ایرانیان مرد میدان شدند / دست کسانی که آرای باطله دادند را هم میبوسم
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی گفت: من نهتنها کسانی که رأی دادند، بلکه دست کسانی که آرای باطله دادند را هم می بوسم. مردم عجیبوغریب و مقاومی شدهایم! مردم ما واقعا مرد میدان شدهاند و دارند بزرگی هایی از خودشان نشان می دهند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ دکتر حسین کچویان، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. او با قاطعیت معتقد است انتخابات ریاستجمهوری 1400 یکی از حماسیترین انتخابات بعد از انقلاب بوده است. او میگوید هیچ انقلابی در دنیا مانند انقلاب اسلامی نتوانسته خود را از طریق انتخابات جلو برود. از نظر دکتر کچویان شرایط خارجی و بعضی جریانهای داخلی دستبهدست هم داده بودند تا پروژه تحریم انتخابات رقم بخورد، اما این اتفاق نیفتاد. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برای تحلیل جزئیات انتخابات اخیر ریاستجمهوری به گفتوگو با این استاد برجستهی دانشگاه تهران نشسته است. انتخابات اخیر ریاستجمهوری چه تفاوتی با انتخابات قبلی دارد؟ چگونه میتوان تصویر جامعه شناختی از این رویداد داشت؟
بهطور طبیعی در هر انتخاباتی باید وجوه و ابعاد مختلفی را لحاظ کرد. در کشوری مثل ایران هم وجوهی وجود دارد که بهطور معمول هیچ جای دیگری وجود ندارد. این موضوع خیلی مهمی است و باید به آن توجه کنیم. ما همچنان داریم مراحل مختلف استقرار را - از شکل گیری نظام تا ایجاد یک جامعهی مطلوب - دنبال می کنیم؛ یعنی فرایند انقلاب ادامه دارد. انتخابات را باید در این روند دید. درست است که انتخابات یک اتفاق سیاسی است، اما مانند صحنه های دیگر یک جوشش دائمی در جامعهی ایران است که گاهی آرام و گاهی راکد می شود، ولی دفعتا دوباره موج برمیدارد؛ یعنی نیرویی در درون جامعه وجود دارد که خودش را در انطباق با انقلاب می بیند، فهم می کند و به هر رخدادی از این منظر واکنش نشان می دهد؛ مثل سال های 56 و 57. یک اتفاقی می افتد و مردم واکنش نشان میدهند. مردم ایران در هر حادثه ای از جمله انتخابات همینطوری عمل میکنند!
به نظر من اصل این است. مثلا، وقتی شهید رجایی یا آیتالله خامنهای آمدند بعد از آن دقیقا مردم عکس العملشان مشخص شد. ما دائما این غلیان را می بینیم، حتی حوادثی که بعضی تفسیرهای غلط از آن کردند، مثل دوم خرداد 76 یا سوم تیر 84 یا سال 88؛ همهی اینها بخش هایی از یک اتفاق است. در نتیجه مردم در مقاطعی که شرایط خاصی برای انقلاب بهوجودآمده، واکنش نشان دادهاند. از این منظر، من انتخابات 1400 را پایان دو دهه تلاش برای براندازی با ابزارهای ممکن و محتمل و در دسترس می بینم؛ این براندازی به اشکال مختلفی هم تجربه شد. به همین دلیل است که بعضی ها گفتند تغییرات صندوق محور مرد؛ یعنی امکان ایجاد تغییر سیستم از طریق سیستم ناممکن شد. این مراحل مختلفی داشت و طرح های مختلفی اجرا شد که بخش آخرش بسیار سخت تر بود. کمی درباره این مرحلهی آخر توضیح دهید.
