پنج‌شنبه 14 تیر 1403

کریم سنجابی؛ از اعلامیه سه امضایی تا بیانیه سه ماده‌ای

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
کریم سنجابی؛ از اعلامیه سه امضایی تا بیانیه سه ماده‌ای

نام کریم سنجابی در تاریخ معاصر دو جا پررنگ می شود. یکی در نامه سه امضایی به شاه در خرداد 56 و دیگری در اعلامیه سه ماده ای در آبان 57. سیاست مدار ورزیده و ملی اما عملا نتوانست بیرون از ابتکار امام خمینی حرکتی انجام دهد

عصر ایران؛ مهرداد خدیر - سیزدهم تیرماه 1374 و درست 26 سال پیش، دکتر کریم سنجابی پس از یک عمر سیاست‌ورزی در خارج از ایران درگذشت.

هر چند در زمره یاران و وزیران دکتر محمد مصدق بود و کوشید به آرمان های او وفادار بماند اما در جریان انقلاب 1357 نتوانست در قامت یک رهبر ملی خود را در برابر یا حتی کنار امام خمینی مطرح کند و گزاف نیست اگر گفته شود مقهور هوش سیاسی رهبر فقید انقلاب شد. رؤیا و آرزوی سنجابی این بود که مصدق دیگری تصور و تصویر شود و از این که روزنامه‌ها درباره ملاقات او و امام خمینی در نوفل لوشاتوی پاریس تیتر بزنند «دیدار رهبران ملی و مذهبی» به وجد می‌آمد اما نه او مصدق بود و نه امام، کاشانی و البته این سخن به این معنی نیست که خود را چون مصدق می‌دید. آرزو داشت چنین دیده شود و نشد. در زندگی سیاسی کریم سنجابی - زاده 1283 خورشیدی در محل ییلاقی ایل سنجابی و فرزند سردار ناصر و نواده شیرخان صمصام الملک رییسان ایل سنجابی - نکات قابل نقل، فراوان است و در یک یادداشت نمی‌گنجد. هر چند در دوران دکتر مصدق از یاران و مشاوران و وزیران او بود و پس از کودتای 28 مرداد 1332 مدتی را در اختفا گذراند تا آب‌ها از آسیا بیفتد اما از سال های 1356 تا 1358 در زندگی او بر نکات برجسته‌ای می‌توان انگشت گذاشت: 1. با روی کار آمدن جیمی کارتر در آمریکا با شعار «حقوق بشر» پیدا بود که شاه ناگزیر از گشایش فضای سیاسی است و باید به انتخابات تن بدهد و استمرار نخست‌وزیری 13 ساله امیر عباس هویدا زیر سؤال رفته بود. 13 سال نخست وزیری به این معنی بود که از انتخابات پارلمانی و شکل گیری دولت‌ها بر اساس کرسی‌های احزاب پیروز خبری نیست و همین طور هم بود و اساسا حزبی باقی نمانده بود. شاه، از درآمد سرشار نفتی و برنامه هسته‌ای غره شده و رقابت صوری احزاب را هم برچیده و حکومت را تک حزبی کرده بود: حزب رستاخیز و در این فضا همه مجری اوامر شاه بودند و هویدا هم از او با عنوان «پاترون» به معنی «ارباب» یاد می‌کرد. هر چند دهه 40 اوج موفقیت‌ها و پیشرفت‌های صنعتی ایران به لطف سیاست‌های دکتر عالیخانی در وزارت اقتصاد و مجیدی در سازمان برنامه بود اما با فوران درآمدهای نفتی در آغاز دهه 50 حکومت راه دیگری در پیش گرفت و خود را از نظر سیاسیون و تولید صنعتی بی نیاز پنداشت و دروازه راب ه روی واردات و مصرف گرایی گشود و میدان را تکنوکرات‌ها سپرد و هم زمان ساواک هم سخت‌تر می گرفت و فضای سیاسی بسته تر شد. تأخیر کارتر در اعزام سفیر جدید در ایران یک نشانه از نارضایتی تیم جدید کاخ سفید از ادامه سرکوب در ایران و نگرانی از یک جنبش کمونیستی در ایران و در غلتیدن به جانب اتحاد شوروی بود. در این فضای تازه بود که کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار نامه ای به شخص شاه نوشتند و دلیل خطاب قرار دادن او را چنین ذکر کردند: «در مقامات دولتی و پارلمانی و قضایی کسی را که صاحب تصمیم و مسؤولیت و مأموریتی غیر از پیروی از اوامر ملوکانه داشته باشد نمی شناسیم» و یگانه راه را چنین دانستند: «تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی مشروطه و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات و زندانیان و تبعیدی‌های سیاسی و استقرار دولتی برآمده از رأی اکثریت نمایندگان منتخب ملت».

