دوشنبه 5 آذر 1403

کردوکار «سید عباس صالحی»: گذشته یا آینده گرایی؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
کردوکار «سید عباس صالحی»: گذشته یا آینده گرایی؟

مدیریت سید عباس صالحی وجه مشترکش با مدیریت مرحوم سید محمود دعایی آن است که در این صداها او اداره کننده صدای اصلاح طلبی قانون گرا با همه تبعاتش و پیشبرد الگویی عقلایی و معتدل است.

سرویس دیدگاه مشرقمیراحمدمیراحسان پژوهشگر و مستند ساز درباره تغییر مدیریت روزنامه اطلاعات پس از درگذشت مرحوم دعایی و انتصاب سید عباس صالحی نوشت:

چرا به ناگزیری و نیکخواهی، یک چاره و یک کاره، ضروری دیده ام تا در باره کاردانی وکار گردانی وکار چرخانی روزنامه اطلاعات پس از مرحوم سید محمود دعایی و گزینش سیدعباس صالحی برای مدیریت آن چیزکی بنویسم و پیشش نهاده ای از نگاهم در باره راه آینده اش در اطلاعات پیشکش کنم تا شاید به کارش آید؟

راستش با دو انگیزه الف - به انگیختی ویژه و انگیزی خویشتنکار، چون خواستی خاص وشخصی ب - ودیگر به دستاویزی و بهانه ای انبوهسارانه و همگانی و سودی عمومی و گفتی اجتماعی، به سبب اهمیت شیوه اداره و کارگردانی روزنامه ی اطلاعات و معناهایی که در پی دارد؛ به خصوص از زاویه ی ویژه فرهنگ و سیاست، که این چشمدید، دشوار - کاری و اهمیت مدیریت اطلاعات را فراتر میبرد، فراتر از سرنوشت یک روزنامه، و در نتیجه همچون رخدادی سیاسی و فرهنگی، اثر اجتماعی اش را فزونی می بخشد. در باره هر دو، گسترشدارتر از این روشنگری خواهم کرد اما پیشاپیش بگویم، من چرخاندن روزنامه و مؤسسه اطلاعات را بس فراتر از اداره یک روزنامه کاغذی رو به افول در دوران انقلاب رسانه های مجازی الکترونیکی می دانم.

مؤسسه اطلاعات نهادی در دست سرپرست دانا و راه بر و فقیه و مجتهد نظام جمهوری اسلامی است که بایسته است، پیشگام، گام های نوی انقلاب در پرورش و رشد همگانی، ودرزمینه کار و کنش ویژه راهبری انقلاب اسلامی باشد. این کار و بار بردوش اطلاعات امروز کدام است؟ هوش ودرک شناخت درست این بار و کار، امری پایه ای است و به پایداری سرانجام دادن تکلیف الهی ی انقلاب در این بخش می انجامد و خواهم گفت به چشمم چیست:

امر انقلاب الهی امام خمینی (ره) که از اولین سند نوشته شان در سال 1323 تا آخرین سخن و سپس سند سفارش ها شان، در نوشتاری استوار، که پس از سفر ابدی شان بنام وصیت سیاسی / الهی آشکارشد، خود قیام لله خواندش؛ انقلابی با طنین توحید آمیز در تمدنی سراپا کفر آلود و در ستیز با دین بر حق اسلام! انقلاب اسلامی همچون سبیل و راهی استوار و ناچار برای انجام این تکلیف در عصر انتظار و پیوستن به ظهور عادل موعود (عج) منجی دین خاتم و مجری جهانی اسلام ناب محمدی (ص) و دادگری جامع الهی در زمین، در شعاری گرد آمد: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی!

استقلال یعنی نفی سلطه کفرو ظلم فرعونی عصر حاضر که در دوران پهلوی سیره و سیطره ضد اسلامش گسترد وفراگیر شد. این نفی آن و اثبات این دیگر، در گام نخست به معنی نابودی نظم کشور پیرامونی بود که همه امورش بنا به سود و سودای کشور دارای چیرگی و نظام جهانی سرمایه سالاری چرخانده می شد. راه و دانش و فن و برنامه از کشور مرکز و قدرت جهانگیرفرعون شیطان خو می آمد و حکومت برده و دست نشانده، گوش به فرمان کفر ستم پیشه کار می کرد و توان کار و توان نسل و توان باروری و بارآوری، کشت و کار کشاورزی و تولید حقیقی و خودپوی صنعتی را به فساد و خود باختگی می کشاند. پس کسب استقلال (نخست سیاسی و فرهنگی و سپس اقتصادی و همه جانبه) در این انقلاب، جاری از دل امام تا زبان امت، تنها امکان برای اجرای اسلام و عدالت و ازادی ورهایی از ربوبیت کفر و برای عبودیت پروردگار یکتا و استیفای حقوق ملت و جلوگیری از دست اندازی قدرت جهاپی به حق مردم معنا می گرفت. و شعار آزادی گویای سیمای رهایی بخش انقلاب اسلامی از چنگ استبداد شیطانی بود و نفی فرعونیت استکبار و طاغوت درون و بیرون و به رسمیت شناختن حقوق مشروع آزادی فردی و اجتماعی ملت و نفی قیمومت و... و همین رهنمونهای اسلام، بازتاب عملی اش می شد مردم سالاری و جمهوری اسلامی و جانشین دیکتاتوری لائیک اویخته به کفر شیطان بزرگ!

اکنون دو بال جدا ناپذیر پرواز و تحقق جمهوری اسلامی برای سپری کردن سبیل کنشمند و انتظار پویشگر و جانبازانه قیام لله وراه خمینی به سوی صراط مستقیم الهی بنام ظهور ولیعصر (عج) کاملا در روشنایی است.

باید بگویم عملا این دو چهره ی یک حقیقت تنها در اولیاء ره یافته خدا، یکی است ولی در هستی متکثر دنیوی جز در افراد به کمال سلوک قرآنی ره سپرده، در دیگران دشوار گرد می آید، برای همین دو امام انقلاب اسلامی، حضرات خمینی و خامنه ای، چاره نگهداشت یگانگی ملت را در رقابت برای پیشبرد برنامه های متفاوت شان ودستیابی دو نیروی به قدرت از طریق جلب توجه و ری همگان یافتند؛ یعنی هم رقابت و هم همکوشی ی استقلال - عدالت طلبان و آزادی خواهان - مردمسالاری گرایان که این رقابت توانیابی گزینشگری ملت را افزون می کند و قوام می بخشد ، در خور سرنوشت انسان عاقل و جامعه رشید که برای ازادی یکسو و استقلال از سوی دیگر می رزمد؛ استقلال از ربوبیت کفر و ظلم، برای عدالت خواهی و نفی برتری طلبی متفرعن دولتها واقشار اشراف و گمراه همبای شان. رهبری مبتنی بر دانایی دینی طی این طریق ملت را در حضور کارامد دوجریان اجتماعی در عرصه اداره امور دیده اند: دو جریان اصلی، یکی با گرایش متمرکز به عدالتخواهی و استقلال طلبی و یکی با گرایش گسترش آزادیهای مشروع فردی و اجتماعی. و شرط حضور شان در کارگردانی و حضور در قدرت، خدمت اسلامی به ملت، وفاداری به پیمان قانون اساسی دانسته شد.

