گامهای بعدی ثبت ملی بافت تاریخی شیراز
گروه گردشگری خبرگزاری فارس؛ نعیمه موحد: خبر ثبت ملی 360هکتار بافت تاریخی شهر شیراز همانقدر که ناگهانی اعلام شد، همانقدر هم خبری خوش و شیرین بود. این بافت ارزشمند که هرازگاهی خبر دستدرازی لودر ذینفعان به آن به گوش میرسید، حالا یک اثر ملی است که دیگر کسی حق دخل و تصرف غیر از احیا و مرمت را در آن ندارد.
محمدمهدی کلانتری پژوهشگر دکتری مرمت و احیای بناها و بافتهای تاریخی و همچنین دبیر پویش «نجات بافت تاریخی شیراز»، در طی دو سال گذشته بیشترین پیگیریها را برای حفظ این بافت تاریخی ارزشمند انجام داد. بعد از اعلام خبر ثبت ملی بافت تاریخی شیراز توسط علی دارابی، قائم مقام وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، میزبان محمدمهدی کلانتری دبیر پویش ثبت ملی این بافت بودیم تا از وضعیت بافت تاریخی شیراز بعد از اعلام این خبر، و آنچه پیش روی بافت قرار دارد، بگوید.
با توجه به اینکه ثبت ملی بافت تاریخی شیراز هنوز به امضای وزیر نرسیده است، وضعیت این خبر را چگونه پیشبینی میکنید؟
بله بافت تاریخی شیراز ثبت شد ولی هنوز امضای وزیر انجام نشده و ابلاغ نشده اما با توجه به اینکه قائممقام وزیر، آقای دارابی پست گذاشت و این را اعلام کرد، قاعدتا با هماهنگی وزیر بوده و امضا خواهد شد. اگر قرار بود امضا نشود، اعلام نمیشد.
در واقع چندین سال حتی هیچ تک بنایی در این بافت ثبت نمیشد. من اینجا نامهای دارم که مربوط به 98/12/21 است. نامه را دکتر قلینژاد مدیر سابق پایگاه شهر تاریخی شیراز نوشتهاند.
همانطور که در این نامه میبینید، سال 98 گفتهاند جهت جلوگیری از تخریب، این بناها ثبت شوند. بحث بافت هم نبوده، بلکه بحث بناهای ارزشمند بوده است. چهار سال از این نامه گذشته ولی هیچ تکبنایی هم ثبت نمیشد. یعنی فشارها اینقدر زیاد بود که حتی تکبنا یا حتی محلههای «بیات» و «اسحاق بیک» که در معرض تخریب 57هکتاری بود هم ثبت نمیشد.
یعنی در این چهار سال درخواست میآمد ولی ثبت نمیشد؟
بله درخواست میآمد. همین پرونده ثبتی که الان ثبت شد، 7 سال است که آماده است. طرح یک گروه مستندنگاری ایتالیایی است که مسئول ایرانی طرح هم خود آقای قلینژاد بود. این طرح برای وزارت راه و شهرسازی آماده شده است ولی توسط گروه ایتالیایی و با مشارکت دکتر قلینژاد و عباسیمهر تهیه شده است. 7 سال است که این کار آماده است ولی نه ثبت آن تا الان انجام شده بود، نه ثبت تکبناها و محلههایی که در معرض خطر بودند.
پس چه اتفاقی افتاد که یکباره کل 360 هکتار ثبت ملی شد؟
من این را نتیجه دو سال کار رسانهای گسترده و مطالبهگری و برانگیختن افکار عمومی میدانم. یعنی اگر این کار رسانهای و افکار عمومی و فشار رسانهای اتفاق نمیافتاد، همچنان هیچ بنایی حتی در مقیاس تکبنا هم ثبت نمیشد.