شاه اما با این نامه بدبینانه برخورد کرد و آن را تکرار سناریوی جان. اف. کندی برای تحمیل علی امینی در آغاز دهه 40 دانست و اعتنا نکرد چرا که 16 سال پس از آن خود را با تجربه‌تر و کشور را ثروت‌مندتر و کارتر را در قیاس با کندی کم نفوذتر می‌دانست. البته به تغییر هویدا تن داد اما به جای او یک تکنوکرات غیر سیاسی - جمشید آموزگار - را به نخست وزیری منصوب کرد حال آن که خواست رهبران ملی برگزاری انتخابات آزاد پارلمانی و تشکیل دولتی از دل آن بود. بسیاری معتقدند اگر شاه به نامه سه امضایی توجه می کرد سرنوشت دیگری برای او رقم می‌خورد. طعنه آمیز این که یک سال و نیم بعد همان شاه سراغ دو تن از همان امضا کنندگان - سنجابی و بختیار - رفت و خواست دولت تشکیل دهند و سنجابی گفت دیر شده و کار از کار گذشته و بختیار، دون‌کیشوت‌وار پذیرفت. دکتر سنجابی در خاطرات خود (امیدها و ناامیدی‌ها، صفحه 282) انفجار همزمان بمب در خانه خود و داریوش فروهر و مهندس بازرگان را پاسخ به آن نامه دانسته البته بازرگان آن نامه را امضا نکرده بود و در قالب نهضت آزادی فعالیت می کرد اما گفته شده با او مشورت شده بود. 2. در پاییز 1357 دکتر سنجابی به کنگره بین‌المللی سوسیالیست‌ها در کانادا دعوت شد و قرار بود پس از توقف در فرانسه راهی شود. به پاریس که رسید موقعیت را مغتنم شمرد تا با امام خمینی دیدار کند و در قامت رهبر ملی جنبش خودی نشان دهد. سنجابی با بازرگان نیز رقابتی پنهان داشت و از نظر سنی نیز سه سال بزرگ تر از او و دوسال کوچک تر از آیت‌الله خمینی بود. در دیدار با امام تصریح کرد که جبهه ملی دیگر مانند گذشته فعالیت در چارچوب رژیم سلطنتی را ممکن نمی‌داند و بخشی از جنبش ملی است.

