3 پرده از زندگی نادر طالبزاده؛ «جرأت برای حقیقت»، «فرنگ» و «رسانه»
گاهی اوقات میشود بازی باخته را هم با کامبک برد؛ اگر "رسانه بلد باشید و یارکشی از طرف مقابل".
غروب جمعه به اندازه کافی غمانگیز و دلگیر است، اما انتشار خبر درگذشت نادر طالبزاده، مستندساز و فعال رسانهای قطعاً این ساعات را برای دوستداران او تلختر هم میکند؛ حالا و پس از ساعاتی از انتشار گسترده این خبر، حاج نادر دیگر پیش ما نیست و فضای مجازی از پیامهای تسلیت افراد مختلف، اعم از مسئول، هنرمند و حتی مردم عادی برای فوت این چهره رسانهای پرشده است؛ برخی از این استوریها و پستها در عین بیحوصلگی که شاید از روی ناراحتی است، با عکس و متن های تکراری ساخته شده، اما برخی دیگر حاوی نکات جدید و ارزشمندی است که جنبههای متفاوتی از ابعاد مختلف زندگی و فعالیت پیرمرد مویسپید و مهربان را یادآوری میکند.
نادر طالبزاده درگذشت / خاکسپاری خالق برنامه "راز" در جوار شهید آوینی حاتمیکیا: طالبزاده نادرترین فردی بود که در سینما میشناختم«تو به ما جرأت طوفان دادی»!
در این بین، واکنش یکی از مستندسازان بیشتر توجهم را به خود جلب میکند. در متنی کوتاه اما تأملبرانگیز نوشته است: «تو بودی که به ما جرأت طوفان دادی»؛ جمله کوتاه و تکراری است اما وقتی به عمق آن، فکر و نسبتش با فردی مثل نادر طالبزاده توجه میکنید، میبینید که جملهای بس حکمیانه است! در اینجاست که بارها و بارها حمایت طالبزاده از مستندسازان جوان را به یاد میآوریم؛ مستندسازانی که در روزهای اول، با حمایت و اعتبار او کار کردند و حالا تبدیل به چهرههایی برجسته در این حوزه شدهاند.
در سالهایی نه چندان دور در دهه 1380 که مستندسازی در ایران آرام آرام در حال پوستاندازی و پیدا کردن سر و شکل جدید با آدمهای غیرتکراری بود، نادر طالبزاده نقش بهسزایی در معرفی مستندسازان جوان آن روزها داشت. چهرههایی که از دل آنان افرادی نظیر مهدی نقویان، سعید فرجی، کمیل سوهانی، صادق باطنی، محسن اسلامزاده و... بیرون آمدند تا جریان جدیدی از مستندسازی را در ایران رقم بزنند.
در سالهای اخیر نیز حاج نادر حمایتش از مستندسازان جوان را قطع نکرد. به یاد داریم که او چگونه با مستندهایی مثل «امیدیه»، «نان گزیدهها» و... که در فضای عدالتطلبی ساخته شده بودند برخورد و از آنان حمایت کرد؛ از آنتن برنامه زنده خود، دقایقی را به کارگردان جوان و کم نام و نشان آن آثار اختصاص داد و اعتبارش را برای آنان خرج کرد.
پس میتوان گفت که آن مستندساز توصیف جالبی از نادر طالبزاده داشت؛ جرأتی که نادر طالبزاده برای نمایش حقیقت به مستندسازان جوان داد، برگ جدیدی از این حرفه را در ایران رقم زد.
دوست "فرنگدیده" آوینی
نادر طالبزاده دوست نزدیک آوینی و مقلد اوست؛ خودش بارها از علاقهای که به آوینی در دوران دانشجویی داشته سخن میگوید و اذعان میکند که قبل از آشنایی با او فیلمهایش را میدیده است. فیلمهایی که به تعبیر طالبزاده «از روح و با روح حرف میزده است.»
البته طالبزاده در ادامه همکار آوینی شده و زیر نظر او پروژههایی مثل «خنجر و شقایق» و «ساعت 25» را در دل مجموعه مستند روایت فتح تولید میکند. مجموعه هایی که کم پرسر و صدا نبودند و به دلیل حرفهای جدیدی که میزدند بعضاً اسیر ناملایمتیها هم شدند.
از اینها که بگذریم باید اشاره داشت که طالبزاده دوست و شاگرد نزدیک آوینی بوده و شاید مشق فیلمسازی و کار رسانهای را از او یاد گرفته است، اما بهتر است اینگونه توصیف کرد که طالبزاده شاگرد به روزشده آوینی است. هم فرنگ را با همه رنگ و لعابش در روزهای جوانی دیده، هم ارتباط خوبی با فیلمسازان و اندیشمندان غربی دارد و هم اینکه سینمای مستند را با تعاریف جدید و به روزشدهاش بلد است. طالبزاده از 16 سالگی که قصد کرد به آمریکا برود، به مدت 10 سال و تا 26 سالگی در آمریکا زندگی کرد که ماحصل آن مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی سینما از دانشگاه کلمبیا بود.