این فشار رسانهای و اوج گرفتن اخبار بافت تاریخی شیراز باعث شد که توجهها به آن سمت برود و بالاخره مسئولین تحت سوال قرار بگیرند که چرا پژوهشگاه میراث فرهنگی خط پیشنهادی تخریب داده؟ چرا میراث فرهنگی به نوعی دارد در این کار مشارکت میکند؟ چرا سازمانها از طرفی دارند تملک میکنند و طرح تصویب میکنند و از طرف دیگر تکذیبیه میدهند و کتمان میکنند؟
این ضد و نقیضگوییها بالاخره باعث شد یک مطالبه عمومی شکل بگیرد و از استانداری فارس هم مدیرکل و هم استاندار نامه بزنند که این بافت ثبت شود و در نهایت ثبت شد. پس لازم است گفته شود که این فشار رسانهای دو ساله به نظرم باعث ثبت شد. البته پرنده ثبتی نه توسط من و نه توسط هیچ نهاد مردمی دیگری آماده نشده است. پرنده ثبتی حاضر بوده و پروژه مستندنگاری بافت 7 سال بود آماده بود و این فشار که آمد باعث شد پروندهای که آماده بود را فقط بیاورند و ثبت کنند.
از ابتدا بنا بر این بود که کل 360 هکتار ثبت ملی بشود یا فقط بناهای واجد ارزش؟
چند موضوع در جلسات مطرح بوده است. یکی اینکه حجم کمتری از 360 هکتار را ثبت کنند. دو عدد مطرح شده؛ یکی 137 هکتار و دیگری 306 هکتار. یعنی صحبتی که از شیراز مطرح شده بود این بود که الزامی ندارد همهاش را ثبت کنیم و همهاش حائز ثبت نیست. چراکه مداخلاتی در بافت انجام شده و همه بافت ارزشمند نیست و بیاییم یک سوم یا سه چهارمش را ثبت کنیم.
اما در شورای ثبت با این موضوع مخالفت شده و گفته شده یا ثبت نخواهد شد یا اگر قرار باشد ثبت شود طبق محدوده مصوب شورایعالی شهرسازی و معماری در سال 94 که محدوده 168 شهر اعلام و مصوب میشود، ثبت خواهد شد. محدوده بافت شیراز در آن مصوبه 360 هکتار بیان شده است. در نهایت با 360 هکتار موافقت میشود.
حتی اگر چند هکتار کمتر از 360 هکتار هم ثبت میشد، به نوعی خودش یک زنگ خطر بود و حسن نبود. زنگ خطری بود که میگفت این مقدار از بافت ارزشمند است و مابقی آن تخریب شود. ولی خوشبختانه 360 هکتار ثبت شده است.
عکس هوایی بافت تاریخی 360 هکتاری شهر شیراز سال 1335
به نظر شما با این ثبت، خطر از بافت تاریخی شیراز دور میشود؟
به نظر من ثبت ملی بافت تاریخی شیراز قدم اول برای نجات بافت است. یعنی به این معنی نیست که حالا که ثبت شد کار ما تمام شده است و دیگر هیچ خطری بافت را تهدید نمیکند. چون ما سابقه این را داریم که بسیاری از بناهای ثبتی یا توسط اشخاص یا توسط ارگانها تخریب شدند.
در همین شیراز حد فاصل سالهای 90 تا 96 ده بنای ثبت ملی تخریب شده است؛ خانه «پورنواب»، «هندی(حلی) ساز»، «شهرام بهرامی»، «سلیمی»، «منتصری»، «رقیه رسولی» و چهار خانه دیگر. یعنی خیلی راحت بنای ثبت ملی را تخریب میکردند. به هیچ کجا هم پاسخگو نبودند. در قانون مجازات اسلامی هست که تخریب بنای ثبت ملی و اثر ملی مجازات زندان و شلاق دارد. هیچ یک از کسانی که تخریب کردند مجازات زندان و شلاق نداشتند.