همزمان یک هجمهی بیرونی و درونی اتفاق افتاد. عدهای تصور کردند مسئلهی آمریکا با ما هسته ای است. به نظر من آمریکاییها مسئلهی هسته ای را سازوکاری برای مراحل بعدی براندازی نرم قرار دادند؛ همان مسائلی که تحت عنوان برجام های 2 و 3 مطرح شد و خیلی صریح هم گفتند. البته من همان اوایلی که برجام شروع شد، نوشتم و گفتم که این تصور غلطی است که بعضی تصور می کنند آمریکایی ها به این جناح یا به آن جناح اهتمام دارند. آمریکا بهطور اساسی و محوری دنبال براندازی است و هیچ امتیازی هم نمی دهد. این اتفاق افتاد و در ادامه هم فشار همهجانبه و حداکثری آمریکا و ایجاد اختلال سیستمی در سیستم از طریق مشکلات اقتصادی را شاهد بودیم. راهکاری که اگر می خواست جواب بدهد در عدم حضور اساسی مردم در انتخابات جواب می داد. آیا اینگونه تحریم در انتخابات اخیر در گذشته هم سابقه داشته است؟
بله! در گذشته هم بعضیها بحث تحریم را مطرح کردند، ولی هیچ موقع مثل این مرتبه نبود. در گذشته عدهای چیزهایی می گفتند، اما هیچوقت جریان تحریم به این شدت نبود. من بههیچوجه 49درصد مشارکت را صرفا 49درصد نمی بینم، حتی اگر کرونا و مسائل دیگر را حساب نکنیم. به نظر من سقف انتخابات ما غیر از همه پرسی جمهوری اسلامی بهسختی بالا می رود؛ چون یک کرختی سیاسی وجود دارد. معمولا بین ده تا بیست درصد این کرختی همیشگی است. حتی رأی الآن را بالای 70درصد می دانم! البته آرای باطله آرای خیلی متفاوت و شاید اعتراضی بود، ولی این آرای باطله تأیید نظام بود، همانطوری که آقا هم گفتند؛ یعنی من این سیستم را به هر صورت می خواهم. مفهومش هم این است که قضیهی تحریم انتخابات شکست خورد. این شکست، شکست فرایند 20 سال اخیر بود و دیگر راهی ندارند. تجربه های متعددی را از سال 78 به بعد تجربه کردند؛ انواع مختلفی از شورش ها مثل شورش های 96 و 98 را ببینید. در مورد اخیر داعیه های خیلی روشن و مشخصی برای دعوت مردم به اعتراض و شورش دیدیم. بعضی اصلا توجه نمی کنند که چه سال های بحرانی عجیبی را پشت سر گذاشتیم. مردم در انتخابات نظرشان را دربارهی تحولات روزمرهی سیاست می گویند؛ اینکه چه کسی را می خواهند و چه کسی را نمی خواهند و چه چیزی را می خواهند و چه چیزی را نمی خواهند. در انتخابات 1400 هیچ شرایطی برای تشویق به شرکت در انتخابات وجود نداشت که مردم پای صندوق بیایند. این انتخابات یکی از حماسی ترین انتخابات کشور بود بهدلیل شرایطی که اتفاق افتاده است. شاید کسانی که گزارهی «حماسیترین» را فهم نمیکنند، بگویند ادعای مبالغهآمیزی است.
نه! نیست؛ چراکه شرایط گذشته به ما نشان میدهد که مردم از ابتدای انقلاب در چه شرایطی رأی دادند. مثلا، بعد از ترورهای سال 60 مردم هنوز فعال و زندهاند، نیروی فوق العاده ای دارند و انرژیشان تخریبنشده و بهدلیل نقصان و نارسایی ها مشکل دار نشده است. آمریکایی ها برای مهار انقلاب ها ایدهای دارند که می گویند انقلاب را دائما باید زخمی کرد تا خون بریزد و انرژی نهایی اش تخلیه شود. انقلاب ها توفنده اند، ساختارها را می شکنند و نیروی عظیم تاریخی آزاد می کنند. هشت سال جنگ و ده سال دههی اول انقلاب را در این فضا ببینید؛ قطعنامهی 598 ضربه ی شدیدی برای خونگرفتن از انقلاب بود، ولی همچنان این نیرو وجود داشت. بعضیها میگفتند آن نیروی توفنده بعد از پذیرش قطعنامه به پایان و به حالت انتظار رسیده است؛ اما وقتی حضرت امام رحمهاللهعلیه حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی را مطرح کردند، موجی عظیمی در کشور و جهان بهراه افتاد؛ یعنی این نیرو همچنان وجود داشت. دقیقا همین نیرو در سال 76 با وجود مشکلات در دوران آقای هاشمی