جمعه 31 مرداد 1404

گریه‌های جانسوز بتول در سوگ فراق حضرت رسول (ص)

خبرگزاری خبرنگاران جوان مشاهده در مرجع
گریه‌های جانسوز بتول در سوگ فراق حضرت رسول (ص)

یک پژوهشگر حوزه دین با استناد به منابع روایی از «بیت‌الاحزان» گفت: امام علی (ع) اتاقی در بقیع برای حضرت زهرا (س) بنا نهاد تا بانوی غریب بنی‌هاشم، گریه‌های جانسوز خود در فراق پدر را آنجا به سوز و آه تبدیل کند. گریه‌هایی که به گفته تاریخ، آرامش را از مردم مدینه گرفته بود.

باشگاه خبرنگاران جوان - سید محمود جوادی - پژوهشگر حوزه دین - در یادداشتی اختصاصی که به مناسبت رحلت حضرت رسول (ص) آورده است: «رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) رویدادی بس ناگوار و واقعه‌ای تلخ و غمبار برای اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود، اتفاق فاجعه باری که خاندان وحی را وارد دوران صبر طولانی مدت در برابر ناملایمات و تلاطمات سیاسی کرد و در کنار آن، اصحاب پیامبر را با آزمونی بی سابقه مواجه ساخت تا محک بخورند و عیار واقعی آنها بعد از این رویداد ناگوار مشخص شود. در این پیچ تاریخی حساس و سرنوشت ساز ممکن بود با بروز فتنه ها، جاهلیت زنده گردد و اسلام به قهقرا برود، اما سرانجام، دین اسلام - که ثمره یک عمر تلاش رسول خدا بود - با وجود دسیسه‌ها و فتنه‌های پیش آمده، به دلیل برخورد حکیمانه و مسئولانه‌ی اهل بیت (ع)، محفوظ ماند.

در اینجا قصد نداریم وارد بحث اختلافی مسأله خلافت و حواشی مربوط به بعد از رحلت پیامبر (ص) شویم بلکه تلاش داریم تا این مصیبت عظیم و بی مانند را، از منظر نگاه حضرت زهرا (س) مورد بررسی قرار دهیم.

بر پایه روایاتی که در منابع روایی شیعه و سنی نقل شده، شیخ مفید، شیخ طوسی و علامه حلی تصریح کرده‌اند که پیامبر اکرم (ص) توسط زنی یهودی مسموم و شهید شد، اما برخی معتقدند رسول اکرم (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است. به گفته سید جعفر مرتضی عاملی، عالم و پژوهشگر تاریخ اسلام، رسول خدا (ص) چند بار هدف ترور قرار گرفت و به سبب مسمومیت از دنیا رفت.

به گزارش تاریخ‌نگاران، با رحلت پیامبر اکرم (ص) امام علی (ع) به کمک افرادی، چون فضل بن عباس و اسامه بن زید پیکر مطهر پیامبر را برای دفن آماده کرده و آن حضرت را در منزلش به خاک سپردند.

راز رسول خدا به فاطمه (س) در روز‌های آخر حیات

در اینجا پیش از آنکه به موضوع شرایط روحی و حال و روز حضرت زهرا (ص) بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) بپردازیم، لازم است به یکی از اسرار غیبی که رسول خدا (ص) با دختر گرامی خود در میان گذاشت اشاره‌ای داشته باشیم، رازی که رسول خدا (ص) در روز‌های آخر حیات خود در گوش حضرت فاطمه (س) زمزمه کرد و با آن، حال دختر خود را دگرگون ساخت.

شیخ صدوق در کتاب "امالی" در این زمینه روایت می‌کند که عایشه گفت: فاطمه آمد در حالی که مانند خود رسول الله راه می‌رفت. رسول خدا فرمود دخترم خوش آمدی. او را در سمت چپ یا راست خود جای داد و به صورت پنهانی با او سخنی گفت که باعث گریه فاطمه شد. بعد از آن پیامبر (ص) به او چیز دیگری را پنهانی گفت که باعث خنده‌اش شد.

عایشه از حضرت زهراء (س) خواست رازی که رسول خدا (ص) با او درمیان گذاشته بود را بازگو کند و این کار درستی نبود. فاطمه زهرا (س) نیز به درخواست او پاسخ منفی دادند و فرمودند: راز پیامبر را افشا نخواهم کرد.

