یادداشت دانشجوی | استفاده ابزاری از جشنواره کن در راستای اهداف سیاسی
به گزارش حوزه تشکلهای دانشگاهی خبرگزاری فارس، حنانه سادات مطلبی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی (ره) طی یادداشتی نوشت: همه چیز از یک بیعدالتی شروع شد، یک بیعدالتی که از آن بوی تعفن سیاست استشمام میشد.
در جولای 1938 در ششمین دوره جشنواره ونیز، یک فیلم آمریکایی برنده اصلی جشنواره شد اما با فشار هیتلر، آرا تغییر کرد و فیلم «المپیا» که یک پروپاگاندا برای آلمان نازی بود، به عنوان برنده معرفی شد. این حرکت، جرقهای برای پیدایش جشنوارهای با پوشش هنر اما در خدمت سیاست بود.
قرار بود اولین دوره از جشنواره کن در سپتامبر 1939 برگزار شود. با آغاز جنگ جهانی دوم، این طفل نوپا نیز از غائله فاشیستها در امان نمانده و به تعویق افتاد. این آغازی برای پیوستن کن به پروپاگاندای سینمایی بود.
آینه تمام نمای سیاسیکاری
جریانات سیاسی از همان ابتدای شکلگیری جشنواره کن، نیمه گمشده آن بودند اما این فستیوال رخت هنر بر تن کرد و باطن سیاسی خود را در خفا نگه داشت. البته قوانین این جشنواره، سیاسی بودن آن را بر همگان مبرهن میسازد.
به عنوان مثال مهمترین شرط فیلمها برای راهیابی به کن، این است که در هیچ رویداد سینمایی دیگر، اعم از شبکههای نمایش خانگی، فضای مجازی و... منتشر نشده باشند. این در حالی است که متعدد شاهد شرکت فیلمهای آمریکایی در این جشنواره بودیم که حتی یک ماه از اکران عمومی آنان گذشته بود. ظاهراً این شرط برای فیلمهای آمریکایی وتو شده است!
نکته دیگر این است که در اکثر مواقع نصف فیلمهایی که به جشنواره راه مییابند، ترکیبی از فرانسوی - آمریکایی و فرانسوی - اروپایی هستند. به عنوان مثال امسال از بین حدود 18 فیلم کاندید در بخش نخل طلایی، 9 فیلم از فرانسه، آمریکا و اروپا بود؛ یعنی سهمیهبندی در دنیا متناسب با صنعت فیلم سازی نیست، بلکه به فراخور میل کمپانیهای آمریکایی اسپانسر این جشنواره است.
از همان ابتدا حمایت از ایالات متحده جزو سیاستهای جشنواره کن بود. به عنوان مثال در دهه پنجاه، فیلمی دربارهی بمباران هیروشیما به خواست آمریکاییها از جشنواره اخراج شد.
همچنین آنها در یک دهه اخیر بیش از پنج بار ریاست هیئت داوران را برعهده گرفتند. در نتیجه این سیاسی بازیها، آمریکا با کسب 22 جایزه در بین برندگان جوایز اصلی تاریخ جشنواره کن، رتبه اول را دارد. در مراتب بعدی فرانسه، ایتالیا و انگلیس با فاصلهای زیاد، به ترتیب 13، 12 و 10 جایزه کسب کردهاند.
از سوی دیگر طبق قوانین این جشنواره، حضور و دخالت هرگونه فرد سیاسی ممنوع است و صرفاً هنرمندان، آن هم با دعوتنامه میتوانند حضور داشته باشند. لکن امسال در افتتاحیه کن «زلنسکی» به صورت مجازی به سخنرانی پرداخت و اعلام کرد که هنرمندان و خبرنگاران روسی از حضور در این جشنواره، محروم هستند.
در این جشنواره تنها یک فیلم روسی به نام «همسر چایکوفسکی» به نمایش گذاشته شد. این فیلم جدیدترین اثر سینمایی کریل سربرنیکوف، کارگردان روسی است که ممنوع الخروج بوده و بر علیه دولت روسیه برخاسته است. البته برخی در مقام توجیه، این رویکرد جشنواره کن را ترویج صلح و مقابله با تهاجم میدانند. سؤالی که پیش میآید این است که چرا این دید را نسبت به مشارکت نظامی آمریکا در جنگ یمن ندارند؟
علاوه بر این، نگاهی به فهرست برندگان جایزه نخل طلای این جشنواره، نشان میدهد که 5/28 درصد از فیلمهای برنده نخل طلا، پیرامون جنگ و درگیری های نظامی بودهاند. این یعنی جنگ افروزی سینمایی! سالها قبل «تام کروز» بازیگر فیلم «تاپگان» بعد از ساخت قسمت اول گفته بود این فیلم را به دلیل جنگافروزی ادامه نمیدهد اما حالا گویا آن روزها را فراموش کرده. او امسال قسمت بعدی را که رسماً پروژه جنگی و اکشن هالیوودی است، حول موضوع «حمله به مواضع هستهای ایران» راهی جشنواره کن کرد.
