چهارشنبه 7 آذر 1403

بازخوانی گفت‌وگویی قدیمی با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره شب‌های قدر

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
بازخوانی گفت‌وگویی قدیمی با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره شب‌های قدر

«خودم بیشتر به مطالعه قرآن می‌پردازم. در طول سال نکاتی درباره قرآن به ذهنم می‌آید که یادداشت می‌کنم تا در فرصت‌های معین روی آنها تحقیق کنم. همیشه مجموعه‌ای منتظر است که من فرصت پیدا کنم. شاید بیشترین کاری که می‌کنم، تحقیق در قرآن است. بعد از آن دعاهای مأثور مخصوص شب قدر را می‌خوانم؛ یعنی دعاهایی که مشخصا مخصوص آن زمان است.»

به گزارش ایسنا، متن گفت‌وگوی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره شب‌های قدر که در مرکز اسناد آیت‌الله منتشر شده در زیر می‌آید. یادآور می‌شود این گفت‌وگو در چند بخش انجام شده است.

در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در خدمت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، استاد و مفسر قرآن کریم هستیم. خیلی محبت کردید که وقت خود را در اختیار برنامه ما گذاشتید.

من هم از شما متشکرم و از خداوند برای شما توفیق بیشتر می‌خواهم تا معارف اسلامی را بهتر معرفی کنید.

آقای هاشمی الان در اولین شب از لیالی قدر هستیم. خیلی خوشحال می‌شویم که بر اساس فرهنگ قرآن، معنایی از شب قدر به ما ارائه بدهید.

بسم‌الله الرحمن الرحیم. یکی از الطاف خداوند برای بندگانش در جهت تکامل و نزدیک‌تر شدن به خداوند، این است که فرصت‌های زمانی و مکانی برای انسان‌ها جهت خودسازی و تکامل در نظر گرفته که یکی از بهترین آنها شب قدر است. البته شب قدر در یکی از بهترین ماه‌ها که ماه رمضان است، قرار دارد و کلیت ماه رمضان هم از همان نوع است. کلمه قدر معانی زیادی دارد و در قرآن هم با آن معانی استعمال شد و شاید بهترین کلمه‌ای که معنای شب قدر باشد، بعد تقدیری و برنامه‌ای این شب است. یعنی برنامه زندگی برای یک سال در مفهوم شب قدر خوابیده است. البته معانی دیگری نیز دارد که به تدریج خواهیم گفت. محبت و رحمتی از خداوند به بندگانش می‌باشد که در اختیار بشریت است و هر کس می‌تواند، استفاده می‌کند. آن چه از روایات و سیر ائمه (ع) و رفتار بزرگان دین و دانشمندان به دست می‌آید، این است که آنها چنین انتظاری از شب قدر دارند.

سابقه زمانی شب قدر از کی بود؟ یعنی از لحاظ تاریخی از کی شب قدر وجود داشت؟

بیشتر صاحب‌نظران شب قدر را مربوط به اسلام می‌دانند. یعنی همزمان با طلوع اسلام چنین موهبتی هم به وجود آمد اما منابعی هستند که می‌گویند ادیان دیگر نیز چنین شب‌هایی دارند. البته ممکن است چیزی به نام قدر در ادیان دیگر نباشد اما با همان توضیح سابق خداوند چنین فرصت‌های زمانی و مکانی را به پیروان ادیان دیگر داده که برای خودسازی ویژگی دارد. روایتی از حضرت اباذر هست که از پیامبر (ص) سؤال می‌کنند و این روایت نشان می‌دهد که در گذشته هم بود. این روایت در تفسیر برهان آمده که اباذر از پیامبر (ص) می‌پرسد: «این شب قدر مخصوص پیامبران است که با رفتن آنها این شب هم برداشته می‌شود؟» حضرت می‌فرمایند: «نه، این شب می‌ماند.» الان استدلالم به کلمه انبیا است. نگفته مخصوص زمان شماست. گرچه روایات دیگری داریم که با صراحت می‌گویند: «شب قدر با این خصوصیات مخصوص اسلام است.» بنابراین باید بگوییم که در گذشته مفهوم شب قدر همراه هر دینی بود، منتهی با این لفظ و ویژگی‌ها نبود. قدر مسلمش این است که شب قدر در اسلام قرار داده شد و همیشه پیامبر (ص) و دیگر بزرگان آن را مورد توجه قرار می‌دادند.

چرا شب قدر در ماه رمضان است؟

این که چرا هست و این که آیا هست، فرق می‌کند. منظور شما چیست؟

این که شب قدر در ماه رمضان است، دلیل و مسمای خاصی دارد؟

اول باید ثابت کنیم که آیا هست؟ از ترکیب چند آیه به این نکته می‌رسیم. آیه‌ای داریم که می‌گوید: «انا انزلنا فی لیله القدر» این آیه در سوره قدر است. یعنی ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. آیه دیگر در سوره بقره داریم که می‌گوید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» یعنی از خصوصیات ماه رمضان این است که قرآن در آن نازل شده است. در سوره دخان هم همین مضمون هست و اسم ماه رمضان نیست و می‌فرماید: «در شب ماه مبارکی که قرآن نازل شد و در آن شب امور از همدیگر تفکیک می‌شوند و هر چیزی جای خود را پیدا می‌کند.» این مفهومی است که برای شب قدر قایل هستیم. وقتی این آیات را با اجتهاد تفسیری نگاه می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که شب قدر در ماه رمضان هست و این خصوصیات را هم دارد.

در روایات برای شب‌های دیگر هم قول داریم؟

بله ولی بیشتر از طریق روایات به شب قدر در ماه رمضان رسیدیم. روایات صریحی در اهل سنت و شیعه وجود دارد. بعضی‌ها معتقدند شب قدر سیال است و می‌توان هر شبی را قدر کرد. بعضی‌ها نیمه شعبان، بیست‌وهفتم رجب و چند مناسبت دیگر را هم شب قدر می‌دانند. اما در شیعه نزدیک به اتفاق، شب قدر در ماه رمضان است و در این زمینه روایات زیادی داریم. الان درصدد خواندن روایات نیستیم. چون آن قدر زیاد است که همه مخاطبین ما روایتی را خوانده‌اند. در شیعه معمولا روی سه‌شب، بیست‌وسوم، بیست‌ویکم و نوزدهم تکیه می‌کنند و ترتیب هم به همین شکل است که من گفتم. یعنی بیشتر روی بیست‌وسوم و در درجه بعد روی بیست‌ویکم و کمتر روی نوزدهم تکیه می‌کنند.

یعنی سند، برای شب بیست‌وسوم بیشتر است؟

بله، قوی‌تر است. اهل سنت عمدتا روی بیست‌وهفتم تکیه کردند. البته زمان‌های دیگری را هم گفتند. بنابراین بر اساس روایات و سیره ائمه (ع) و بزرگان زمان پیامبر (ص) که مقید بودند در لیالی قدر شب‌زنده‌داری و عبادت کنند، ما هم بیشتر روی این سه شب تکیه کردیم.

حکمتش چیست که روی یک شب قطعی نکردند؟

می‌توان این گونه فکر کرد که اگر یک شب معین بود، ما هم در همان شب این برنامه‌ها را با خیال راحت‌تر اجرا می‌کردیم. وقتی شب قدر در چند شب و حتی بیشتر از این سه شب گم می‌شود، مثل بیست‌وهفتم، شب اول و شب آخر ماه رمضان، نیمه‌شعبان و شب‌های دیگری که در روایات هست، کسانی که می‌خواهند با استفاده از شب قدر به خدا نزدیک‌تر شوند، بیشتر به این شب‌ها می‌پردازند. کسانی هستند که حال، وقت و آمادگی دارند و بیشتر می‌پردازند. چون هر چه انسان بیشتر به برنامه‌های گفته شده در شب قدر بپردازد، سعادت بیشتری به دست می‌آورد.

یعنی باعث شده که قدرش را بیشتر بداند؟

برای پیداکردنش بیشتر بگردیم.

جناب آقای هاشمی، بیدار ماندن و خواب ماندن در شب قدر چه مقدار اهمیت دارد؟

داریم روی فرضی با شب قدر سر و کار پیدا می‌کنیم که لحظاتش را ارزشمند و فرصت می‌دانیم. خداوند این فرصت را برای بشریت قرار داد و حد استفاده آن حتی در خواب هم می‌باشد. روایاتی داریم که خواب در ماه رمضان عبادت و نفس، تسبیح حساب می‌شود اما وقتی خواب عبادت است، بیداری و پرداختن به کارهای خوبی که می‌شناسیم، بیشتر سازنده است. البته باید سعی کنیم که حال داشته باشیم. کسالت و این که متوجه نباشیم داریم چه کار می‌کنیم، از کیفیت کار ما کم می‌کند. اول چیزی که مهم است، این است که سعی کنیم خود را آماده کنیم تا در شب قدر یا هر وقت دیگر با نشاط، عشق و علاقه عبادت کنیم. گاهی انسان خیال می‌کند عبادت در حال کسالت و چرت که نمی‌فهمد چه می‌گوید، همان خاصیت را دارد. خوب است ولی آن خاصیت را ندارد. خاصیت موقعی است که انسان بفهمد مثلا در نماز و دعا چه می‌گوید. در موقع خواندن قرآن روی مطالبش تفکر و اندیشه کند. بنابراین بین خواب و بیداری تفاوت هست. حالت بیداری بهتر است و در بیداری هم نوع کارهایی که می‌کنیم، تفاوت دارند.

مخصوصا این که درباره تدبر در شب قدر توصیه شد که در بیداری حاصل می‌شود.

اگر وارد این بحث شویم که در حالت بیداری برای عبادت چه کار کنیم، موضوع متفاوتی است.

شب قدر در قرآن بیشتر آمده یا روایات؟

هر دو به همان کیفیتی که گفتم، آورده‌اند ولی در روایات متواتری صریحا آمده که شب قدر اولا خواهد بود و ثانیا از نعمت‌های الهی است.

یعنی نمی‌توانیم به زمان پیامبر (ص) محدود کنیم؟

نخیر، چون محدود نبود. ما هم حق نداریم محدود کنیم.

عده‌ای معتقدند که شب قدر فقط برای آن دوره خاص و برای شخص پیامبر (ص) است که شما می‌فرمایید بحث استمرارش تا آینده هم خواهد بود.

بعضی‌ها حتی می‌گویند در زمان پیامبر (ص) هم یک بار بود. این حرف‌ها نادر است. عامه مفسران، مورخان و دانشمندان چنین نمی‌گویند. نباید روی آن حرف حساب کرد.