عایشه می‌افزاید به او گفتم که با سخن رسول خدا گریستی و با سخن بعدی ایشان خندیدی، تا امروز ندیده بودم که شادی این اندازه به اندوه نزدیک شده باشد.

عایشه می‌گوید، بعد از وفات پیامبر (ص) از فاطمه (س) جریان را مجددا پرسیدم. فاطمه (س) گفت پیامبر این راز را به من گفت که جبرئیل هر سال یکبار قرآن را بر من می‌آورد، اما در امسال دو بار چنین کرده است و معنایش جز این نیست که اجل من نزدیک است و تو [فاطمه] اولین کسی از اهل بیتم هستی که به من ملحق می‌شود و من چه خوب کسی هستم که قبل از تو خواهم رفت و تو نزدم خواهی آمد؛ این سخن رسول خدا مرا گریاند. سپس فرمود آیا راضی نیستی که بانوی بانوان امت [یا بانوی زنان مومن] باشی، که از این گفته رسول خدا [شاد شدم و] خندیدم. (امالی صدوق، ص 595)

روضه بی تابی حضرت زهرا بعد از دفن پیامبر (ص)

انس بن مالک می‌گوید: وقتی رسول خدا (ص) را به خاک سپردیم، سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم؛ دیدم که بانویی کنار دیوار ایستاده و گریه می‌کند. از صدای گریه اش فهمیدم حضرت فاطمه (س) است.

شب بود وهوا تاریک بود، جلو آمد، فرمود: انس! پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم: بله یا بنت رسول الله. فرمود: «چطور طاقت آوردید جسم پیغمبر (ص) را زیر خاک کنید؟ چطور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش افشاندید؟» این جمله‌ها نشان دهنده اندوه و غم عمیق ایشان از فراق پدر و سختی تحمل این مصیبت است (این واقعه در منابع مختلفی از جمله کتاب مفاتیح الجنان و کتب تاریخ اسلام ذکر شده است). انس می‌افزاید: اتاق را خلوت کردیم، فاطمه (س) وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.

روایت شده که حضرت زهرا سلام الله علیها، مُشتی از خاک قبر پیامبر (ص) برداشت و آن را بر چشمان خود گذاشت و با سوز و آه چنین سرود:

مَا ذَا عَلَی المُشتَمِ تُربَهَ أَحمَدَ

أَن لَا یَشَمَ مَدَی الزَمَانِ غَوَالِیَا

صُبَت عَلَیَ مَصَائِبُ لَو أَنَهَا

صُبَت عَلَی الأَیَامِ صِرنَ لَیَالِیَا

ترجمه: کسی که قبر احمد را ببوید چه کند؟ باید تا پایان عمر دیگر عطری را نبوید.

بر من مصیبت‌هایی فرو ریخت که اگر آنها بر روز روشن ریخته بود شب تار می‌گشت.

گریه‌های فاطمه (س) در فراق رسول خدا (ص)

منابع تاریخی می‌نویسند، پس از رحلت پیامبر (ص) دخترش فاطمه (س) بسیار اندوهگین بود، به گونه‌ای که شبانه روز برای پدر می‌گریست و تسکینی برای این مصیبت نمی‌یافت. اما حقیقت این بود که شرایط پیش آمده در موضوع خلافت و ظلمی که پس از رحلت پیامبر (ص) بر اهل بیت پیامبر روا داشته شده بود، داغ این مصیبت را برای حضرت زهرا (س) دوچندان کرده بود.

با اینکه حضرت فاطمه (ع) بعد از رحلت حضرت رسول اکرم (ص) به فاصله کمی به پدر بزرگوارشان ملحق شدند، اما در این فاصله اندک تا شهادت خود حضرت (س)، گریه و حزن ایشان به قدری بود که نام ایشان در میان بکائین خمسه قرار گرفته است.

