شنبه 3 آذر 1403

از ترویج رقص تا باز شدن پای شوخی‌های رکیک در رسانه ملی

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
از ترویج رقص تا باز شدن پای شوخی‌های رکیک در رسانه ملی

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو: در نوروز سال 99 فصل ششم سریال پرمخاطب پایتخت به نمایش در آمد. گرچه سازندگان این مجموعه تولید قسمت‌های انتهایی را به شکست ویروس کرونا کووید 19 منوط کرده‌اند، اما پخش این مجموعه متوقف شده و فرصت خوبی است برای بررسی کیفیت قسمت‌های 15 گانه آن. حفظ گویش‌های محلی ایران، تبلیغ فرهنگ و شرایط محیطی شهر‌های شمالی کشور، نمایش محیط بسیار زیبای طبیعت و معماری سنتی...

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو: در نوروز سال 99 فصل ششم سریال پرمخاطب پایتخت به نمایش در آمد. گرچه سازندگان این مجموعه تولید قسمت‌های انتهایی را به شکست ویروس کرونا کووید 19 منوط کرده‌اند، اما پخش این مجموعه متوقف شده و فرصت خوبی است برای بررسی کیفیت قسمت‌های 15 گانه آن. حفظ گویش‌های محلی ایران، تبلیغ فرهنگ و شرایط محیطی شهر‌های شمالی کشور، نمایش محیط بسیار زیبای طبیعت و معماری سنتی ایران، درگیر ظواهر نشدن نماینده مجلس، بیان شفاف زندگی خودمانی و... از نقاط مثبت این مجموعه است. عدد نزدیک به 80 درصد بیننده این سریال، آن را بسیار بااهمیت کرده است. توفیق قسمت‌های پنج‌گانه پیشین در ارتباط برقرار کردن با اقشار گوناگون مردم و ترویج برخی ارزش‌های فرهنگی، قدرت تأثیرگذاری این سریال را به‌شدت افزایش داده است. طبق آمارها، یقینا این سریال یکی از موفق‌ترین سریال‌های معاصر ایران در جذب مخاطب است و حال آنکه چند روزی از پخش سریال گذشته است و همچنین سیروس مقدم کارگردان سریال در نقد و بررسی مجموعه در شبکه یک حضور پیدا کرده بود، بهترین فرصت است که به دو از هیجانات کاذب ه نقد و بررسی این مجموعه بپردازیم. اما هدف نگارنده در این یادداشت، بررسی حرفه‌ای مجموعه پایتخت نیست، آنچه باعث شد این مطلب نوشته شود دایره گسترده تأثیر این سریال در سطح جامعه و متأسفانه نشربرخی بی‌اخلاقی ها توسط فصل ششم این سریال است. این نوشتار نمی‌خواهد به مواردی که در این سریال نسبت به برخی معضلات اجتماعی به هجو پرداخته است خرده بگیرد (مواردی، چون بوتاکس کردن هما برای ظاهر شدن در تلویزیون یا گذاشتن عکس‌های آنچنانی توسط دختران نقی، سارا و نیکا، در اینستاگرام)، همچنین این نوشتار نمی‌خواهد به رفتار‌های زننده‌ای در این سریال اشاره کند که در همین سریال بطور صحیحی تقبیح می‌شوند، بلکه دقیقا مواردی را مدنظر دارد که این سریال در حال ایجاد و ترویج آن است، و آن‌ها را تطهیر می‌کند یا آن‌ها را غیرقابل اصلاح جلوه می‌دهد. ما نمی‌خواهیم سازندگان این مجموعه موفق (اعم از نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده) را ناامید کنیم بلکه