پس صرفا ثبت شدن بافت تاریخی شیراز نمیتواند نجاتدهنده باشد. اما قانون بازدارندهتری نسبت به مصوبه شورای عالی دارد. مصوبه شورای عالی صرفا یک تعیین محدوده بود و یک ضابطه بود که میگفت اگر هر طرح توسعهای قرار باشد در این محدودهها اتفاق بیفتد باید در شورای عالی مطرح شود و شهرداریها، ارگانهای دیگر یا کمیسیون ماده پنج نمیتوانند قائم به خود تصمیم بگیرند. به خاطر همین شکستن آن ضابطه و قانون صرفا یک کارشکنی حساب میشد و خیلی جرم به حساب نمیآمد که کسی بخواهد علیه آن ارگانها اعلام جرم کند یا بازدارندگی خاصی داشته باشد.
خاطرم هست که شما گفتید دستور به بازسازی بنای تخریب شده را دادهاند، ولی انجام نشد.
بله، همان خانه سلیمی و منتصری که اسفند 96 تخریب شدند، کار به شورای عالی امنیت ملی رسید و در شورای عالی امنیت ملی دستور به بازسازی عین به عین آن دو بنا داده شد. هرچند خیلی ملایم بیانیه داده شد و در آن بیانیه اعلام نشد کدام نهاد این بناها را تخریب کرده است؛ شهرداری، راه و شهرسازی، یا کدام نهاد؟ چون این تخریبها بالاخره در مشارکت با هم اتفاق میافتند. اما هیچ ارگان یا نهاد یا شخصی محکوم نشد، فقط نفس عمل محکوم شد و گفته شد باید بازسازی شود. وقتی همینطوری گفته شود باید بازسازی شود، خب چه کسی بازسازی کند؟ هیچکس گردن نگرفته پس هیچکس هم بازسازی نمیکند.
پس این ثبت، صرفا یک خاصیت بازدارندگی از نظر قانون مجازات اسلامی دارد و در نتیجه قوانین محکمتری برای آن جاری خواهد بود. تا قبل از این اگر تخریب میکردند، چون ثبت ملی نبود خیلی راحت میگفتند خب بنای ثبت ملی نبوده است. مثل بنای «خانه بیضاوی» که ده روز پیش تخریب شد و خیلی راحت میراث فرهنگی گفت این بنا ثبت ملی نبوده و لذا ارزشمند نبوده است.
یعنی تشخیص اینکه این بنا ارزشمند است یا نه فعلا برای آقایان منحصر شده به اینکه آیا بنا ثبتی است یا خیر. خیلی راحت هم میراث برای تخریب مجوز میدهد. یعنی ملاک عمل الان این است که بنا ثبت ملی شده است یا نه.
در مصاحبه آقای ضرغامی ایشان راجع به آن خط پیشنهادی که 35 بنا در خط تخریب قرار داشت صحبت کردند و گفتند ما اینجا کلا 5 بنای ارزشمند داریم که تخریبشان نمیکنیم. چرا که 5 بنای آن ثبت ملی شده بود و 30 بنای دیگر واجد ارزش شناخته شده بود. یعنی مسئولیت خودش را فقط برعهده بناهای ثبتی گذاشت، نه بر عهده واجد ارزشها. در صورتی که ما وقتی میگوییم بنای تاریخی کاری نداریم که ثبت شده یا نه.
ما در کل ایران بیش از نیم میلیون اثر واجد ارزش داریم ولی 35هزار اثر ثبت شدهاند. پس چون فقط 35هزار اثر ثبت شدهاند، باقی را به خاطر ثبت نشدن تخریب کنیم؟ وظیفه میراث فرهنگی بوده که آنها را هم ثبت کند. چون وظیفهاش را درست انجام نداده، اجازه تخریب هم ندارند. پس این ثبت اول بازدارنده است. قدم اول است و قدم بسیار مهمی است.