امام از او خواست موارد را مکتوب کند تا بخوانند. فردای آن روز امام از دکتر سنجابی پرسید: این جنبش آیا فقط ملی است یا ملی اسلامی؟ رهبر جبهه ملی تحت تأثیر کاریزمای فوق‌العاده رهبری که در حال ذوب کردن شاه بود، پاسخ داد: ملی اسلامی و امام خواست پس واژه «اسلامی» را هم بیاورد و حاصل اعلامیه سه ماده ای جبهه ملی ایران شد که با «بسمه تعالی» شروع می‌شد و در کنار تاریخ شمسی، تاریخ قمری هم آمده و قید شده بود اعلامیه مورد موافقت «مرجع عالی شیعیان جهان حضرت ایت الله العظمی خمینی» قرار گرفته است: «ماده اول: سلطنت کنونی ایران با نقض مداوم قانون اساسی و اعمال ظلم وستم و ترویج فساد و تسلیم دربرابر سیاست های بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است. ماده دوم: جنبش ملی اسلامی ایران نمی تواند با وجود بقای نظام سلطنتی غیر قانونی با هیچ ترکیب حکومتی موافقت کند. ماده سوم: نظام حکومت ملی ایران باید بر اساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال به وسیله مراجعه به آرای عمومی تعیین گردد». سنجابی که برای جلب موافقت امام خمینی کلمات اسلام و اسلامی را اضافه کرده بود عملا بر ماهیت مذهبی انقلاب مهر تأیید زد و اسباب شگفتی دوستان خود را در تهران فراهم ساخت. برای توضیح مفاد آن کنفرانس خبری برپا کرد اما به اتهام امضای اعلامیه علیه سلطنت مدت کوتاهی بازداشت شد. با یان حال شاه پس از چندی او را به دفترخود فراخواند تا به عنوان نیروی مورد قبول جناح‌های مختلف نخست وزیری را بپذیرد حال آن که دیگر نمی‌توانست چنین کاری انجام دهد چون رهبری امام و اسلامی بودن جنبش را پذیرفته بود و شاید سنجابی در دل می گفت این کار را باید پس از 22 خرداد 1356 و نامه سه امضایی انجام می دادید نه در آبان 1357 و بعد از اعلامیه سه ماده‌ای. روایت خود سنجابی از دیداری که شاه به عمد پشت میز کار ایستاده بود تا سنجابی برای بوسیدن یا نبوسیدن دست او در محظور نباشد و تنها با هم دست دادند از این قرار است: «با سوابقی که ازشاه داشتم، با وجود حضور او هیچ اقدامی راممکن نمی‌دانستم. این بود که من به ایشان گفتم به نظر بنده اولین اقدامی که در این باره باید بفرمایید این است که اعلیحضرت برای یک مدتی ازمملکت خارج بشوید و در غیاب اعلیحضرت شورای عالی دولتی تشکیل بشود. در این باره به تفصیل صحبت کردم و گفتم درغیاب اعلیحضرت شورایی با موافقت و همراهی و جلب نظر مقامات روحانی و از رجال ملی و مورد قبول عامه باید تشکیل بشود و بعد از آن دست به اقدام‌های اساسی بزنیم که اصول و خلاصه آن در نامه ای که چندی پیش خدمت تان فرستاده شده مندرج است. شاه در آن موقع به هرجهت که بود یا حالت مزاجی‌اش به او اجازه می داد یا از خارج تقویت کافی می شد و یا اصلا دعوتی که ازمن کرده بود صوری بود که بگویند ایشان حاضر برای قبول مسئولیت نشده است، به من گفت نه، پیشنهادهای شما هیچ یک قابل قبول نیست. من از مملکت نمی توانم خارج بشوم و نخواهم شد. چون اگر من ازایران بروم ارتش آرام نخواهد گرفت و تنها من می‌توانم ارتش را آرام نگاه دارم و به هیج وجه ترک کشور از طرف من جایز نیست‌. به شورا هم احتیاج ندارم. خودم هرکاری لازم باشد اقدام می کنم و در موارد مختلف با افرادی که شایسته باشند یا منفردا و یا در هیأتی برای مسایل مملکتی مشورت می کنم. بنده گفتم اختیار با اعلیحضرت است و در این صورت بنده ازقبول مسئولیت معذور خواهم بود. این مذاکرات نیم ساعت یا شاید کمترطول کشید و بعد از آن، بنده سکوت کردم. دوباره شاه گفت خوب مطلب دیگری ندارید؟ به ایشان گفتم عرض بنده همین بود که گفتم و مجددا عرض می کنم که اساس سلطنت و مملکت در خطر است."