ارابههای مرگ و بختهای واژگون!
چندی پیش واژگونی اتوبوس خبرنگاران، سفیر مرگ شد و قدرت رسانه فهماند که چگونه سهلانگاری می تواند رنگ سیاه بپاشد و سوگواری به بار بیاورد، اما خانواده های داغدار فاجعه هشتم بهمن 98 از آن روز نتوانسته اند، پای سفره حق بنشیند و اقدام صریح قضا را ببینند. تا روزی که خطاکار آزاد باشد؛ واژگونی و زوال، تیتر اخبار است.
هشتم بهمن 98 برای مسافران بازمانده و خانواده آنهایی که آخرین سفرشان را با یک اتوبوس قرمز در مسیر تهران به شیراز تجربه کردند، مفهوم دردآوری دارد؛ بوی مرگ و زخم می دهد. ساعت 4 و 40 دقیقه صبح بود، آن اتوبوس در میانه راه، همزمان با بسته شدن پلکهای راننده، روی پهلوی چپ خوابید و به سوی نابودی لغزید. 10 مسافر، هرگز طلوع خورشید را ندیدند. برخی از آنها هم که ماندند، تاوان اعتیاد راننده را با جراحات عمیق دادند؛ یکی از آنها در قیامت سانحه، دستش را گم کرد. آرزو می کنم هیچ وقت فیلم های این تصادف مرگ بار را نبینید. اجسادی که در پوشش سیاه، قطار شده اند، همان دختران و پسرانی که خانواده آرزوی لباس سپید عروس و رخت داماد برایشان داشت، رویایی که هیچ یک آن را ندیدند. نخبگان جوانی که قرار بود دنیا را از آنچه تحویل گرفته اند، زیباتر تحویل بدهند و دیگر نیستند.
به گزارش ایسنا، «سونیا امیدوار» 30 ساله و فوق لیسانس مدیریت بازرگانی از نخبگان دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه یزد بود که برای برگزاری مراسم نامزدی از تهران به آباده می آمد، اما هیچ وقت به خانه بخت نرفت. برادرش پوریا تاکید دارد که نتیجه آزمایشات راننده بیانگر استفاده وی از روانگردان شیشه بوده است.
امیدوار با یادآوری اینکه همراه راننده پایپ و مقداری شیشه یافتند، اما در این خصوص اطلاع رسانی و اقدام نشد. اضافه می کند: 15 روز بعد از حادثه، اتوبوس توسط مالک از پارکینگ بهارستان خارج و بازسازی شد.
امیدوار که اعتقاد دارد این حادثه در سکوت خبری ماند و به صورت جدی مورد رسیدگی قرار نگرفته است، می افزاید: سامانه سپهتن (شرکت رهنگار هوشمند ایرانیان) که مورد تایید پلیس راه است، معمولا در چنین حوادثی شرکت مسافربری را نیز مقصر می داند.
وی از شرایط به کارگیری راننده توسط مالک اتوبوس نیز انتقاد کرده و می گوید: راننده به اعتیاد طولانی اعتراف کرده، اما بدون هیچگونه نظارتی استخدام و کارت سلامت وی صادر شده است.
امیدوار برای رفع خلاء های قانونی به منظور جلوگیری از چنین حوادث خطرساز و هولناکی، گفت و گوی حضوری با مسئولان قانونگذار را خواهان است. البته وی در اسفند 98 با نماینده وقت آباده در مجلس شورای اسلامی گفت و گو کرده، اما موضوع پیگیری نشده است.
از نامزدی «غزال افتخاری» نیز فقط 3 ماه می گذشت و قرار بود 2 ماه بعد، پس از نوروز 99 عروس شود. حالا برای خانواده او هیچ تقویمی، نوروز ندارد. غزال در 24 سالگی آخرین غروب عمرش را دید و به انتهای راه رسید. پدر او با اشاره به اینکه دخترش دانش آموخته رشته مهندسی متالوژی از دانشگاه کرمان بود، می گوید: از آنجا که به هنر علاقه فراوانی داشت در مقطع ارشد با رتبه 23 در دانشگاه هنر پذیرفته شد.
او که خواستار مجازات عاملان حادثه است، می افزاید: قصدم انتقامجویی نیست، زیرا غزال دیگر زنده نخواهد شد، اما می توان از سانحه ای مشابه جلوگیری کرد.