می‌خواهیم ادامه آن به نحو بهتری صورت بگیرد. نیاز است سازندگان این سریال به نحو صحیحی در قسمت‌های باقیمانده از این فصل که مشخص نیست کی ساخته می‌شود اصلاحات مورد نیاز را اعمال کنند. گرچه رهبر انقلاب نسبت به چند فصل قبل از این سریال خصوصا در مورد گویش بومی و غیر فرنگی دیالوگ‌های سریال اظهار رضایت کردند و در عیادت آقای مقدم از رهبر انقلاب با تعبیر «خیلی خوب» از این مجموعه یاد شد، اما پایتخت 6 در بسیاری موارد، برخلاف تعریف رهبری رفتار کرد و دقیقا اعتراض نویسنده این یادداشت، رفتار‌های فرنگی، غیربومی و غیراخلاقی موجود در این فصل از سریال است. دیالوگ‌های ناپسند، بی‌توجهی به ارزش‌های اسلامی و اجتماعی، همچون کم‌رنگ شدن حیا و احترام کوچک‌تر به بزرگ‌تر، عدم رعایت حدود محرم و نامحرم، تساهل در روابط دختر و پسر، شوخی‌های رکیک و وقیح، دیالوگ‌ها و تکه کلام‌های جنسی، شوخی با شعائر دینی، ترویج بی‌حد رقص، ترویج پنهان‌کاری و دروغ، استفاده خصوصی از اموال دولتی، تحقیر نسل سابق، کم‌ارزش کردن داشته‌های فرهنگی و اجتماعی بومی و...، از جمله کلیات ناپسند در این سریال است. مصادیقی که در ادامه برای این موارد ذکر می‌شود دیالوگ‌های یک فیلم قبل از انقلاب نیست بلکه دیالوگ‌های سریال پایتخت 6 است که به قول کارگردانش، آینه تمام‌قد جامعه ماست. ترویج بی‌حد رقص 1. از حدود 67 صحنه مستقل در تیتراژ ابتدایی سریال، حدود 11 صحنه به رقص می‌پردازد که در نوع خود بی‌نظیر است. در صحنه‌های بسیار متعدد، بازیگران مجموعه تا می‌خواهند شاد شوند، می‌رقصند. درحالی‌که صریح و بی‌پرده می‌گوییم که طبق نظر رهبر انقلاب در پاسخ استفتاء حتی در مورد رقص محلی «رقص مرد بنابر احتیاط واجب حرام است». یکی از اشتباهات برداشت نویسندگان پایتخت، اشتباه در فهم آن‌ها از معنای نشاط و شادی است، گویا رقص و پایکوبی را تنها عامل شادی و نشاط می‌دانند. 2. ساده بگوییم، مجالس لهو و لعب شاخ و دم ندارد همین صحنه‌هایی است که شامل آوازخوانی بهنام بانی در قسمت دوم این مجموعه است. شوخی‌های رکیک و وقیح شوخی‌های مبتذل و شرم‌آوری در این سریال رخ داد که نویسنده از بازگویی آن شرم دارد گرچه نمونه‌های سینمایی آن در چند سال اخیر بر روی پرده سینما مشاهده می‌شود. مثلا شوخی زشت (بخوانید کمر به پایین) ارسطو با رحمت حین توضیح در مورد یک کاسه کله‌پاچه در قسمت اول، انگارنه‌انگار پای تلویزیون خانواده نشسته است. عدم رعایت حدود محرم و نامحرم 1. با اینکه آقای حیاتی گوینده اخبار به هما توصیه می‌کند که از خوردن غذا‌های چرب و شیرین پرهیز کند تا چهره‌اش لاغر و فوتوژنیک شود! فهیمه به هما می‌گوید «ابروهات رو تتو کن تا جلوه قشنگی در اخبار داشته باشی!». 2. رحمت می‌گوید دست فهیمه را بگیرم برم تو خونه انشا الله بلولیم تا بچه به دنیا بیاد! 3. حرکت نقی برای در آغوش گرفتن هما در قسمت آخر خجالت‌آور است. 4. لگدزدن فهیمه به بهتاش در قسمت اول؛ تصویر برهنه کمر ارسطو در حمام با تصویر پروانه بر آن؛ یا اینکه ارسطو می‌گوید «دخترخاله فول آپشنه!»