساسی‌ترین مسائلی که ای کاش ماحصل این گفتگو باشد این است که باید سامانه آمایش منطقه ای به وجود بیاید. اگر در وزارت کشاورز چنین بنیادی گذاشته شود، صدقه جاریه‌ای برای بنیانگذاران و بنیان کشور خواهد بود. خیلی هم ساده امکان پذیر است که ازطریق نمایندگی‌های مناطق روستایی، آمایش سرزمینی در یک سامانه ثبت شود. با این کار می‌شود نیاز کشور را محاسبه کرد، می توانیم برای محصولات تبدیلی برنامه ریزی کنیم، برای صادرات مازاد تولید طراحی و بازاریابی کنیم، از هدررفت محصولات جلوگیری کنیم، کار تولید علمی بر اساس استعداد زمین و توان کشاورز انجام بدهیم.

مدیریت آبدهی محصول که به نظر می‌رسد از بزرگترین و چالش برانگیزترین مسائل کشاورزی کشور است با این روش آمایش حل می‌شود.

همینطور است. واقعیت این است که من دلم به درد می‌آید وقتی می‌بینم ما کشوری با این قدمت تار یخی و با این پیشینه طبیعی از ثروت هستیم که خاک و آب ما و حتی مردم ما ثروت محسوب می‌شوند؛ اما از آن طرف حدود 80هزار گروه جهادی کارشان را بر این مبنا گذاشته‌اند که روش زندگی مردم را با صدقه دادن به آنها یا اهدای نذورات تامین کنند. این خیلی بد است که مسئولین آمار بدهند که در ماه گذشته فلان مقدار بسته معیشتی توزیع کرده‌ایم. یک طرف قضیه این است که بگوییم خیلی هم خوب، آن مقدار میلیون نفر را حما یت کرده‌ایم اما آموزش تولید و تولیدمحور شدن این افراد چه می‌شود؟

در هر حال جا دارد که یک بازنگری کلی داشته باشیم و یک یا علی برای بازسازی و تحول در کشور بگوییم.

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

گروه های جهادی

کشاورزی اقتصاد اقتصاد_مقاومتی این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است
کار جهادی صدقه دادن به مردم نیست / «اقتصاد کوثری» به تحقق تولید کمک می‌کند 2
کار جهادی صدقه دادن به مردم نیست / «اقتصاد کوثری» به تحقق تولید کمک می‌کند 3
کار جهادی صدقه دادن به مردم نیست / «اقتصاد کوثری» به تحقق تولید کمک می‌کند 4
کار جهادی صدقه دادن به مردم نیست / «اقتصاد کوثری» به تحقق تولید کمک می‌کند 5
کار جهادی صدقه دادن به مردم نیست / «اقتصاد کوثری» به تحقق تولید کمک می‌کند 6
کار جهادی صدقه دادن به مردم نیست / «اقتصاد کوثری» به تحقق تولید کمک می‌کند 7