از چاپ دستی عکس امام (ره) تا لو رفتن اعلامیههایی که منجر به شهادت یک رزمنده شد / "ناصر گرجیزاده" شهیدی که خونش مردم را بیدار کرد
یکی از مبارزان انقلاب 57 شهرستان بندرعباس با بیان اینکه برای پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) عکس ایشان را به صورت دستی چاپ می کردیم، از لو رفتن اعلامیههای همراه یک رزمنده سخن گفت که منجر به شهادتش شد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ علی دانشمند یکی از مبارزان انقلابی استان هرمزگان در یک گفتگوی تفصیلی با خبرنگار هرمز به بیان خاطرات دوران مبارزه با رژیم پهلوی پرداخته است. بی مقدمه به سراغ این رزمنده خوشن سخن هرمزگانی رفته ایم و با پرسش نخستین سوال، به دنبال فصل جدیدی از خاطرات یکی از چهره های شناخته شده مبارز انقلابی بندرعباس خواهیم بود. *از خودتان بگویید که آن زمان چند سال داشتید؟ با همکلاسی هایم از محیط درس مقطع دبیرستان به سوی محیط های معنوی روی آوردم که در مسجد یزدی های بندرعباس با جوانانی با اخلاق، مهربان و فضایی صمیمانه آشنا شدم. برای آشنایی با فعالیت های انقلابی و نشست های فعالان در خصوص مسائل روز آن زمان، هر دفعه در منزل یکی از این فعالان به صورت مخفی دور هم جمع می شدیم.
به همراه دوستان انقلابی از جمله شهید گرجی زاده و مرحوم فرج زاده در کتابخانه اسلامی که فراتر از یک کتابخانه بود دور هم جمع می شدیم به طوری که آن جا به میعادگاه انقلابی تبدیل شده بود. به تدریج با حاج آقا مظفری و شهید حقانی آشنا شدم و نشست پرسش و پاسخ با حضور این اساتید در درمانگاه قدیمی مهدیه بندرعباس برپا می شد که در ساعت مقرر و با رعایت نظم حضور پیدا می کردیم. *فعالیت انقلابی را چگونه مدیریت می کردید؟ این مبارز انقلابی با اشاره به پخش اعلامیه های حاوی پیام ها و سخنان امام خمینی (ره) در دوران حکومت پهلوی اظهار کرد: ما چند تیم داشتیم که یکی از تیمها با تعدادی از دوستان و همراهان اعلامیه های حضرت امام (ره) وچاپ و بعدها توسط رابطین در مکانهای مختلف پخش میکردیم، این اعلامیهها بیشتر اطلاعرسانی و پیام ها و سخنرانی ها و روشنگر های حضرت امام راحل بود که به دو صورت به دست ما می رسید. بعضی از این اعلامیهها چاپ شده بود یعنی به تعداد کافی در اختیارمان بود که در جای مورد نظر پخش می شد و توسط رابطین به همه مکان ها میرسید. بعضی از اعلامیه ها به صورت تکی بود که به شکل تلفنی گرفته بودند یک اعلامیه تک بود که باید از روی آن چاپ میشد یا به نوعی دیگر روی کاغذ پیاده میشد که بعد بتوانند به اندازه کافی چاپ و تکثیر کنند. به عنوان نمونه زمانی که حضرت امام در پاریس و نوفل لوشاتو به سر می بردند مستقیما اعلامیه به صورت تلفنی می خواندند و روز بعد در کمترین زمان چاپ و آماده پخش بود، خاطرم هست که بعضی از اوقات اگر امکانات چاپ و تکثیر نبود دوستان ما به بهانه نبود کاغذ و امکانات، کار و مسوولیت شان را رها نمی کردند بلکه سهمیه هر کس مشخص میشد و با استفاده از کاغذهای قدیمی «کاربن» با دقت و حوصله در محیطی خلوت به دور از چشم همه، به تعداد مورد نیاز دست نویس میکردند و این کار باید حتما انجام، و با شرایطی که گفتم باید توزیع میشد به عبارتی همه متعهد بودند که کار و وظیفه شان را به خوبی انجام بدهند. این دست نوشته ها به صورت شب نامه یا نوعی دیگر به دست مردم می رساندند. *چرا هرمزگان تبعیدگاه شاهنشاهی بود؟ در گذشته تعدادی از علما و اندیشمندان و مبارزین به استان هرمزگان تبعید شده بودند البته حضور این علما و مبارزین در شهر یا شهرستان و تبلیغات و سخنرانی ها به دامنه مبارزات در آن شهر یا شهرستان کمک میکرد و مردم بیشتر به صحنه آورده شدند و مبارزات و راهپیماییها هر روز بیشتر و بیشتر میشد مانند شهر بندرلنگه، جزیره هرمز، میناب و...، اما دامنه مبارزات در استان هرمزگان و شهر بندرعباس به سالهای 42 یا 43 همزمان با نهضت حضرت امام خمینی ره و وجود علما و روحانیون و مبارزین در استان برمی گردد که گویای همین مطلب است. شنیده ایم مردم بندرعباس مخالف تاج گذاری رضا شاه بودند، درست است؟