او به واسطه تحصیل در آمریکا، زبان انگلیسی را به خوبی بلد بود و همین موضوع تبدیل به نقطه اتکایی برای او در برنامهسازی و کار رسانهایاش شد. گفتوگوهای او با چهرههای تاثیرگذار غربی، زمین بازی بزرگی را برای او به وجود آورد؛ زمینی که او برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی از آن استفاده کرد.
رسانه؛ تخصص طالبزاده
با همه این اوصاف، چیزی که نادر طالبزاده را متفاوت با بقیه میکند، شناخت دقیقی است که از رسانه دارد؛ احتمالا بتوان لقب یکی از رسانهشناسترین افراد در تاریخ تلویزیون ایران را به او داد. کسی که کارش را به خوبی بلد است و میداند که برای مات کردن دستگاه 24 ساعته پمپاژ خبری غربی چگونه باید در صدا و سیمای جمهوری اسلامی رفتار کرد؟ شاید بد نباشد که برخی از مدیران خبری در تلویزیون، سرکلاسش میرفتند تا یاد بگیرند که چگونه میتوان یک بخش خبری را با ظرافت بست!
کنفرانس بینالمللی افق نو او در سالهای نه چندان دور در دهه 1390 را به یاد بیاورید که چگونه از زبان خود آمریکاییها، آنان را کیش و مات میکرد و اوج گسست داخلی آنان را به رخشان میکشید. کنفرانسی که پای چهرههای مهم آمریکایی را به ایران، عراق و دیگر کشورهای منطقه باز کرد و به خوبی نشان داد که کار رسانهای با نشستن در دفتر و پشت میز و لپتاب نسبتی ندارد.
حتی در روزهایی که ماجرای «نمیتوانم نفس بکشم» جرج فلوید در آمریکا با سانسور گسترده رسانههای خبری آمریکایی روبهرو بود، لایوهای زنده او با افرادی در قلب واشنگتن، فلوریدا و نیویورک روایتگر اتفاقات جنجالی در آمریکا بود.
طالبزاده دقیقاً همان کسی بود که به اهالی رسانه یاد داد گاهی اوقات «بهترین دفاع در حمله است.» کسی که آموزش داد اگر جایی قدرت سختافزاری ضعیفتری نسبت به طرف غربی دارید، حتماً چشم اسفندیاری وجود دارد که شما آن را ندیدهاید و فقط کافیست کمی بیشتر جستوجو کنید؛ حتماً در دل دشمن هم کسانی هستند که مخالف با نظرات او فکر میکنند و آنها بهترین منبع برای افشای حقیقتاند؛ پس اگر حتی 3 بر صفر هم عقب بودید، یارگیری از جبهه مقابل، میتواند کامبکی برای پیروزی باشد!
به عبارت دیگر، طالبزاده خیلی زود فهمیده بود که در قرن بیستم، میدان مبارزه کمی متفاوتتر از دهههای قبل است و میدان رسانه خط مقدم جبهه است. البته شاید هم از استادش، سیدمرتضی آوینی یاد گرفته بود. اویی که در همان دهه 1360 و 1370 با مستند روایت فتح دلبری میکرد.
از فضای غرب و آمریکا که دور شویم، مثالی دیگر از هوشمندی طالبزاده در رسانه را به یاد میآوریم؛ فکر میکنم سال 1393 بود که پرونده مهاجرین افغانستانی بهتازگی و برای اولین بار در یک رسانه جوان که خبرگزاری تسنیم بود، باز شده بود. صحبت جدی از مهاجرین افغانستانی در آن روزها که تلویزیون با طعم شوخی و طنز در سریالهایش با افغانستانیها برای خودش مخاطب جمع میکرد، چیزی شبیه به صحبت از غیرممکنها یا به عبارت بهتر، بازی با خط قرمزها بود! اما این بار نادر طالبزاده و برنامه «راز» او پای دغدغهمندان این حوزه را برای اولین بار به رسانه ملی باز کرد؛ نشستی تقریباً 90 دقیقهای درباره مشکلات و معضلات مهاجرین افغانستانی که سرمنشأ اتفاقاتی بزرگ در ماههای بعدش شد.
سفر او به بوسنی در روزهای تلخ جنگ در منطقه بالکان، برنامه تلویزیونی «راز»، «عصر» و... طالبزاده را هم اضافه کنید تا چهره ماندگار او در عرصه مستندسازی، سینما و رسانه تکمیلتر شود.