بدیهی است استوار شدن این تربیت ربوبی در ملتی گرفتار قرنها رفتار طاغوتی و آموزش استکباری حکومت منافقان و حکومت های فرعونی البته توانفرساست و بردباری می طلبد. ترمیم دوری اجتماع از روش تربیتی قران و اهل البیت علیهم السلام کار یک شبه نیست و راه دشوار انقلاب تا ظهور، تکلیفش همین باز پروری انسان مسلمان و انس با فرمان خدا و اجرای کلام الله و هدایت معصوم است. فشار فرعون و قدرت جهانی کفر و همراهان ابلوک در میان مسلمانان و در جامعه ما و نفوذ فرهنگی مدرنیت مشرک در ما، کار را بس سخت تر کرده است. به دیده من، همان طور که با ریزه کاری بیشتر و به گونه ی اساسی خواهم گفت راه نو و آینده گرای روزنامه اطلاعات و کار گردان آن اقای صالحی، پیشرانی این پرورش جریان آزادی طلبی درون ملت است و نگذاشتن تا طعمه گمگشتگی و کفر شود و ابزار دشمنان ازادی و استقلال و پیشرفت حقیقی ایران و مسلمانان گردد چنین است که گام بعدی انقلاب به رشد ژرفتر مردم سالاری پرورده تواند شد. واین تحقق نمی یابد مگر راه راست و ناراست آزادیخواهی و اصلاح طلبی آشکار گردد. خواهم گفت نگاه آینده گرا در اطلاعات باید به این نقش بس بها بدهد. این تکلیف با روزنامه ای دلمرده در خود فرو رفته و سرگرم کار مکرر بی هوده و باری به هر جهت وترسان و لرزان انجام شدنی نیست.

فراز و نشیب های تربیت روحی و سیاسی ملتها و طبقات در مسیر آرمان های تغییر و دگرگونی های عصری گاه قرنها طول می کشد. زمینه چینی فکری و مادی تمدن مدرن در دل تمدن فئودالی غرب دو قرن و بلکه از نگاهی بس بیشتر یعنی از رنسانس تا انقلاب امریکا و فرانسه و انگلیس، طول کشید و تحقق نهادهای نظام مستقر زاده انقلاب جدید قرن هیجده و نوزده را پوشاند و به قرن بیست رسید با انبوه بحرانها و خیزشهای اعتراضی خونین و جنگهای داخلی و خارجی و منطقه ای وبیرحم و موحش و دهها میلیون کشته و ویرانی های هولناک و کابوس جنایات!

انقلاب اسلامی برای تحقق استقلال و آزادی در نظامی منادی بندگی خدای یکتا و عدالت خواهی در جهانی دشمنخو می کوشدو مظلوم ترین انقلاب در جهان بشمار می آید. انقلابی از درون و بیرون شناور در دریایی از تفرعن و شیطنت مستکبران و قدرت دجالی شان که همه شئون روحی و مادی زندگی همه دانش و فن و سرمایه و صنعت و فرهنگ و پول و دارو و درمان و همه نهادهای بین المللی و رسانه و قدرت و نیروهای سیاسی و برده داخلی را همراه داشته اند. و انقلاب امام جز خدا هیچ تکیه گاهی نداشته است. روزنامه اطلاعات در این میدان ناچارودچار، باید مصائب را پشت سرنهد.

حالا بهتر می توانم از اشتیاق و امیدم به نو آوری های معقول جناب صالحی حرف بزنم! برگردیم به دو انگیختگی فردی و خویشتنی، و ملی و همگانی ام، برای نوشتن این متن در باره ی گونه ی چرخاندن موسسه اطلاعات با کار گرداندن جناب صالحی.

انگیزه ی خویشتنیده وشخصی ام باز می گردد به بزرگداشتن و احترام و علاقه ام به سید عباس صالحی و آرزوی پیروز ی و بهره مندی و روزبهی و کامروایی و موفقیت و توفیق الهی برای او بر اساس شناختی که از او دارم و میدانم تواناست تا آینده ای بلند و «به تر» برای این نهاد در پروردن مردم سالاری ببار آورد و این باور است که بی هوده نمی گذارد سخن را و اگاهی ام حاصل و بهری از همکاری نزدیک مان است در پگاه که ایشان کارگردان آن بودند و اقایانی به نمونه، دکتر فیاض و حضرت عبدالرضا رضایی نیا و دکتر مرادی و این سراپا کوتاهدستی، بازیگران صحنه نوشتارهای فرهنگی و هنری و سینمایی آن نشریه حوزوی بودیم! و دوستانی هم از دانایان متخصص مسائل دینی و سیاسی آنجا جهد و کوشش ها داشتند.

پس شناختم در بردارنده هم ازمون زنده و هم فراحسی، هم عینی و هم عقلی است، دوستان من خوب می دانند که در قلمرو شعر و هنر و سینما و مستند سازی و پژوهش فرهنگی و سیاسی، هرگز کششی به دیدار و دوستی با این و ان نداشته ام. از داوری در باره منش فردی شان سرباز زده ام. و میلی هم به همنشینی ی نامداران و جایگاه داران این عرصه ها هرگز در من نبوده و کوششی برای آن سرنگرفته ام، مگر پذیرای آموزاندن و شاگردپذیر چون منی می بودند وسپاس که چندی شاگردی ی دکتر عنایت و ابوالحمد و معتمد نژاد و صفوی و... کردم ، آن هم به پرسشگری و نه پیروی و گاه تا سرحد چون و چرایی علمی و نیز از این دست رابطه شخصی با دیگرانی چون یدالله رؤیایی و اسماعیل نوری علا و آتشی و مهرجویی و دیگران گریخته ام مگر دکتر رشیدیان و کلانتری و صافاریان که کوشا و اهل صدق یافتمشان و دریغا که پیوند قلبی اگر هم هنوز باشد رفتامد ظاهری به خزان گراییده، به بهانه کرونا و دوری و زندگی من در لاهیجان و... امادر ژرفا به سبب آن چه من نمی خواهم و نمی توانم‌از روشنایی دانایی و حقیقتش دست بکشم و شاید آنان را شکیب بردباری، دیگر نمانده تا آن چه را بی کاست می دانند به پرسش های پاسخ داده نشدنی و شک بیالایند. ونیز کس دیگر کیارستمی بود که خود، خواهان دوستی و رفتامد بود وشخصیت و آدمیت چنان داشت که هر چه و هرکه بود و هر کاست وکم در پرستندگی که داشت اما انصاف و راستی خواهی داشت. از هرشاخه نگاه و سخن و کردارش، ژرف نگری و تفاوت و بی دروغی و شکیبایی و