«نیوشا مرزبند» که سال آخر رشته پزشکی را به پایان می رساند، بعد از سقوط هواپیمای اوکراینی اشک می ریزد و برای کوچ آسمانی آنها سوگواری می کند. افسوس که چندی بعد خودش نیز از روی زمین به سوی نیستی، سقوط می کند. خواهرش ماندانا، زمانبر شدن رسیدگی به پرونده قضایی را غیرقابل توجیه می داند و می گوید: خواهرم سال ها تلاش کرد تا خدمتگزار مفیدی برای جامعه باشد، اما توسط راننده ای معتاد به قتل رسید. او که خواستار محاکمه هر چه سریع تر عاملان حادثه است، تردید ندارد که نیوشا یکی از متخصصان زبده ایران می شد، اما نماند.
رضا، پدر داغدیده «فاطمه دهقانیان» نیز از دیدن تمام دختران جوان، درد می کشد و می داند که دستان فاطمه هیچگاه بر گردنش حلقه نخواهد شد. دختر 24 ساله او دانشجوی ارشد دانشگاه مالک اشتر در رشته کنترل پروژه و جزو 6 نفر برتر دانشگاه بود. رضا هم از سکوت خبری ماجرا و بی توجهی مسئولان اصفهان متعجب است.
«سیما رفیعی» فارغ التحصیل رشته فلسفه غرب از دانشگاه علامه طباطبایی که در تهران مشغول به کار شده بود، همراه دوستش «فاطمه حاج محمدی» دانش آموخته رشته مترجمی زبان فرانسه و شاغل در اداره دادگستری به قصد دیدار با خانواده به سمت شیراز حرکت می کنند، اما زمان در ساعت 4 و 40 دقیقه صبح متوقف می شود و دیدار به قیامت می ماند. سمیه، خواهر سیما با اشاره به اینکه سخت گیری های لازم می توانست از این حادثه تاسف بار جلوگیری کند، می گوید: تا زمانی که نگاه مسئولان مربوطه سهوی و آسان گیر باشد، شاهد چنین حوادثی خواهیم بود. او معتقد است: گزارشات نشان دهنده رویدادی مجرمانه است و تقاضا داریم هر چه سریع تر با عاملان حادثه برخورد شود.
مرثیه و اشک، امان نمی دهد تا مادر «معظمه راستی» حروف را کنار هم بنشاند. او از هجرت ابدی فرزندی می گوید که به عنوان بانوی کارآفرین شناخته و در تهران از او قدردانی شد. جوان 23 ساله ای که مدیر آموزشگاه فنی و حرفه ای بود و در اشتغالزایی برای بانوان سرپرست خانوار شهرستان لامرد نقش قابل ملاحظه ای داشت. معظمه، حامی 3 دختر بی سرپرست نیز بود که حالا از همیشه تنهاترند.
زین العابدین، پدر «مهدی حافظی» همه روزهایی که پسر 23 ساله اش زندگی کرده را شمرده است. مهدی شاعر و نویسنده بود و حالا در بین ما نیست تا پایان قصه را جور دیگری بنویسد. این پدر داغدار نیز به اعترافات راننده در خصوص اعتیاد به مواد مخدر اشاره می کند و تاخیر در رسیدگی قضایی را بیش از این روا نمی داند.
بانویی که نان آور خانه بود و دختران 12 و 21 ساله منتظر می ماندند تا مادر زحمتکش در چهارچوب در پدیدار شود و رفاه بیشتر را هدیه کند. حالا دختران، فقط در خواب می توانند مادرشان، «معصومه پورمهدی آبادی» را ببینند. برادرش محمد علی، جدا از دلایل واضح که عنوان شد، دست بردن در کروکی صحنه تصادف را نکته ای پوشیده می داند.
«فرهاد فلک زاده» از مصدومان حادثه، این پرسش را مطرح می کند که چرا بعد از احراز اعتیاد راننده در پزشکی قانونی و کشف مواد مخدر شیشه و پایپ در صحنه تصادف، ستوان یکم... ترسیم کننده کروکی و سرگرد... کارشناس دوم در علت نامه تصادف از قید این موارد خودداری کرده اند و کروکی با لاک غلط گیر مخدوش شده است؟
این کارشناس ارشد رشته مهندسی مکانیک در خصوص مصدومیت هولناک خود می گوید: شکستگی کمر، گردن، قفسه سینه، دست راست و دنده ها، همچنین پاره شدن ریه کمترین آسیب این فاجعه بود؛ دست چپ از کتف قطع شده است.
دست فرهاد در صحنه تصادف مفقود شد و برای این جوان 30 ساله، پیوند دست میسر نبود. او که بورسیه تحصیل رایگان در اسپانیا را از دست داده است، اضافه می کند: طبق اعترافات راننده، روز حادثه تریاک مصرف کرده و در نامه پزشکی قانونی مصرف کدئین مرفین و متآمفتامین (شیشه) به صورت آشکار تشخیص داده شده است، اما حتی گواهینامه اش ضبط نشد.