ایران در تیررس نخل مهاجم
این اولین سالی نیست که مواضع ایران در تیررس فیلمهای این جشنواره قرار گرفته و به اعتقادات و فرهنگ مردم حمله شده است. همچنین این هجوم محدود به جشنواره کن نبوده و در پس آن، یک سیاست همه جانبه و برنامه ریزی شده نهفته است. در اواخر دهه هفتاد یا اوایل دهه هشتاد شمسی، غرب برنامه تهاجم فرهنگی را آغاز کرد. رامین جهانبگلو در کتاب «موج چهارم» از ابزار فرهنگی در جهت تطهیر خیانتهای جاسوسان آمریکایی و رخنه اندیشه روشنفکران معاصر به جمهوری اسلامی، استفاده کرد؛ اما این تنها ابزار فرهنگی مورد استفاده نبود.
راهبرد تهاجم فرهنگی غرب دیگر مقبول نظریه پردازان صهیونیست نبود؛ بنابراین برای دفاع و گسترش ایدئولوژی لیبرالیسم، با ظهور گرایشهای فراآتلانتیکی (ناتو)، مأموریت اجرای پروژه ناتوی فرهنگی و خلق سازههای طبقه فکری ناتوئیست آغاز شد. نکته مهم این است که نقطه ثقل ساخت طبقه فکری ناتوئیست در ایران، «خانه هنرمندان» است و فستیوالهای سینمایی، صحنهای برای نمایش آنان هستند.
دقیقاً سه ماه پس از وقوع انقلاب، سی وسومین جشنواره فیلم کن برگزار شد و فیلم «چریکه تارا» اثر بهرام بیضایی در این دوره شرکت داشت. فیلمی که هیچگاه در ایران مجوز انتشار پیدا نکرد.
بسیاری از فیلمهایی که در ایران اجازه اکران و پخش ندارند، براساس قانون آزادی انتخاب این جشنواره، راهی کن میشوند. حتی بیبیسی در گزارشی با عنوان «سینمای ایران و جشنواره فیلم کن» به این مسئله اعتراف میکند که «جشنواره کن در این سالها به فیلمهای ایرانی که خلاف رویه معمول و بدون اجازه دولت ساخته شدهاند، توجه خاصی نشان داده است.»
عباس کیارستمی یکی از سینماگران ناتوئیست ایرانی بود که در فیلمهایی مانند «زندگی و دیگر هیچ»، «زیر درختان زیتون»، «طعم گیلاس» و... دلالتهای پنهان اندیشه غربی خود را نمایان کرد. پیوند جشنواره کن و پروژه فروپاشی ایدئولوژی ایرانی - اسلامی، با حمایت از این فیلمها رخ مینماید.
«زندگی و دیگر هیچ» در چهل وپنجمین دوره جشنواره کن، دو جایزه «روسیلینی» و «بهترین فیلم بخش نوع نگاه» را دریافت کرد. این درحالی است که این فیلم از نظر برخی منتقدان دچار اشتباهات ساختاری و محتوایی است. «طعم گیلاس» که در سال 1997 جایزه نخل طلای بهترین فیلم جشنواره را دریافت کرد، حواشی بسیاری را به همراه داشت که عدهای از منتقدان معتقدند این نخل برای دلجویی از ایران به دلیل شیوع ویروس کرونا بوده است.
همچنین اکثر تماشاگران، فیلم را کسل کننده میدانستند. از نظر محتوا نیز این فیلم افکار پوچ گرایانه را به مخاطب میخوراند. با این تفاسیر، دریافت نخل طلا توسط این فیلم، احتمالاً دلایل غیر هنری داشته است.
سال 2011 از لحاظ رابطه سینمای ایران و جشنواره کن سال مهمی است. در پی محکومیت «جعفر پناهی» و «محمد رسول اف» در ایران، این جشنواره نه تنها از این دو به عنوان مهمانان ویژه خود نام بُرد، بلکه فیلم «به امید دیدار» ساخته «رسولاف» را در بخش دو هفته با کارگردانان و فیلم «این یک فیلم نیست» ساخته «پناهی» را به صورت ویژه به نمایش درآورد. همچنین «ژیل ژاکوب»، رئیس جشنواره کن اعلام کرد که «پناهی» از نظر آنان یکی از اعضاء هیئت داوران جشنواره کن است که به جای او صندلی خالی خواهند گذاشت. تاریخ این جشنواره به خوبی نمایانگر برنامهریزی غربیها برای سینما، فرهنگ، هنر و... ایران است. کما اینکه این برنامه همچنان ادامه دارد و امسال هم با فیلمهای عنکبوت مقدس و برادران لیلا حواشی بسیاری به راه انداخت.