نواندیشی و خردی گرانبار می بارید و نیز ده نمکی که او را مؤمنی به راستی وآدمی انقلابی و درست کردار یافته ام و کسی باورکردنی در این دنیایی که باوری به دیگری کمتر و کم مانده . تنها نام جداکار در این‌میان کسی است که در پرورش روحی ام از چهارم دبستان ردًی بجا نهاد و هرچند در دنیایی از فروپاشی روشنفکری چپ، ان نورهای صبحگاهی رها و در ظلمات یلدایی و تاریکی زمین فرو شد. اکنون که بی دعا برای او روزی نمی گذرد. و شاعر و داستان نویسی پریزده که اموزگارم بود و رفت و از خدا بخشایشش را می خواهم.

امروز خوب می بینم جز خدا در هستی و اولیای بی تاربکی او، روشنایی بی چون و چرایی نمی ماند. و همه مردم در گذار وهم می زیند مگر ناب به خدا رو کنند. ما از یک لایه یا یکی دو، سه لایه ی دذونی تر هستی دیگری باخبربم و نه ژرفای دل آدمی و از داوری غایی گریختن از عقل است. وچنین است که خواست رفتامد با این و آن در آدمی زخم دنیا چشیده فرو می فسرد . این بی میلی به آمدوشد، با بزرگنامان سرزمین فرهنگ و هنر را، پاره ای به حساب خودشیفتگی و تکبرم نهاده و عده ای آن را از فروتنی دانسته اند. هیچ یک دقیق نیست. فکر می کنم از ناتوانی های بسیار من است و یکی هم بی منشی در آداب دانی و خویشتنداری برابر بزرگان است . این است که اگاهی ام از اقای صالحی محصول نشست و برخاست است در اندازه ای که من توانددیدن و شناخت دارم و از سر ستایش گزاف‌گویانه نیست. اما دلیل شخصی نوشتن در باره جانشین مرحوم دعایی.

من با سید عباس صالحی مدتی نه کوتاه، همان طور که گفتم، همکاری داشته ام. کارمان کار فرهنگی، درقلمرو مطبوعات بود و اداره و کارچرخانی نشریه حوزه بدوش ایشان بود و این نزدیکی طی کار و کوش و کنش و نه آشنایی محفلی، مرا با ویژگی های ایشان دوست و دلبسته کرد. فروتنی و شکیب و آرامش و آزرم و بردباریری که با شکیبایی، دو چیز است وخرد و راستی و دوری از بازی و گریزش ازشیوه مدیریت ماکیاوللیستی رایج در خیلی جاها، مرا از تهاته دل نسبت به سرشت متین شان باور مند کرد و نه بندی ی همه نگاه و فکرهاشان. در همان جلسات گاه بیگاه تحریریه که سردبیر بودند، نگاه های افراطی وجود داشت تا حد جاسوس پنداشتن مرحوم هاشمی و هم نگرش های لیبرال اما ملاحظه کار، که به مرور برهنه شد و کسی چون من که اشرافیگری و نگرش مدیریت نولیبرالی و پرورش قشر ممتاز گشاده دست تکنوکرات و سیاست شکل دادن به سرمایه داران خصولتی و رانتخوار را نمی پسندیدم، هر چند که سیاست توسعه تولیدگران صنعتکار و کشاورزی بومی صنعتی و غیر دولتی و توانیابی بخش خصوصی را وفرا کشیدن افراد با استعداد و کارساز در مدیریت صنعتی و ملی و وفادار به قانون اساسی را تنها راه نجات ایران میدانستم. نفی ساختار پیرامونی امر پایه ای بود و البته بزودی دانستم کار اشتباه است و آن جراحی مغز با جراحی زیبایی چهره فرق دارد و با در اختیار نهادن بی برنامه و بی کنترل و ول اموال مردم در اختیار افراد نالایق که ماشین آلات و زمین کارخانه ها را بفروشند و به جای راه انداختن تولید با تجارت پیرامونی فاسد و قاچاق حسابهای خود را انباشته سازند یکی نیست.

من ضمن مخالفت با تهمت خیانت آگاهانه به هاشمی، بر اساس تحلیل ونه سند، با مدیریت نولیبرال ایشان و اشرافکارانه شان موافق نبودم و فاصله ای چشمگیر بین راه امام و راه هاشمی می دیدم‌که روز به روز به سبب کم شدن اتکا مرحوم هاشمی به هدایت قرآن و عترت و راه امام و ولی فقیه در نگرش از کف رفتن انس با وحی و کلام الله و بر عکس انس با منابع فکری غربی و راهنمود ویرانگر نهادهای بین المللی کفر محارب با اسلام بیشتر و بیشتر شد. این برداشتم که نه هاشمی را خائن آگاه و جاسوس غربیان و نه متکی به روح قرآنی انقلاب اسلامی و باور جدی به ملاحظه اماو زمان عج در)، حکمرانی و کشور داری می دانستم، این تمایزات دیدگاهی سبب بحث در تحریریه می شد با دوستی که آن زمان مواضع افراطی داشت. و سید اهل اصلاح، در این میان بس خردمندانه رفتار می کرد و در همه دوران اداره نشریه چنین بود. دوست مؤمن و متقی و حلالخوار شاعرم آقای رضایی نیا هم با متانت چنین با دست بازی های تکنوکراتیک مکتب هاشمی، موافق نبود و از حق قانونی آزادی مردم و مردمسالاری دینی و عدالتخواه، و نه دموکراسی غربی، ونه استبداد مخالف مردمسالاری دفاع می کرد.

روش اداره سید عباس صالحی چنان با شکیب و دوستی و احترام به نگاه های مختلف آمیخته بود که مرا پر از اعتماد به درستی و کارامدی و صلح جویی اش بین دوستان انقلاب اسلامی با همه تفاوت هاشان کرد. تا حد ممکن اهل دور داشت وطرد نبود و اهل مدارا و فرزانه بود. و شجاع بود در دفاع از سخن حق و نو. سید صالح به دفاع از نقد هودارانه ام‌از مارمولک برخاست آن زمان‌که جریان‌تنگ نظری در حوزه علیه اش غوغا بپا کرده بودند.