عکس هوایی بافت تاریخی 360 هکتاری شهر شیراز سال 1400
از زمان اعلام خبر ثبت، واکنش ذینفعان و موافقین تخریب چه بوده است؟
دقیقا روز بعد از ثبت، معاون گردشگری و زیارت استانداری فارس در مصاحبهای اعلام میکند ثبت ملی بافت تاریخی شیراز موجب فریز طرح توسعه حرم نخواهد شد. یعنی شما ثبت کردید که کردید، ما کار خودمان را انجام میدهیم.
در متنی که آقای دارابی منتشر کردهاند تاریخی ذکر شده که مثلا از این تاریخ به بعد دیگر نباید در آثار دست برده شود؟
خیر. دقیقا روزی که آقای ضرغامی امضا و ابلاغ کنند، آن تاریخ، تاریخ رسمی حساب میشود که هنوز هم رسمیت پیدا نکرده است. فعلا در شورای ثبت حائز ثبت شناخته شده و با ثبت آن موافقت شده است.
پس در واقع الان اگر تخریبی صورت بگیرد از نظر قانونی مشکلی ندارد؟
بله، چون هنوز از نظر قانونی ثبت حساب نمیشود و ابلاغ نشده است. عملا نمیشود برخورد قانونی هم داشت، چون از تاریخی که ابلاغ میشود، بنا ثبت شده به حساب میآید. به همین خاطر ما در این ده روز اخیر یکسری اقدامات دیدهایم.
«خانه بیضاوی» دو روز قبل تخریب شد. این خانه و «خانه دهبزرگی» که در دروازه اصفهان قرار دارد و دو روز پیش آتش گرفتند هم کنار خانه بیضاوی قرار دارند. خانه بیضاوی را با یکسری لاستیک که جمع کرده و آتش زده بودند، به آتش کشیدند. البته این اقدامات و آتش زدنها به نام معتادان تمام میشود و اعلام میشود معتادها و کارتنخوابها آتش زدهاند. سوال من این است که اگر معتادها به این خانه رفتهاند و آنجا اتراق کردهاند، جایی که اتراق کردهاند را که آتش نمیزنند! یعنی وقتی یک سرپناه غیررسمی پیدا کردهاند، آن را آتش نمیزنند.
به نظر من این آتشسوزیها تعمدی است که دارد به اسم معتادها تمام میشود. چراکه رسما دیگر جرئت تخریب وجود ندارد و میدانند اگر به بافت بولدوزر ببرند، با مقاومت مواجه میشوند، رسانهای میشود و در نهایت محکوم میشوند. به همین خاطر یکسری تخریبها دارد به صورت غیررسمی اتفاق میافتد.
یکی از این خانههایی که در اردیبهشت امسال تخلیه شد، خانهای بسیار ارزشمند بود که جلوی آن بلوک سیمانی چیدند و مسدودش کردند. این خانه را پارسال راه و شهرسازی خریده بود و دست مستاجر بود که با اخطار تخلیه، مستاجر خانه را تخلیه کرد. اما دو روز پیش مسدودی را شکستهاند، در و پنجرهاش را دزدیدهاند، معتادان داخلش رفتهاند و دو روز پیش این را هم آتش زدهاند.
حالا شما به هر ارگانی بگویید میگویند معتادها رفتهاند و آتش زدهاند. در حالی که این خانه الان در تملک راه و شهرسازی است و ساکن داشته است. چرا خانهای که واقعا واجد ارزش بود را با زور و نیروی انتظامی و موارد امنیتی خالی کردید و با سیمان مسدودش کردید تا در اختیار معتادان قرار بگیرد و آتش زده شود؟
من از داخل این خانه فیلم هم دارم. یازدهم بهمن سال گذشته وقتی داخل بافت تاریخی رفتیم تعدادی گزارش گرفتیم که به ترتیب منتشر شد. ما داخل این خانه که اکنون سوخته است رفتیم و خانه ساکن داشت. خب اگر قرار بود شما این را از مردم بگیرید و بعد به معتادها تقدیم کنید تا آتشش بزنند، خب چه کاری بود؟ میگذاشتید همینها در آن سکونت داشته باشند.