؛ وجود این مطالب چه لزومی دارد؟ تحقیر نسل سابق، کم‌ارزش کردن داشته‌های فرهنگی و اجتماعی بومی 1. ارسطو می‌گوید در مدت حدود یک سال که در زندان بوده یک عضو خانواده پایتخت، که به قول کارگردان محترم سریال نماینده مردم ایران هستند، برای عیادتش نرفتند و وقتی او از زندان بازگشت، در خانه را به رویش باز نکردند؛ حتی پولی که از او قرض کرده‌اند را هم نمی‌دهند و در نهایت دسته‌جمعی به او دروغ میگویند؛ تا نهایتا او مجبور می‌شود به قاچاق مواد مخدر بپردازد. این افراد واقعا طبق نظر آقای سیروس مقدم نماینده کوچکی از کل جامعه ایران هستند؟ 2. در دیالوگ تقی، برادر نقی، که از هما می‌خواهد همسرش جمیله را به صداوسیما ببرد، القا می‌شود که بلد بودن گلدوزی، منجوقدوزی و گلبافی برای یک زن ایرانی هیچ ارزشی در مقابل مدرک تحصیلی ندارد، زیرا نمی‌توان با آن‌ها گوینده تلویزیون شد! این دقیقا ترویج تفکر عدم خودباوری است که زن ایرانی را نسبت به هنر‌های اصیل ایران بدبین می‌کند و او را برای دیده شدن، به سمت رشته‌های غیربومی سوق می‌دهد. گویا زن ایرانی باید از هنر‌های ایرانی فرار کند و به فکر مدرک دانشگاهی باشد تا دیده شود. تکرار می‌شود که این موارد هیچ‌گونه عامل خنثی‌سازی در این سریال ندارد، که مثلا گفته شود قصد نویسنده سریال بد جلوه دادن این مطالب باشد. شوخی با شعائر دینی برخی از شعائر دینی هم که بطور نادر در سریال رخ می‌دهد از تیغ تیز تمسخر در امان نیست، مثلا در سکانس رهایی ارسطو از زندان که ارسطو دست به آسمان می‌گیرد و سپس حالت سجده می‌گیرد، نگهبان زندان به او می‌گوید «زمین را نبوس کثیفه همین الآن ماشین تخلیه چاه رفت بیرون!» یا در صحنه‌ای که نقی در حال نمازخواندن است و اعضای خانواده‌اش خوابند، بلند خواندن حمد و سوره نماز صبح را که کاری واجب است، حمل بر ریاکاری او می‌کنند. این‌ها مواردی از امور ناپسند در این فصل بود که بیان شد. با این وجود، بازیگران سریال مثل احمد مهران فر (ارسطو)، بهرام افشاری (بهتاش)، سیدزاده (مالکی) هم‌صدا با هم در فضای مجازی فریاد امان از سانسور سر می‌دهند. برای بیننده سؤال پیش می‌آید که اگر هم حرف بازیگران درست است و این همه سانسور رخ داده، اگر سریال بدون سانسور پخش می‌شد چه دسته گلی به آب داده می‌شد؟ طبق شنیده‌ها، سانسور‌های انجام‌شده بیشتر جنبه سیاسی داشته که باعث حساسیت بیشتر و بی‌اعتمادی به سازمان محترم صداوسیما می‌شود. اما سازمان مذکور در حذف صحنه‌های ضد اخلاقی مماشات می‌کند. این رفتار بازیگران محترم و دوست‌داشتنی این مجموعه باعث ایجاد جو و شانتاژ برعلیه صداوسیما است و اینکه اذهان عمومی وارد این فضا می‌شوند که سانسور بیش‌ازحد انجام شده، پس دیگر نباید حذفی صورت گیرد و الا