بعد از پگاه و در دوران معاونت و وزارتش یک بار هم به دیدارش نرفتم. روزی زنگ زدند وگفتند به لاهیجان می آیند برای دیدار با م. مؤید و اهدای جایزه اش و سروری کردند و گفتند دوست دارند درهمان خانه قدیمی مان با همان نورهای صبحگاهی لابلای درخت کهن و گشن گردو و گفتگوی بی پایان گتجشکهای نیایشگر بامدادی و نارنج بن و درخت انار حیاط که باهم از آن حرف می زدیم ببیندم، گفتم متسفم در آن روز لاهیجان نیستم و نبودم و می ترسیدم تصویر او در جایگاه عضو دولت جناب روحانی و در جمع مردان سیاست‌و مدیران دولت فخیمه آن حس و حال نگاهداری شده در دلم از او را ویران و مشوش کند. و شاید نمی خواستم‌رنج دیدارم‌غبار به دامنش بنشاند.

اما او در مقام وزیر، کارنامه مدارا و فرزانگی و بردباری و اداب دانی و ادب و خردش را تداوم بخشید و امروز، روز دیگری است برای او. خیلی ها ممکن است کار وزارت را مهمتر بیانگارند و من اما به سبب خطیر تر دانستن کارش در اطلاعات، اگر درست و سر راست بدان نگاه کنیم، این بار را گران تر و کار - استوارتر در پیش بردن امر نش فرهنگ مردمسالاری و بدوش کشیدنش را دشواربارتر و سختکارتر میدانم... و برای آن دوستی قلبی، دوست دارم بلکه موظفم بدون دردسری دیداری برایشان، نیکخواهی و دیدگاهم را با ایشان در میان بگذارم.

اما جنبه ضرورت عام این نوشتار مربوط به وضعیت یک نهاد مهم مطبوعاتی و اوضاع رسانه های ما در دورادور و دور کردن و محاصره رسانه های جهانی دشمنخو و تکالیف یک روزنامه نود چهار ساله ی ایرانی و اهمیت آن و ناگزیری رشد آن است در دوران جدید، که من نگاهداشت خوی و سجیه و دستامد و موزونی و کار چرخانی دوران مرحوم دعایی را اولین گام و پله آغازین می دانم. و بیشتر به منش مدارای فردی او و یک روح بی هیاهو در مشی اطلاعات ومطالب کمتر دچار تندی اش. اما بر پایه راهنمود خاندان پاکجان و دانشور و خردکار (علیهم السلام) اگر امروز مان با فردای مان یکی و بی پیشرفت و رشد بگذرد، گناه کرده و زیان دیده ایم به روز حساب و کتاب. و نیز فردایمان در سنجش با کنون مان. پس امروز و فردای روزنامه اطلاعات بایسته است روزگاری بهی وبهتر داشته باشد. میدانم پیگیری کار گذشته روزنامه اطلاعات، و نگهداشتن سجیه ی اطلاعات دوران مرحوم سید محمود دعایی بس دشوارکاری است، چه رسد رو به آینده داشتن و نوکردن کارش که ویژگی اش روز بهی و نوآوری و شکفتن و طراوت وتازگی باشد و راه پیشرانی دادگری و آزادگی و آزاد اندیشی و برپای خویش ایستادگی و استقلال خواهی وگریز از بردگی و نیز پشتیبانی از اندیشیدن و روش واقعی تفکر و نه تقلید غرب و شرق و مصرف پسماندهای دیگران، ان هم دیگرانی دشمن نگرش و باور و ایمان توحیدی جمهوری اسلامی.

سیاست امام خمینی (ره) و آشکاره تر منش و روش امام خامنه ای، در اداره جامعه ایران و رسانه تحت هدایت شان پایبندی به مردم سالاری اسلامی (و نه دموکراسی لیبرال یا دموکراسی خلقی چپگرا و سرمایه داری دولتی) و وحدت ضمن رسمیت چند سیما و نگاه قانونگرا و حضور جریانهای متفاوت مردمی باورمند به پیمان قانون اساسی و اصول آن است. از آنجا که جامعه ایران طبق دیدگاه قرآنی و آفرینش مختلف، وحدتش از میان کثرت سر بر می آورد، نفی صدای بخشی از توده های ملت و اقوام وجامعه قانونی و مدنی و جریان های فکری ی پایبند قانون اساسی در رسانه ها هم نامعقول و هم نامشروع و هم غیر اخلاقی است. و البته این پذیرش وجود نگرش صادقانه و علمی در راه حل ها، نه تنها در رسانه بلکه درون اجتماع و در سیاست و اقتصاد فرهنگ ریشه دارد و تیید کننده و پذیرای ناگزیر رقابت برای اداره بهتر جامعه و کسب قدرت برای پیشبرد راه حل خود برای رسیدن به اهداف اساسی وپیمان انقلاب اسلامی با مردم و اجرای قانون اساسی است. (البته نه منافقانه و در باطن برای نفی شالوده حیات نظام و اجرای منویات سلطه جویان دشمن ایران و اسلام و نفی جمهوری اسلامی! ).

اکنون مدیریت سید عباس صالحی وجه مشترکش با مدیریت مرحوم سبد محمود دعایی آن است که در این صداها او اداره کننده صدای اصلاح طلبی قانون گرا با همه تبعاتش و پیشبرد الگویی عقلایی و معتدل است.

زهر این مدیریت دو چیز است:1- بجای نقش مصلح اسوه و معقول و هدایتگر و دارای احاطه و پایبندی بر اصول و تقوا، دچار وادادگی و رودر بایستی و دنباله روی از احزاب اصلاح طلب شود. به جای دفاع از روش خردمندانه روانه و معتدل تن به کژمژی های موسمی جریان نامتعهد اصلاح طلبی غربگرا به اسلام و طیف مقتدرو یا افراطی آن گردد که متعهد به مدرنیته است. اطلاعات در نوآوری باید مراقب باشد در بزنگاه ها دچار عوامزدگی و نخبه زدگی نگردد. تجربه اخر دهه هفتاد و آخر دهه هشتاد هر دو نشان لغزش مرگبار اصلاح طلبان هم رهبری و نخبگان و هم توده های دنباله روی مدرن گرا شان بود. هنر مرحوم دعایی محکم بودن در استنباط عاقلانه و غیر فرصت طلبانه و مستقل و متکی بر قانون اساسی بود که در چارچوب اوامر ولایت فقیه و نه در فضای جوگیری و لغزش رهبران اصلاحات حرکت کرد و ضمنا از تفکر رواداری بخردانه ی اصلاح گر دست نشست!

به همین اندازه انحلال نگرش مدافع آزادی های مشروع و توسعه حقوق مردم و اصلاح کاستی ها از این منظر قانونمند در نگاه‌جناح دیگر، مثلا فرو افتادن در مواضع کیهان، خطای بزرگ اقای صالحی تواند بود و ایشان را از نقش سازنده‌وپیشران توسعه آزادی مشروع و حق ملت و بیان اصلاح صلبی استقلال خواهانه ونقد جریان مقابل دور خواهد کرد.