یک سؤال خصوصی دارم. خودتان شب قدر را چگونه می‌گذرانید و چه برنامه‌هایی دارید؟

من هم مثل بقیه مسلمانان عمل می‌کنم. اگر کاری داشته باشم، مخصوصا وقتی مسئولیتی داشته باشم، باید مسئولیتم را انجام دهم. فرض کنید برنامه‌ای به خاطر مسئولیت مربوط به مردم و نظام است که باید انجام دهم. از آن که بگذریم که معمولا سعی می‌کنیم آن شب کم باشد، وقت خود را به کارهایی اختصاص می‌دهم که بر اساس روایات بهتر است در چنین شرایط زمانی انجام شود. خودم بیشتر به مطالعه قرآن می‌پردازم. در طول سال نکاتی درباره قرآن به ذهنم می‌آید که یادداشت می‌کنم تا در فرصت‌های معین روی آنها تحقیق کنم. همیشه مجموعه‌ای منتظر است که من فرصت پیدا کنم. شاید بیشترین کاری که می‌کنم، تحقیق در قرآن است. بعد از آن دعاهای مأثور مخصوص شب قدر را می‌خوانم؛ یعنی دعاهایی که مشخصا مخصوص آن زمان است.

منظور از دعاهای مأثور چیست؟

دعای مأثور، یعنی دعاهای روایت شده. مثلا زیارت عاشورا در زمان‌های معینی بیشتر فضیلت دارد. یا دعای کمیل را در شب جمعه می‌خوانیم یا دعای ابوحمزه را معمولا وقت سحر می‌خوانند. البته همیشه می‌توان خواند. این که عبادتی را برای زمان معینی گفتند، مطمئنا در آن زمان فضیلت بیشتری دارد. البته شاید دلیلی دارد که ما نمی‌دانیم. به همین جهت آداب و رسوم ادعیه شب‌های مخصوص را در همان زمان انجام می‌دهیم. به هر حال نماز شب و اگر بتوانیم نماز طولانی 100 رکعتی را می‌خوانم. هر مقدار وقتم اجازه دهد، استفاده می‌کنم. عبادات مستند و قابل قبول به اندازه کافی برای شب‌های قدر و همه شب‌های ماه رمضان وجود دارد.

در اقصی نقاط دنیا کسانی که آقای هاشمی رفسنجانی را می‌شناسند، ایشان را به عنوان یک شخصیت سیاسی و حکومت می‌شناسند ولی خیلی جالب است که بدانند ایشان صبغه فرهنگی هم دارند. فعالیت‌های پررنگی مخصوصا در تفسیر قرآن دارند. دفترچه‌ای که در دست من است، دست‌نوشته‌های دوران زندان ایشان است. تورق می‌کردم و گویی تاریخ را ورق می‌زدم. چون برای 30 سال پیش است. جناب آقای رفسنجانی، درست می‌گویم؟

مربوط به سال 1354 به بعد می‌باشد.

می‌خواستم بپرسم که چه شد در زندان سراغ تفسیر قرآن رفتید و چه شد که این دست‌نوشته‌ها به شکل تفسیر راهنما چاپ شد؟

اولا بگویم که من این دفترچه را خیلی دوست دارم. چون در زمانی که در زندان بودم، کار با این دفترچه فضای زندان را برایم زیبا و دوست‌داشتنی کرده بود و دلم نمی‌خواست از آن حال منفک شوم. از جوانی همیشه دنبال این بودم که فهرست کاملی از مطالب قرآن تهیه کنم که جایش هنوز هم در کتابخانه‌های دنیا خالی است. یعنی اگر شما مطلبی، مثلا درباره همین قدر از قرآن خواستید که چیست و قرآن درباره آن چه می‌گوید، یا نظر قرآن راجع به شب چیست، بتوانید مراجعه کنید و همه مطالب را یک‌جا ببینید و استفاده کنید. جای این کتاب برای ما طلبه‌ها که می‌خواستیم تحقیقات قرآنی کنیم، خالی بود. خودم را برای این کار آماده کرده بودم ولی فرصت نمی‌شد. آخرین زندانی که گرفتار شده بودم، سه سال بود که مربوط به سال‌های آخر زندان بود که نزدیک پیروزی انقلاب آزاد شدم. با جمعی از بهترین علما و دوستان مبارز در اوین بودم. بند خوبی بود. خلوت بود. مراعات حال علما را می‌کردند. فرصت شد و کار را شروع کردم. همه وقت زندانم، جزو اوقات معمولی، صرف مطالعه و نوشتن مواد کلیدی قرآن می‌شد. مجموعه نت‌برداری‌ها 24 دفترچه شد. به زحمت اینها را از زندان بیرون دادم. چون ساواکی‌ها معمولا به نوشته‌های ما شک می‌کردند. فکر می‌کردند رمز و پیامی در آن هست. معمولا در ملاقات‌های حضوری با همسرم، به شیوه‌های مختلف، نوشته‌ها را از زیر عبا به او می‌دادم و او می‌برد. اواخر که حساسیت‌ها کم شد، بقیه را آوردم.

سحر که بیدار می‌شدم، تا ظهر تقریبا همه کارم این بود. هیچ کاری قبول نمی‌کردم. عصرها هم برای مطالبی که می‌خواستم یادداشت کنم، با علما بحث می‌کردم. الحمدلله تمام شد و در بیرون روی آن کار شد. سرانجام دفتر تبلیغات قم همکاری کرد و از یادداشت‌ها تفسیر راهنما را نوشت که 20 جلد است. الان هم مشغول هستند. هدف اصلی من نوشتن فهرستی به نام کلید قرآن بود که تا به حال 8 جلد آن را با نام «فرهنگ قرآن» چاپ کردیم و فکر می‌کنم حدود 30 جلد شود. کاری است که محصول قرآن است. همه موجودی آن همین دفترچه‌هایی است که سرمایه ارزشمندی برای من است. هنوز هم گاهی که می‌خواهم قرآن را مطالعه کنم، این دفترچه‌ها را می‌خوانم. چون با دقت زیادی تهیه شده است.

برای همه ما سرمایه است. برایم خیلی جالب بود. همیشه فکر می‌کردم که منظم زندگی می‌کنید و الان به عینه دیدم. جالب بود که در شرایط سخت زندان چقدر منظم کار کردید. صفحات به گونه‌ای است که اگر کسی ببیند، فکر می‌کند در نهایت آرامش و طمأنینه در فضایی آرام نگارش یافته. این نسخه‌ای که در دست من است، شماره 14 می‌باشد. پایان آن نوشتید: «تمام شد.» بر اساس جز کار می‌کردید؟

قرار نبود بر اساس جز باشد. این مقدار کاغذ داشتیم و به آیه‌ای می‌رسیدیم که دفترچه تمام می‌شد. آن دفترچه را کنار می‌گذاشتیم و دفترچه دیگری را برمی‌داشتیم. گاهی یک جز و گاهی بیشتر می‌شد. تعبیری که درباره آرامش کردید، برایم تازگی داشت. الان متوجه شدم که کشف خوبی کردید. چون آرام‌ترین لحظات زندگی من همان ساعاتی بود که در آن سه سال با قرآن و با این دفترچه‌ها سر و کار داشتیم. در همه زندگی مثل ریاست‌جمهوری، طلبگی و مسئولیت‌های فراوان زیباتر از آن قطعه سراغ ندارم.

بعداز آن سال‌های زندان چقدر از این دفترچه‌ها در مطالعات استفاده کردید؟

همیشه استفاده می‌کنم. هدفم ایجاد کلیدواژه‌ها بود. می‌خواستم بعدا فصل‌بندی کنم تا فرهنگ قرآن شود که الان چاپ شد.

یعنی شما اولین مخاطب و استفاده کننده این فرهنگ بودید.

الان هم هستم. یعنی الان وقتی می‌خواهم مطلبی را در قرآن پیدا کنم، این دفترچه را مطالعه می‌کنم. وقتی پیشنهاد شما برای مصاحبه درباره شب قدر آمد، این دفترچه‌ها را مطالعه کردم و دیدم آسان است.

خاطره‌ای از استفاده از این دفترچه در مسئولیت‌های سنگین دارید؟

خاطره مشخصی که برای شما تعریف کنم، ندارم ولی همین بعدا برای من خاطره می‌شود. یعنی از من خواستید و وقت مطالعه نداشتم و با مراجعه به دفترچه‌ها متوجه شدم که می‌توانم مصاحبه کنم.

جناب آقای هاشمی در شب ضربت خوردن مولایمان علی (ع) به خاطر این واقعه اسفبار محزون هستیم. می‌خواستم بپرسم که علت خاصی داشت که خوارج این شب را برای این عمل وقیحانه خود انتخاب کرده‌اند؟

نمی‌توانم بگویم بی‌علت به این شب رسیدند. شاید چون جزو شب‌هایی بود که به خاطر توجه بیشتر به عبادت، مسجد شلوغ‌تر می‌شد و محافظان و دیگران دچار غفلت می‌شدند. همین الان هم کسانی که می‌خواهند این گونه کارها را بکنند، از این گونه لحظات استفاده می‌کنند. چون آسان‌تر است. این که در عالم غیب و در تقدیر الهی چه چیزهایی است، مطلبی ندیدم که کسی این حادثه را به شب قدر مرتبط کند ولی نمی‌توانیم نفی کنیم. شاید اگر کسانی با این نظر تحقیق کنند، به نکاتی برسند. فکر می‌کنم باید به صورت تصادف یا فرصتی مناسب برای تروریست‌ها بدانیم که بهتر استفاده کردند.

آیا این احتمال هست که خوارج که خود را بندگان خاص خدا می‌دانستند، برنامه‌ریزی کرده باشند که این برنامه را در چنین شبی اجرایی کنند تا بیشتر به درگاه خدا مقرب شوند؟

احتمالی مطرح کردید که روی آن فکر نکرده بودم و در جایی هم ندیدم.

چون اینها در کنار خانه خدا با هم بیعت کردند که این کار را بکنند تا صبغه الهی به کارشان بدهند.

کاملا محتمل است. با روحیه‌ای که الان از القاعده و دیگران سراغ داریم، می‌توانند چنین مناسبتی را برای خود طراحی کرده باشند ولی چون سندی ندارم، نمی‌توانم صریح بگویم اما به عنوان فرضیه می‌توان روی آن حساب کرد.

از طرف دیگر می‌توانیم بگوییم که شخصیتی مثل حضرت علی (ع) در شب نوزدهم ضربت می‌خورند و در شب بیست‌ویکم به شهادت می‌رسند و هر دو شب جزو محتملات شب قدر هستند. نظر شما چیست؟

چون شیعیان و خیلی از مسلمانان غیر شیعه از این حادثه حالت معنوی پیدا می‌کنند، شاید این حرف شما درست باشد. ما به خاطر احتمال شب قدر بودن به شب نوزدهم توجه داریم و به خاطر این که در این شب حضرت علی (ع) ضربت خوردند، توجه دیگری داریم. نوع اول را به صورت برکت و لطف خدا و شاید فضای شادی‌بخش می‌بینیم. نوع دوم حزن‌انگیز و تأثر است. شاید ترکیب این دو حالت آثار اضافی برای کسانی داشته باشد که به هر دو نوع توجه دارند. باید جواب این سؤال را روانشناسان بدهند. یک بحث روانی را باز کنید و از روانشناسان بپرسید که ترکیب حالت حزن و امید و جشن که خداوند با بازکردن درب‌های آسمان برکاتش را برای انسان‌ها می‌فرستد، چه نتیجه‌ای دارد؟

حتی برای امید می‌توانیم به حدیث «فزت برب الکعبه» استناد کنیم. از یک منظر در واقع لحظه باشکوهی است.