یا مثلا خانه دیگری که داخل آن رفتیم و بالای خط پیشنهادی است، با افراد ساکن خانه مصاحبه کردیم و گفتند ما را تهدید کردهاند که سه روزه خانه را تخلیه کنیم و گرنه آب و برق و گازمان قطع میشود. شما هم در فارس گزارش متنیاش را کار کردید. این خانه حتی 28 اسفند که به آنجا رفتم ساکن داشت، اما خرداد که رفتیم تخلیه شده بود.
پس ادارات مختلف از راه و شهرسازی گرفته تا شهرداری و تولیت حرم شاهچراغ و علاءالدین حسین خانههایی را تملک کردند و الان خانههایی دست اینهاست که به نیت تخریب و توسعه حرم این خانهها را تملک کردهاند. اما الان که این بناها ثبت ملی شدهاند این ارگانها بناهایی را در اختیار دارند که برایشان به نیت تخریب هزینه کردهاند. الان تکلیف اینها چیست؟ اینها از الان به بعد حق هیچگونه تخریب و مداخلهای در این بناها ندارند، مگر اینکه بخواهند مرمتشان کنند. آیا این کار را میکنند؟
برایشان نفع مالی دارد دیگر. حالا اینکه چقدر از نفع مالی بگذرند...
از الان هم زمزمهاش هست که طرحهای قبلی فریز نخواهد شد. یعنی شما ثبت هم کردید که کردید، ما طرحهایمان را متوقف نمیکنیم و ادامه خواهند داشت. من در مصاحبه دیگری هم گفته بودم که تمام طرحهای تخریبی قبلی باید لغو شوند. اعم از طرح 57 هکتاری توسعه حرم شاهچراغ و اتصالش به حرم سید علاءالدین حسین، خود طرح توسعه حرم علاالدین حسین که قرار است تا خیابان لطفعلی خان زند ادامه پیدا کند، طرح اتصال امامزاده ابراهیم به شاهچراغ، طرح اتصال شاهچراغ به سید تاجالدین غریب، طرح اتصال شاهچراغ به علی بن حمزه، طرح اتصال علی بن حمزه به دروازه قرآن و طرح زیرگذر حضرتی که قرار است زیر بافت اجرا شود.
این زیرگذر از زیر خیابان دستغیب و 9دی عبور میکند و تا خیابان حضرتی میرسد و دو پارکینگ را تغذیه کند. این زیرگذر حضرتی هم باید لغو شود. چون تمام اینها در عرصه ثبت ملی تخریب خواهند داشت. شما هیچگونه مداخله تخریبی در عرصه ثبت ملی نمیتوانید انجام دهید. پس تمام این طرحهای تخریبی الزاما باید متوقف شوند.
این طرحها مثل همین زیرگذر نمیتوانند از جای دیگر کشیده شوند؟
در محدوده 360 هکتاری نمیتواند باشد. جای دیگری باشد مشکلی ندارد. اگر لازم است پل بزنند، زیرگذر بزنند، هرکاری میخواهند بکنند.
یعنی برای مقابله با اینها طرح جایگزین داده شود که بگوید شما به جای اینکه زیرگذرتان را از بافت تاریخی رد کنید، از فلان منطقه رد کنید
اینها میخواهند پارکینگها را تغذیه کنند. اما اصلش این است که اینها 8 هکتار را تخریب کردهاند و مجتمع تجاری ساختهاند اما این مجتمع تجاری پاخور ندارد. اولا میخواهند یک زیرگذر مختص این بزنند و بهانهشان حرم و مسیر زیارت است. درصورتی که میخواهند این مجتمع تجاری پاخور پیدا کند و تغذیه شود. میلیاردها تومن میخواهند هزینه کنند و این زیرگذر را بسازند که در واقع این پروژه از شکست خارج شود. این یک شکست محض تجاری است. زیرا مردم نرفتند واحدهای تجاری اینها را بخرند. الان فقط تعدادی از واحدها مشغول به کار هستند که آنها هم رونقی ندارند. در اکثر غرفهها هم نوشته شده متعلق به شهرداری. یعنی شهرداری اقدام کرده و ملکها را به قیمت کم خریده و الان متری 300 الی 400میلیون برای فروش گذاشته است.