هنوز ما در دستامدهای مرحوم دعایی سیر می کنیم. اما باید بعداز چند نکته دیگر به مسایل تحول و نواوری مدیریت نو بپردازیم و توسعه دستامدها و رفع مشکلات موجود.

ان نکات دیگر مربوط به دستامدهای مدیریت آقای دعایی که باید حفظ شوند عبارتند از:

1- دقت در منظر قانون اساسی و حکمت ولی فقیه در تعریف آزادی از دیدگاه قرآن و عترت و احکام اسلام ونه بنا به تعریف لیبرال. قانون اساسی و امام راحل (قده) و امام خامنه ای دامت برکاته، مردمسالاری را ریشه دار در قرآن و هدایت و عمل اهل البیت علیهم السلام، استنباط می کنند و تلاش برای شکستن و جابجایی این چارچوب اسلام و تبعیت از تعریف جمهوری در نظام فکری غرب و شرق، لیبرال و سوسبالیستی را ولو یک کلمه کمتر یا زیادتر از هدایت اسلام و عبور از خط قرمز ایمان به کلام الله و دین خاتم نهی می نمایند. تکید رهبری به اداره جامعه با همراهی همه مردم و جریانهای مردمی و نه همراهان سباسی دو رو و ابلوک برای نفوذ و زدن ریشه جمهوری اسلامی و جانشینی مدل غربی، ریشه قرآنی دارد. اصل وفاداری به قانون، روح مردم سالاری است، در رفتار ضد قانونی، فشارهای خشونت بار یا ریاکارانه قانون گریز، در فضای مشوش و مغشوش و آشوبناک هیچ داعیه مردم سالاری پذیرفتنی نیست و دروغ محض است و اولین کسانی که زیان می بینند مردم و گم شدن اکثربت و ری واقعی است. انقلابات رنگی محصول همین دیکتاتوری اقلیت برده ی قدرت شیطان بزرگ در هیاهوگری و تصاحب قدرت با نیرنگ و فریب و وانمود های پوچ و جنجالی است. صدای قانونی اصلاح طلبی و نیروهای مختلف یک فرصت و نعمت برای اداره درست جامعه، نقد درست، کنترل درست مردمی، سنجش راه حلها و سیاستها و گزینش بر اساس تجربه همگانی است. بدین ترتیب مدیریت درست افکار عمومی و وجود تمایزات درهمزیستی درست و حفظ تمایزات دو روزنامه مقیاس، کیهان و اطلاعات، سخت اهمیت دارد و روزنامه های تحت هدایت ولی فقیه در دفاع از استقلال و آزادی الگویی برای سایر نشریات باید باشند.

2- مدارا گری اصیل و نه نمایشی و سیاست باز از ویژگی های آقای دعایی بود که به مشی روزنامه بدل شد. اخترام قلبی به علم و عالمان حتی اگر تفکرات سیاسی شان نجیبانه متفاوت بود و نه رذیلانه در خدمت دشمن؛ مشی تهمت نزدن به مخالف و فرصت بیان نظات علمی در عرصه تخصصی را به یک ادیب و متفکر فرهنگی دادن نیز همچنین. بدیهی است دانشمندی صلحجو حاضر نیست در نشریه ای پرار پرخاش به همه جز دوستان خودی و هم کاسه خویش بنویسد. روزنامه اطلاعات با تساهل این فضا را برای افراد اهل فرهنگ فراهم کرده بود.

3- البته من هرگز مرحوم دعایی و روزنامه تحت مدیریت ایشان را معصوم نمی دانم، یعنی جدا از تمایز فکری می اندیشم در همان چارچوب نقش و تفکر شان نیز گاه لازم بود نقد جدی نسبت به افرادی که در سراشیب سقوط قرار گرفتند، می داشتند که نداشتند، و کاستی های دیگر؛ اما اصل سیاست مرحوم دعایی و مشی او چنین بود که باب گفتگو و دوستی و احترام را حتی با مخالفان غیر محارب و کسانی که خود هم مخالف دیدگاه شان هستند باز نگه دارند.

4- اینکه همه مجذوب اخلاق او بودند و جذابیتش وسیع و دافعه اش تو چشم نبود، فضیلتش بود یا نشان سستی در دفاع از حقیقت؟ خوب تفسیر امر واقع به زاویه دید مفسر بستگی دارد. دعایی بی تردید برای عضدانلو و یا رضا پهلوی و یا رهبر گروهای تروریستی دافعه داشت اما البته برای کدیور و یا تاج زاده و سروش نه! خالا این خوب بود یا بد یا گویای اطلاعاتی سترون؟

بنظرم روزنامه ای که از اسلام و قانون اساسی بر آمده از انقلاب اسلامی دفاع می کند ولو اگر با احترام برابر نگرش های دشمنخو، فضای پاسخ و گفتگوی منطقی و عقلایی و نقد و دفاع ار حق را تسیس و حفظ کند دستاوردی متمایز دارد. و این فضا باید چون میراثی صلح جویانه حفظ گردد. و همه دستاوردهای دیگر مرحوم دعایی! چنان که فضای روزنامه ای که با برهان و سند نقاب از چهره نفاق می درد، باید حفظ شود و سرچشمه آگاهی دادن خشک نگردد.

اما برای درک وظایف نوی مدیریت جدید آقای صالحی، در همان قلمرو گرایش روادارانه و معتدل آقای دعایی، بناچار باید نخست واقعیت ها و چالشهای چیره بر مؤسسه اطاعات را درست بشناسیم.

حناب صالحی با سه دسته دشواری روبرو است :

الف - بحران جهانی روزنامه کاغذی.

ب - گره های روزنامه کاغذی در ایران.

ج - چالش های روزنامه اطلاعات.

حقیقت آن است که وارسی سخت کوشانه دادو ستد و پیوند بینامتنی این سه فضا، نیازمند پژوهش و موشکافی های واقع بینانه و پهناورتری از این نوشتار و این گذر شتابان است. و هر سخنی می رود به امید و چشمداشتی است برای اندیشیدن مدیر تازه اطلاعات برای راه های نو و بهروزی و بهبودی روزنامه اطلاعات، تا همراه استوار شدن بر سویه های دوست داشتنی جاپای مرحوم دعایی و نگهداشت انچه بر جا مانده، پیشروی کند و نایستاد.

اما مشکلات:

1- اساسا روزنامه کاغذی در جهان عصر زرین فرازجویی و شکوفایی و اوجگیری خود را پس پشت نهاده و دوران فرو نشینی و سالخوردگیش را سپری می کند.