شهادت برای مردانی مثل علی ابن ابیطالب (ع) نقطه اوج تکامل است. شهادت راه میانبری است که انسان را به خدا می‌رساند. اگر انسان‌های معمولی هم توفیق شهادت پیدا کنند، شهادت آنها را از راه دوری که باید بپیمایند، نجات می‌دهد و از راه میانبر خیلی ساده و آسان به خدا می‌رسند. در بعضی از روایات آمده که شهیدان از قتلگاه خود روی بال فرشتگان به بزم اولیا می‌روند. این حالت فوز عظیمی است. مخصوصا اگر در شب قدر باشد که فوز مضاعف دارد.

جناب آقای هاشمی! اگر با این دیدگاه به شب قدر نگاه کنیم، نیازی به حزن و اندوه نیست. شاید استغاثه و خواسته انسان با اشک همراه شود ولی هیچ تأکیدی نداریم که این شب با حزن و اندوه باشد.

حزن در حالت طبیعی اتفاق می‌افتد. در روایات داریم که وقتی امام حسین (ع) متولد شد، جبرئیل از طرف خداوند آمد تا به پیامبر (ص) تبریک بگوید، گفت: «نمی‌دانم به خاطر مسایلی که در قضا و قدر الهی برای این مولود هست، تبریک بگویم یا تسلیت.» حالتی که پیدا می‌کنیم، طبیعی است. برای شهادت حضرت علی (ع) محزونیم و حقیقتا برای این که در فضایی هستیم که معتقدیم الان ملائکه و درهای رحمت خداوند به سوی ما هستند و فرصتی است که سعادت خود و جامعه را از خداوند بگیریم، فضای شادی است. ترکیبی است، یعنی با چشمی گریه می‌کنیم و با چشم دیگر می‌خندیم. این گونه حالت در زندگی انسان‌ها فراوان است. بد نیست، خوب است.

ایام سوگواری علی (ع) را خدمت شما تسلیت می‌گوییم. راه درست دعا کردن چیست؟

برای دعا نمی‌توان برای همه نسخه یکسانی پیچید. دعاهای مأثور سرمایه کار ماست. اما انسان باید حال، نیاز و گذشته خود را در نظر بگیرد. اگر آلودگی و کمبود دارد و تقصیری از خود در پیشگاه خداوند و مردم می‌بیند و احساس می‌کند که نتوانست حقوقی را ادا کند، فکر کند و در ذهن خود بیاورد. اگر نیازی به گذشته می‌بیند، توبه کند. توبه یعنی به راه حق برگردیم. اصل توبه برگشت از راه انحرافی است. باید از خدا عذرخواهی کند. چون بین انسان و خدا چیزی مخفی نیست. اگر نعوذبالله پرونده بدی دارد، به آن نگاه کند و از خدا بخواهد که اینها را پاک کند و تصمیم بگیرد دیگر کارهای بد را نکند. اگر می‌خواهد باز هم کارهای بد را بکند، توبه معنا ندارد. نمی‌تواند بگوید تا اینجا را ببخش تا من باز هم ادامه بدهم. البته اگر انسان 10 بار هم خطا کند، چون خداوند رحیم است، می‌بخشد. این گونه نیست که بعضی‌ها حالت خشنی برای خدا متصور می‌شوند ولی بهترش این است که وقتی انسانی می‌فهمد دارد خطا می‌کند، تصمیم بگیرد و اشتباهاتش را تکرار نکند. خدا خیلی عظیم است. وقتی دعای جوشن کبیر را می‌خوانیم و به اسامی خدا برمی‌خوریم، می‌بینیم که خیلی عظیم است. معنای آن آسان است و اگر کسی بفهمد، متوجه می‌شود که چقدر خداوند عظیم، عالم، علیم و رحیم است و چقدر به ما محبت دارد و چقدر می‌خواهد که ما خوب باشیم. اینها را انسان در دعا خیلی خوب می‌فهمد. مضامین خوبی در ادعیه داریم. کسانی که اهل دعا هستند، مسلطند و وقتی شروع می‌کنند، برایشان روشن است که کجا هستند.

عرض کردم که باید خود را آماده کنیم که پاک‌تر زندگی کنیم. هر مقدار که خوب باشیم، باز خودمان می‌دانیم که آلودگی‌های فکری، ارتباطی، عملی، اخلاقی و... داریم. انسان باید سعی کند آن حالت را به صورت طبیعی داشته باشد. یعنی یک موجود ضعیف در مقابل ذات عظیمی که در همه جا و همه چیز هست و ما سایه‌ای از او هستیم و در مقابل او چیزی نیستیم. انسان باید چنین حالتی را تصور کند و خواسته‌هایش را بخواهد. البته ارتباط قلبی مهم است. الفاظ هم هستند اما همه چیز نیستند. انسان باید دل خود را به خداوند نزدیک کند. اگر می‌خواهید از دنیا فارغ شوید، چشم‌تان را ببندید و دعا کنید که حالت نزدیکی به خداست. در درجه اول همین دعاهای مشخص را بخوانید. بیشتر از قلب خود استفاده کنید. خواسته‌های واقعی را اگر بر زبان هم نیاورید، مرور ذهنی کافی است. خداوند می‌داند که شما دارید چه کار می‌کنید.

اگر بگویند شما در شب قدر یک دعای مستجاب دارید، آن دعای شما چیست؟

فکر می‌کنم فوز نهایی است. عاقبت به خیری و به خداوند نزدیک شوم و بتوانم رضایت خدا را طلب کنم. از دعاها هم استفاده می‌شود که چیزی بهتر از این نیست که انسان احساس کند خدا از او راضی است و او هم از خدا راضی باشد. وقتی خداوند در چند آیه سوره‌های مختلف نعمت‌های بهشت را تعریف می‌کند، آخرش می‌فرماید: «و رضوان من الله اکبر» یعنی «رضایت خداوند از همه چیز بزرگ‌تر است». «رضی لله عنهم و رضوا عن» بهترین حالتی است که بشر می‌تواند داشته باشد. من اگر بتوانم، دنبال این حالت می‌روم.

جناب آقای هاشمی... فرمودید اگر شب‌های نوزدهم، بیست‌ویکم و بیست‌وسوم را لیالی قدر بدانیم، بر اساس روایات و مستنداتی که هست، ترتیب و اهمیت آنها اول، شب بیست و سوم، دوم، شب بیست و یکم و سوم، شب نوزدهم می‌باشد. الان در شب بیست و یکم هستیم و می‌خواهم بپرسم که اساسا نامگذاری این سه شب به عنوان شب قدر چیست؟

قدر در لغت عربی چند معنا دارد و همه معانی با این مسما صدق می‌کند. یک معنایش سرنوشت و تقدیر و یک نوع برنامه‌ریزی برای زندگی است. دوم به معنای عظمت و منزلت است و در زبان فارسی هم به کار می‌بریم. سوم به معنای تقسیم و سهم است که این تعبیر در زبان عربی است. چهارم به معنای تنگی و مضیقه است. در مواردی به کار می‌رود که تحت فشار و جا کم باشد. در قرآن هم آیاتی داریم که کلمه قدر این معانی را دارد. همه این معانی می‌تواند در شب قدر باشد. اما مهم‌ترین مطلبی که ما دنبال آن هستیم، این است که شب برنامه‌ریزی برای سالی است که در پیش داریم. عظمتش به خاطر این است که درب‌های رحمت الهی باز می‌شود و قرآن در چنین شبی نازل شده است. به معنای سهم است، چون طبق روایات در این شب سهم انسان‌ها و همه موجودات برای یک سال تعیین می‌شود. این که به معنای تنگی است، بر اساس روایات می‌باشد. گفته‌اند آن قدر ملائکه و روح که موجود عظیمی در بین همه مخلوقات عالم است، در این شب به زمین می‌آیند که حضور آنها اگر چه جسم نیستند، جا را برای ما تنگ می‌کند. خواستند تشبیه کنند که از بس می‌آیند، فضا پر از فرشتگان می‌شود. بنابراین هر چهارمعنایی که برای قدر در لغت می‌بینید، می‌توانید برای شب قدر به کار بگیرید ولی به نظر می‌رسد مهم‌تر از همه معنای اول یعنی برنامه‌ریزی و سرنوشت‌سازی است.

رابطه‌ای با قضا و قدر الهی دارد؟

بله، هر دو کلمه از یک ریشه هستند. قضا کلی‌تر و قدر به زمان محدودتری مربوط است. همه مخلوقات جهان در پوشش قضا و قدر زندگی می‌کنند. در شب قدر بخشی از قضا و قدر را داریم که طبق روایات از شب قدر شروع می‌شود و تا شب قدر سال آینده ادامه دارد. درست مثل بودجه‌ریزی‌هایی که الان رسم است که می‌نشینند بودجه‌ای برای یک سال می‌نویسند که در طول سال اجرا و گاهی کم و زیاد می‌شود. می‌توان همین حالت را تشبیه کرد.

تناقضی با اختیار ما پیدا نمی‌کند؟

نه، در بحث کلی قضا و قدر می‌گنجد. قضا و قدر طولانی‌ترین بحث مشاجرات دنیای اسلام است. از زمان پیامبر (ص) تا الان اهل کلام و دیگران درگیر هستند و نظرات هم مختلف است. شیعه نظر مشخص‌تری دارد و امر بین امرین می‌گوید. یعنی هر چه را حساب کنید، انسان سهمی در تحقق آن دارد و سهمی را هم خداوند ایفا می‌کند. مثال روشنی می‌زنم که در قرآن در سوره واقعه هم هست. باغ را در نظر بگیرید. باغبان، زمین را شخم می‌زند، بذر می‌پاشد، آبیاری می‌کند، هرس می‌کند و برداشت می‌کند که باغ محصول و نتیجه زحمات باغبان است ولی این در شرایطی حاصل می‌شود که خداوند خاصیتی را در نور، ظلمت، زمین، هوا، آب، حرارت، برودت، بذر و قانون حاکم بر کشت و کار قرار می‌دهد. اگر هر کدام عمل نکنند، به جایی نمی‌رسد. بنابراین اختیار ما در کارهایی که به ما مربوط می‌شود، مؤثر است و قرآن می‌فرماید: «لیس الانسان الا ما سعی» یعنی «ما نتیجه زحمات خود را می‌گیریم» بقیه لطف خداست، یعنی سرمایه‌ای است که خداوند در اختیار ما گذاشته است. اختیار ما سلب نیست. مثلا می‌توانید نماز بخوانید یا نخوانید. می‌توانید کار زشتی را انجام دهید یا ندهید. هر تصمیمی را خود انسان می‌گیرد. خداوند زمینه را فراهم کرد و مسبب‌الاسباب است. خودمان سبب‌ها را فراهم می‌کنیم و خداوند قدرت سبیب را به ما داده است.

