چهارشنبه 18 مهر 1403

یک لحظه غفلت یک عمر حسرت

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
یک لحظه غفلت یک عمر حسرت

خرم‌آباد - ایرنا - یکی از آرزوهای این روزها شاید این باشد که قرنطینه هر چه زودتر تمام شود یا اینکه صبح بیدار شویم و خبری از ویروس کرونا نباشد، ویروسی که ناگهانی آمد و امیدواریم ناگهانی هم برود.

اما مگر می شود بدون رعایت فاصله گذاری اجتماعی، نزدن ماسک و همچنین اجرا نکردن دستور العمل ها از شر این ویروس رهایی یافت، نمی شود مهمانی رفت و در تجمعات شرکت کرد و کرونا هم نگرفت اینها با هم منافات دارند، ویروس کرونا با لحظه ای غفلت به سراغمان می آید پس مواظب باشیم به خصوص از افرادی که زمینه بیماری دارند مراقبت بیشتری کنیم.

طلسم شوم کرونا هنوز شکسته نشده است، ماهستیم که با رعایت پروتکل های بهداشتی، اجرای محدودیت های منع رفت و آمد و پرهیز از حضور در اجتماعات می توانیم این طلسم نحس را بشکنیم و نگذاریم بخاطر ساده انگاری، تا ابد داغدار عزیزانمان شویم.

کرونا داغ بر دل خیلی ها گذاشته است، شمار جانباختگان قطعی بیماری کووید 19 در کشور به 47 هزار و 875 نفر رسیده است، اینها فقط در حد یک عدد نیست؛ جان هایی که کرونا گرفته و در عوض مرگ را به آنان داده است.

خانواده های داغدار درد دل هایی دارند، یک لحظه غفلت باعث شده است تا یک عمر حسرت نبود عزیزانشان را بخورند، 47 هزار خانواری که مرگ عزیز را دیده اند و بدون شک برخی از آنها پشیمان هستند که چرا این ویروس را جدی نگرفتند.

یکی از شهروندان خرم آبادی که پدر خود را بخاطر ابتلا به این ویروس از دست داده است می گوید: عصر روز آفتابی بیرون خانه بودم که خواهرم تماس گرفت و خبر داد که تب پدرم به بالای 40 درجه رسیده است، به خانه رسیدم چون پدرم با 70 سال سن، ناراحتی ریه داشت، نگرانیم صدچندان شده بود متاسفانه سرفه هم می کرد، تازه فهمیدم که پدرم چند روزی بدون رعایت کردن پروتکل‌های بهداشتی از خانه خارج شده است.

با وجود اینکه ترس همه وجودم را گرفته بود فوری به نزدیک ترین بیمارستان مراجعه کردیم که گفتند باید سی تی اسکن انجام دهند، شنیده بودم هرکه سی تی اسکن انجام می‌دهد مشکوک به کرونا است، اگر پدرم کرونا بگیرد چون ریه و کلیه هایش عفونت دارند محال است زنده بماند.

در حالی که سی تی اسکن انجام می‌شد دعا می‌کردم که کرونا نباشد اما ساعتی نگذشت که پرستار بخش اورژانس مرا صدا کرد، از پرستار پرسیدم که پدرم در چه حالی است که آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت پدرت کرونا دارد و باید چند روزی میهمان ما باشد.

با چشمانی گریان راه خانه را پیش گرفتم و با خود می‌گفتم نکند این آخرین باری باشد که پدرم را دیدم، با تمام این فکر و خیال ها نفهمیدم چطور به منزل رسیدم، همسرم وقتی چشم‌های پر از اشک مرا دید فهمید که پدرم ممکن است کرونا داشته باشد.

نمی‌دانستم این موضوع را چگونه به مادرم بگویم، بالاخره مجبور شدم چند ساعت بعد به منزل پدری بروم وقتی رفتم تنها چیزی که گفتم این بود پدر مشکوک به کرونا است و باید چند روز در بیمارستان بستری باشد، به سختی جلوی گریه ام را گرفتم.

چهار روز از این ماجرا گذشت و هر روز برای پدرم آب میوه تازه می بردم اما اجازه عیادتش را نداشتم و هر روز به تلفن همراهش زنگ می زدم و حالش را می‌پرسیدم، هر روز احساس دلتنگی می‌کرد که از بیمارستان خسته است و دوست دارد به خانه برگردد.

دیگر پدرم را ندیدم و فقط صدایش را می‌شنیدم تا اینکه صبح ساعت 10 پرستار بیمارستان به من زنگ زد که پدرت کمی حالش بد و به بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شده است.

