6 اشکال اساسی روشنفکران دینی که آنان را به انحراف میکشاند
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، محسن کدیور و عبدالکریم سروش به عنوان دو نماینده برجسته روشنفکری دینی میشناسیم که اختلافشان نه قصه امروز و دیروز بلکه سابقهای دارد که باید در دهه 70 جستوجویش کرد. خلق کتاب «پلورالیزم دینی»، محصول همین اختلافات بود. نزاع فکری این دو، در چند روز گذشته بار دیگر هم نَقل محافل اندیشهای شد؛ به طوری که بار دیگر صحبت از شکست پروژه روشنفکری دینی به میان آمد.
در جدیدترین موضعگیریهای این دو که درباره هم مطرح کردهاند، محسن کدیور طی ارائه مطالبی میگوید که سروش با انکار بنیادین بودن وحی، نبوت، قرآن و... به عنوان ستونهای فکری اسلام، راه را به جایی میبرد که اساساً باید گفت اسلام بنیاد و شالودهای ندارد. کدیور بیان کرده که سروش، قرآن را حتی کلامالله نمیداند، بلکه آن رؤیای پیامبر میداند که عمل نوشتارش هم منتسب به حضرت رسول نیست. در مقابل هم سروش و طرفدارانش، این نوع برخورد محسن کدیور را «تکفیر» خواندند و این انتسابات را موجه و صحیح ندانستند. آنچه از این نزاع برمیآید این است که روشنفکری دینی به بنبست و سرگشتگی رسیده که در ابتداییترین مسائل معرفتشناسی عاجز و ناتوان است.
برای فهم نواقص روشنفکری دینی در حال حاضر، با سهیل احمدی پژوهشگر حوزه اندیشه صحبتی داشتیم که در ادامه حاصل کار را میخوانید.
کدام روشنفکری؟ بازرگان یا مطهری؟
احمدی در ابتدا گفت: روشنفکر دینی در معنای عام خود، مشمول طیف بزرگی از اندیشمندان خواهد شد. به عقیده من افرادی چون شهید مطهری و شهید بهشتی هم روشنفکر دینی هستند، منتها روشنفکری دینی مصطلحی که دغدغه پیوند و آشتی دادن «دین» و «مدرنیته» را دارد از مهندس مهدی بازرگان به بعد ایجاد شد و شکل گرفت. او اولین شخصی بود که سعی کرد، ارتباطی بین دین و عالم جدید را برقرار کند. تحصیلکرده فرنگ بود و تلاش داشت تا با تلفیق آموزههای قرآن و احادیث با دستاوردهای بشری، عدم تعارض این را نشان دهد و ثابت کند.
اندیشه علی شریعتی «آبرومندانهترین» مدل در روشنفکری دینی بود
وی افزود: این روند ادامه پیدا کرد تا به علی شریعتی رسید و او کسی بود که این رویکرد را به اوج خود رساند. این را هم باید بگوییم، تِز و اندیشه علی شریعتی «آبرومندانهترین» مدل در مورد روشنفکری دینی بوده است. روشنفکری دینی سیر خود را ادامه داد و به عبدالکریم سروش رسید و این برهه آغاز افول سیر روشنفکری دینی در ایران است.
سلبریتیهایی که نام روشنفکر گرفتند
احمدی ادامه داد: امروزه روشنفکری دینی شامل یکسری سلبریتیهای اندیشهای شده که به هیچوجه با نمونههای اولیه مطابقت ندارند. اولین قشر روشنفکری، اشخاصی اهل مطالعه و کتابخوانی بودند که انصافاً سواد خوبی هم داشتند، اما امروزه عدهای به روشنفکر دینی شناخته میشوند که سعیشان این است با هوچیگری و شارلاتانبازی، مطلوب خویش را به اثبات برسانند. جالب اینجاست که نه روشنفکران، اینان را قبول دارد نه گروههای روبهرو روشنفکری.