اگر بررسی کنیم، می‌بینیم افق‌های متعددی در جهان داریم که شاید متضاد باشند. یعنی ممکن است قسمتی از زمین شب و در همان لحظه قسمتی دیگر روز باشد، مفهوم شب قدر با توجه به افق‌های متعدد برای جاهای مختلف چگونه است؟

معمولا این گونه جواب داده می‌شود که این شب در دور کره زمین حرکت می‌کند. در هر نقطه که خورشید غروب می‌کند و شب شروع می‌شود تا طلوع فجر یا طلوع خورشید که هر دو می‌تواند ملاک باشد، شب قدر می‌شود. همان طور که جلو می‌رود، آغاز و پایان را شامل می‌شود. مثلا اگر امروز در اینجا فلان ساعت غروب شد و در آمریکا 8 یا 10 ساعت بعد غروب شد، شروع شب قدر آنجا از همان زمان است. منظور این است که در زمانی شب و روز به امر خداوند یک دور به گرد زمین تحقق پیدا می‌کنند، در آن قطعه برای آن زمان خاصیت تبارکی، مبارکی و برکت قرار دارد.

بین شیعه و سنی در شب‌های قدر اختلاف هست یا هر دو مکتب به شب‌های خاصی اعتقاد دارند؟

اختلاف هست. در خود شیعه و بین شیعه و سنی هم اختلاف است. این کار که دلیل عقلی ندارد تا با عقل و استدلال ثابت کنیم که این قطعه زمان قدر است. نقلی است که بیشتر به منابعی برمی‌گردد که شیعه و سنی دارند. ما بیشتر روایات خود را از ائمه (ع) می‌گیریم که از پیامبر (ص) گرفتند. اهل سنت هم از صحابه می‌گیرند که صحابه هم از پیامبر (ص) گرفتند. در زمان خودتان هم اگر در جلسه‌ای نباشید و کسانی بخواهند از مباحث جلسه برای شما نقل کنند، می‌بینید اقوال مختلف است. حتی در زمانی که ثبت و ضبط می‌شود و صدا و تصویر موجود است. تا چه برسد به زمانی که همه سخنان شفاهی بود و سینه به سینه منتقل می‌شد. در زمان پیامبر (ص) حرف‌هایی از این‌گونه را نمی‌نوشتند و حتی عمر و دیگر خلفا مدتی نهی کردند که کسی بنویسد.

چرا؟

گفتند اینها را وارد قرآن می‌کنند و شاید دلیل‌های دیگری داشتند. در صدر اسلام مقطعی داریم که چیزی نوشته نمی‌شد و سینه به سینه منتقل می‌شد. البته قرآن مستثناست. چون پیامبر (ص) کاتب وحی داشتند و خودشان و برخی از صحابه حفظ می‌کردند. این کار با قرآن شد و با روایات نشد. خیلی دلیل هست که این اختلافات بین ما طبیعی باشد. به خصوص منبع خبر برای کسانی که تفکرات مختلف و به کسانی عقیده داشتند، مهم بود. این اختلافات جریانی که الان می‌بینید، آن موقع هم بود و از افراد مختلف نقل می‌کردند. به همین دلیل دوگونه و حتی چندگونه روایات داریم. منتهی ما در علم روایت خودمان که در حوزه‌ها تحصیل می‌کنیم، ملاک‌ها و راه‌هایی داریم که روایات صحیح و صحیح‌تر را انتخاب کنیم. لذا ما به این نتیجه رسیدیم که طبق روایاتی که داریم، این شبها می‌تواند محتمل بیشتری برای شب قدر باشد و اهل سنت به شب‌های دیگر رسیدند.

فاصله‌ای که الان در نقل قول‌ها داریم، در شیعه نداریم. چون قایل به این هستیم که زمین از حجت خالی نمی‌ماند و سلسله صحبت‌ها که کدامشان می‌تواند کلام نبوی باشد و عین وحی است، ادامه دارد.

مسایل بعد از اینها مطرح شد. یعنی از زمان کسانی که از اینها نقل کرده‌اند.

یعنی در بحث روایت؟

بله، فرض کنید که 400 روای بودند که روایتی را گفتند و بعدها شاگردان آنها مضمونی را نقل کرده‌اند.

منظور این است که آیا آن مدتی که گفتید کتابت ممنوع شده بود، برای شیعه هم اتفاق افتاد؟

نه، برای شیعه ممنوع نشده بود ولی چون حکومت این کار را نمی‌کرد، شیعه هم برای نوشتن در فشار بود. حتی در زمانی که کتابت بود و مثلا امام صادق (ع) درس می‌گفتند و شاگردانش می‌نوشتند و بعدها نقل می‌کردند، یکنواخت نیست و متضاد است. در بعضی مسایل تقیه است. یعنی ائمه (ع) مطالبی را می‌گفتند ولی چون اگر غیر از خواسته حکومت می‌گفتند، آن حرف اسباب زحمت می‌شد. بنابراین مشکلات فراوانی داریم که منظور اصلی روایات را بفهمیم. لذا علم سختی است.

فهمش برای ما سخت می‌شود. چون مطمئنا در حالت تقیه سخنانشان دو وجهی بود.

بله. در جاهایی که به اختلاف فرقه‌ای برخورد می‌کند، واقعا تقیه است. همین الان هم انواع تقیه را در نقل‌ها می‌بینید. بعضی‌ها می‌خواهند چیزهایی را بگویند و می‌بینند ممکن است به جاهایی بربخورد و آن را نمی‌گویند یا در پرده می‌گویند. آن موقع‌ها این حالت بیشتر بود و الان آن گونه تعصب نیست. لذا یکی از مشکلات دینی همین است. البته زحمات زیادی کشیدند و روی تاریخ روایات کار و راویان موثق را از غیر موثق جدا و راه تشخیص حق را پیدا کردند. اهل نظر کم و بیش به واقعیت‌ها نزدیک هستند.

رابطه‌ای را که بین ولایت امیرالمومنین (ع) و شب قدر وجود دارد، چگونه توصیف می‌کنید؟

اینجا خودم یک بحث اساسی دارم که نظریه تفسیری خودم است. نمی‌دانم دیگران چنین چیزی را گفتند یا نه. فکر می‌کنم و شواهدی هم دارم که شب قدر با این دعاها و روحیه‌ای که عباد خداوند پیدا می‌کنند، شب قدر می‌شود یعنی این خود انسان است که قدرساز است. به بحثی که در مورد اختیار و سرنوشت مطرح کردید، مربوط می‌شود. این که شب قدر می‌گوییم، به خاطر این است که شرایطی به وجود بیاید تا خودمان را بسازیم. خودمان را که ساختیم، عامل سعادت، پیشرفت و فوز می‌شویم. از درون خودمان درمی‌آید.

یک تصور این است که خداوند چیزی را برای ما تقدیر می‌کند و آن برای ما پیش می‌آید. عیبی ندارد و در مواردی این گونه است. اما می‌توان معنایی درست کرد که با الفاظ و مبانی ما و هم با اختیار انسان همخوانی داشته باشد و همه جوانب را ببیند و آن، این است که به خاطر شرایطی که از لحاظ روحی، زمانی و مکانی برای ما فراهم می‌شود، آن شب خود را اصلاح می‌کنیم و تبدیل به انسانی می‌شویم که خالی از عیب و با اراده و نشاط جدید برای سال آینده وارد صحنه می‌شود. پس تقدیر و برنامه‌ریزی می‌شود ولی در وجود خودمان است. یعنی نرم‌افزاری در وجود خودمان خلق می‌کنیم که در طول یک سال در زندگی ما کار می‌کند و اثر دارد. اگر با این تفسیر به شب قدر نگاه کنیم، شخصیت‌هایی مثل حضرت علی (ع) مصادیق بزرگ می‌شوند. چون ما تحت تأثیر ارشادات حضرت علی (ع) و انفاس قدسی ایشان در زمانی که حضور داشتند و انسان‌ها را تربیت می‌کردند، به سراغ شب قدر می‌رویم. یعنی ایشان در طول عمر خود کاری با انسان‌ها می‌کردند که شب قدر می‌کند. همان کاری که از قرآن و جاهای دیگر انتظار داریم، حضرت علی (ع) برای پیروانشان خلق و انسان‌ها را تربیت می‌کردند. بنابراین می‌توانیم در کانون مسئله قدر، تقدیر و سرنوشت، رهبری مثل علی‌ابن‌ابیطالب (ع) را مجسم کنیم که در پیرامون او انسان‌های صالح خلق می‌شوند و وقتی خودشان نیستند، از انوار ایشان در روایات و نهج‌البلاغه (ع) و تربیت و بعدها از طریق شاگردانشان به تدریج به ما می‌رسد، در زندگی انتخاب می‌کنیم و الگو قرار می‌دهیم که برای زندگی انسان‌ها تقدیر کننده و سرنوشت‌ساز است. اصولا این روایات به ما شکل می‌دهد. در قرآن آمده است: «کل یعمل علی شاکله» عمل همه انسان‌ها با شکلی که خودشان یا رهبران و معلمانشان برایشان درست کردند، تطبیق می‌کند. اگر این را معنا کنیم، حضرت علی (ع) یکی از کانون‌های قدرساز است.

حتی یک شب؟

یک شب لازم نیست. قدر همیشگی ماست. وقتی محتوای شب قدر را می‌بینیم، با محتوای رسالت علی ابن ابیطالب (ع) تطبیق می‌کند.

زندگی مظلومانه حضرت علی (ع) بر همه ما روشن و واضح است. چه در 25 سال سکوتی که داشتند و چه حدود 5 سالی که بر مسند حکومت بودند، مظلومیت ایشان برای ما مشهود است. اگر تاریخ را ورق بزنیم، این مظلومیت را به وضوح می‌بینیم. ولی من می‌خواهم بدانم در 5 سال آخر، با توجه به شرایطی که حاکم بود، مولا علی (ع) در چه شرایطی حکومت می‌کردند و چه سختی‌هایی را متحمل می‌شدند؟

از دید ما مسئله این‌گونه است که پیامبر اکرم (ص) جامعه منظم مدینه را ساختند و عروج کردند و امت اسلامی یک جامعه منظم را با اصول مرتب در شرایط مناسب تحویل گرفتند. در چنین شرایط میراث خوار زیادی پیدا می‌شود. در همه انقلاب‌ها این‌گونه است. آن وضع برای حضرت علی (ع) پیش آمد که مظلوم شدند. کاری را ایشان می‌بایست ادامه دهند، دیگران خواستند ادامه دهند و ایشان را منزوی کردند. فکر می‌کنم چند سالی که منزوی بودند، از لحاظ شخصیتی برایشان راحت‌تر بود. یعنی تا موقعی که مسئولیت پذیرفت. موقعی سراغ حضرت علی (ع) رفتند که به بن‌بست رسیدند. یعنی شرایط به گونه‌ای شد که مردم مصر، مکه، مدینه و جاهای دیگر بر خلیفه وقت شوریدند و آن شرایط برای آن خلیفه پیش آمد و به در خانه حضرت علی (ع) آمدند. ایشان اگرچه محق بودند ولی می‌دیدند که چه اتفاقاتی می‌افتد! با شرایطی که درست شده بود و سال‌ها از مبدا وحی فاصله گرفته بودند، ایشان می‌بایست از نو شروع می‌کردند. لذا در اولین یا یکی از اولین خطبه‌ها تعبیری دارد و می‌فرماید: «اوضاع ما به زمانی برگشت که پیامبر (ص) شروع کرد.»

