از خودآموزی در خانه تا همراهی با "تاج اصفهانی"
به گزارش خبرگزاری اقتصادایران، استاد ذبیح الله مقوم کارگردان، سناریست و نوازنده چیره دست ویولن آخرین ضربآهنگ هستی را در 69 سالگی نواخت و به رغم عشق به هنر و تمام دلبستگی هایش، خامشی را به نواختن و رفتن را به ماندن ترجیح داد. پرهیز از نام آوری و قیل و قال شهرت و بر سر زبان افتادن، باوجود داشتن قابلیت، می تواند سوژه مناسب و جالب توجه ای برای پژوهشگران باشد و در مورد علت و یا علت های آن تحقیق کرده و در جهت کشف، شناسایی و شناساندن آنان بکوشند.
شادروان مقوم به عنوان نمونه یکی از آنان است که ضمن فروتنی، تواضع و بی ادعایی، نوای ویولنش هر شنونده ای اعم از موسیقیدان و یا نا آشنا به این هنر را شیفته و مجذوب خود می کرد اما هرگز برای رسیدن به شهرت تلاش نکرد و ترجیح داد در گمنامی بر سر برد که اگر غیر از این بود، قطعا نامش در کنار مشاهیر و مفاخر این مرز و بوم جای می گرفت. زنده یاد استاد مقوم در سوم اردیبهشت سال 1306 خورشیدی در شهرستان بابل زاده شد.
در خرد سالی مادر و پدرش را از دست داد و با تنها خواهرش تحت سرپرستی دایی بزرگ قرار گرفت. علاقه او در کودکی نسبت به کارهای هنری و فنی شکوفا شد و در این راه نبوغ و استعداد شگرفی از خود نشان داد به طوری که با لوازم اولیه، یک دستگاه آپارات فیلم ساخت. پس از مدتی به نواختن ویولن علاقه مند شد و نزد شاروان "لطف الله مجد" به صورت سینه به سینه به فراگیری این ساز پرداخت.
از آنجایی که نگرش مردم در آن زمان نسبت به موسیقی بسیار بد بود و برای اهالی این هنر ارزشی قائل نبوده و آنان را مطرب خطاب می کردند، او به ناچار جعبه ویولنش را داخل یک چمدان گذاشته و دور از چشم اغیار به خانه استاد می رفت و قطعاتی را که مجد با تار می نواخت، با ویولن تکرار می کرد. پس از چندی به دلیل مشکلات مذکور دیگر نتوانست از محضر استاد بهره مند شود لذا سعی کرد اشکالاتش را با گوش دادن به صفحات موسیقی بر طرف کند.
این هنرمند فقید که در نواختن سولوی ویولن تحت تاثیر "ابوالحسن صبا" و "حسین یاحقی" بود، چندی نگذشت که تبحر خاصی در این زمینه یافت و به صورت سینه به سینه به تعلیم هنرجو پرداخت. از طرفی به خاطرعلاقه شدید به ورزش باستانی در زورخانه شهر خود نام نویسی کرد و در کنار نواختن ساز به صورت حرفه ای به این ورزش پرداخت و به توفیقات قابل توجه ای دست یافت.
نوازندگان ویولن عموما برای حفظ نرمی و انعطاف انگشتان از ورزش های سنگین از قبیل کشتی، بوکس، بسکتبال و حتی والیبال پرهیز کرده و هنرجویان را از این رشته ها بر حذر می دارند. اما عجب اینکه مقوم به رغم ورزش مستمر با میل، کباده و غیره، به زیبایی و نرمی خاصی این ساز را می نواخت. از سویی به دلیل مشکلات زندگی پس از دریافت سیکل اول (سوم دبیرستان) از ادامه تحصیل علم باز ماند و در کارخانه چیت سازی شهرستان بهشهر استخدام شد و همچنان فعالیت های ورزشی، موسیقایی و تئاتر را ادامه داد.
