اکشن با ادویه پاکستانی در قلب برلین!
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو: کودکانی رها در آفتاب میان تپههای خاکی در نمای لانگشات. هریک سرش به دستههای کتاب کنارش گرم است. باد تکههای کاغذ را به رقص درآورده است. آنها داخل صفحات کتابها را با قیچی میبرند تا به جای آن تیانتی جاسازی شود. اگر روز صفر تنها همین را داشته باشد برای تماشای آن کافیست، اما فیلم بسیار فراتر از این حرکت میکند. تا پیش از داعش دنیا با پدیده عجیب...
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو:
کودکانی رها در آفتاب میان تپههای خاکی در نمای لانگشات. هریک سرش به دستههای کتاب کنارش گرم است. باد تکههای کاغذ را به رقص درآورده است. آنها داخل صفحات کتابها را با قیچی میبرند تا به جای آن تیانتی جاسازی شود. اگر روز صفر تنها همین را داشته باشد برای تماشای آن کافیست، اما فیلم بسیار فراتر از این حرکت میکند.
تا پیش از داعش دنیا با پدیده عجیب و غریب مدرسههای تروریست پروری آشنا نبود. مدارسی به شکل سنتی که به ظاهر در آن قرآن و دین تدریس میشود، اما کودکان کم سن و سال را تبدیل به ماشین آدمکشی میکند. این مدارس سالها قبل از به وجود آمدن هیولای داعش با پایه تفکر وهابی در خاک پاکستان وجود داشته و خروجیهای آن دامن خاک ایران و امنیت مردم آن را گرفته بود. عبدالمالک ریگی تربیت یافته همان مدارس تربیت تروریست بود. دلیل اینکه هنوز هم برای سفر به بسیاری از کشورها داشتن مهر پاکستان در گذرنامه مساوی با دیپورت است را باید در همین جستجو کرد. اگر برزیل در دهههای اخیر ید طولایی در صادرات پرشمار بازیکنان ریز و درشت فوتبال به کشورهای مختلف دارد، پاکستان به عنوان مهد تروریستپروری دنیا این نقش را در زمینه ترویج خشونت ایفا میکند. نیروهای آموزش دیده صادراتی بخشی از بدنه گروههای تکفیری فعال در سوریه و عراق را تشکیل میدادند که روایت جنایتهای آنها دنیا را تکان میداد. «روز صفر» سعید ملکان لابلای آن همه التهاب، درگیری و جاسوس بازی یک روایت مهم و تاثیرگذار از همین مدارس دارد. تصاویری تکان دهنده از اینکه چطور معصومیتی کودکانه که به جنایت علیه مردم منتهی میشود.
«قتل عام به نام خدا» این دقیقا چیزی است که گروهک جندالله با همان پرچم سبز و قرمز که پشت سر عبدالمالک با بازی ساعد سهیلی میبینم با آن متولد شده و رشد کرده بود. این رشد سرطانی در پلانهای آغازین فیلم و نمایش زرادخانه عبدالمالک جوان و کاروان مرگی که او در بیابان تدارک دیده بهتآور است. این نمونه ایرانی یادآور فیلم مدمکس است. او در جایگاه یک امیر در میان افرادش سخن میگوید. به آنها وعده بهشت میدهد و راهی شهرهای بزرگ ایران میکند تا با بمبگذاری خیابانی به جنگ کفار ایرانی بروند. او به جنگجویان پابرهنهاش میگوید اگر فرد بیگناهی هم در میان قربانیان باشد شما کمک کردهاید زودتر به بهشت برود. این یکی از خطوط باریکی است که این تفکر تکفیری را از شهادت طلبی شیعی جدا میکند که جان انسانها و بیگناهان را حتی در جنگ مهم میشمارد.
روز صفر، اما از این بیشتر به عبدالمالک نزدیک نمیشود. حتی از روایت اوضاع او در لحظههای حساس پرواز پرمخاطره دبی به بیشکک صرف نظر میکند و به جای آن تعلیق بودن یا نبودن او در هواپیما را انتخاب میکند، اما پیش از آن اقتدار، بی رحمی و زیرکی او را تصویر کرده است. فیلمساز در عوض ترجیح میدهد ماجرا را با مامور اطلاعاتی ایرانی با بازی امیر جدیدی دنبال کنیم و ویژگیهای او برایمان بیشتر نمود کند؛ و البته مونولوگهای او به خصوص در سکانس پایانی قدری زیاده گویی است و حذف آنها چیزی از قدرت فیلم نمیکاهد.
روز صفر در روایت همان چیزی است که باید باشد. یک اکشن پر از صحنههای زد و خورد، انفجار و درگیری که از قلب برلین تا مرز پاکستان کشیده میشود و تندی آن درست مثل ادویههای پاکستانی است. سختی کار در چنین آثاری چند برابر است. وقتی داستان بر اساس یک رویداد واقعی است که عموم مردم پایان آن را میدانند همراه کردن تماشاگر کار بسیار سختی است. این دشواری با ریتم تند رویدادها و چند تعلیق به موقع فیلم روز صفر را جذابتر هم کرده است تا نتیجه کارگردانی سعید ملکان بعد از موفقیتهای اخیر در تهیهکنندگی جزو بهترین آثار این دوره جشنواره فیلم فجر باشد. روایت تازه و به روز از اقتدار اطلاعاتی امنیتی ایران در درون و بیرون از مرزها کشور در قاب سینما که ارزش بیشتر از یک بار دیدن را دارد.