(امید ها و ناامیدی ها، ص 309) 3. روز بازگشت امام خمینی به ایران در 12 بهمن 1357 کریم سنجابی به فرودگاه مهرآباد رفت و توقع داشت به خاطر حضور داریوش فروهر دیداری بین رهبر انقلاب و کریم سنجابی رخ دهد. امام اما فروهر را مأمور پیامی برای سران ارتش کرد و به همین خاطر زودتر از دیگران و به سرعت از فرودگاه خارج شد و دیداری بین امام خمینی و سنجابی در مهرآباد صورت نپذیرفت. 4. با پیروزی انقلاب اسلامی کریم سنجابی انتظار داشت جایگاه ویژه‌ای به او تعلق گیرد هم به سبب اعلامیه سه ماده ای پاریس و هم اخراج شاپور بختیار از جبهه ملی پس از قبول نخست وزیری. به خاطر بیماری چند روز به اروپا رفت و وقتی بازگشت دید دست بالا با نیروهای مذهبی است و در عین حال نظر امام به خود را مثبت می‌دانست. پیشنهاد دولت موقت به او وزارت دادگستری بود و او وزارت خارجه را ترجیح داد و اولین وزیر خارجه ایران شد. وزیر فرهنگ دکتر مصدق که پیشنهاد نخست وزیری شاه در ابان 1357 را رد کرده بود حالا در اسفند 1357 وزیر خارجه دولت موقت انقلاب اسلامی بود و هنوز جمهوری اسلامی تشکیل نشده بود. خیلی زود اما به خاطر یکی از معاونین - احمد سلامتیان- با مهندس بازرگان اختلاف پیدا کرد و در واقع اختلافات کهنه سر باز کرد. برخی نوشته‌اند علت اختلاف حضور دکتر شهریار روحانی داماد جوان دکتر یزدی در سفارت ایران در واشتگتن بود اما دکتر یزدی این ادعا را نادرست می‌دانست و علت اصلی را حضور سلامتیان می دانست هر چند سنجابی خیلی زود دریافت در حکومت جدید اگر هم برای ملی‌ها بختی باشد شامل ملی مذهبی ها‌ست نه ملی هایی چون او و استعفا کرد. منتها امام از او خواست تا همه پرسی جمهوری اسلامی صبر کند و چنین کرد و بعد از رفراندوم کنار رفت و دیگر نتوانست نقش مؤثری ایفا کند. فرجام تلخ برای سنجابی اما در کوران درگیری های حزب جمهوری اسلامی با اولین رییس جمهوری رقم خورد که با اعلامیه جبهه ملی علیه لایحه قصاص و موضع صریح امام سبب شد تظاهرات اعتراضی در میدان فردوسی به شعار علیه بنی‌صدر پیوند بخورد و حمایت جبهه ملی و سنجابی از بنی‌صدر به دوستی خاله خرسه برای اوبدل شود. نگاهی به رخدادهای آن سال ها نشان می دهد کریم سنجابی با کوله باری از دانش و ارتباط سیاسی و دانش گسترده حقوقی و تجربه دولت دکتر مصدق عملا نتوانست حرکت مستقلی انجام دهد. در پاییز 57 می خواست در قامت رهبر ملی که با رهبر مذهبی ملاقات و توافق کرده بازگردد و از شاه امتیار بگیرد و میانه را به او بسپارند اما بر هویت دینی و رهبری امام خمینی صحه گذاشت و امکان نقش آفرینی مستقل از او را از دست داد. در زمستان 57 به فرودگاه مهرآباد رفت تا دیدار او با امام خمینی جداگانه ثبت شود و چه بسا قرعه نخست وزیری دولت موقت انقلابی و بعد ریاست جمهوری به نام او ثبت شود اما این اتفاق نیفتاد. به دولت پیوست و می پنداشت در اختلاف او و بازرگان ترجیح داده می شود اما در بهار 58 تنها در برگزاری رفراندوم نقش آفرینی کرد و همه پرسی در حالی برگزار شد که وزیر خارجه ایران مهم ترین گزینه شاه برای نخست وزیری قبل از سقوط بود و دبیر کل جبهه ملی مورد اعتماد ایالات متحده و جای چون و چرا برای آمریکایی ها باقی نگذاشت. برخی معتقدند دکتر سنجابی و حتی مهندس بازرگان تلقی و تصویر نادرستی از امام خمینی داشتند و گمان می کردند گاندی وار کنار می کشد و آنان می توانند نهروهای ایران باشند. درباره اطرافیان روحانی امام نیز احتمالا ساده‌انگاری می کردند و از نقش چهره هایی چون مطهری و بهشتی غافل بودند و آن قدر درگیر اختلافات داخلی میان خود شدند که چشم باز کردند و دیدند میدان در دست نیروهای مذهبی است.

لینک کوتاه: asriran.com/003K3o
کریم سنجابی؛ از اعلامیه سه امضایی تا بیانیه سه ماده‌ای 2
کریم سنجابی؛ از اعلامیه سه امضایی تا بیانیه سه ماده‌ای 3