دوباره ظاهر می شود و نیروی انقلاب وارد عمل شد، هرچند عدهای از آن تفسیر غلط کردند. در انتخابات 76 نیروی انقلاب بود که دوباره ظاهر شد، چراکه احساس می کرد مسیر غلطی در زمان آقای هاشمی بهوجودآمده و می خواست مسیر را اصلاح کند. هرچند عدهای مسیر غلطی را ایجاد کردند. این چرخش و پیچش همینطوری آمد تا به هشت سال گذشته رسید. من جای دیگری هم گفتم که به یک معنا میخواستند مردم را به زانو درآوردند و تسلیم کنند. این نکته را نباید خیلی ساده دید! مردمی که همیشه در مقاطع مختلف اولویتشان ارزشها بوده، حالا مسئلهی اصلیشان معیشت شده است! خب، در چنین فضایی برای آمدن سر صندوق رأی هیچ مشوقی وجود ندارد. آدم های مختلف هم انتخاب های مردم را خراب کردند. این خیلی مهم است. مردم ما هم تجربه های دموکراسی های مثلا 200ساله را که ندارند، بلکه تجربهی کوتاه چهلساله را دارند. همین الآن هم می گویند برای چه بیاییم؟! خیلی راحت ممکن است رها کنند و دلیل منطقی (سختی و فشار) هم برای رهاکردن دارند. به همین دلیل است که می گویم انتخابات اخیر بهشدت جزو حماسی ترین هاست. در کنار اینها بعضی اقدامات هم انجام شد. برای نخبگان تصمیمهای شورای نگهبان مهم است، اما این موضوع برای مردم خیلی مهم نیست و از طریق نخبگان است که برایشان مهم می شود. مردم برای اینکه حرکتشان معنادار شود، لازم است که نخبگان آن را برایشان معنادار کنند. البته این اتفاق هم یک اثر کاهندهی جدی دارد. به همین دلیل این انتخابات یک انتخابات اساسی بود. شما همهی انتخابات بعد از جنگ را همان موجهای انقلاب 57 میدانید، اما تفسیر شما مخالفان جدی ای در فضای نخبگانی دارد. چگونه میتوان انتخاباتی را که در ظاهر با مشارکت کمتری نسبت به انتخابات قبلی برگزار شد تکانهی بهمن 57 دانست که هنوز نیرو و انرژی دارد؟ اگر این فرضیه را بپذیریم، یعنی مردم 1400 همان مردم بهمن 57 هستند که با امام همراه شدند؟
اصولا حرکت های اجتماعی تاریخ از بعثت انبیاء تا انقلابها را گروه های خاصی می سازند. اینطور نیست که همه ی جامعه در جریان ساختن یک اتفاق تاریخی مشارکت موثر داشته باشند. مثلا، به همین مدرنیته تا زمان قرن نوزدهم نگاه کنید! همه ی غرب این پروژه را جلو نبردند، بلکه گروه های خاص با ویژگی های مشخص برای پیشبرد این اتفاق تاریخی انگیزه و نیرو داشتند. هر جامعه ای یک هسته ی سختی دارد که حول آن ارزش های اصلی که آن حرکت را شکل می دهد، پیش می آید و رخدادهای مختلف را می سازد تا بتواند به مقصد تاریخی خودش برسد یا نابود شود. تعبیری در قرآن وجود دارد که تا حدی به این معنا نزدیک است. در میان جامعهشناسان هم دیدگاه ماکس وبر بیش از همه به این نزدیک است. قرآن می گوید ائمه ی کفر! از نظر قرآن همهی آدم ها در ساخت جامعه نقش ایفا نمی کنند، بلکه گروه های اجتماعی خاصی هستند که این را پیش میبرند. قرآن به این توجه دارد که در هر اتفاق تاریخی مهم، گروه های اجتماعی خاصی هستند که می آیند و کل جامعه را با خودشان همراه می کنند. میان کسانی که تحلیل سیاسی می کنند تعبیری وجود دارد که میگویند در انتخابات ایران کسانی هستند که با تکلیف شرعی می آیند. حالا تکلیفیآمدن یعنی چه؟ یعنی غیرارادی می آیند؟ یعنی بهاصطلاح عمل خودبنیادانه ی دینی در آنها ظاهر نمی شود؟! یعنی کنشگر یا فعال سیاسی نیستند؟ اتفاقا خیلی هم هستند و میتوانند موج های مختلفی را ایجاد کنند. هسته ی سخت دائما دارد خودش را تجدید می کند و توانسته بازتولید کند. نکتهی اصلی و یکی از توفیقات مهم انقلاب ما هم همین مسئله است. هیچ انقلابی نتوانسته از طریق انتخابات جلو بیاید. انقلاب ها معمولا به دیکتاتوری منتهی شدند. در خود غرب هم دولت های اولیه شان دیکتاتور و استبدادمنور بودند. امثال هابز برای دولت مطلقه نظریه پردازی کردند؛ یعنی اولین دولت های مدرن، مطلقه بودند. تازه بعد از دویست سیصد سال است که شما دولت هایی را می بینید که بر اساس انتخابات می آیند، آن هم از درون قدرت های مستقری که شکل گرفته بودند. در انقلاب های قرن 21 هم که عموما انقلاب های غیرغربی هستند کاملا مشخص است که دیکتاتوری ها آن را ادامه دادند. یکی از مشکلات همهی این انقلاب ها این بوده که نتوانسته اند خودشان را بهلحاظ اجتماعی بازتولید کنند؛ یعنی در یک محدودهی حزبی خلاصه شدند و رفتهرفته نیروهایشان را از دست دادند و نتوانستند جایگزین کنند. آنهایی که می گویند بهخاطر تکلیف شرعی در انتخابات شرکت می کنند، همان هستهی سختی هستند که دائما بازتولید و جایگزین میشوند و نیروهای جوان می آیند. اتفاقا الآن که انقلاب اسلامی در یک معنایی به بلوغ خودش رسیده است، نیروهای تراز خودش را داشته است. اکثر نیروهایی که در این سال ها کشور را اداره کردند، نیروهای تراز نظام اسلامی نبودند. فکر نکنید تغییرات ایدئولوژیکی که قبل از انقلاب بود، همان هم در انقلاب تداوم پیدا کرد، نه با انقلاب یک تحول بنیادین در فهم دینی اتفاق افتاد که با قبل از خودش متفاوت بود. تمام فهم دینی قبل از انقلاب مدرنیزه یا مدرن مالی شده بود؛ از سیدجمال تا مرحوم شریعتی و بازرگان و هرکس دیگر! با امام است که اسلام در خلوصش ظهور اجتماعی پیدا می کند. ما در بدو انقلاب با نیروهای تراز این حرکت را نداشتیم، ولی الآن میتوانیم نیروهای تراز خودمان را از لحاظ دینی پیدا میکنیم؛ نیروهایی که به این نگاه دینی و به این آرمان ها و ارزش ها معتقدند و متناسب با آن عمل می کنند. این رخدادها و حوادث مختلف، دائما بازسازی جامعه است. دائما دارد خودش را بازتولید میکند، می آید و می رود. البته بعضی مواقع آن کلیت جامعه با این هستهی سخت همراه نمی شد. خیلی هم روشن است؛ چون ما حرکت ارادی داریم و ما دیکتاتوری نیستیم. ما داریم با مردم جلو می آییم. گاهی مواقع آن بخش نمی آیند، یا قبول نمی کنند و یا همراه نمی شوند. هیچ اشکالی هم ندارد. می دانید قضیه ما مثل چیست؟ قضیه ما مثل حرکت های حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم در زمان خودشان است. بلأخره حضرت رسول در نقاطی شکست خوردند! این نگاه می گوید که یک نیروی تاریخی در این کشور ظاهرشده که دائما بالنده است و بخش های مهم جامعه را هم با خودش همراهکرده و توانسته تظاهرات خوبی از خودش در زمینه های مختلف بدهد. البته در یک زمینه هایی خوببوده، در یک زمینه هایی هم خوب نبوده است. این نیرو بهلحاظ تاریخی بالنده است. به همین دلیل تا وقتی که فشار و هجمه ی جهانی وجود دارد، این نیرو زنده است و کار می کند و ایران را جلو می برد و بسیار امیدوارکننده است. با این دیدگاه و نگاه امیدوارکننده، بالنده و پوینده، چطور انتخابات اخیر یک رویداد مهم، حماسی و امیدوارکننده تفسیر میشود؟
ماهیت انتخابات همین بالا و پایین رفتن هاست که در همه ی دنیا وجود دارد. قبل از این هم در کشور مشارکت تا 50درصد آمده است. مگر نیامده؟! این اتفاق گاهی تکرار میشود و من برای همین می گویم این پنجاه درصد آن پنجاه درصد نیست. متفکری دربارهی مسیحیت می گوید وقتی شارلمانی، یعنی امپراتوری روم مسیحی شد و اروپا به مسیحیت گروید، اتفاقی که افتاد - در عین اینکه مثبت بود، منفی هم بود - این بود که خیل عظیمی به مسیحیت پیوستند. خب، هر جامعه ای آدم های متفاوتی دارد. شما نباید توقع داشته باشید با هر وضعیتی همهی آدم ها بیایند. مشارکت در انتخابات در غرب به زیر چهل