وی دریافت گواهینامه پایه یکم و کارت سلامت راننده را تاسف بار توصیف می کند و ادامه می دهد: این اتوبوس که در 8 بهمن 98 سانحه ای غم انگیز را رقم زد، دو سال قبل تر؛ یعنی 8 بهمن 96 نیز در همین اصفهان فاجعه ای دیگر به بار آورده و 7 کشته داده است.
فلک زاده از برخورد سرهنگ... رئیس وقت پلیس راهور اصفهان نیز انتقاد می کند و می افزاید: وی در مصاحبه تلویزیونی موضوع کمربند ایمنی و حرف های شاگرد راننده را مطرح کرد و اصلا از اعتیاد راننده حرفی نزد.
وی ادامه می دهد: موضوع مصرف تریاک در روز قبل از حادثه توسط راننده و تصادف به علت ترکیدگی لاستیک که کمک راننده نیز به آن اشاره کرده است برخلاف واقعیت بوده تا مسیر قانونی پرونده را منحرف کنند.
فلک زاده با اشاره به این که در نامه پزشکی قانونی، فریب مسئول نمونه گیری توسط راننده محرز و مصرف متآمفتامین اثبات شده است، می گوید: طبق بررسی کارشناس پلیس راهور در پارکینگ، لاستیک جلوی اتوبوس در سال 2019 تولید شده و بهانه راننده مبنی بر فرسودگی لاستیک و دخالت عوامل خارجی نیز کذب بوده است.
«مینا استواری» در لحظه حادثه بیدار بوده و زجر همسفران را دیده است. او که 27 سال دارد و دانشجوی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی است، این روزها با شرایط جسمی و روحی دردناکی دست و پنجه نرم می کند. استواری که به گفته متخصصان، مچ پایش تا قطع شدن فاصله ای نداشت، می گوید: شریان ها، رگ ها، عصب ها و تاندون قطع شده اند و حالا با پای کوتاه به سختی راه می روم.
وی که در ناحیه پا به عمل پیوند پوست نیز نیاز داشته است، اضافه می کند: در مدت 24 روز 7 عمل جراحی در بیمارستان اصفهان داشته ام و عمل هشتم نیز در شیراز انجام شده است.
استواری به هزینه های سرسام آور اعمال جراحی، 250 جلسه فیزیوتراپی و تعویض روزانه پانسمان زخم اشاره می کند و می افزاید: جدا از وارد شدن آسیب سخت به گردن، کمر، چشم و شکستگی بالای ابرو، دیگر نمی توانم به صورت صحیح و عادی زندگی کنم.
«خدیجه قانع» که از شیشه جلوی اتوبوس به بیرون پرتاب شده است در خصوص خواب آلودگی راننده، می گوید: متوجه خواب آلودگی او شدم و برای این که بیدار بماند و جان مسافران حفظ شود، روی صندلی کمک راننده نشستم تا با حرف زدن از اتفاق جلوگیری کنم.
وی ادامه می دهد: راننده عنوان کرد که به دلیل وضعیت یخبندان جاده، مسیر طولانی بوده و در 3 شب اخیر به مقدار کافی نخوابیده، همچنین گفت که روز قبل درگیری خانوادگی داشته و استراحت نکرده است. قانع به او می گوید که آب به دست و صورت بزند و راندن اتوبوس را به کمک راننده بسپارد، اما بی توجهی می کند و تمام.
«امین رضا بهارفلامرزی» کارشناس ارشد جزا و جرم شناسی که وکالت شماری از متوفیات و مصدومان را بر عهده گرفته، با اشاره به اینکه پرونده تصادف در شعبه 17 دادیاری دادسرای مجتمع قضایی بهارستان اصفهان تشکیل شده است، می گوید: تعدادی از مجروحان این پرونده، دوران طول درمان پزشکی را سپری می کنند و پزشکی قانونی تا دستیابی به نتیجه نهایی از وضعیت درمانی آنها، اظهار نظر نمی کند که امری قانونی است.
این وکیل پایه یک دادگستری، ادامه می دهد: طی چندین جلسه از دادیار شعبه خواهش کرده ام که در خصوص متوفیات تصمیم گیری و مجازات راننده خاطی اعلام شود تا درد اولیای دم، مقدار مختصری التیام یابد، اما با وجود این که طبق گزارش های صحنه حادثه و پزشکی آثار مصرف روانگردان شیشه در خون راننده محرز بوده با وثیقه 300 میلیون تومانی آزاد شده است.