طلایه دار براندازی ایدئولوژی
جشنواره کن در رقابت فروپاشی ایدئولوژیکی کشورهای مسلمان، از جمله فاتحان میدان است. این جشنواره مرزهای وقاحت را رد کرده و یک جایزه مستقل به نام نخل دگرباشی در نظر گرفته است. این جایزه نصیب فیلمهایی میشود که گرایشهای غیرمرسوم جنسی را گسترش دهند. امسال پاکستان در اولین ورود خود به کن، با فیلم «سرزمین شادی» این جایزه را دریافت کرد. آیا اهدای این جایزه باعث نمیشود که سایر فیلمسازان پاکستانی یا دیگر کشورهای اسلامی به سمت فیلمهایی با این مضمون روانه شوند؟
علاوه براین، فیلمی مانند «آبی، گرمترین رنگ» در حالتی که یک اثر کاملاً هنجارشکنانه بود و منجر به واکنش دانشجویان و شهروندان فرانسه شد، از سوی این جشنواره مورد استقبال قرار گرفت. یکی دیگر از نگرشهای جشنواره کن، فیلمهای موسوم به «نهایتگرایی نوین» است. فیلمهایی که مؤلفههای ضدانسانی چون انحطاط جنسی، خشونت و اختلالات روانی را با هم درمیآمیزند. فیلم «تیتان»، برنده سال قبل جشنواره، محصول چنین ذهنیت مازوخیستی بود.
این فیلم ترس از بدن را با رگههای جنسیتی فاحش درهم آمیخته و گسترهای از بی بندوباری و خشونت را به نمایش گذاشت. این مثالها به خوبی نشان میدهند که جشنوارههای سینمایی ابزاری برای تنظیمگری سینمای کشورهای مختلف در جهت اهداف دولتهای غربی است.
گل به خودی سلبریتیهای ایرانی
مسئله دیگر، الصاقشدن کارگردان و بازیگران برای وارونهنمایی و تکمیل پازل ضدایرانی است. وقتی یک فیلم امکان بیان عریان مفاهیم مورد پسند غربیها را ندارد، کارگردان یا بازیگر وارد صحنه میشود و سخنانی در تخریب وجهه ایران بیان میکند. سلبریتیها با آگاهی از گسترش شبکههای اجتماعی و بازنشر سخنانشان در رسانههای غیرایرانی و غیررسمی داخلی، باز هم از بیان اظهارات غیر واقعی خود ابایی ندارند؛ چرا که وسوسه ویزای آمریکا ممکن است هر وجدانی را خاموش کند.
طبق قوانین جدید آمریکا، متقاضیان باید سابقه فعالیت پنج سال اخیر خود در شبکههای اجتماعی را به آنها ارائه دهند؛ یعنی ممکن است اخذ ویزا و تابعیت ایالات متحده، سلبریتیها را به سمت اظهارنظرهایی همسو با سیاستهای دولت آمریکا سوق دهد!
همچنین اینکه اعضای هیئت داوران و بهخصوص رئیس آن از چه کشوری باشند، در بالا رفتن بخت فیلمسازان همان کشورها برای جایزه موثر است. به عنوان مثال در چهلوهفتمین دوره جشنواره فیلم کن، کلینت ایستوود که رئیس هیئت داوران بود، هنگام معرفی برنده نخل طلا، نام فیلم «قصههای عامهپسند» را بر زبان آورد.
در آن دوره منتقدان مطمئن بودند نخل طلا به «سهرنگ: قرمز» (کریشتف کیشلوفسکی) میرسد. از آن پس همه بر این باورند که اگر رئیس هیئت داوران آن دوره از کن آمریکایی نبود، به هیچوجه تارانتینو برنده نخل طلا نمیشد. امسال هم اصغر فرهادی تأثیر خود را گذاشت.
کن حساب ویژهای روی تقدیر زهرا امیرابراهیمی باز کرده بود و این مربوط به قبل از حضور اصغر فرهادی در هیئت داوران میشد؛ اما فرهادی تا حدی توانست از او حمایت کند و در اعطای نخل طلا به این بازیگر بیتأثیر نبود. این تنها جشنواره کن نیست که ماهیت هنری خود را از دست داده است. امروز هنر در دام حاکمان زیاده خواهی افتاده که درونمایههای فاخر هنر را به قربانگاه مطامع سیاسی و قدرت افزایی خود میبرند. امروز سینما در خلاف جهت هنر و در مسیر ایدئولوژی نظام نوین جهانی استکبار در حرکت است.
اکنون که در این باتلاق در حال فرورفتن هستیم، امید است سخنان گرانقدر مقام معظم رهبری را مورد التفاتی قرار دهیم تا مرهمی باشد بر سینمای زخم خوردهی جامعه اسلامی.
«ما خبر داریم که مجموعههای جهانی از جمله کن و بعضی از جشنوارههای دیگر، واقعا کار میکنند. هدف دارند. ما ممکن است نسبت به برخی از فیلمها معترض باشیم لکن کارگردان را متهم نمیکنم. عوامل مختلفی است برای خطا در جهت گیری یک فیلم. من یک مقدار وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و... را مخاطب قرار میدهم. میگویم شما چه کردید؟ اگر در این زمینه اقدامی صورت نگرفته باشد من از کارگردان توقع نمیکنم.»
انتهای پیام /