6 اشکال و نقص اساسی روشنفکری دینی
این پژوهشگر حوزه اندیشه گفت: روشنفکری دینی در حال حاضر به یکسری بنبستها رسیده است که نتیجه آن انحطاط فکری این قشر بوده است. غرب در سیر تجدیدنظرطلبانه خود با کنار گذاشتن دین، تقریباً تکلیف خود را روشن کرد و مدرنیسم را اصل و محور اساسی فکر خود قرار داد. اما روشنفکران دینی چنین نیستند و در یک سردرگمی به سر میبرند. یکی از مهمترین اشکالات وارده به روشنفکری، عدم توجه آنان به مسائل «درون دینی» است. برعکس شریعتی و بازرگان که توجهات و دقتهای کمی به موضوعات درون دینی داشتند، نسل جدید روشنفکری دینی، از این مؤلفه چشمپوشی میکند. نتیجه این میشود که روشنفکران دینی، کمکم از بستر دیانت فاصله میگیرند و اصل و اساس اسلام را به نقد می کشند.
وی افزود: ایراد بعدی نسبت به روشنفکران دینی این است که آنان جایگاه و محدوده عقل و وحی را مشخص نکردهاند. در نظرگاه آنان، همچنان در مورد ماهیت وحی، حجیت آن، تقدم و یا عدم تقدمش در تعارضات، محدوده اِعمال آن و... مشخص نیست. شما در رویکردهای سنتگرا یا غیر روشنفکری میبینید که تقریباً تکلیف خود را با عقل و وحی روشن کردند. فارغ از اینکه این تبیین موجه و صحیح است یا خیر، اما در بین روشنفکران این موضوع همچنان مبهم و گنگ است.
روشنفکران جدید به قرآن با دید غربی و با معیار مدرنیسم نگاه میکنند
این پژوهشگر حوزه اندیشه بیان کرد: ایراد سوم کنار گذاشتن قرآن در بین این طیف است. در نسلهای قبلی روشنفکری، قرآن جایگاه بالایی داشت و همواره منبع و مأخذ مهمی در تعیین عقاید و باورها بود؛ اما هرچه جلوتر میآییم این اهمیت قرآن نزد روشنفکران کمرنگ میشود، به طوری که نه تنها دیگر منبع مهم معرفت نیست، بلکه با دید غربی و با معیار مدرنیسم به قرآن نگاه میکنند.
احمدی تصریح کرد: چهارمین مشکل نسل روشنفکران کنونی بیتوجهی آنان نسبت به تاریخ است. اینجا مقصود ما تاریخ اسلامی است نه تاریخ غرب. یکی از نقطه قوتهای شریعتی، توجهش نسبت به تاریخ اسلام بود و از این جهت توانسته بود نسبت به دین و تاریخ ارتباط خوبی برقرار کند؛ اما نسل جدید روشنفکران از تاریخ اسلام به نوعی فراری هستند؛ شاید علت این باشد که رو آوردن به تاریخ اسلامی، نقض برخی انگارههایی باشد که با تأثیرپذیری از غرب بدان معتقد شدند.
روشنفکران جدید، منتقدین دین هستند
وی گفت: دیگر مشکل اساسی این قشر این است که آنان در عمل و در حقیقت روشنفکر دینی نیستند، بلکه منتقدین دین هستند. روشنفکر دینی باید یک اصل برای دین قائل باشد و سعی کند زوائد و بدعتهای وارده را از دین بزداید، اما با دقت در آثار و رهاوردهای روشنفکران شاهد آن هستیم که این جماعت مثل سروش نه تنها چنین روندی را طی نمیکنند بلکه یکسره چوب انتقاد را سمت اسلام میگیرند و آنچنان ادامه میدهند که زیرآب وحی و قرآن هم زده میشود. جالب امر اینجاست که این رویکرد انتقادی (فارغ از موجه بودنش یا نبودنش) تنها متوجه اسلام است و هیچگاه به سمت غرب، نوک پیکان انتقادات آنان نمیچرخد.
وی در انتها اشاره کرد: ششمین نقد بر روشنفکران دینی «سوگیری» در تفکر و اندیشه است. گره خوردن بیش از حد آنان با مسائل سیاسی و تقابلات در این عرصه، موجب شده است تا در عمل تفکر هم دچار سوگیری و غرضورزیهای بسیار شوند، به طوری که سخنان آنان تنها مورد قبول یک عده خاص است و بس. در صورتیکه امثال علی شریعتی، توانسته بودند نظریاتی را ارائه دهند که برای سایر مسلمانان نیز قابل توجه بود، مثلاً آثار او نه فقط در ایران بلکه در جهان عرب بالاخص مصر، لبنان، سوریه و... هم طرفدار داشت؛ چرا که با دوری از غرضورزی، سعی کرده بود، بیندیشد و عمل فکر خود را عرضه کند.
انتهای پیام /