یعنی به اول برگشتیم؟

بله، یعنی به نقطه صفر برگشت. آن همه مشکلاتی که پیامبر (ص) تحمل کرد و جامعه را آن گونه تحویل داد. یکی از خطبه‌های نهج‌البلاغه این گونه شروع می‌شود. ایشان با آن همه مشکلاتی که در اداره حکومت بود، شروع کرد. رقبای فراوانی خلق شده بود. از پیش معین شده و پیامبر (ص) به ایشان گفته بود و خود ایشان هم می‌دانستند که سه گروه قاسطین، ناکثین و مارقین علاوه بر مشکلات فراوان داخلی در مقابل ایشان صف‌بندی خواهند کرد. این گروه‌ها سه جنگ بزرگ را بر ایشان تحمیل کردند که حقیقتا دوره سختی برای علی‌ابن‌ابیطالب (ع) بود. ایشان می‌خواست هم دوباره الگویی از جامعه اسلامی ارائه دهد و هم می‌بایست جنگ‌های داخلی کند. جنگ‌های خارجی برای حضرت علی (ع) مشکل نبود ولی وقتی مسلمانان در مقابل هم قرار بگیرند، بسیار سخت است که می‌توان از کلمات ایشان فهمید. فکر می‌کنم مظلومانه‌ترین قطعه زندگی علی‌ابن‌ابیطالب (ع) از مکه تا مدینه همین دوره‌ای بود که در کوفه به صورت ظاهر خلیفه و حاکم بودند و این مسایل پیش می‌آمد. بعضی‌ها تفسیر می‌کنند که عبارت «فزت برب الکعبه» به معنای راحتی است. یعنی راحت شدم. شاید معنایش همین باشد.

در جنگ جمل بسیار بر مولا علی‌ابن‌ابیطالب (ع) سخت گذشته است. چون اقوالی را شنیدند و حتی بر جسد طلحه گریه کردند. کسانی که زمانی با هم همدوش بودند، الان چه اتفاقی افتاد که علی (ع) با چنین حالتی بر جسد ایشان گریه می‌کند؟

طلحه که شخصیت متشخصی بود. همان سربازان عادی هم که کشته می‌شدند، بچه مسلمانانی بودند که از دو طرف کشته می‌شدند و همه اینها برای حضرت علی (ع) خون دل بود. همان خوارج که با آن خشونت و خشکی برخورد می‌کردند، حضرت علی (ع) کلماتی در مورد آنها دارد که نشان می‌دهد بسیار برایشان سخت گذشته است.

واقعا چقدر سخت است و چقدر از صدر اسلام تا الان تکرار می‌شود که حقایق وارونه یا از زاویه دیگری به آن نگاه می‌شود و این خود جنجال و هیاهو به پا می‌کند. جالب است که آن 5 سالی که علی (ع) در مسند حکومت بودند، اوج روایت‌ها و اقوال مختلف بود و چه سختی‌هایی را متحمل شدند. به خاطر این که خوارج کسانی بودند که بر پیشانی‌های آنها جای مهر بود و صبح و شب در حال عبادت بودند. مبارزه با این گروه از مبارزه با معاویه سخت‌تر می‌شود.

همین‌گونه است. یکی از مواردی که حضرت علی شکوه می‌کند، می‌فرماید: «الدهر انزلنی، ثم انزلنی حتی قیل علی و معاویه» یعنی «دهر آن قدر مرا پایین آورد که باید با معاویه مقایسه شوم. من زمانی با کسانی مقایسه می‌شدم که در تاریخ اسلام افتخارات فراوانی داشتند و الان با ایشان مقایسه می‌شوم.» داستان این روایات جعلی که شما اشاره کردید، در دوره معاویه خیلی عجیب بود. یعنی یک فن و تکنولوژی شده بود که کسانی روایتی را جعل می‌کردند و جامی‌انداختند و جایزه می‌گرفتند که بیشتر در جهت مخالفت با حضرت علی (ع) بود.

که بیشترین ضربه بر پیکر اسلام می‌خورد.

بله، به مبانی و عقاید برمی‌خورد. یک وقت انسان می‌جنگد که یا شهید می‌شود یا نمی‌شود. ولی یک موقع می‌بیند معارف و مبانی آسیب می‌بیند، کسی مثل حضرت علی (ع) در این مسایل خیلی مشکل دارد.

جناب آقای رفسنجانی، باز هم دفترچه‌های شما را دیدم. اگر چه در جلسه قبل راجع به آنها صحبت شد ولی می‌خواهم اگر می‌شود امشب به تفصیل راجع به آنها صحبت کنیم. در جلسه قبل هم اشاره شد که این دست‌نوشته‌ها در واقع اساس تفسیر راهنماست که بعد از انقلاب تکمیل شد. اساسش را در زندان ریختید که شروعش در سال 1354 بود. بعد از انقلاب گروهی از فضلا زحمت تدوین این اثر تفسیری را داشتند. اگر اشتباه نکنم در سال 1372 به عنوان کتاب سال انتخاب شد و الان دوست داریم باز هم راجع به تفسیر راهنما صحبت کنید که از تفاسیر باارزش بعد از انقلاب است. اگر خاطراتی درباره نگارش این تفسیر در زندان دارید، بفرمایید.

در مورد این کار در جلسه قبل گفتم که نگارش آن جزو آرزوهای دیرین من بود. آن موقع قرآن را حفظ کرده بودم که مقدمه همین کار شد. برای آخرین بار که مرا گرفتند و به کمیته مشترک بردند، در سلول انفرادی بودم. کاغذ و قلمی نداشتم که به فکر افتادم باید این کار را شروع کنم. آیات را از حفظ داشتم. از اول قرآن شروع کردم. مثلا عبارت «بسم‌الله الرحمن الرحیم» را در ذهنم تفکیک کردم که چه مطالبی می‌توان از آن استخراج کرد. با این ترتیب در طول یک ماه یک جز قرآن را در ذهنم تفکیک کردم. وقتی مرا به اوین آوردند، بهترین شرایط برایم فراهم شد. بهترین دوستان مبارزه در یک بند جمع شدیم. شرایط تهدید، ارعاب و کتک نبود.

آن موقع بحث حقوق بشر مطرح شده بود؟

نه، بعد از این بود. این که چرا با ما چنین رفتاری می‌کردند، اولا به خاطر حضور شخصیت‌هایی بود که رژیم نمی‌توانست آنها را از جامعه دور و بی‌خبر نگه دارد. مجبور بود در جایی نگه دارد که مردم با آنها ارتباط داشته باشند. آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله منتظری، آیت‌الله ربانی شیرازی، آیت‌الله انواری و آیت‌الله لاهوتی بودند و افرادی به تدریج به ما ملحق شدند. مجموعه‌ای از کسانی که مدیریت مبارزه با آنها بود. آیت‌الله مهدوی کنی هم بودند. بعدها آقایان کروبی، فاکر و معادیخواه به ما ملحق شدند. جمع ما خوب بود و جای بحث‌های مهم بود. حتی بعضی از صاحب‌نظران غیر روحانی هم بودند. صبح‌ها مطالعه می‌کردم و سؤالاتی برای مطرح می‌شد. شب دور هم می‌نشستیم و بحث علمی می‌کردیم که وقت زندان هم می‌گذشت.

یعنی «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»

واقعا این گونه بود. نعمتی شد که توانستم کار کنم. هدف من هم فرهنگ قرآن و نه این تفسیر بود. اگر چه مطالب به صورت تفسیر جمع‌آوری می‌شد، منتها هدف من انتشار آن به صورت کتاب نبود.

این از آن چیزهایی بود که تقدیر بود.

درست است. واقعا در پرانتز جمع‌آوری شد ولی وقتی منتشر شد، دیدم کار خوبی است. از هر آیه حدود 20 مطلب استخراج می‌کردم که نمایه‌سازی می‌شد تا در فهرست قرار بگیرد. تقریبا 2 سال و نیم طول کشید که تمام شود. از زندان که بیرون آمدم، اول به صداوسیما دادم. آنها می‌خواستند مطالب اسلامی داشته باشند که دستشان خالی بود. گروهی مثل آقایان معادیخواه و کرباسچی این مطالب را تنظیم می‌کردند و به برنامه‌ها می‌دادند. گروهی از دانشجویان هم بودند که مطالب را تفکیک و برای هر کلمه و حرف فایل نیرومندی درست و همه را با هم جمع کردند. بعد به حزب جمهوری اسلامی دادیم که آقای دعاگو عمل می‌کردند که به نتیجه نهایی نرسید. آقای جنتی برای سازمان تبلیغات گرفتند که نقد کنند و نشد.

ظاهرا نرم‌افزار آن هم بیرون آمد.

بله، مؤسسه تبیان این کار را کرد.

رئیس مؤسسه در برنامه‌ای که خدمت ایشان بودیم، گفتند، اولین کار مؤسسه تبیان تفسیر راهنمای آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بود. الان در این سایت وجود دارد.

فکر می‌کنم اولین تفسیری بود که وارد نرم‌افزارهای الکترونیک شد. به هر حال اولین تفسیر را با امتیازاتی منتشر کردند. اولا فارسی و برای همه قابل استفاده بود. ثانیا کاملا متقن و محکم بود و همه مشخصات یک تفسیر معتبر را داشت. چون گروهی که با من کار کردند، انصافا عالم هستند. اگر در زندان منابعی نداشتم و می‌بایست مراجعه می‌کردم، اینها این کار را تکمیل کردند. یک دوره هم کتاب سال شد. هنوز هم در مسابقاتی که در قم درباره قرآن می‌گذارند، جزو اولین آثار می‌شود. افتخارش مال کسانی است که تکمیل کردند و من هم پایه‌گذارش بودم. ان‌شاءالله فرهنگ قرآن منتشر شود و در خانه هر کسی باشد تا هر کس هر کلمه‌ای از قرآن را خواست، آسان پیدا کند.