امام صادق (ع) در این باره می‌فرماید: «البَکاءُونَ خَمسَه: آدَمُ (ع)، و یعقُوبُ (ع)، و یوسُفُ (ع) وَ فَاطِمَهُ (س) بِنتُ مُحَمَدِ (ص) وَ عَلِی بنُ الحُسَینِ (ع)! وَ أَمَا فَاطِمَهُ (س) فَبَکت عَلَی رَسُولِ اللَهِ (ص) حَتَی تَأَذَی بِهِ أَهلُ المَدِینَهِ فَقَالُوا لَهَا: قَد آذَیتِینَا بِکثرَهِ بُکائِک! اِمَا أَن تَبکی بِاللَیلِ وَ اِمَا أَن تَبکی بِالنَهَارِ، فَکانَت تَخرُجُ اِلَی المَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُهَدَاءِ فَتَبکی حَتَی تَقضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَ تَنصَرِفُ»

گریه کنندگان - معروف تاریخ - پنج نفرند: آدم (ع) و یعقوب (ع) و یوسف (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) وامام سجاد (ع)! حضرت فاطمه (س) در فراق رسول اکرم (ص) به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده و به او گفتند: تو به واسطه کثرت گریه ات ما را اذیت می‌کنی! باید یا شب گریه کنی و یا روز گریان باشی! لذا حضرت زهرا (س) از مدینه خارج و به سوی قبر شهداء می‌رفت، وقتی ناراحتی‌های قلبی خود را با گریستن خالی می‌کرد، به سوی مدینه باز می‌گشت.

بیت الاحزان فاطمه (س)

در روایت‌ها اینگونه آمده که گریه‌های مدام حضرت زهرا (س) در فراق حضرت رسول (ص) باعث اذیت مردم مدینه شده بود، به همین خاطر حضرت علی علیه السلام اتاقی در قبرستان بقیع برای حضرت زهرا (س) ساخت تا دختر گرامی پیامبر (ص) به آنجا برود و به دور از مردم برای پدر به سوگواری بپردازد که بعد‌ها این مکان به بیت الاحزان مشهور شد.

علامه مجلسی علت ساختن بیت الاحزان را چنین آورده است: پس از رحلت پیامبر (ص)، بزرگان مدینه به حضور حضرت علی (ع) آمدند و گفتند‌ای ابوالحسن! فاطمه شب و روز گریه می‌کند و ما شب‌ها خواب خوشی نداریم، روز‌ها نیز در طلب معیشتیم و آرامش نداریم. ما از تو می‌خواهیم که به فاطمه بگویی شب گریه کند یا روز. آن‌حضرت فرمود: مانعی ندارد و سپس این موضوع را با فاطمه (س) در میان نهاد، ولی دریافت که آن‌حضرت از گریه آرام نمی‌گیرد. علی (ع) بعد از آن، اتاقی در بقیع که خارج از شهر مدینه بود، برای حضرت فاطمه ساخت که آن‌را «بیت الاحزان» می‌گفتند. فاطمه (س)، صبح‌ها به همراه حسن (ع) و حسین (ع) به بقیع می‌رفت و تا شبانگاه مشغول گریه بود، چون شب فرا می‌رسید امام علی (ع) فاطمه را به منزل باز می‌گردانید. فاطمه (س)، پس از رحلت پدرش، 27 روز به بیت الاحزان می‌رفت و گریه می‌کرد تا آنکه بر اثر بیماری، دیگر نتوانست به آن جا برود.

بنابر گزارش‌های منابع تاریخی و سفرنامه‌نویسان، بیت‌الاحزان در قبرستان بقیع، در قسمت جنوبی قبر عباس بن عبدالمطلب و مجاورت بقعه ائمه بقیع قرار داشت. گفته شده اولین خانه‌ای که در بقیع برای فاطمه (س) ساخته شد، به صورت چادر و خیمه بود و بعد‌ها به ساختمان دارای گنبد تبدیل شد. از گزارش‌ها برمی‌آید که بیت‌الاحزان، اتاقی با گنبدی بر فراز آن بوده و ضریحی چوبی به رنگ سبز نیز داشته است. بسیاری از سفرنامه‌نویسان ایرانی دوره قاجار، این مکان را زیارت کرده و نشانی محل و برخی مشخصات آن را آورده‌اند. محمدحسین حسینی فراهانی، نویسنده و سفرنامه‌نویس دوره قاجار، نیز در سفر حج سال 1302ق / 1264ش بیت الاحزان را دیده و گفته این بنا گنبد و ضریحی کوچک دارد. بیت‌الاحزان در حمله وهابیان به حجاز و تصرف مدینه، در سال 1344قمری از میان رفت.»

منبع: ایسنا