و سی درصد رسیده و تنزل پیدا کرده است. شبکه 24 فرانسه در مورد انتخابات اخیر فرانسه می گوید دو دلیل برای مشارکت کم وجود داشت؛ یکی اینکه تابستان بود و دیگر اینکه کرونا بود و چون قرنطینه هم نبود، مردم رفتند شام بخورند و به فکر شام شبشان بودند. ببینید چقدر این تحلیل آبکی است! حالا این را مقایسه کنید با یک جامعهای مثل ایران که زیر فشار عجیبی قرار دارد. نیویورک تایمز بعد از انتخابات تحلیل جالبی مینویسد و میگوید ظاهرا این انقلاب ها از بحران ها سخت تر می شوند و تضعیف نمی شوند. مفسر این روزنامه این حرف را بر اساس همین انتخابات ما نوشته است. معنی این تحلیل چیست؟
یعنی این حوادث بهجای اینکه انقلاب ها را ضعیف کند، سخت تر و قوی ترشان می کند و مورد انقلاب ایران مشخصا همین وضعیت است که دائما از بحران ها سخت تر می شود. بحرانها و حوادث کمتر از این باید دولت ها و حکومت هایی را برمی انداخته است. این را ما نمی گوییم، خود غربی ها می گویند. بگذارید من بشمارم؛ انقلاب که پیروز شد، کردستان و ترکمنصحرا و جنگ و بحران سیاسی سال 60 و 61 اتفاق افتاد. بخشی عظیمی از نیروهای سیستم را ترور و حذف کردند. بخش مهمی از سرپنجه های انقلاب در جامعه حذف شدند. تمام آدم هایی که ترور شدند، نخبه بودند. آدم های کوچه و بازار بودند، ولی هر کدام بعضا یک امت بودند. 17هزار نفر شهید شدند. بعد از جنگ قضیهی سلمان رشدی پیش آمد. در دههی 70 مسئلهی میکونوس پیش آمد و سفارت های خارجی بسته شد. در بحران سال 76، عده ای شروع به براندازی کشور کردند و مشکلات مختلفی مثل تحریم پیش آمد. در مجلس تحصن کردند! کجای دنیا مجلسش علیه سیستم تحصن می کند و بعد به بالاترین مقام کشورش نامه مینویسد که جام زهر را بنوشد! بعد از این هم مسئله هسته ای و حملهی آمریکا به عراق و افغانستان اتفاق میافتد. حملهای که هدفش ما بودیم. بخش های مختلف یک طرح بود که ما را بزنند. بعد سال 88 هنوز به 9 دی نرسیده دوباره مسائل هسته ای، تحریم های فلج کننده و سوریه و داعش رخ میدهد. اینها شوخی نیست! در ضمن من مسائل اقتصادی را نگفتم! همه ی این مسائل و مشکلات متوجه ما بوده و هر کدامش باید ما را از پا درمی آورد، ولی مردم ایستادند. حالا و در این 8 سال اخیر مردم تحت فشار شدید قرار گرفتند تا به زانو درآیند. واقعا مردم چطور با این هزینهها زندگی می کنند! مردم کلافه ی این وضعاند! تا چندسال پیش برای خرید خانه 100 میلیون تومان میدادند، الآن باید همان خانه را یک میلیارد بخرند. با این وضعیت، بدنهی مردم باز هم پای صندوق های رأی آمدند و این ارزشمند است.
بله، بعضی از افراد بهدرستی گفتند که باید از کسانی که پای صندوق آمدند پرسید که چرا آمدند، نه اینکه برویم سراغ کسانی که نیامدند و بپرسیم چرا نیامدند! این مردم بسیار نجیباند. عده ای می خواستند شورش کنند و توقع داشتند که شورش شود و به همین دلیل هم تحریم انتخابات را اینجوری پیش بردند. فکر می کردند تحریم انتخابات اتفاق می افتد، ولی نیفتاد. تفسیر شما از آرای باطله چیست؟
من نهتنها کسانی که رأی دادند، بلکه دست کسانی که آرای باطله دادند را هم می بوسم. مردم عجیبوغریب و مقاومی شدهایم! مردم ما واقعا مرد میدان شدهاند و دارند بزرگی هایی از خودشان نشان می دهند. آرای باطله هم همینطور؛ عده ای به افرادی رأی دادهاند که در میان نامزدها نبودند. بخشی از قضیه را هم معلول اشکالات اجرای نادرست انتخابات می دانم. من معتقدم مردم وقتی می آیند و همزمان با چهار انتخابات مواجه میشوند، دچار اغتشاش ذهنی می شوند و فضا سرد می شود. منظورتان این است که برگزاری همزمان چند انتخابات باعث اثر منفی در مشارکت میشود؟!