موقع نگارش، فکر می‌کردید که روزی تفسیری منتشر و از شکل و شمایل دفترهای اولیه خارج شود؟

آن موقع در زندان انتظار اعدام داشتم، چون اول برای من اعدام در نظر گرفته بودند. این که از زندان بیرون بیایم و این کار را تمام کنم، فقط امید و آرزو بود. ولی فکر می‌کردم که روزی منتشر می‌شود. چون می‌دانستم سرمایه علمی است و اگر من این کار را نکنم، دیگران خواهند کرد. جای خالی این اثر را در میان کتاب‌های دینی احساس می‌کردم.

خاطره‌ای از ماه مبارک رمضان برای نگارش این کتاب داشتید؟

خاطره زیاد است. شب‌ها با آقایان جلسه می‌گرفتیم و موضوعات را بحث می‌کردیم. از آن جلسات استفاده‌های زیادی کردم. عمده‌اش این بود، نگذاشتیم وقتی را که زندانیان احساس می‌کنند از آنها تلف می‌شود، برای ما هدر رود. وقت ما کاملا پر می‌شد.

از جناب آقای هاشمی پرسیدن خاطره سخت است. چون تاریخ زندگی ایشان پرفراز و نشیب بود.

جمله‌ای می‌گویم که ببینید چقدر می‌تواند برای انسان زیبا باشد! وقتی انسان الحمدالله می‌گوید، به ذهنش می‌آید که دارد خدا را شکر می‌کند. من تاریخ زندگی خود را با الحمدلله مرور می‌کنم که چه و چگونه شد. همیشه خدا را شاکرم. وقتی به این مقطع می‌رسیدم که خداوند به من توفیق داد که به این آرزویم در زندان برسم، توقف می‌کردم. چون همه آن حمد بود و گاهی احساس می‌کردم حمد زبانی کافی نیست و سجده شکر بجای می‌آوردم. چون یک حالت واقعی در وجودم بود. آرزو دارم همه بچه‌های مسلمان بتوانند چنین حالتی برای خود پیدا کنند. الان آن حالت را ندارم. آن حالت مختص زندان بود و به آسانی به دست نمی‌آید.

ایام سوگواری امیرالمومنین را خدمت همه مسلمانان بخصوص صاحب عزای اصلی ایام، حضرت ولی عصر (عج) تسلیت می‌گوییم. با برنامه شب‌های گفت‌وگو در خدمت شما هستیم. سؤالی برای ما مطرح شد. می‌خواهیم از حداکثر توان خود در شب‌های قدر استفاده کنیم. فکر می‌کنم بهترین کار همان است که معصومین انجام می‌دادند. اطلاع دارید که سنت ائمه معصومین در این شب‌ها چه بود؟

قبلا گفتم که چه کار کنیم. هر کاری را که فکر می‌کنیم ارزشمند هستند، می‌توانیم در شب قدر انجام دهیم. عبادت، مطالعه، امساک، تحقیق، حسن حلق، روابط دوستانه و... می‌تواند از اعمال شب قدر باشد. در روایات داریم که پیامبر (ص) دهه آخر رمضان رختخواب خود را جمع می‌کردند و کنار می‌گذاشتند.

یعنی در آن دهه اعتکاف می‌کردند؟

بله، یا درباره ائمه (ع) می‌گویند وقتی شب‌های قدر می‌آمد، زن و بچه را در عبادات شرکت می‌دادند. حتی می‌گویند روز بچه‌ها را خواب می‌کردند که شب بتوانند بیدار بمانند یا غذاهایی می‌دادند که توان بیشتری داشته باشند. خودشان آماده می‌شدند که بهتر عبادت کنند. اگر می‌خواستند آن شب انفاق داشته باشند، مضاعف می‌کردند. خانه‌هایی را شناسایی می‌کردند و به دوستان و خدمه خود دستور می‌دادند که به آن خانه‌های بروند و به امورشان رسیدگی کنند. انتخاب کار بهتر مخصوص شب قدر نیست. هر کاری را که در اسلام ارزش می‌دانیم، برای شب قدر خوب است. کسانی می‌توانند قرآن مطالعه کنند. حتی کسانی برای کشور تحقیقات علمی می‌کنند.

مطمئنا منزلت دارد.

بله، برکت می‌آورد. آن حالت به انسان توان بیشتری می‌دهد. بنابراین دنبال کار خوب نگردید که مخصوص این شب باشد. می‌توان هر کار خوبی را انجام داد.

می‌توان گفت، کارهایی را که باقیات الصالحات است و اثرات درازمدت دارد، از آن شب شروع کنیم؟

نمی‌خواهم بگویم حتما در آن شب شروع کنید. اگر کسی شروع کرد، می‌تواند در آن شب ادامه دهد. این نشان از تقدیر است. یعنی اگر انسان توفیق پیدا کند که کار جدیدی را در آن شب شروع نماید، معلوم می‌شود که توفیق جدیدی از خداوند گرفت. اگر این گونه فکر کنید، معنایش این می‌شود که دارید تقدیر می‌کنید و از تقدیر الهی استفاده می‌کنید. به هر حال انتخاب اصلح در شرایط مختلف با راهنمایی‌هایی که در مدارک داریم، با خود مکلف است.

یکی از دوستان در وبلاگ خود نوشته بود که می‌خواهم چله دعای عهد را از شب قدر شروع کنیم.

با سلیقه عمل کرد.

فرمودید که در زندگی همیشه الحمدلله می‌گویم و لحظاتی پیش می‌آید که احساس می‌کنم صرف الحمدلله گفتن کافی نیست. من می‌گویم باید تلاش کنیم که آن لحظه در زندگی ما به وجود بیاید. قبلا از شما شنیده بودم که شبی در زندان بیش از دیگر شب‌ها شکنجه شده بودید، گفتید با آن حال در سلول انفرادی حال خاصی داشتم و نگاهی به آسمان انداختم و داشتم با خدای خود ارتباط برقرار می‌کردم. شاید بیشترین موفقیت ما در شب‌های قدر این باشد که آن لحظه را برای خود به وجود آوردیم. اگر توصیه‌ای به مردم دارید، بفرمایید.

یکی از کارهای خوب اسلامی اجتماعات دینی است. وقتی به صورت انفرادی عبادت می‌کنیم، شاید حال عمیق‌تری پیدا کنیم که ارزش دارد. اما این که در اجتماع باشیم، حتی اگر آن حال به انسان دست ندهد ولی ارزش حضور در اجتماع و کار دست جمعی و ایجاد ارتباط با دیگران بسیار ارزشمند است. ممکن است نیازها و امکانات در سخنان مبادله شود که خیرات زیادی دارد. معمولا این حالت در مسجد، در مواقعی که روحیات خدایی است، مشهود می‌شود و آثارش مضاعف می‌گردد. فکر می‌کنم بهتر است مردم از اجتماعات ماه مبارک رمضان، به خصوص شب‌های مقدس قدر استفاده کنند و دعاها و عبادات دست‌جمعی داشته باشند. مخصوصا اگر در اجتماع در کارهای خیر شرکت کنند، ثواب زیادی می‌برند.

به سوره قدر که نگاه می‌کنیم، بعضی چیزها هست که برای انسان ایجاد سؤال می‌کند. مثلا خیر من الف شهر از کثرت است، یا این عدد حقیقی است؟ سؤال دیگر این که منظور از «سلام هی حتی مطلع الفجر» یعنی چه؟

در مورد خبر من الف شهر، مفسران هر دو مطلب شما را آوردند. قرآن هم تأمل هر دو مطلب دارد. یعنی این «الف شهر» می‌تواند عدد برای هزار شب مشخص و هم می‌تواند به معنای کثرت باشد. در عرف ما هم هست که می‌گوییم هزاران و دهها هزار نفر. این نوع کثرت گویی تقریبا در ادبیات همه ملل هست. هر دو که با هم باشد، عیبی ندارد. این که گفتند هزار شب به خاطر این است که در شأن نزول این آیات می‌گویند؛ پیامبر (ص) خواب دیدند که قومی بعدها مشخص شد که بنی‌امیه هستند در منبر پیامبر (ص) رفت و آمد می‌کردند. پیامبر (ص) پس از بیداری متأثر شدند که آیه «وشجره الملعون» نازل شد.

ببخشید اگر امکان دارد خواب را توضیح دهید.

پیامبر (ص) در رویای صادقه‌ای دیدند که میمون‌ها و حیوانات عجیب و غریبی در مسجد پیامبر (ص)، منبر ایشان را بازیچه قرار دادند. در قرآن هم آمد که خوابی را به تو نشان دادیم. تعبیر می‌کنند که «شجره ملعونه‌» است. وقتی دوران بنی‌امیه را نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که نزدیک هزار ماه است. بعضی از شأن نزول‌ها گفتند: «بین این خواب و الف شهر ارتباط است. یعنی همان یک شب برای امت شما این قدر ارزش دارد و از این مسایل زیاد است و غصه نخور.» بعضی‌ها گفتند: «یک مجاهد بنی‌اسرائیلی بود که هزار ماه لباس جهاد را از تن خود بیرون نیاورد و یا هزار ماه عبادت می‌کرد.» پیامبر (ص) گفتند: «کاش در امت من هم از این نوع انسان‌ها پیدا می‌شدند.» اینها شأن نزول نیست و من به عنوان مستند روی این‌ها حساب نمی‌کنم ولی این حرف می‌تواند به ذهن نزدیک کند که هزار ماه می‌تواند عدد باشد ولی ظاهرش کثرت است و می‌خواهد بگوید خیلی عظمت دارد. درباره «سلام هی حتی مطلع الفجر» هم باید بگویم که ملائکه و روح برای امور شر به زمین نمی‌آیند. بلکه برای امور خیر می‌آیند. گرچه پایه امور شر هم در برنامه یکساله ریخته می‌شود. یعنی کسانی که در مسیر خیر نباشند، در مسیر شر می‌روند. اما رسالت فرشتگان این است که سعادت بشر را در این شب ترسیم کنند. چون سعادت می‌خواهند، خیر است. سلام به معنای سلامتی و سعادت و جزو بهترین شعارهای امت‌های اسلامی است که برای امت ما هم در نظر گرفته شد.

برای طرف مقابل طلب آرامش می‌کنند.

در این سلام معانی بسیاری از سلامتی، آرامش، سعادت و... خوابیده است. یعنی همه برکات شب قدر در لفظ سلام است. مجموعه‌ای از خیرات است. البته دو نوع معنا می‌کنند. بعضی‌ها سلام را به قدر وصل می‌کنند و بعضی‌ها هم می‌گویند: «این سلام تا مطلع فجر است.» در مقابل کسانی می‌گویند: «اینها نازل می‌شوند بکل امر سلام.» یعنی برای کارهای مفید، مثبت و مبارک می‌آید.

جناب آقای هاشمی، درباره سوره قدر فرمودید ملائکه و روح در شب قدر من کل امر می‌آیند. اولا بفرمایید برچه کسانی نازل می‌شوند؟ ثانیا کارشان چیست که نازل می‌شوند؟

اول باید بگوییم که ملائکه چیست. در این کلمه دو بخش داریم. یک بخش اشخاص ملائکه مثل جبرئیل، میکائیل، عزرائیل و اسرافیل هستند.