دلم طاقت نیاورد و برای عیادت پدرم به بیمارستان رفتم، مطمئن شدم که حالش خیلی خراب است و این روز به سختی برایم گذشت تا اینکه روز بعد دوباره پرستار مرا به بیمارستان فراخواند وقتی رفتم تنها جمله ای که شنیدم این بود که خدا به شما صبر بدهد.

همه پدرها خیلی برای فرزندان عزیز هستند اما پدر من به واقع مهربان بود و این مرگ برایمان بسیار سخت بود، با خودم می‌گفتم ای کاش هر لحظه با پدرم بودم و اجازه خروج از خانه را به او نمی دادم اما کار از ای کاش‌ها گذشته بود و پدر دیگر نبود.

از بیمارستان تا خانه با خودم کلنجار رفتم که چگونه این موضوع را به مادرم بگوییم چرا که او هم می ترسید بخاطر قندخون به کرونا مبتلا شود و نتواند این بیماری را شکست دهد، برادرم که شهرستان بود آمد و بدون اینکه همدیگر را بغل کنیم با هم ابراز همدردی کردیم.

خواهرانم هم نزدیکی خانه پدرم در کنار پارکی که ایستاده بودیم به ما پیوستند و از همه آنها التماس کردم که در خانه جمع نشوید چون ممکن است مادر هم به کرونا مبتلا شود حالا که پدر را از دست دادیم حداقل کاری نکنیم که مادر هم خدایی نکرده به این ویروس مبتلا شود.

سخت ترین لحظات زندگی ام را می گذراندم پدری مهربان از میان ما رفت اما ما خواهران و برادران نتوانستیم با هم عزاداری کنیم و از همه مهمتر اینکه نتوانستیم مراسم ختم خوبی برای پدر برگزار کنیم اما سخت ترین لحظه خاکسپاری پدر بدون حضور اعضای خانواده بود چون فقط من و برادرم پدر را به دل خاک سپردیم.

خواهرانم بیرون از خانه بر سر و صورت می‌زدند اما بخاطر مادرم اجازه ندادم به خانه پدرم بیایند هرکدام از ما دور از هم عزاداری کردیم و برای پدرم که غریبانه رفت و دیگر روی همچون ماهش را ندیدیم ناراحت بودیم اما چه می‌توان کرد که پدر دیگر نیست و دلتنگی‌های ما برایش ادامه دارد.

مادرم برای همیشه رفت

یکی دیگر از خانواده های داغدار ناشی از کرونا، این گونه می گوید که میهمانی خانوادگی دعوت شدیم هرچه اصرار می کنم مادر اکنون اوج شیوع و اپیدمی کرونا است شما هم قندخون داری تعارف هم که با هم نداریم به این میهمانی نرویم، اصرار ما هیچ فایده ای نداشت و شب با اصرار زیاد مادر به یک میهمانی حدود 40 نفره رفتیم.

مدت ها بود با بستگان درجه یک کنار هم میهمانی نگرفته بودیم متوجه نشدیم که چطور ساعت یک بامداد شد، به خانه برگشتیم همه حواسم به این قضیه بود که چون یکی از اقوام سرفه های بدی می کرد و ما همه نزدیکش بودیم ممکن است این علائم به ما هم منتقل شود.

حدود چهار روز از آن میهمانی گذشت به برادرم گفتم به خیر گذشت و هیچیک از بستگان کرونا نگرفته است اما وقتی این موضوع را مطرح کردم غم عجیبی در چشمان برادرم مشاهده کردم چون گفت فردی که آن شب کنارمان بود کرونا داشت و اکنون در بیمارستان بستری است.

دوباره دلهره ام برای مادر شروع شد اضطراب شدیدی همه وجودم را گرفت تا اینکه روز بعد علائمی شبیه سرماخوردگی در مادرم ظاهر شد، مادرم گفت یک نوشیدنی گرم برایم درست کن، تا سرماخوردگیم بهتر شود.

به طور معمول علائم بیماری شبها بیشتر اذیت کننده تر است و درباره مادرم همین موضوع صدق می کرد چون نیمه های شب با صدای ناله هایش از خواب بیدار شدیم سردرد شدید داشت، می گفت تمام بدنم درد می کند، به بیمارستان رفتیم وقتی پرستار مادرم را دید گفت الان تخت خالی نداریم باید چند ساعتی در اورژانس بماند تا مشخص شود چه مشکلی دارد، پس از آن به بخش می فرستیم.

چند روزی مادرم با حالی نه چندان خوب در بیمارستان بستری بود و هر روز حالش رو به وخامت می رفت، البته ناگفته نماند که ما هم همه به کرونا مبتلا شدیم اما پزشک گفت نیازی به بستری ندارید چون علائم خفیفی داشتیم، اما مادرم هر روز بدتر و بدتر می شد، تا صدای زنگ گوشی های تلفن همراه می آمد همه وجودمان را اضطراب می گرفت.