2- دوران رسانه هایی با تکنولوژی تولید ونشر روزنامه های الکترونیک و اینترنتی، مناسبات مردم و رسانه کاغذی را کن فیکون کرده و متخصصان وسایل ارتباط جمعی از جزییات این تحول باخبرند. و اساسا چیرگی بمباران خبری آسان یاب اینترنتی که هر ثانیه مخاطبانش را در سراسر جهان، به مصرف کنندگان انبوه تازه ها و خبرهای نو به نو با گوشی های همراه همه و همیشه در دسترس وجدا نشدنی شان بدل کرده، مسایل نویی را پیش پای یک مدیر روزنامه کاغذی می نهد. امروز رابطه های تازه ای وارد مدیریت رسانه شده‌که یک رسانه‌پیشرو باید به آن بیاندیشد، مانند رابطه ی تکنولوژی روزنامه کاغذی و هوش مصنوعی، نسبت و تثیر پژوهش نشده ی فناوری های ارتباطات دوران جدید پساصنعتی، موج چهارم ان، فناوریهای جدید ارتباطات جمعی و حسگرهای آنالیتیک و فناوری آنالیتیک انبوه - داده و اینترنت رباتیک و...

اقای صالحی اگر افق باز آینده‌گرا نداشته باشد و با تکنولوژی های پسامدرنیستی کار رسانه های امروزی آشنا نباشد دچار مدیریت فشل غیر انقلابی می شود و روز قیامت باید پاسخ دهد چرا گام سزاوار پیشرانی انقلابی در عرصه مدیریت کاری را برنداشته که برعهده داشته است.

3- همان اندازه که آگاهی از ماجرای دگرگونی های رسانه در دوران حاضر و تغییر معنای خبر و روش کار و... و. برای مدیر اطلاعات ناگزیر و ناچار و دارای راه حل یکچاره است، ضروری است که دریابیم پس از احاطه به همه پژوهش ها و نظرات کشورهای مرکز، مصرف نیاندیشیده ی نظریه ها و نظرات انان و تقلید و تکرار منفعل تفاسیرشان برای ما کشنده است. اداره روزنامه کاغذی و رویکرد آینده گرا در این جا مثل همه سیاستگذاری ها نیازمند تفکری پویا و مستقل و ناظر و دیده ور به نهاده ها و اوضاع بومی ماست.

4- در این موقعیت، می بینیم که بناچار روزنامه اطلاعات، اهمیت دوران گذشته اش را در اثر گذاری بر بینش درصدی مهم از هشتاد میلیون ایرانی از کف داده است. امروز یک نهاد تولید خبر وتفسیر و نشر اینترنتی معتبر، شاید چندین و چند برابر روزنامه اطلاعات بتواند نیاز مخاطبان را پاسخ گوید. و باید راهی نو اندیشید.

5- جدا از تثیر انقلاب تکنولوژیک بر بحران مخاطب روزنامه کاغذی مانند اطلاعات، خود هویت لبه ای این روزنامه، دشواری های خود را می آفریند. مثلا روزنامه کیهان یا روزنامه اعتماد، نسبتا باشندگی غیر مه آلودی دارند. این روشن بودن و روشنایی نحوه بودن انان را از موقعیت های بغرنج می رهاند. لیکن اطلاعات حتی در آنکه در جریان اصلاح طلبی، صدای روشن چه طیفی باشد دچار تشویش است و اینکه اساسا حال و روز سیال، مبهم و متزلزل خود اصلاح طلبی، چه سرنوشت پادر هوایی را به روزنامه اطلاعات تحمیل می کند که ضمنا قرار است نگرش روزنامه مبین سویه تعریف مردمسالاری و آزادیخواهی نگرش فقیهانه و یاری دهنده اهداف رهبری باشد و نه متعارض آن! و در عین حال قرار نیست اطلاعات، کیهان دیگری باشد یا ذعتماد دیگری. و باید ویژگی صدای دیگرش را حفظ کند و البته نیاید در صدای لیبرالی و غربگرا و برانداز آزادیخواهی ی ضد انقلاب اسلامی. اصلاح طلبی انحلال طلب هم منحل گردد!

این وضع هم ویژگی و اهمیت مدیریت عاقلانه اطلاعات را باز می گوید و هم این فرصت عالی هدایت مردم سالاری اسلامی و ایرانی می تواند به تهدید بزرگی بدل گردد و تا نا بودی و یا بی هودگی اطلاعات پیش رود.

6- روزنامه ای که به عمر یک قرنی اش نزدیک می شود، در جوامع غربی با دموکراسی مستقر، یک نهاد و نماد افتخار آمیز است. این روزنامه در متن تجربه مردم سالاری اسلامی ضمن ارزش شیخیت و شیخوئیت، دارای یک معنای دیگری هم هست ظرفیت آزادیخواهی و حد رواداری در نظام اسلامی و این باری بر دوش جناب صالحی می نهد که گامی افراطی به جلو یا قدمی ارتجاعی به عقب چه تلاشها را که بر باد نمی دهد.

7- چالش مهم دیگر ساختار و نیروهای انسانی مقاوم برابر پیشروی و وفادار به توقف در مدیریت گذشته گراست.

این نگرش می اندیشد که:

الف همین که اطلاعات بوسیله روش و نگرش کیهانی بلعیده نشود کافی است. در حالی که اصلا از قبل هم بنا به روش رهبری قرار نبود بلعیده شود. بلکه اصل آن بود که در برابر اصلاح طلبی شالوده شکن یک نمونه رسانه کاغذی و روزنامه مدافع مردمسالاری و آزادی وجود داشته باشد که نقش مقیاس و میزان معتدل را برابر جریانات انخرافی ضد خط امام و قانون اساسی و گرایش مطبوعات غربگرای ایفا کند تا مدل معماری جامعه چندصدایی و امر وحدت در عین کثرت را محقق سازد. نه آن که انقلاب اسلامی مثل مشروطه قربانی دیگ پلوی سفارت اجنبی شده، نقشش انحلال مردم سالاری انقلاب اسلامی و راه استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی جدا ناپذیر باشد تا از هم بگسلندش و دموکراسی غربی ضد ولایت فقیه و حاکمیت دانایی اسلامی را جانشینش کنند. این نقش مهم اطلاعات باید احیا شود.

ب تلاش همه رسانه های برانداز خارجی و داخلی برای کاستن اعتماد مردم به رسانه های جمهوری اسلامی می تواند منش دیگر محافظه کاری و توقف در مشی مرحوم دعایی و ترس از تحول باشد.

ج مؤسسه اطلاعات از نظر اقتصادی مؤسسه عظیمی است و این هم دلیلی بر تحول ستیزی خواهد بود و تمایل از چشمپوشی کنش نوی فرهنگی و چنان که پاره ای اشاره کرده اند تبدیل کردن اطلاعات به یک نهاد تجاری یا ورشکسته و مرده و ناشایسته و فشل چون امیر کبیر.

این ها پاره ای از مقاومت ها در راه نفی نقش پیشران و تحول خواه مدیریت نو گراست. و اصرار بر نگاه به گذشته!