آیا ممکن است منظور از روح، روح‌الامین باشد؟

روایت می‌گوید آن نیست و منظور جبرئیل است. البته بعضی‌ها می‌گویند می‌تواند روح‌الامین باشد. ملائکه بخشی از مخلوقات خداوند هستند و تفاوت آنها با انسان‌ها این است که ملائکه فقط در جهت خیر حرکت می‌کنند و انسان اختیار دارد که راه کج هم برود. یعنی ملائکه راه کج نمی‌روند. عظمت انسان در این است که اختیار به خداوند می‌رسد. این با کسانی که به طور طبیعی یا از روی اجبار فرصت می‌کنند، خیلی فرق دارد. ایشان انتخاب و مجاهدت می‌کند تا به خدا برسد. پس ملائکه بخشی از مخلوقات خداوند هستند. تعبیراتی در قرآن و روایات هست که از قوای طبیعی جهان و روابطی که در طبیعت حاکم است که مأموریت خود را انجام می‌دهند، در بندبند وجود موجود است و در سلول‌ها به صورت رابطه هستند که قدرت بالایی دارند، تعبیر به ملائکه شدند.

یا همراه هر یک ملکی مأمور است.

بله، ولی می‌تواند یک ملکه طبیعی یا از نوع دیگر باشد. هر دو هم می‌توانند باشند. بنابراین، این که می‌گویند فرشتگان امروز نازل می‌شوند، شاید منظور قوای طبیعی باشد. البته می‌تواند به مخلوق مشخصی اشاره کند که به نظر من هر دو می‌باشد. پس ملائکه را این گونه بشناسیم. اما این که امشب نازل می‌شوند، اگر اشاره به قرآن باشد که قرآن را می‌آورند، بر پیامبر (ص) نازل می‌شوند. ولی در قرآن عبارت «من کل امر» آمده است. حتی نوع جمله به گونه‌ای است که به بعد هم اشاره می‌کند. یعنی در زمانی که پیامبر (ص) هم نیست، نازل می‌شوند. چون فعل مضارع است، ادامه دارد. بنابراین برای ما و هر کس که خود را در معرض این کار قرار می‌دهد، نازل می‌شوند. برای امور عمومی هم نازل می‌شوند. برای طراحی حرکت انسان در یک سال آینده و برنامه‌های نرم‌افزاری یک سال هم نازل می‌شوند. ممکن است خود قوا عمل کنند یا از طریق انسان‌هایی که ساخته و مرکز تقدیر می‌شوند، عمل کنند. یا حتی ممکن است مقدرات را تعبیر کنند. همه این فرض‌ها هست. پس تأکید می‌کنم که مخاطب آنها فقط پیامبر (ص) نیستند، بلکه ایشان هم جزوی از کل هستند.

این که ما می‌گوییم ملائکه همیشه خدمت امام زمان (عج) نازل می‌شوند و ایشان امر را تأیید می‌کنند، به چه صورت است؟

در روایات این هم هست. یعنی خداوند، امام زمان (عج) را در این زمان و قبلا معصومین دیگر را ولی امر جهان قرار داد و مدیریت جهان را در بخش انسان به آنها داده است. طبعا امام زمان (عج) محور کار است و ملائکه با آن نقطه هم سر و کار دارند. این نوع روایات قابل توجیه هستند.

جناب آقای هاشمی، در صحبت‌های شب‌های گذشته، فرمودید: «از جهت ترتیب شب بیست‌وسوم مستندات بیشتری برای شب قدر دارد.» امیدواریم ما هم از مصادیق سوره مبارکه قدر باشیم و این اتفاق خوشایند برای ما هم بیفتد.

ما هم دعا می‌کنیم. اگر بتوانیم حق امشب را ادا کنیم، نعمت بزرگی است.

چرا شب بیست و سوم در میان علمای شیعه به عنوان شب قدر برجسته‌تر است؟

چرای آن را کسی نمی‌داند. از روایات می‌فهمیم که احتمال این شب از شب‌های دیگر برای لیله‌القدر بیشتر است. از لحاظ عقلی و تحلیلی دلیلی ندارم.

اگر برای قرآن قایل به دو نوع نزول تدریجی و دفعی باشیم، کدام یک در شب قدر اتفاق افتاد؟ آیا می‌توانیم بگوییم نزولش از شب قدر شروع شد و ادامه پیدا کرد؟

احتمال قوی‌تر این است که نزول دفعی و یکباره در شب قدر بوده است. چون اگر بخواهیم بگوییم نزول تدریجی از شب قدر شروع شده است، با بعضی از مستندات مسلم نمی‌سازد. مثلا خیلی برای ما نزدیک به واقعیت است که شروع نزول آن در روز بعثت باشد.

سوره علق؟

بله، این سوره در 27 رجب نازل شده است. این احتمال از لحاظ تاریخی و روایات ما خیلی قوی است. لذا نمی‌توانیم احتمال نزول تدریجی را مختص شب قدر بدانیم. ولی این را هم گفته‌اند. در همان بحث که این آیه را مطرح می‌کنند، می‌گویند شاید منظور این آیه و آیاتی که در سوره دخان و سوره بقره است، این است که شروع نزول تدریجی نیست. نزول دفعی و جملگی قرآن است. می‌گویند قرآن یک بار از لوح محفوظ به بیت‌العمور نازل شد و بعد بر قلب پیامبر (ص) نازل شد. البته بعضی‌ها می‌گویند بیت‌العمور همان قلب پیامبر (ص) است. علائم زیادی داریم که این احتمال را تأیید کند. قرآن یکباره نازل شد و پیامبر (ص) مجموعه را می‌دانست. منتهی بعدها تنظیم شد که آیات مناسب در هر حادثه‌ای مطرح و وارد زندگی انسان‌ها شود. اگر این گونه باشد، فکر می‌کنم احتمال قوی‌تر این است که مجموعه قرآن یکباره در شب قدر نازل شده است.

این نزول به خاطر شب قدر بود یا عظمت شب قدر به خاطر نزول قرآن است؟

به خاطر عظمت شب قدر بود. گفتم که احتمالا شب قدر از ازمنه قدیم به نوع دیگر بود. البته می‌تواند عظمت شب قدر به خاطر نزول قرآن باشد. یعنی وقتی قرآن نازل شد، معنای قدر محقق شد. چون در تعریف قدر گفتم که در این شب تقدیر و سرنوشت مشخص می‌شود و تأثیر قرآن هم در سرنوشت بشر بسیار بالاست. اصلا محور حرکت ماست. هرچه داریم، به قرآن برمی‌گردد. لذا هر وقت که قرآن نازل شده باشد، معنای قدر برای آن لحظه مصداق پیدا می‌کند. پس می‌توان گفت که به خاطر نزول قرآن شب قدر در اسلام تعبیه شده باشد یا گفت که شب قدر به صورت مستقل ارزشمند است و قرآن هم در این شب نازل شده است. این را باید از روایات بفهمیم. از مواردی نیست که با استدلالات عقلی به آن برسیم، مگر این که با چنین تعبیراتی که گفتم، با مسئله برخورد کرد.

مسئله به گونه‌ای است که نمی‌توان راجع به آن خیلی محکم صحبت کرد.

درست است. در روایات مواردی هست که می‌فهمیم این احتمال ترجیح دارد.

در ادامه بحث نزول قرآن، سؤال این است که نزول قرآن در شب قدر به چه معناست؟ یعنی قرآن بر ما نازل شد یا پیامبر اکرم (ص) و انسان‌ها به آن حد می‌رسند؟ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به این قضیه اشاره کرده‌اند.

اصل مسئله این است که واقعیت معارف قرآن در سطح بسیار بسیار بالایی است که از فهم و درک ما بالاتر نازل می‌شود. یعنی به این معنا که سطحش را پایین می‌آورند و با ادبیات خاص این مطالب بی‌شمار عالی را به انسان‌ها عرضه می‌کنند. این که قرآن تأویل‌هایی دارد، تا حدودی به این امر برمی‌گردد. چون سطح اصلی و بطن قرآن خیلی بیش از آن مقداری است که الان از آن می‌فهمیم. نزول به این معنا یعنی سطح مطالب قرآن از صقع ربوبی تنازل پیدا می‌کند تا به صقع درک بشری برسد. حتی برای پیامبر (ص) که می‌خواهد دریافت کند، این گونه است.

صقع یعنی چه؟

یعنی عالم ربوبی تا عالم بشری. این نظریه‌ای است که معمولا عرفا بیشتر روی آن تکیه می‌کنند. ممکن است نزول به این معنا باشد. ممکن است عادی باشد. این که آسمان چیست؟ ما عادت کردیم که آسمان را بالای سر خود ببینیم. این که آسمان بالاتر از ماست، درست است. یعنی از لحاظ موقعیت و حقیقت عالم، پایین‌تر هستیم. جبرئیل قرآن را از آن مقام به پیامبر (ص) می‌دهد. پیامبر (ص) در این مورد واسطه است که می‌گیرد و به بشریت می‌دهد. بنابراین در هر صورت نزول است. البته خود پیامبر (ص) هم باید تکامل و ترقی داشته باشد تا ظرفیت دریافت وحی را داشته باشد. همه کس که نمی‌توانند به صورت مستقیم حرف خدا و جبرئیل را بشنوند و یا چشمش به گونه‌ای باشد که جبرئیل را ببیند. اینها احتیاج به تکامل انسان دارد. بنابراین در بحث نزول قرآن، هم تنزل و هم ارتفاع داریم. این از آن بحث‌های عارفانه است که برای عرفا خیلی شیرین و معنادار است.

در بعضی از تفاسیر روایی آمده که منظور از نزول در شب قدر، وجود حضرت زهرا (س) یا امام زمان (عج) است. نظر شما چیست؟

این همان مصداق گویی است که در بحث قبلی گفتم. یعنی اگر منظور از ارزش شب قدر، قدرآفرینی و تأثیر در رشد و کمال انسان و انسان سازی باشد، هر کس که چنین نقشی داشته باشد، می‌توانیم از آنها تعبیر به قدر کنیم. یعنی مصداق هستند. نه این که آن شب باشند، یعنی آنها نقش شب قدر را ایفا می‌کنند. حضرت زهرا (س) ام‌الائمه هستند و خیرات و برکات زیادی از طریق ایشان به امت اسلام رسید و حضرت امام زمان (عج) باید خارستان دنیا را گلستان کند. این از مواردی است که از شب قدر انتظار داریم. پس اینها مصداق روشن شب قدر هستند. به بقیه ائمه هم می‌توانیم بگوییم.

آیا شناخت آنها شامل «ما ادراک ما لیله القدر» هم می‌شود؟

ما که آنها را شب قدر نمی‌دانیم، مصداقی از شب قدر می‌دانیم. البته شناخت ائمه (ع) آسان نیست. چون مقام آنها خیلی از بالاتر ماست. ما در مقابل آنها خیلی کوچکیم و اصلا قابل مقایسه نیستیم. حتی علمای بزرگ ما خاک پای آنها می‌شوند.