مشابه این طرح در مجتمع تجاری نیکان دارد اتفاق میافتد که دور مدرسه خان تخریب کردند و مجتمع تجاری ساختند، آن هم ده سال است که به بهرهبرداری رسیده و افتتاح شده است اما شاید بتوانم بگویم در 5درصد مغازههایش شغلی راه افتاده. 95 درصد مغازههایش خالی است چون مردم نمیخرند. اینها طرحهایشان بیشتر تجاری است و برای آن اقدام به ساخت زیرگذر میکنند.
یک طرح توسعه هم خود علاءالدین حسین دارد که تا خیابان لطفعلی خان زند ادامه مییابد. یعنی این محدوده را شامل میشود و خود آستان علاءالدین حسین دارد یکسری تملک بدون طرح مصوب انجام میدهد. هنوز طرح مصوبش در کمیسیون ماده 5 هم مصوب نشده است. یعنی ما با یک طرح و یک ارگان طرف نیستیم. شهرداری، راه و شهرسازی برای خودشان دارند تملک میکنند. اینجا یک گوشت قربانی بین چندین نهاد شده، کدام یکی از این ساخت و سازها مردمی است؟ یا کدام یک از این طرحها مردمی است؟ شما دارید مردم را به زور از اینجا اخراج میکنید. مردم که راضی نیستند از اینجا بروند. شما دارید مردم را از این منطقه بیرون میکنید، بعد در تریبون مردم را بهانه میکنید که باید رفاه بیشتر داشته باشند. ببخشید شما مردم را از اینجا بیرون میکنید، رفاه بیشتری برایشان فراهم کردهاید؟ شما با پولی که به این مردم میدهید آنها مجبورند یا بروند اطراف شهر خانه بخرند یا در خود شهر اجارهنشین شوند. دیگر با آن پولی که بهشان داده میشود نمیتوانند وسط شهر ملک بخرند.
ولی در هر صورت همه طرحهای تخریبی الزاما باید متوقف شوند. پس ما کارمان تازه شروع شد. یعنی تازه قدم محکمی به لطف میراث فرهنگی برداشته شد، آن هم ثبت ملی این محدوده تحت فشار رسانهای بود. چون همانطور که گفتم این طرح 7 سال بود که آماده بود، نامه 4سال پیشش هم موجود است که باید ثبت ملی میکردند ولی حتی تکبنا را هم ثبت نمیکردند. اما به هر ترتیب بالاخره این کار انجام شد.
موضوع مهم این است که ثبت ملی تازه اولین قدم بود و قدمهای بعدی باید پرقدرت برداشته شود. مستندنگاریها باید دقیقتر شوند. مثلا 3D city یا فتوگرامتری شهری اتفاق بیفتد که پلاک به پلاک ما بدانیم با چه اثر و ارزشی مواجه هستیم. الان خدا را شکر یکسری از مردم خیالشان راحت میشود.
تا قبل از این برای مرمت خانهشان خرج نمیکردند، چون میگفتند امروز و فردا میآیند و خانههایمان را میگیرند و تخریب میکنند. خرج نمیکردند و خانههایشان شده بود بیغوله یا مثلا سقفش ریخته بود. میترسیدند خرجش کنند. ولی الان که ثبت شد حداقل مردم این قوت قلب را پیدا میکنند که دیگر به این راحتی کسی نمیتواند بیاید و ملکشان را ازشان بگیرد و تخریب کند. سرمایهگذارانی که میخواهند بروند و داخل این بافت سرمایهگذاری کنند، ملکی بخرند و آن را به جای اقامتی، کافیشاپ، رستوران، بوتیک، هتل یا کاربریهای این چنینی تبدیل کنند، الان با خیال راحتتری میتوانند بیایند و داخل بافت سرمایهگذاری کنند. چون دیگر جلوی بحث تخریب این خانهها گرفته میشود. خود نهادهای دولتی که این همه ملک دستشان است باید موظف شوند که ملکها را مرمت کنند. این وظیفه باید توسط نهادهای بالادست بر عهده این نهادها قرار بگیرد.
