دوشنبه 5 آذر 1403

یاقوت جاودانه تاریخ

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
یاقوت جاودانه تاریخ

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، حدیثه ترابیان؛ یکی از جلوه‌های رویداد بزرگ عاشورا تنوع سنی شخصیت‌های آن می‌باشد. رحلت شهادت گونه حضرت رقیه (س) اندکی پس از واقعه خونین کربلا در سال شصت و یکم هجری رخ داد و رقیه سه چهار ساله توانست با چنین عمر کوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور کرد و به جاودانگی رسید. مصائب و شدائدی را که حضرت رقیه (س) از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام متحمل می‌شود، آنچنان تلخ...

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، حدیثه ترابیان؛ یکی از جلوه‌های رویداد بزرگ عاشورا تنوع سنی شخصیت‌های آن می‌باشد. رحلت شهادت گونه حضرت رقیه (س) اندکی پس از واقعه خونین کربلا در سال شصت و یکم هجری رخ داد و رقیه سه چهار ساله توانست با چنین عمر کوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور کرد و به جاودانگی رسید.

مصائب و شدائدی را که حضرت رقیه (س) از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام متحمل می‌شود، آنچنان تلخ و دهشتناک است که وجدان هر انسان آزاده و صاحبدلی را می‌آزارد و قلب و روح را متأثر و مجروح می‌سازد.

رقیه (س) برهان بزرگی است بر حقانیت قیام امام حسین (ع) که تنها کسی می‌تواند چنین به مبارزه و مقابله با ستم برخیزد که مقصدی الهی داشته باشد، و رقیه (س) برهانی است بر مظلومیت عترت پاک پیامبر (ص) و رسواکننده سیاهکارانی که داعیه جانشینی رسول خدا (ص) را سر دادند. رقیه (س) فاتح شام و سفیر بزرگ عاشورا در این سرزمین است.

در کربلا رقیه (س) هر بار هنگام نماز، سجاده امام را می‌گشود. ظهر عاشورا به عادت همیشگی منتظر پدر بود، ولی پس از مدتی، شمر وارد خیمه شد و رقیه (سلام الله علیها) را کنار سجاده پدر دید که سراغ او را می‌گرفت، آن ملعون نیز جواب این سؤال را با سیلی محکمی که به صورت کوچک او نواخت، پاسخ گفت.

درشام خبر را به یزید رساندند که رقیه بی تاب است، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طبق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و درآغوش کشید.

بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «من ذالذی أیتمنی علی صغر سنی» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.

نازدانه اباعبدلله آن قدر با سر پدرش صحبت نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.

حدیثه ترابیان - عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا (س)

نتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفا منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.