یادداشت | کذبگویی درباره سلامت آیتالله خامنهای و هزینه سنگین بیاعتباری رسانههای بزرگ غربی
کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی به شایعهسازی رسانههای غربی و معاند درباره سلامتی رهبر معظم انقلاب پرداخت است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و کارشناس سیاسی طی یادداشتی درباره شایعهسازی و فضاسازی رسانهای اخیر رسانههای غربی و معاند درباره سلامتی حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی، طی یادداشتی به شرح زیر نوشت:
تلاش برای سستکردن پایههای قدرت در ایران از طریق بازیهای روانی پیرامون خلأ رهبری، آیا ناشی از توان و ابتکار عمل رسانهای کشورهای بیرون رانده شده از این مرز و بوم است یا از سر استیصال؟ یا شاید در چارچوب آینده پژوهی پرداخت چنین هزینههایی ضروری به نظر میرسد.
از سال 1357 که قیام سراسری ملت ایران به پیروزی رسید و به سلطه آمریکا، انگلیس و صهیونیستها در این مرز و بوم پایان داده شد این روش تبلیغاتی را بارها شاهد بودهایم. در مقاطع مهم و تعیینکننده مسئله فوت امام و بحران جانشینی ایشان مطرح میشد و این که آیتالله خمینی برای جایگزینی فرزندش احمد برنامهریزی کرده است، اما وقتی زمان رخت بر بستن آن عزیز از میان ما فرا رسید نه جنگ قدرتی را شاهد بودیم، نه کمترین نشانی از تلاشهای پنهان برای حفظ رهبری در خانواده امام مشاهده شد.
آیا آیندهپژوهی حکم میکرد تا رسانههای غربی هزینه بیاعتباری پخش حجم سنگین اخبار جعلی را بپردازند؟ این پرسش مهمی است که باید با توجه به استمرار این روش در آن تأمل کرد. هفته گذشته نیز موجی خبری را رسانه های غربی ایجاد کردند و خوراکی را برای رسانههای فارسیزبان و برخی مخالفان فراهم آوردند.
برای نمونه، سایت خبری بلومبرگ در مقالهای ضمن اعلام وخیم بودن حال رهبری ایران ادعای انتصاب مجتبی خامنهای را به عنوان رهبر موقت رژیم اسلامی ایران مطرح کرد. در این مقاله همچنین آمده است: «بهزودی رئیسی در تلویزیون ایران خبر بیماری علی خامنهای و انتصاب موقت مجتبی را اعلام خواهد کرد....»
نیویورک تایمز نیز نوشت: «رهبر ایران قادر نیست بنشیند؛ به همین دلیل تمامی دیدارهایش را لغو کرد.» این روزنامه شامگاه جمعه به نقل از چهار منبع خود افزود: «هنوز رهبر ایران نمیتواند بنشیند و روی تخت دراز کشیده استراحت میکند.»
منابع دست دوم فارسی زبان نیز به نوبه خود کمافیالسابق به بازپخش خبرهای تولیدی رسانههای غربی پرداختند. در این میان، برخی افراد ضمن همراهی با این موج خبری به رقم خوردن احتمال تکرار بیاعتباری اذعان دارند: «از سکوت محض دفتر رهبر جمهوری اسلامی... تنها یک هدف را میتوان استنباط کرد که میخواهند دوران نقاهت آیتالله خامنهای کاملاً تمام شود و با یک سخنرانی در محفلی عمومی مخاطبان را غافلگیر و مخالفان با تحلیلهای فراوان را ضایع کنند. (عبدی مدیا)
با علم به این واقعیت، چرا موجی گسترده به راه میافتد و همچون گذشته بر هزینههای جانبی چشم میپوشند؟ پاسخ را باید علاوه بر آیندهپژوهی جهت برنامهریزی برای رخدادهای پیش رو، در مسائلی همچون متزلزل کردن زمینههای توافق 1+5 با ایران دانست که بسیار حائز اهمیت است. اکنون که مسئولان آمریکا میبایست در مورد نتیجه مذاکرات تصمیم بگیرند علیالقاعده در صورت متأثر شدن از چنین موجی قطعاً در میزان امتیازدهیها و امتیازگیریها دچار تردید خوهند شد.
آینده نامعلومی که این بازیهای روانی ایجاد میکند تأثیر خود را هر چند در کوتاه مدت حتی به قیمت بیاعتباری منابع خواهد داشت. اما در این میان برخی فارسی زبانان خارجنشین که در کارنامه خود بهکرات درخواست اعمال مجازاتهایی فراتر از تحریمها از آمریکا علیه ملت ایران داشتهاند مقوله عجیبیاند.
اگر این واقعیت مورد پذیرش این حضرات است که هیچ تحولی در سالهای اخیر بدون پشتوانه ملت ایران قابل تحقق نبوده به همین دلیل نیز چنین ملتی را مستحق مجازات میدانند. به عبارت دیگر، وقوع انقلاب اسلامی 1357، خنثی ساختن کودتاهای مختلف، درهم کوبیدن تجاوز صدام و.... همگی با ایستادگی ملت ایران محقق شد. اگر این اصل را بپذیرند که دعوت آمریکا برای حمله نظامی به ایران بدین معناست، چرا فکر میکنند با نبود معلمان استقلال، این ملت از راهی که در پیش گرفته باز خواهد ماند؟ مگر فقدان معلم بزرگ انقلاب استقلالطلبانه، حرکت در این مسیر را کند کرد؟ خیر؛ در فاصلهای بسیار کوتاه بدون هیچگونه رقابتی معلمی دیگر توسط مرجع قانونی منتخب مردم جای وی را گرفت.
در آینده نیز همین تجربه تکرار خواهد شد؛ زیرا رهبری معنوی در ایران به عنوان یک پدیده برای سیاستپیشگان قابل فهم نیست؛ نه در مورد دوران رهبری امام قابل فهم بود و نه در این دوران. در مخیله اینان نمیگنجید که امام با آن همه محبوبیت - که بدرقه تاریخی ملت ایران از او خود بهترین و گویاترین شاهد بود - کمترین توجهی به مقوله قدرت، چه برای خود و چه وابستگان نداشته است. در مورد دومین معلم استقلال این ملت نیز این واقعیت، برایشان قابل هضم نیست. در پایان باید گفت همین عدم شناخت دشمنان از ایران امروز تا کنون موجب تداوم مسیر دشوار استقلال شده است.