او نمایشنامه های متعددی اعم از تاریخی، اجتماعی، درام و کمدی می نوشت و کارگردانی، انتخاب بازیگران و حتی چهره پردازی آنان را خود انجام می داد و آثارش را به مناسبت های گوناگون به روی صحنه می برد که عموما با استقبال گرم شهروندان روبرو می شد.
"بهزاد مقوم" فرزند او در این باره می گوید: من، خواهر و برادرانم در خانه سازمانی که متعلق به کارخانه چیت سازی بود به دنیا آمده و همانجا در کنار پدر و مادر زندگی می کردیم. فرزند استاد مقوم می افزاید: پدرم هر روز صبح بیش از نیم ساعت با دو میل بسیار بزرگ ورزش کرده، سپس در داخل حوض شنا می کرد و بعد از صرف صبحانه به سر کار می رفت. عصرها را با تعمیر اتومبیل، نوشتن نمایشنامه و انجام کارهای معوقه سپری می کرد.
مقوم ادامه می دهد: پدرم کمد مخصوصی داشت که در یک قسمت از آن نمایشنامه هایش داخل پوشه ها و در قسمت دیگر لباس های مخصوص بازیگران و وسایل چهره پردازی وجود داشت. شب ها پس از فراغت از کار روزانه، کنار حوض می نشست و با زیبایی هر چه تمام تر ویولن می نواخت و اگر کسی او را نمی شناخت، باور نمی کرد که این همان پهلوانی است که صبح میل های به آن سنگینی را به راحتی دور سرش می چرخاند.
وی می افزاید: پدر معمولا در پایان، ترانه ای را که در همان آواز بود می نواخت و گاهی هم زمزمه می کرد. به یاد دارم که پس از نواختن ابوعطا ترانه "در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این منزل ویرانه ندارد" از ساخته های استاد حسین یاحقی، پس از دستگاه همایون ترانه "درکنار آشنایان" ساخته زنده یاد حبیب الله بدیعی، پس از سه گاه و چهارگاه به ترتیب ترانه های "قسمت من"و "می گذرم" اثر استاد علی تجویدی را به عنوان حسن ختام می نواخت.
او اضافه کرد: من هم که بیش از سایر فرزندان به موسیقی علاقه مند بوده و به فراگیری آن اصرار می ورزیدم، در زمان نواختن چهارمضراب و یا قطعات ضربی با تنبک کوچکم او را همراهی می کردم.
مقوم در باره رفتار و مناسبات اجتماعی استاد می افزاید: بسیار مهربان، کم حرف و در عین حال شوخ طبع بود، به آرامی سخن می گفت، همواره بدی دیگران را با نیکی و احسان پاسخ می داد و با اعتقاد بر اینکه جامعه از هنرمندان و ورزشکاران بیشترین انتظار را داشته و توقع کوچکترین بداخلاقیشان را ندارد، می افزود آنان باید سنبل مهربانی، افتادگی، گذشت و مردمداری باشند.
فعالیت موسیقایی وی نیز با چند تن از هنرمندان که اغلب از دوستان و همکارانش بودند ادامه داشت. زنده یاد مقوم یک گروه موسیقی به سر پرستی خود تشکیل داد که در این تشکل هنری "ولی الله عمرانی" سنتور، "اسماعیل عمرانی" فلوت، "رستگار ملک پور" تمبک، "علی اشکان" ویولن، "غلام روشنی" تار و "قدرت الله قبادی" مالکاس می نواختند. "احمد مستوفی" و پس از آن "نصرت الله ذوقی" خوانندگی این گروه را به عهده داشتند.
روانشاد مقوم بجز تصانیف و ترانه های وزین موسیقی ایرانی قطعاتی را که خود ساخته بود نیز با گروه تمرین و اجرا می کرد. در اوج جوانی با خواننده صاحب نام زنده یاد "قاسم قراب" (فاریا) که به مازندران سفر کرده بود، برخورد. فارایا پس از شنیدن ویولن مقوم اصرار کرد که او را برای نوازندگی در رادیو به تهران ببرد اما وی نپذیرفت.