حال مادرم خوب نبود و در بخش مراقبت های ویژه بستری بود فقط پنج روز در بیمارستان بود که به ما اعلام شد سطح هوشیاری مادرم خیلی پایین است و این موضوع ما را بسیار نگران کرد و آن چیزی که نباید می شنیدیم متاسفانه شنیدیم، خبر مرگ مادرمان داغی سنگین بر دلمان گذاشت که تا وقتی زنده ایم از یادمان نمی رود.

مدام با خودم می گویم ای کاش به این میهمانی نحس نمی رفتیم، ای کاش مادر را منصرف می کردم، ای کاش به او نمی گفتیم که به این میهمانی دعوت شده ایم و هزاران ای کاش دیگر که متاسفانه هیچ تاثیری ندارد و دیگر مادر رفت و داغش برای ما باقی مانده است.

ما که داغ عزیزانمان را دیدیم اما خواهش می کنم شما دیگر اجازه ندهید بهترین دارایی های زندگی یعنی پدر، مادر و دیگر اعضای خانواده بخاطر کرونا از جمعتان بروند، تنها راه آن هم رعایت پروتکل های بهداشتی، شرکت نکردن در میهمانی ها و دورهمی ها و پرهیز از تجمعات است.

اینها درد دل مشترک افرادی است که پدر، مادر، برادر، خواهر و یا دایی، خاله، عمو، عمه، فرزند و یا یکی دیگر از اعضای خانواده یا دوست و همکارشان را از دست داده اند، داغ دیده اند و می دانند کرونا شوخی نیست و ممکن است همه را به گونه ای درگیر کند پس همه باید پروتکل های بهداشتی را رعایت کنیم و به دستورالعمل ها و محدودیت ها احترام بگذاریم.

اینکه هر روز می شنویم 400 قلب از تپش می افتد بس نیست؟ اینکه هر روز می شنویم 12 هزار نفر به این بیماری مبتلا شده و حال تعداد زیادی از آنها وخیم است و با مرگ دست و پنجه نرم می کنند کافی نیست؟ باید به خودمان بیاییم و مساله را جدی بگیریم، اکنون سرعت انتشار این ویروس بیشتر شده و هر لحظه ممکن است داغی بر دل آنهایی بگذارد که این بیماری را جدی نمی گیرند.

حال که روزانه قلب حدود 400 نفر از هموطنان از تپش می‌افتد کاری نکنیم که مانند این خانواده‌ها که تا سال های سال داغدار عزیزانشان هستند ما هم زندگی را با ای کاش سپری کنیم.

اکنون که اکثر استان های کشور در وضعیت قرمز قرار دارند چرا باید کاری کنیم که این ویروس، خانواده ما را درگیر کند و هر روز عزیزی را از دست بدهیم تا بدانیم کرونا خطرناک و سایه تاریکی بر زندگی همه انداخته است.

ایرج حریرچی معاون کل وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از پیش بینی 2 برابرشدن مرگ ناشی از کرونا طی 2 هفته آینده خبر داده بود که با اعمال محدودیت های جدید بازار و اصناف، منع رفت و آمد از ساعت 21 تا چهار صبح و جلوگیری از مسافرت‌های شهر به شهر، این طلسم مرگ 400 نفر شکسته شد و اکنون آمارها به زیر 400 نفر رسیده است.

حریرچی گفته بود: اگر همه با هم شیوه نامه‌های بهداشتی را رعایت نکنیم، زمستان هم مثل پاییز که تعداد کشته های روزانه از رنگ فوق قرمز به سیاهی گرایید، سیاه خواهد بود.

سیدموسی خادمی استاندار لرستان نیز می گوید: چون وضعیت استان از نظر کرونا نامطلوب و روند شیوع ویروس رو به افزایش بود دستورات جدی تری در خصوص ممنوعیت برگزاری مراسم عروسی و ختم صادر شد و دادستان عمومی و انقلاب خرم‌آباد هم دستور دستگیری و جریمه خاطیان را صادر کرد.

از ابتدای شیوع کرونا تا ششم آذر ابتلای قطعی 55 هزار و 306 شهروند لرستانی به ویروس کرونا و مرگ یکهزار و 124 آنان تایید شده بود.

در حال حاضر وضعیت شیوع کرونا در بروجرد، خرم آباد و سلسله قرمز، چگنی زرد و مابقی شهرستان‌های 11 گانه لرستان نارنجی است.

*س_برچسب‌ها_س* *س_پرونده خبری_س*