اما افق تازه روزنامه و مؤسسه اطلاعات، راه نجات و شکوفایی و سرزندگی و تثیر گذاری بر اصلاح طلبی است و این راه دیگری است! راه آینده گرایی با نگهداشت دستاندهای گذشته و ارتقای مدیریت مرحوم دعایی برای پاسخ به مسایل نو!

در این راه آقای صالحی با چند کانون مقاومت روبروست. اصلاح طلبی افراطی و خود محور و قدرت پرست برای خود کم میداند که روزنامه تحت هدایت ولی فقیه، رهبری مردمسالاری و آزاذیخواهی قانونمند و پیشرانی سازماندهی آزادی در چارچوب قانون اساسی را برعهده گیرد و در برابر نگرشهای افراطی و تفریطی، مردم را با اصول اسلامی مردم سالاری اشنا و در عمل تربیت نماید.

جریان دیگر که یک سویه به عدالتخواهی پای می فشرد نیز ممکن است بی توجه به ماهوی بودن مردمسالاری و ازادی خواهی مشروع، موی دماغ پیشروی در این میدان شود و به جای مقابله با اصلاح طلبی غربگرا و شالوده‌شکن، با نفی استبداد به ارث رسیده از پهلوی بوسیله اطلاعات به مخالفت برخیزد و بالی از دو بال جمهوری اسلامی را بشکند.

غیظ و خشم دشمنان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی هم برابر گامهای اصلاحی و تلاش برای گسترش آزادی مشروع و قانونی و پیشگامی صالحی در اطلاعات در ایت تحول که جای خود دارد. و این مقابله بدیهی است مگر این که اطلاعات همسو و ابزار سیاستهای انها شود.

اکنون که مبانی تحول روشن است و نسبت این تحول با توحید و هدایت های قرآن و خاندان وحی و ایمان به امام غائب و پیروی از وظایف دوران انتظار ارزش های انقلاب اسلامی روشن است و وظیفه اطلاعات در دفاع از شعار آزادی و حقوق مردم و مردمسالاری شناسنامه دار و پایه دار در انقلاب است. می ماند بدانیم راه و کانون های نوگرایی و شکوفایی و زندگی بخشی اطلاعات و بدر آمدن از فضای راکد، دلمرده، و رو به افول بر کدام افق ها گشوده می شود. و اقای صالحی مشخصا باید به چه تحولی در اطلاعات بیاندیشد؟

به دید من، این کانون ها و مفاهیم را خود نیارهای جامعه ایران، ملت ایران، انقلاب شان و موقعیت مردمسالاری جمهوری اسلامی و چالشهای حیاتی اش تعریف می نماید. امروز برای یک روزنامه ی زنده مدافع شعار ازادی و مردم سالاری انقلاب اسلامی، مانند روزنامه مدافع استقلال و عدالتخواهی و مقاومت برابر سلطه شیطان بزرگ یک دنیا و یک آخرت کار رسانه ای و تکالیف پیچیده وجود دارد. یک عالم وظیفه در قلمرو زدودن وجود ریشه ای استبداد وجهل نسبت به حقوق مشروع ملت و ازادی های قانونی و نفی پرورش استبدادی و... و. و تبیین. ابلاغ و تبلیغ معنای مرپم سالاری اسلامی ودوعالم کار درباره عدالت جامع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نفی تبعیض و اینهمه فساد و استکبار در همه نهادها و حتی در آمورش و پرورش و بهداشت وعلت این سیطره قشر ممتاز رانتخوار لشواره بر انقلاب اسلامی و مدیریت آن. و یک عالم کار برای جا انداختن ازاد اندیشی علمی و سالم در جامعه در دانشگاه و در حوزه هاو...

مثلا:

1- دفاع از مردم سالاری دینی و نشر مفاهیم درست آن و گسترش معنای قرآنی اش که مبنای راه امام در تمین حقوق و آزادی های مردم به نحو جدی بوده است. و مرزهایش را با تعاریف چپ و راست ترسیم نمودن. و با تکرار ان را جزیی از تربیت وجودی و اجتماعی ما در آوردن.

اطلاعات می تواند و باید نقش یک پایگاه زنده گفتمان علمی بین نخبگان معتبر، عالمان و فقیهان ومجتهدان ودانشمندان نامدار حوزه و دانشگاه را به عهده بگیرد تا صراط مستقیم مردمسالاری، نگاه امام خمینی و امام خامنه ای تبیبن گردد. و در عموم مردم ایران جاری شود و این تبیین و رشد برای کل جوامع اسلامی و مسلمانان موهبتی است. و اطلاعات بانگاه پیشران و تفقه اجتهادی و توسعه ازاد اندیشی و گفتگوی عالمان معتبر حوزه و دانشگاه می تواند نقش مهمی در سرانجام یافتن این تکلیف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی با چسم انداز اسلامی ایفا کند.

2- جنبه نظری و عملی این جهاد متکی بر مقدمات و تشویق آزاد اندیشی واقعی در خصوص گفتمان های مشخصی است که مسایل زنده جمهوری اسلامی است و پاسخ می طلبد و نه بحث های انتزاعی و پا در هوا و محفلی و دور از ارزشهای کاربردی. اساسا علم حقیقی و بویژه علوم اجتماعی و انسانی طی تلاش و پژوهش گفتمانی برای یافتن پاسخ برای پرسش های جدی واقعیت و زندگی و کارگشای جامعه رشد میکند ونه بنا به شهوت بحث مجرد و غیر نافع.

3- جدا از موضوع مردم سالاری و آزادی، از مسایل جدی امروز پس از چهل و اندی سال تحربه حکمرانی نیاز به واکاوی و نقد علمی نهادهای جمهوری اسلامی و تعیین دستامدها و نیز کاستی های شان بنا به تجربه زنده و پشت سر نهاده شده است. نهاد دانش، فرهنگ، اداره اقتصاد، دانشگاه، حوزه، نهاد صنعت و کشاورزی نهاد شورای نگهبان، شورای تشخیص مصلحت، نهاد مجلس شورای اسلامی، نهاد قضا، اداره شهرها وشورای شهرها، نهاد بوروکراسی، نهاد دفاعی و امنیتی و نظامی، و نهاد وزارت خارجه و... چهل سال بدون هیچ وارسی و بازخوانی و نقدی عمر گذرانده اند. مردم سالاری یکی از ابزارهایش نقد نهادهای مختلف اجتماع است. البته جریان های ایدئولوژیک مختلف، هریک نقد خود را دارند. اما ان چه بدرد ما میخورد آرای براندازان نیست بلکه گفتگوی دغدغه مندان و همدلان ودوستان انقلاب است برای شناختن راه درست تحول و نفی هجوم شیاطین و نقد علمی و محققانه ی عملکرد این یا آن نهاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و ارائه راه حل اصلاح. بون این نظارت و نقد مردم و نخبگان مردمسالاری بی معناست

4- گفتگو و زمینه سازی علنی برای ورود عالمان و دانشگاهیان در بحث ضرورت تدوین فقه الدوله که هیچکس به اندازه رهبر معظم با توجه به علم و اجتهاد و تفقه، عقل و خرد، جایگاه وتجربه سی و پنج ساله حکمرانی توان سرپرستی و جمع بندی این متن دورانساز و میراث عظیم برای آینده را ندارد.