بله! بی میلی ایجاد می کند. شما سر صندوق رأی نمیدانید که باید چه کار کنید و مجبور میشوید از دست دیگری نگاه کنید تا بفهمید! باید به مردم برای رأیدادنشان احساس عزت بدهیم. وقتی فرد معطل و اذیت و کلافه میشود، یک چیزی می اندازد و می رود. در آرای باطله هم عدهای آدم های خاصی را می خواستند که در لیست نامزدها نبود. این رأی همزمان با قبول سیستم و رد تحریم انتخابات حرف خودش را زده است و من مشکلی در آن نمی بینم. بهعنوان سؤال آخر، نخبگان در این انتخابات چه نمرهای گرفتند؟
نخبگان سیاسی و فکری که خود ما هم جزو آن هستیم، بهطور کلی نمره خوبی نمی گیرند. بسیاری از نخبگان، قدر این انقلاب را ندانستند. اینها ربطی به مردم ندارد. از مردم چه توقعی هست؟! توقع این است که همراه باشند، مقاومت کنند، بیایند و کمک کنند. خب، آمدند و همراهی کردند. گیرهای اصلی سیستم ما، معلول عملکرد نخبگان بوده و نخبگان نمره خوبی نیاوردند. همین الآن بعد از گذشت چهلوسه سال از انقلاب، عدهای از بیست سال قبل کشور را درگیر سکولاربودن یا نبودن کردهاند. معنا دارد؟! انقلاب اسلامی در کشور اتفاق بیفتد بعد عده ای قصهی سکولاربودن یا نبودن را به اسم نخبه، به اسم روشنفکر، به اسم متفکر و به اسم سیاسی راه بیندازند. خب، این یعنی چه؟ خیانت آشکارتر از این می شود؟! بهلحاظ تاریخی اگر سکولاریسم مجال ریشهگرفتن در این جامعه را داشت که قبلا پا میگرفت. واقعیت های تاریخی دست من و شما و این و آن نیستند؛ انتخاب ارادی نیست، بلکه یک انتخاب تاریخی است. یک جریان دینی آمده و توانسته مردم را بسیج کند. بعد شما بهجای اینکه روی این بنا بسازید و بالا بیایید، این بنا را تخریب و مسئله دار میکنید؟! اگر ولایت فقیه نبود مثل همهی جاهای دیگر دنیا و در تمام انقلاب ها، انقلاب ما هم به دیکتاتوری منتهی میشد. تنها امکانی که نگذاشته انقلاب تبدیل به دیکتاتوری شود، ولایت فقیه است؛ بدون تردید و بدون هیچ ابهامی!
ساختارهای اجتماعی بنیان می خواهند. اگر این بنیان نباشد، طرفین رقابت می کنند و وقتی قدرت را گرفتند، دیگر ول نمی کنند و انقلاب تبدیل به دیکتاتوری می شود؛ کاری که در برخی کشورهای دیگر مانند الجزایر شد. جامعه یک عمود و بنیان می خواهد. ما توانستیم در این سیستم چنین امکانی ایجاد کنیم، آنوقت یک جریان بیاید و همین را بزند! همینی که تنها امکان مشارکت مردمی و انتخابات در این کشور است. چیزی که اگر نبود همه چیز روی هوا رفته بود یا دیکتاتوری می شد. بهلحاظ ساختاری این واقعیت قضیه است. راه دیگری وجود ندارد. مگر در دورههای سابق نمی خواستند ریاستجمهوری را افزایش دهند؟! طبیعت قدرت این است. میل به اطلاق دارد. حالا شما کسی و ساختاری و نهادی و جایگاهی را در یک نظم دینی پیدا کردید که این امکان را به شما می دهد، آنوقت شما بیایید تخریبش کنید! این بزرگ ترین خیانت نخبگان است.
انتهای پیام / ک