کارنامه
در روزگاری که روزنامهها و مجلات حرف اول خبررسانی در کشور را میزدند و خیلی خبری از خبرگزاریهای برخط نبود، طالبزاده مستندهایی ساخت که شاید اگر این روزها ساخته شود حداقل چند جایزه را دریافت بکند. کافیست لپتاپ خود را باز کنید و نام مستند «آمریکا، شمارش معکوس» را سرچ کنید؛ احتمالاً یکی دو لینک خبری از سال 1386 پیدا خواهید کرد که درباره مستند قابل تحسین او مصاحبه کار کردهاند.
طالبزاده در یکی از همین مصاحبهها اثر خود چنین تعریف میکند: «"آمریکا، شمارش معکوس" وضع فعلی کشور آمریکا، تزلزل سیاستهای این کشور، نظر خود مردم، منتقدان و کارشناسان درباره سیاستهای آمریکا و نسبت آن با ایران را به تصویر میکشد. نزدیک به 10 ایالت را پوشش دادم و با 100 تن مصاحبه کردم که ماحصل آنها 700 دقیقه مستند است.»
"گری سیک" مشاور امنیتی ریگان و کارتر یکی از مشهورترین چهرههایی بود که در برابر دوربین طالبزاده آمده و مصاحبه کرده بود؛ فرض کنید چهرهای در این سطح امنیتی در برابر دوربین یک مستندساز ایرانی نشسته و سیاستهای رؤسای جمهور آمریکا را زیر سؤال برده باشد؟ خیلی عجیب است! طالبزاده برای ساخت مستند "آمریکا، شمارش معکوس" سفری نزدیک به 5 ماهه به آمریکا داشت و با بیش از 100 نفر مصاحبه کرد؛ البته ادامه روند مستندسازی او درباره ذات و ماهیت آمریکا نشان داد که ایالات متحده نیز مانند شوروی رو به سوی زوال و فروپاشی میرود.
«ما آنجا بودیم» دیگر مستند نادر طالبزاده در رابطه با آمریکاست که با محوریت حادثه یازده سپتامبر، به گفتوگو با مردم، تحلیلگران و شاهدان عینی این حادثه میپردازد و به دنبال واکاوی نقش مسلمانان و صهیونیستها در این واقعه است. طالبزاده مستند «ساعت 25» را نیز ساخته است؛ این مجموعه مستند اپیزودیک، در 10 قسمت به موضوعاتی از قبیل بیکاری، افزایش سرسامآور بیخانمانها، تعطیلی کارخانهها و نقش کلیسا و نفوذ وهابیت در ایالات متحده میپردازد.
بخش درخشان کارنامه طالبزاده در عرصه سینما و مستند به همکاریهای او با شهید مرتضی آوینی مربوط است که پروژه سینمایی «مسیح» با متنی از آوینی و «خنجر و شقایق» با موضوع مسلمانان بوسنیایی و وضعیت آنها در دوران جنگ از مهمترین آنهاست. «خنجر و شقایق» اگرچه در آن زمان با بیمهریهای زیادی روبهرو شد اما در زمره کارهایی است که هنوز هم برای شناخت جنگ در بوسنی، اثری درخور شناخته میشود.
طالبزاده مستند «والعصر» را هم در سال 1362 ساخته که یکی از متفاوتترین و شاخصترین مستندهای تاریخ ایران به شمار میرود. این مستند پرمخاطره به عملیات خیبر، پروژه عظیم مهندسی جنگ در این عملیات و احداث جاده اضطراری سیزده کیلومتری سیدالشهداء توسط گروه از جان گذشته رزمندگان معروف به «سنگرسازان بیسنگر» میپردازد.
او در عرصه داستانی هم فعالیتهایی داشته که از مهمترین آنها میتوان به مجموعه تلویزیونی «بشارت منجی» با روایت داستان زندگی حضرت عیسی (ع) از دریچه انجیل برنابا، در سیزده قسمت تولید و در سال 1389 از شبکه یک سیما پخش شده است.
نادر طالبزاده یا به قول دوستان نزدیکش، حاج نادر، دیگر در بین ما نیست. قطعاً حسرت میخوریم که او را نداریم و چه بسا بیشتر حسرت میخوریم که در طول سالهای زندگی اش مراسمی درخور نگرفتیم تا از او و زحماتش برای انقلاب اسلامی تقدیر کنیم، اما با این حال به نظر میرسد مروری دقیقتر بر کارنامه او و آن چیزی که بر جای گذاشت میتواند سرمشقی برای فعالیت رسانهای ما در آینده باشد. حاج نادر آموزش داد که گفتوگوی دقیق در مکان و زمان درست با فردی درست میتواند نتایج شگفتآوری را رقم بزند.
بدون شک حاج نادر چهره ماندگار ایران در عرصه مستندسازی، سینما و رسانه است. شاید نه به اندازه استاد و همکارش، آوینی اما حتماً به عنوان یکی از برترینها!