فلامرزی با یادآوری اینکه دادیار می توانست در موعد صدور تصمیم، قرار را صادر و به دادگاه کیفری 2 اصفهان ارسال کند، می افزاید: در این صورت مجازات مقرره قانونی برای راننده و سایر مسئولان مقصر مرتبط با حادثه تعیین می شد.
این وکیل پایه یک دادگستری با بیان اینکه نظریه پزشکی قانونی ارتباطی با موضوع متوفیات ندارد، اضافه می کند: اولیای دم از این که پرونده بلاتکلیف مانده و مورد رسیدگی قرار نگرفته است، بسیار رنج می کشند.
اما احسان خلیفه، برادر مجید، یکی از مسافران آن ارابه مرگ که هنوز هم شرایط گفت و گو در مورد آن حادثه شوم را ندارد، یادداشتی نوشته و درخواست کرد که به جای گفت و گویش، به گزارش اضافه شود.
او در یادداشتی با عنوان "آخرین صبح سیاه و تاریک زندگی برادر کوچکم مجید" نوشته است؛
برادر نازنینم
اگر می دانستم بلیط اتوبوسی را تهیه کرده ای که به دلیل بی کفایتی و بی تعهدی مسئولان تعاونی همسفر و شخص مالک اتوبوس به دست راننده ای معتاد و خواب آلود با به همراه داشتن مواد مخدر شیشه سپرده شده، اگر می دانستم به همین سادگی این فرد سابقه دار در تخلفات مکرر رانندگی ارابه مرگ را در ساعت 4 صبح از مسیر منحرف و واژگون کرده و چند ده متر روی بدن مسافران از شیشه بیرون آمده روی زمین می کشاند و در سرمای زمهریر زمستانی و با وجود برف در حاشیه جاده، چند ساعت تا رسیدن جرثقیل بر روی بدن جوانان نخبه و هنرمند و یا دانشجوی نمونه کشوری می ماند، اگر می دانستم تو هم از اتوبوس پرت شده ای اما بدون اینکه متوجه ضربه سنگین و مهلک در ناحیه سر و صورت باشی در حال کمک به نامزدت ساناز که بیهوش شده بود و دیگر عزیزان مجروح بودی و در نهایت با اصرار پرسنل اورژانس به بیمارستان منتقل شدی، اگر می دانستم در آن لحظه ای که من در حال بیدار شدن بودم تو در بیمارستان شلوغ و آشفته ای که پر از مجروحین این حادثه بود به خواب همیشگی رفتی، آن هم بدون حضور من که سر خاک پدر قول مراقبت از تو را داده بودم و اگر می دانستم.... هیچ گاه روز قبل از سفر به خاطر ترس از فاجعه هواپیمای اوکراینی، توصیه نمی کردم با اتوبوس سفر کنی تا بتوانیم بدون نگرانی، جشن ازدواجتان را در شیراز برگزار کنیم.
مجید برادرم
آرزو داشتم آن شب سپید هیچ گاه به صبح سیاه نمی رسید و هیچ گاه چشمم به بدن پرپر شده برادر هنرمندم با سابقه 15 سال کارگردانی و فیلم برداری و شناخته شده در سینما و رسانه نمی افتاد. برادرم؛ سنگینی داغ این مصیبت، نیمه جان و عقل و هوش از خانواده قربانیان ربود. رمقی نماند تا به درستی پیگیر خون پایمال شده شما باشیم. تا این تاریخ هیچ جلسه دادگاهی برای رسیدگی به این پرونده با ابعاد وسیع جرم و جنایت تشکیل نشده و رد آن در میان خیل عظیم دیگر سوانح جاده ای به سادگی گم شده است."
به گزارش ایسنا، با وجود حوادثی که عامل آن ارابهها و هدایت کنندگان ارابههای مرگ طی سالیان متمادی در کشور رقم زدهاند، ضرورت توجه جدی به رفع نواقص قانونی برای نظارت دقیق و تاثیرگذار برای ارتقاء شاخصهای کیفی و بهبود شرایط ایمنی سفرهای زمینی با وسایل نقلیه عمومی، به عنوان یک مطالبه مطرح است.
مردم انتظار دارند که شاهد اقداماتی باشند که نقطه پایانی بر رخدادهایی که سرنوشتها را با تلخی و پریشانی مدام گره زده و زندگی بسیاری را به بن بستهای تاریک و مبهم میکشاند. رخدادهایی که منجر به گزارشهایی شده است که اشک و تلخی و جست و جوی عدالت با تک تک کلمات آن پیوندی ناگسستنی دارد...
انتهای پیام