کسی که مالک است چطور میتواند برای خانهاش خرج کند؟ فقط مرمت کند؟
باید مجوز بگیرد. قطعا هر مدلی دلش بخواهد نمیتواند بازسازی کند. مثل یزد که وقتی اول ثبت ملی و سپس ثبت جهانی شد، یک ضوابطی برایش تهیه شد که حتی اگر بخواهی یک بنای بیارزش که مثلا یک ملک دو سه طبقه مربوط به دوره پهلوی دوم است و ارزش تاریخی ندارد را در بافت تاریخی تخریب کنی و به جایش نوسازی انجام بدهی، باید طبق ضوابط بافت این کار را انجام بدهی. یعنی دوباره نمیتوانی سه طبقه بسازی. طبق ضوابط باید مجددا خانه با حیاط مرکزی در این ملک بسازی.
الان اینجا هم به یکسری ضوابط اختصاصی طراحی نیاز دارد یا طبق نظامنامه مرمت که وجود دارد باید بازسازی انجام شود. یعنی شما وقتی میخواهی مرمت کنی نمیتوانی هر مداخلهای دلت خواست در بنا انجام بدهی. اصالتها باید رعایت شود و مداخلات بیش از اندازه نباشد یا کاربری باید با کاربری اصلی همخوان باشد.
البته برخی کاربریها ممکن است همخوان هم نباشد، مثلا کسی ممکن است بخواهد خانه مسکونی را به هتل یا رستوران تبدیل کند. این را هم اجازه میدهند. اگرچه مداخلهاش بیشتر است و مثلا باید در هر اتاق یک حمام یا دستشویی دربیاورد اما بالاخره برای یکسری مداخلات چارهای نیست. بین تخریب شدن بنا یا انجام مداخلاتی که باعث حفظ بنا شود، انتخاب دومی بهتر است. اینجا انتخاب بین بد و بدتر است. انتخاب خوب این است که شما طبق یک اصالتی مرمت کنی و مداخله بیش از اندازه هم نکنی. اما اگر بخواهی مداخله بیش از اندازه نکنی، ممکن است آن کاربری که بتواند بازدهی سرمایه داشته باشد را نداشته باشد. چون باید این سرمایهگذاری که میشود بازدهی هم داشته باشد، انجام یکسری از مداخلات هم چارهای نیست. نباید خیلی سخت گرفت تا حداقل اصل بنا بماند، هرچند با یکسری مداخلات خارج از عرف. اما در کل مسیر، مسیری است که به نظرم تازه شروع شده است.
از واکنش ذی نفعان یک مورد را گفتید که معاون گردشگری گفته طرحها فریز نمیشود. در این مدت که آن متن از آقای دارابی منتشر شد، بقیه واکنشها چه بودهاند؟
من هنوز واکنشی ندیدهام. یعنی هر واکنشی هم که میدیدم منتشر میکردم، هنوز واکنش رسمی ندیدم. اما میدانم بالاخره ثبت ملی شدن این منطقه به مذاق برخی مسئولان استان فارس خوش نیامده و خیلی هم مثل خود ماها غافلگیر شدند. خود ما هم غافلگیر شدیم. چون موضعگیریهایی که آقای ضرغامی داشت این بود که میگفت ثبت ملی شدن به فرموده وزیر و وکیل نیست و شرایطی دارد که هرجایی این شرایط را کسب نخواهد کرد.
پایان پیام /