ممکن است اکثریت افراد با این موضوع آشنایی نداشته باشند، اما مشاهده میکنیم که ریشههای بیداری و مبارزات در هرمزگان، از بررسی اسناد و اظهارات مبارزان قدیمی تر می توانیم بگوییم که دامنه مبارزات مردم بندرعباس، در آن زمان که با نهضت حضرت امام (ره) همزمان بود، با مطالعه اسناد متوجه شدیم که خیلی از مردم نسبت به برنامه تاجگذاری رضا شاه اعتراض داشتند و در مراسم این مراسم شرکت نکردند، در آن زمان یک فرد مبارز به نام سید عبدالحسین موسوی لاری از نجف اشرف در یکی از شهرهای استان فارس حضور یافته و آنجا مستقر شده است که با توجه به رابطه بین دو استان فارس و هرمزگان و نزدیکی برخی شهرهای این دو استان، مردم این دیار متوجه حضور فردی مبارز و پیشرو می شوند، لذا مردم دو استان از این سید بزرگوار به عنوان یک روحانی آگاه و پیشرو در بین مردم حمایت کردند. *نقش تاثیرگذار بانوان مبارز در پیروزی انقلاب اسلامی ایران را تشریح کنید با توجه به مسئله کشف حجاب توسط رضاخان در سالهای گذشته، زنان حضور فعالانه در میدان داشتند و این نیز نشان دهنده حضور مثمر ثمر زنان در صحنه و نقش پر زنگ آنان در پیروزی انقلاب اسلامی است. اگر چه در آن زمان، سن و سالی نداشتم و نسبت به سایر دوستان کوچکتر بودم اما خاطرم هست که از سال 1350با دوستان انقلابی همراه بودم و خاطرات آن دوره را به یاد دارم که در محضر علما و بزرگان بودیم که ما را راهنمایی کردند و درس مبارزاتی به ما دادند، موضوعات مبارزات به ما آموختند و ما نیز پس از کسب آگاهی لازم و اطلاع کامل از مسایل، آماده حضور در صحنه شدیم. همچنین از توران کرمی، کلثوم دربندی، صدیقه جمالی، سکینه خواجه زاده، نصرت گرجی زاده، صولت دقت (خواهر شهید یوسف دقت)، رقیه انصاری، ایران اسلام زاده، زهرا رزم (خواهر محمد و حسن رزم) به عنوان بانون فجرآفرین شهرستان بندرعباس می توان یاد کرد. *معرفی یک شهید مبارز شهید ناصر گرجی زاده یکی از شهدای دوران انقلاب در بندرعباس، جوان انقلابی و مبارز بود که در دوران انقلاب، فعالیت داشت، علیرغم اینکه سن و سالی نداشت اما این جوان با اخلاق با اخلاص با صداقت که نام مستعارش هم «صادق» بود با ایمان و با تقوا، مقید به نماز و روزه و واجبات و اهل کار و مطالعه واهل فعالیت و تلاش بود، در کارهای مبارزاتی، شجاع و نترس بود. این شهید والامقام ضمن اینکه خودش آگاه و با بصیرت بود دیگران را نیز به روشنگری وادار میکرد و برای مردم از ظلم و ستم و جنایتهای رژیم میگفت و آنها را به مبارزه و راهپیمایی ها فرا می خواند، فعالیت فراوانی داشت و در پخش اعلامیه ها و و اطلاع رسانی ها بسیار چابک و زیرک بود.
این شهید بزرگوار در انفجار برای فساد و فحشا در آن زمان حضور داشت، همراه فعال و مسئولیت پذیر بود و سرانجام در سال 1357 در مسیری که برای انتقال اعلامیه های حضرت امام در حرکت بود در نزدیکی ساختمان صدا و سیمای بندرعباس (سازمان صدا و سیمای فعلی) در همین مکان و مسیر به شهادت رسید. شهید گرجی زاده جزو نخستین شهدای دوران انقلاب بود که شهادتش باعث بیداری و حرکت بیشتر مردم شد. وی در سن نوجوانی و جوانی پاک زندگی کرد، یاد و راهش گرامی باد. *شیرین ترین خاطره دوران مبارزه را بازگو کنید در هر زمانی که میخواستیم تعدادی از اعلامیه ها همراه با عکس حضرت امام پخش کنیم عکس کم داشتیم در آن زمان عکس حضرت امام به سختی در دسترس قرار می گرفت گاها یک عکس هم با این شرایط خاص مشکل پیدا میشد، ما نگران کمبود عکس امام راحل بودیم چون می خواستیم این اعلامیه ها همراه با این عکس ها پخش می کردیم ولی عکس کم بود، ما فکر کردیم چه کار کنیم که این عکس ها را اضافه کنیم؟! با ابتکار یکی از دوستان و با شکل خیلی محدود که ایشان به چاپ عکس مهارت داشتند کار چاپ عکس با شرایط سختی انجام شد و موفق شدیم که عکس حضرت امام چاپ کنیم این موضوع برای همه ما خیلی جای خوشحالی بود چون در خصوص تعداد عکس امام، مشکلی نداشتیم اما باز محدودیت بود اما موفق شدیم به تعداد مورد نیاز چاپ کنیم و همراه با اعلامیه در جاهای حساس شهر در بین افراد پخش می کردیم که به دست همه برسد و این برای ما یک خاطره شیرین بود. *تلخ ترین خاطره را نیز برایمان توضیح دهید در یک برهه از زمان، یکی از دوستان ما، تعدادی اعلامیهها و نوارهای صوتی حضرت امام را برای انتقال به محل مورد نظر در داخل پیراهن و لباس های خود مخفی کرده بود که توسط مامورین ساواک شناسایی و با وارد کردن ضربه به ایشان، اعلامیهها و نوارها از زیر پیراهن و از لباسش به کف خیابان ریخت و خودش هم به زمین افتاد، مأمورین ساواک اعلام کردند که «ما یک خرابکار را دستگیر کردیم» و اعلامیه ها را برداشتند و نهایتاً منجر به شهادت این عزیز شد. انتهای پیام /