نظیر این ملاقات با چند تن از مشاهیر موسیقی ملی کشور از جمله "حسین قوامی"، "ادیب خوانساری"، "منوچهر همایونپور"، "بنان"، "سعادتمند قمی"، "جواد بدیع زاده"، "عماد رام" و غیره پیش آمد اما به رغم پافشاری این هنرمندان، از شرکت در رادیو و همکاری با آنان سر باز زد. زنده یاد مقوم در سال 1360 شبی در منزل یکی از اقوام با روانشاد "جلال تاج اصفهانی" از استادان سرشناس آواز ایرانی که آن زمان هشتاد و شش سال از عمرش می گذشت از نزدیک آشنا شد.
آن شب چهار نفر در آن خانه حضور داشتند. تاج اصفهانی که از قبل شنیده بود که یکی از آنان نوازنده ویولن است، پس از ورود به مجلس و سلام و احوال پرسی با لهجه شیرین اصفهانی پرسید:«کدام یک از شما ویولنیست هستید؟» مقوم با کمال ادب مانند یک هنرجو پاسخ داد: «استاد، با اجازه شما من هستم اما...»
تاج کلام مقوم را که قصد فروتنی و تواضع داشت با خواندن یک قطعه از در آمد همایون قطع کرد و گفت:«سازت را با این صدا کوک کن تا من وضو بگیرم و نمازم را بخوانم، بعد می خوام باهات همایون بوخونم.» آنشب مقوم به همراه تاج همایون، سه گاه، افشاری و ابوعطا نواخت. تاج چندین بار او را بوسید و با حسرت گفت:«برای خودم متاسفم چون خیلی دیر با تو آشنا شدم.» مقوم که از علاقه مندان تاج اصفهانی بود و سال ها آرزوی دیدارش را داشت و از نواختن با او لذت می برد، گفت:«استاد خیلی دوست داشتم پیش از این ها حضورتان شرفیاب می شدم حتی چندین بار تصمیم گرفتم برای زیارت شما به اصفهان بیایم.» تاج پرسید:«پس چرا نیامدی؟» مقوم گفت:«استاد روم نمی شد، خجالت می کشیدم، فکر می کردم مزاحمتان می شم.» تاج سری تکان داد و با حسرت فراوان گفت:«می دونی با این کار به من ظلم کردی؟» بعد در حالی که دستش را روی شانه مقوم گذاشته بود، آهی کشید و گفت:«حالام یه وقتی تورو پیدا کردم که خودم دارم میرم.»
این جمله را چندین بار تکرار کرد و همین هم شد زیرا کمتر از یک هفته پس از بازگشت به اصفهان دارفانی را وداع گفت. درگذشت تاج اصفانی به ویژه چند روز پس از دیدارش با او ضایعه درد ناکی برایش بود و به شدت در روحیه اش تاثیر گذاشت.
روانشاد مقوم هنر به ویژه موسیقی را وسیله تقرب به خداوند می دانست و اعتقاد داشت حضور در این عرصه نعمت الهی است لذا اهالی موسیقی باید همواره شاکر خدای بزرگ بوده و دامان این هنر عرشی را به زشتی نیالایند. مقوم سال ها از بیماری قلبی رنج می برد و سرانجام در بیست و نهم اردیبهشت ماه سال 1375 در اثر سکته مغزی بدرود حیات گفت.
استاد پرویز یاحقی ضمن اظهار تاسف فراوان از درگذشت این هنرمند و با بیان اینکه نگاه پرمهر و نجیبانه استاد مقوم را هرگز فراموش نخواهم کرد، گفت:«با فوت او، جامعه، انسانی والا، شریف، محجوب، مودب و موسیقی ایرانی نوازنده متبحر و چیره دستی را از دست داد.» انتهای پیام /