5- گفتمان و مقالات زمینه ساز نگارش تاریخ تحلیلی نیم قرن انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی که فراتر از گزارش رویداد هاست. مواد اولیه این کتاب که مجلدات زیادی خواهد داشت همه اسناد منتشر شده و منتشر نشده انقلاب اسلامی، صحیفه نور، همه مطبوعات، همه اسناد متقپ عمل نیروهای سیاسی همه اسناد عمل قدرتهای شرق و غرب برابر انقلاب اسلامی و اذناب انان همه برنامه ها و اسناد و عملکرد سه قوا همه نقد بر کار چهل ساله نهادها، همه رخدادهای اجتماعی همه عملکرد حکومت و دولتها در اقتصاد و سیاست و فرهنگ همه جنگ چهل ساله غرب و شرق با جمهوری اسلامی و عمل رسانه های جهانی و همه مقاومت چهل و چهار ساله و...‌است. ضرورت نگاشتن این تاریخ تحلیلی وبه روش علمی و زمینه سازی ان دفاع از مردمسالاری انقلاب اسلامی است.

6- دو موضوع بمثابه پایه ی فکری و فلسفی و تئوری سیاسی جهان غرب و شرق امروز نقش اصلی را در کنش سلطه و سناریوهای حکمروایی فرعونی بر جهان، برعهده دار: گیم تئوری و سمیولاکروم. امروز همه عمل سیاسی و رسانه ای و نفوذ فرهنگی و هنری و سبنمایی و جنگ غرب با ایران متکی به این دو شالوده است. بازی و وانموده دو کلمه نیست، بلکه دو قدرت شیطانی ستیز با حقیقت و مبارزه با اسلام و جمهوری اسلامی است. جهان مجازی، اینترنت اشیا. هوش مصنوعی، حسگرها، سیستم های آنالیتیک فرا انسانی وفناوری های پسا صنعتی موج جدید در خدمت رسانه ها وجنگ شیطانی و گسترش وانمود ها و تسلط وانموده شیطانی قدرت جهانی در باره اسلام و ایران بر واقعیت است.

اطلاعات در وسع خود باید افقی را تعریف کند که در دفاع از مردم سالاری واقعی اسلام، وانموده مردم سالاری برده گون غربی و شرقی را فاش سازد. وانموده مردمسالاری لیبرال غرب که در آن مردم بازیچه کذب قدرت و مجری اوامر و جراحی ذهنی این نیروی مستبد مسلط بر احساس وقلوب مردم و عقول انان و سیاه کردن انوار ان نیرو های روحی و عقلی انسانهای کره زمین است، باید در اطلاعات مدافع مردمسالاری اسلامی افشا شود و این کار علمی مهمی است و نیازمند نیروهای متخصص. همه متفکران و دانشمندان علوم اجتماعی و انسانی منصف و دارای شناخت از حقیقت نظام غرب و شرق می توانند در ابن راه کمک کار اطلاعات باشند. و وقتی فضای محترم و علمی و صادقی را باور کنند حاضر به حضور در این جهاد تبببن در اطلاعات خواهند بود. حجم بمباران وانموده ها علیه ایران در قلمرو رسانه چنان انبوه است که پنج اطلاعات هم در این جهاد کم است و بار سنگین سازماندهی برای انجام دادن این وظیفه را بر اقای صالحی تحمیل می کند و خواب و آرامش شب و روزش را می رباید!

وظایف رو شنگری اطلاعات در مقام یک الگو برای ابلاغ عملی مردمسالاری و پیشران تربیت عملی و ستون حیات این وجه از جمهوری اسلامی یکی دوتا نیست. من نمونه پاره ای دیگر از این وظایف بیانگرانه را برمی شمرم:

1- تبیین معنای آینده گرایی اطلاعات از نظر معنوی و مادی.

2- درک عصر تازه رسانه و تثیرش بر رسانه انقلاب اسلامی و اطلاعات.

3- گزینش تسیس فضاهای گفتمانی و تعیین گفتمانهای مفید امروزی.

4- تعیین نسبت با شبکه های اجتماعی و ورود به گفتگو و نقد انان

5- ابجاد فضایی در روزنامه برای حضور مردم و مشق گفتگوی ازادو عقلایی و قانونمند.

6- فضای گفتگو و نقد مدعیات نظری و سیاسی مدعیان خارجی و اپوزیسون برون مرزی (بویژه نقد کلاب هاوس و اینستاگرام و یو تیوب)

7- ایجاد فضایی برای نقد و کنترل عملکرد سه قوا

8- فضایی برای بیان مطالبات اقوام و دفاع از حقوق شان و افشای پروژه های استکبار درسوء استفاده از انان.

9- جناب صالحی در مقام یک وزبر بر بسیاری از گره های فضای فرهنگی و اجتماعی ما اشراف دارد، بنا به این شناخت نقش مهمی در ارائه راه حل معقول دارد... د.

حال در قدم اول اطلاعات با دعوت از عالمان معتبر حوزه و دانشگاه با نگاه های متفاوت می تواند اساسا سمیناری مشورتی را در باره تغییر و تحول و آینده مدیریتی موسسه اطلاعات تدارک ببیند واز باورمندان به دولت تا منتقدان و دگر اندیشان و به ویژه شاگردان مرحوم دکتر معتمد نژاد، نظیر دکتر نمکدوست ودیگران دعوت کند ارای خود را بیان کنند.

این سمینارهای گفتمانی می تواند پیرامون مسایل مبرم کنونی، ادامه یابد و ماهانه سازماندهی شود. موضوع های موانع امروزی مردم سالاری اسلامی و مبارزه با فساد و بلبشوی مدیریتی در اداره مملکت و نفی فساد در انتخابات، و زدودن راه نفوذ فساد در بوروکراسی دولت، در قوه قضاییه و مقننه و نظامی و... و. از جمله مسایل این سمینار تواند بود.

به هر رو فراتر از آرروی موفقیت کار عملی و برنامه ریزی جدی و کوشا و اجرای پیگیر نوگرایی می تواند دور درخشانی برای اطلاعات دوران مدیریت سید عباس صالحی پدید آوردو بهره اش نصیب اسلام و انقلاب اسلامی و ایران گردد!