«کرونا» با «مولانا»!
حال که در هر عرصه ای، سخن از ویروس کروناست و محدود به پزشکی و سیاست، رسانه و اقتصاد و جامعه و مدیریت نمانده، سری به یک غزل و یک مثنوی از مولانا هم بزنیم، خالی از لطف نیست!
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - در این 10 روز که از ورود میهمان ناخوانده و نامرئی (ویروس کرونا) به ایران یا کشف یا افشای حضورشوم آن می گذرد، شئون و دستگاه های مختلف جامعه درگیر آن شده اند و از هر منظر بدان پرداخته شده و در سطح پزشکی و بهداشت عمومی که مرتبط ترین حوزه است، محدود نمانده است. در حوزه سیاست، مردان دولت و حکومت درگیر آن هستند. در عرصه اقتصاد، کسب و کارها تأثیر پذیرفته و بیم ناک زیان در آستانه فروش مورد انتظار در آستانه عید نوروزند. در حیطه مذهب و به خاطر آن که ماجرا از قم شروع شده و بر سر بستن یا نبستن حرم ها بحث درگرفته است. صنعت گردشگری ضربه خورده است و مورخین به صحنه آمده و روایت ماجراهای مشابه در 100 سال پیش در ایران را بازمی گویند که از کرونا نشانی نبود اما آنفلوآنزا قربانی میگرفت و رییس سازمان نظام روان شناسی هم از آمادگی روان شناسان برای کنترل اضطراب کرونا خبر داده است و خلاصه عرصه ای نیست که ربطی به این داستان پیدا نکند و کرونا هم تمام شوداین قصه از حیث اشارات و تمثیلات ادامه دارد. شایعات هم رواج یافته و روح طنز ایرانی نیز شیطنت می کند. در این میان اما انگار جای ادبیات، خالی است و شاید بپرسید ویروش کرونا را با ذوقیات چه کار؟ برای آن که هم درباره شیوع ویروس کرونا نوشته باشم و هم با گفته ها و نوشته های دیگر در این روزها متفاوت باشد از زاویه ای دیگر نگاه می کنیم و سری به مولانا می زنیم! این غزل مشهور مولانا جلال الدین محمد رومی بلخی را به احتمال زیاد شنیده و لذت برده اید: بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست / بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن، برون آ، دمی ز ابر / کان چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز / باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست یعقوب وار، وااسفا همی زنم / دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست... اما بعید است در این اوضاع و احوال مولانا بخواهد باغ و گلستان یا قند فراوان یا چهره تابان، آرزو کند یا ساعد سلطان و یوسف کنعان. آرزوی همگانی این است که این ویروس ناخوانده هر چه زودتر رخت بربندد و زحمت، کم کند و تا نرفته تصمیم قاطعی برای مقابله اتخاذ شود و همه هم تبعیت کنند. اگر قرار بر قرنطینه است یکی نگوید توطئه است و قبول نداریم و اگر قرار بر تعطیل است مشخص شود چه بازه زمانی و کجاها و اگر بازگشت به روال عادی با چه تضمینی و به چه قیمت؟ پس از زبان مولانا و در قالب دل نشین او می توان گفت «تصمیم کلانم آرزوست» یا «تدبیر عیانم آرزوست» یا «تجهیز و امکانم آرزوست» یا در قبال عرضه کنندگان کالاهای مرتبط مانند ماسک و الکل و ژل های ضد عفونی کننده «انصاف و وجدانم آرزوست» و برای دل گرمی زنان و مردان سپید پوش، «سلامت و قوت پزشکان و پرستارانم آرزوست». در دفتر اول مثنوی معنوی هم داستان مرد نحوی فرایاد می آید. داستان مردی اهل فضل و ادب و سخن وری و آشنا با صرف و نحو که در سفری دریایی اطلاعات خود را به رخ ناخدا می کشید و می پرسید فلان قاعده یا صرف و نحو (دستور زبان) را می دانی یا نه و طبعا پاسخ مرد دریا منفی بود و مسافر مدعی این گونه تحقیر می کرد و می گفت: نیم عمرت بر فناست! تا جایی که کشتی گرفتار توفان و گرداب می شود و ناخدا یا کشتی بان می پرسد: شنا میدانی یا با فن شنا (و در زبان مولانا "آشنا") آشنا هستی و به زبان امروز «شنا بلدی؟» و مرد مدعی می گوید: نه! شنا نمی دانم و پاسخ می شنود: پس کل عمرت بر فناست! غرض این است که کرونا نشان داده چقدر آسیب پذیریم و آنچه تصور می کنیم می دانیم در این فقره به کارمان نمی آید: آن یکی نحوی به کشتی در نشست رو به کشتیبان، نهاد آن خودپرست گفت: هیچ از نحو خواندی؟ گفت: لا گفت: نیم عمرتو شد بر فنا دلشکسته گشت، کشتیبان ز تاب لیک آن دم کرد، خامش از جواب باد، کشتی را به گردابی فکند گفت: کشتی بان بدان نحوی بلند هیچ دانی آشنا کردن؟ بگو گفت: نی ای خوش جواب خوب رو گفت: کل عمرت ای نحوی فناست زانکه کشتی غرق این گرداب هاست محو می باید نه نحو اینجا بدان گر تو محوی بی خطر در آب ران! کرونا چشم جامعه ایران را به روی واقعیت های تازه ای باز کرده است. اگر باور ندارید از مرد کشتی بان، بپرسید! * تصویر مولانا، نقش پارسا پیروزفر بازیگر خوش سیما و توانای ایرانی در فیلمی که حسن فتحی در حال ساخت آن است (شمس و مولانا)
----------------------------------------------
بیشتر بخوانید:
6 نکته آدمیزادی درباره این روزها: از «طنز و ترانه» تا «رعایت حال کسب و کارهای کرونا زده»
2 اصل کلیدی برای کاهش شیوع کرونا
لینک کوتاه: asriran.com/0030Fp