افراط می‌شود. «مهدی فرجی» مدیر اسبق شبکه یک که سریال در زمان او پا گرفته و در حال حاضر نیز مشاور پروژه است دراین‌باره می‌گوید: «سریال پایتخت کاملا آن چیزی است که سازندگان ساخته‌اند و همان هم پخش می‌شود و اتفاق عجیب و غریبی نمی‌افتد. ولی خوب سازندگان حساسند ولو به یک کلمه یا جمله خودشان. ممکن است بیننده تصور کند که حالا چه سانسوری اتفاق افتاده است. درحالی‌که نگاه می‌کنیم می‌بینیم که یک جمله یا یک کلمه است که حذف و یا صداگذاری شده است.» سیروس مقدم در مصاحبه جدید خود در مورد پایتخت می‌گوید: «پایتخت آینه تمام قد جامعه ماست، خانواده پایتخت نماینده کوچکی از کل جامعه است.» معنی این حرف این است که جامعه ما یک جامعه پر از تلاطم، ناسزا، انحراف و فساد است. چند کار خوب هم دارد مثلا اهدا عضو می‌کند البته با کمی منت و...، سؤال ما از آقای مقدم این است، چرا در این آینه تمام قد، هیچ خبری از جوانان مؤمن حزب اللهی نیست؟ حججی‌ها کجای این آینه هستند؟ احمدی روشن‌ها کجا هستند؟ سردار سلیمانی‌ها؟ پیشرفت‌های علم و فناوری؟ جمعیت جوان با استعداد؟ ولی به راحتی شخصیت شبه‌لمپنی مثل بهتاش، نشانه نسل جدید معرفی می‌شود. شخصیتی که تنها کار خوبش این است که حین عصبانیتش (چه به‌حق چه ناحق)، نام خدا را بر زبان جاری می‌کند، اما سرتاپایش بی‌احترامی به بزرگ‌تر، بی‌ادبی، عصبانیت و بی‌حیایی است. نقی در دیالوگی بسیار استراتژیک و کلیدی در قسمت آخر به بهبود، که از سیلی زدن به بهتاش و به هم زدن زندگی فهیمه خسته شده، می‌گوید «خدا بگویم بهتاش را چه کار کند، بهبود جان، شما که 5 سال نبودی، منی که تمام زندگیم شبانه روز کنار زن و بچم بودم این دو تا بچم (سارا و نیکا) را درک نمی‌کنم، فاصله نسل‌ها زیاد شده حرف همدیگر را نمی‌فهمیم، این‌ها طبیعیه». معنایش این است که اولا سارا، نیکا و بهتاش نمایش دهنده نسل جدیدند و ثانیا القاء اینکه نسل جدید از نسل قبل جدا شده و گونه دیگری است و این گونه‌ی جدید خط فکری‌اش به سبک زندگی غربی گرایش دارد و نسل قدیم، حتی اگر تمام تلاشش را هم بکند، نمی‌تواند با آنان ارتباط برقرار کند و حرف همدیگر را نخواهند فهمید. نتیجه‌اش این می‌شود که پدر و مادر ایرانی خودش را در نظارت و تربیت نسل جدید خسته نکند نسل جدید راهش را انتخاب کرده و دیگر هیچ کاری نمی‌توان کرد! راهی هم که انتخاب کرده همانی است که سارا، نیکا، رحمان و رحیم و جناب بهتاش انتخاب کرده‌اند. بطور صریح باید بگوییم که این مطلب نه فقط در این سریال بلکه حرکت خزنده‌ای است که سالهاست در سیما و سینمای ما به افکار ملت ما تزریق می‌شود، حرکت و گذار از سنت‌های ایران به جاهلیت مدرن (بخوانید تمدن غربی). اینکه جوان ایرانی! نسل‌های گذشته تو یک سری افکار پوسیده دارند و تو باید نو شوی و سبک زندگی مذهبی و ملی جامعه خودت را رها کنی؛ جایگزین و به قول خودشان آلترناتیو آن، اما سبک زندگی غربی است نه چیز دیگر! شواهد فراوانی برای اثبات آن وجود دارد. در این بخش نگارنده لازم می‌داند بحث را کمی گسترش دهد. فیلم‌هایی، چون اعتراض مسعود کیمیایی، سریال‌هایی، چون پدر سالار و حتی متأسفانه انیمیشن‌هایی مثل شهر موش‌های 2 مرضیه برومند سالهاست که کار را شروع کرده‌اند. نماد‌های نسل گذشته، در این نگاره‌ها یا مرده‌اند و باید برایشان فاتحه خواند مثل نقش آشپزباشی در شهر موش‌های 2، یا خشک‌مغز و قاتلند مثل نقش امیرعلی در اعتراض یا پرخاش گرند مثل نقش اسدالله خان در پدرسالار؛ و راه حل گریز از نسل قبل، پناه بردن به زندگی غربی است؛ گرچه نقد این مجموعه‌ها مجالی جدا می‌طلبد، اما آنچه به نظر می‌رسد این است که چشم‌انداز نهایی این مجموعه‌ها همان جمله معروف تقی‌زاده است. در این میان، اما سریال پایتخت 6 هم به همان میدان گرایش پیدا کرده، با این تفاوت که محیط و معماری آن سنتی است، اما طرز فکر و روش زندگی خصوصا نسل جدیدش از نوع غیربومی است. نسل قدیمش یا مرده مثل باباپنجعلی یا اگر هم زنده شود مثل بهبود، یک بیمار عصبی است که با آمدنش زندگی اطرافیان را به هم میزند، یا دنبال قدرت است مثل نقی یا از بیکاری قاچاقچی شده یا دنبال آرایش و خودنمایی در تلویزیون است. در انتهای برخی قسمت‌های سریال، روابط عمومی سازمان صداوسیما اقدام به پخش برخی تماس‌های تلفنی مردم عزیز می‌کرد که در اکثر قریب به اتفاق موارد اظهار رضایت از این مجموعه می‌شد. لازم است صریح با خواننده در میان بگذاریم که معیار حق یا باطل بودن یک رویداد شرع و منطق است نه اظهار رضایت یا تنفر افراد. اینکه افرادی با روابط عمومی صداوسیما تماس بگیرند و اظهار رضایت از این سریال بکنند به این معنی نیست که سریال از نظر اخلاقی، خوب ساخته شده است. این دیگر چه معیاری است؟! در جمع‌بندی مطالب مذکور می‌توان گفت، سریال پایتخت در فصل ششم با وجود امتیازات فراوانی که دارد، از نظر فرهنگی نمره قابل قبولی نمی‌گیرد و به گونه‌ای برخلاف انتظار ظاهر شده است. سازمان محترم صداوسیما نیز در ملاک‌گذاری و ارزش‌یابی مجموعه برنامه‌های خود می‌بایست شاخصه‌های دینی و عقلانی را مدنظر قرار دهد. جذب حداکثری، دلیل نمی‌شود که صداوسیما آرمان‌ها و معیار‌های ارزشی را به‌راحتی نقض کند. اینکه رسانه می‌بایست تمام ذوق‌ها حتی ذوق‌های انحرافی را برآورده کند یا اینکه تمام رویداد‌های خرد و کلان جامعه را نشان دهد از کدام منطق استخراج شده است؟ مطابق سنت ائمه معصومین علیهم‌السلام، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند، بلکه برای رسیدن به هدفی مطلوب، لازم است وسیله نیز مطلوب باشد. امید است که این مطالب هم تذکری به مسئولین زحمت‌کش صداوسیما باشد و هم باعث شود کارگردانان و نویسندگان محبوب و متعهد وطنی در کار‌های آتی دقت بیشتری داشته و در قسمت‌های آتی این مجموعه به فکر اصلاح ناگواری‌های این مجموعه باشند.