جناب آقای هاشمی، الان دو شب است که فقدان مولا علی‌ابن ابیطالب (ع) را درک می‌کنیم. شما چه تصویری از خانه امیرالمومنین (ع) و نجف اشرف دارید؟

انصافا فضای سنگینی است. حضرت علی (ع) گفتند: «فزت برب الکعبه» اما فضای پشت سر ایشان اندوهبار است. شب دومی است که کوفه و خانه ایشان آن نور مقدس را ندارند. تأثر بیشتر این است که به خاطر نگرانی از تحرکات دشمنان، قبر ایشان هم معلوم نبود. در جایی دفن شده بود که کسی نداند. با این کار می‌فهمیم که چه شرایطی در آن فضا حاکم است. کسانی که تحت حمایت و در سایه حضرت علی (ع) بودند، تازه می‌فهمند که چه اتفاق مهمی با این شهادت افتاده است. فکر می‌کنم جزو تلخ‌ترین ایامی است که کوفه در آن زمان به خود دید. وضع خانه حضرت علی (ع) از وضع کوفه شدیدتر بود. چون شرایط سختی برای شیفتگان علی (ع) پیش آمده بود. از این نظر باید جزو تلخ‌ترین شب‌های تاریخ باشد. ولی اگر آن شب برای شیعیان شب قدر بود، مشغول راز و نیاز با خدا بودند و دلشان را با دعا گرم می‌کردند.

یکی از بینندگان در وبلاگ، برنامه نوشته است: «اگر فرض کنیم نسخه اجرایی خداوند برای رسول اکرم (ص) جمله «لیظهر علی دین کل» بود، این نسخه در زمان رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) و بقیه معصومین (ع) عملی نشده است. الان که در دوران غیبت هستیم هم این نسخه اجرایی نشده است.» این ببینیده معتقد است که این اتفاق باید در بهترین ظرف زمانی و مکانی بیفتد و فرض هم بر این است که مجری این نسخه هم باید از آن سلاله باشد. اگر توضیحی در این خصوص دارید، بفرمایید. البته علائم زیادی برای ظهور امام زمان (عج) در شب بیست و سوم داریم.

آیه «لیظهر علی دین کل» در زمان خود پیامبر (ص) شروع شد. در خود مدینه پیروان ادیان دیگر هم بودند که دین اسلام آنها را تحت الشعاع قرار داد که خیلی‌ها مسلمان شدند. در اطراف مدینه تا شعاع زیاد و حتی تا نزدیک روم این حالت بود. کل جزیره العرب تحت تعالیم اسلام قرار گرفت. اما بحث بر سر این است که وقتی «دین کل» می‌گوییم، باید خیلی بیش از اینها باشد که اتفاق نیفتاد. اسلام بعدها در زمان خلفا توسعه پیدا کرد و شعاعش به اروپا، آفریقا و عمق آسیا تا قفقاز رسید و به تدریج توسعه پیدا کرد و در زمان هارون به جایی رسیده بود که وقتی او دعای باران می‌خواند و باران نمی‌بارید، به ابرها می‌گفت: «هر جا بباری، در دولت من می‌باری» ولی این معنای درست کلمه ظهور نیست. منظور از ظهور در این آیه این است که مردم اسلام را هضم کنند و این دین حاکم واقعی شود. الان در بین ما هم این گونه نیست. در جامعه اهل تشیع هم نمی‌توانیم بگوییم اسلام واقعی حاکم است ولی به طور نسبی حاکم است. انتظاری که ما داریم، این است که در زمان امام زمان (عج) این وعده الهی محقق شود و یک پرچم، یک قانون و یک دولت بدون مرز بر دنیا حاکم خواهد شد و موعودی که انتظارش را داریم، چنین مصداقی است و شاید در زمان غیر از حکومت امام زمان (عج) چنین اتفاقی بیفتد، ولی آن که مستقر می‌ماند، از زمان امام زمان (عج) به بعد است.

دنیا هم به این سمت می‌رود. شاید برداشتن مرزها در اروپا و حرکت جهان به سوی جهانی شدن در این مسیر باشد و نوید چنین روزگاری را می‌دهد. درست است؟

این مسئله ربطی به اسلام ندارد و آنها بانی کوچک شدن دنیا هستند. اما آن چه ما فکر می‌کنیم، این است که کار آنها می‌تواند مقدمه‌ای برای پذیرش حقانیت اسلام باشد. واقعا اسلام مکتب جامعی است و تا به حال این موقعیت پیش نیامده که مباحثه عمیقی بین صاحب‌نظران ادیان بشود تا یک دین را انتخاب کنند. من این‌گونه می‌بینم که ظرفیت اسلام می‌تواند همه را قانع کند. نقاط مثبت همه ادیان را به علاوه نقاط مثبت اختصاصی خود دارد. البته زمان این را ما نمی‌توانیم تعیین کنیم. باید خداوند روزی محقق کند. آن زمان بر اساس آثار شیعه و اهل سنت و حتی آثار عهدین و توراتین، موجود مقدسی این کار را انجام می‌دهد. آنها خیال می‌کنند حضرت عیسی است و ما فکر می‌کنیم امام زمان (عج) است.

اهل سنت اعتقاد دارند که امام زمان از سلاله پاک علی (ع) است؟

نوعی می‌گویند. ما شیعیان شخص می‌گوییم. اهل سنت می‌گویند شخصیتی از این نسل می‌آید و شخص خاصی را قبول ندارند. آنها می‌گویند مهدی نوعی است.

یعنی اسم برای آنها مشخص است؟

بله در اسناد آنها «مهدی» آمده است. نمی‌توانند منکر روایات از این نوع شوند. منجی نوعی و مهدی نوعی می‌گویند.

سه جلسه در خدمت شما بودیم و استفاده کردیم و بحث به شکلی در حال جمع‌بندی است. اگر فرض کنیم که فردا ظهور اتفاق می‌افتد، این فرض هم گناه نیست. چون در دعای عهد می‌گوییم: «انهم یرون بعیدا و نروا قریبا» یعنی ما آن را نزدیک می‌دانیم. اگر امشب صیحه آسمانی زده شود، رابطه آن را با شب قدر بودن امشب چگونه توصیف می‌کنید؟

منظور از «نروا قریبا» قیامت است. با تأویلی در دعای عهد آورده‌اند. اما روشن است که منظورش قیامت است. قیامت هم که نمی‌دانیم کی می‌باشد و اگر الان باشد، خیلی برای ما خطرناک است. چون باید آماده شویم. هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که امام زمان (عج) الان می‌آید یا نمی‌آید. بنا نیست کسی بداند. کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند، فکر می‌کنم دین‌فروشی می‌کنند. کذب الوقاتون.

اصلا مذمت شد که کسانی وقت تعیین کنند.

ما مأموریم که اگر کسی وقت تعیین کرد، بگوییم دروغ می‌گوید.

اینکه گفتند صیحه ظهور از شب بیست و سوم شنیده می‌شود، به چه معنایی است؟

این هم یک روایت است. نمی‌توانیم روی این روایات حساب جدی باز کنیم.

فکر می‌کنید الان آماده‌ایم؟

اگر تدبیر خداوند باشد که امام زمان (عج) در زمان ما بیاید، چرا نباشیم؟ مردم ایران از شهادت استقبال و این همه مصیبت را در راه خدا تحمل کردند. چه کسی بیشتر از این مردم استحقاق دارد در رکاب امام زمان (عج) باشد؟ ممکن است عیب‌هایی داشته باشیم که ایشان اصلاح می‌کنند. ما تابع و تسلیم خواهیم بود. همه مردم ما این‌گونه هستند. همه ما به عنوان سرباز ایشان کار می‌کنیم. اگر تقدیر الهی این باشد که ایشان در زمان ما بیایند، در بزرگ سعادت برای بشریت باز می‌شود.

ما داعیه‌ای نداریم و طبق فرمایش شما تمام تلاش ما برای برقراری احکام اسلام است. این که چه قدر مقبول باشد، خدا می‌داند.

درست است.

جناب آقای هاشمی، یک بخش از برنامه ما درباره خاطرات شب قدر در جبهه جنگ است. با سردار فضلی و سردار مالکی نژاد هم در این باره مصاحبه کردیم. شهید همت هم صحبت معروفی دارد که می‌گوید: «باید همه کارهای ما برای رضای خدا باشد» دوست داریم در این بخش خاطره‌ای از شما هم داشته باشیم.

اسم دو نفر از سرداران مخلص جبهه را بردید که من برای علو روح یکی از آنها که بین ماست، دعا می‌کنم و برای سردار دیگری که آسیب‌های جسمی فراوانی در جنگ دید، سلامتی می‌خواهم. این لحظات اوج عرفانی جبهه‌ای‌ها بود. من هم گاهی موفق می‌شدم که در چنین شرایطی باشم. یکی از خاطراتی که الان به یادم آمد، این است که در یکی از قرارگاه‌ها، نزدیک یکی از عملیات‌های سخت که نزدیک شب قدر و نمی‌دانم کدام شب بود، برنامه دعا گذاشتیم. هر کسی قرآن، شعر و دعا می‌خواند. یکی از کسانی که صحبت کرد، خیلی مرا تحت تأثیر قرار داد. او گفت: «خدایا این جمعیتی که می‌خواهند به میدان بروند، کسانی هستند که در این زمان فقط از دین تو دفاع می‌کنند. اگر در این زمان که دشمنان این همه امکانات دارند و ما دست خالی در این میدان‌های پرخطر مین و انبوه گلوله‌ها می‌رویم، با اتکای به تو و به خاطر توست. فکر نمی‌کنیم راضی باشی که این جمعیت پیروز نشود و شکست بخورد. نگذار این حرکتی که برای حمایت تو در این زمان تاریک شروع شده، متوقف شود. ما را یاری کن تا در راه تو و اهدافی که فقط به خاطر تو جان می‌دهیم، پیروز باشیم.» وقتی گفت: «این جمعیت جان خود را برای تو می‌دهد» در آن جلسه تکان خوردم. یاد یکی از کلمات پیامبر (ص) افتاده بودم که فرموده بودند: «اگر این اصحاب شکست بخورند، چه چیزی برای دین ما باقی می‌ماند؟ این هستی و موجودی ماست.» البته موجودی ما مثل زمان پیامبر (ص) نبود ولی از لحاظ شرایط مکانی، در جبهه بودیم. کسانی بودند که با تمام وجودشان آمده بودند. جلسه با روحی بود و فکر می‌کنم دعایش مستجاب شد و موفقیت خوبی در آن عملیات به دست آوردیم.

توفیقی بود که در شب‌های قدر با امت بزرگوار حرف زدم و به بعضی از سؤالاتی که در ذهن برادران بود، جواب دادم. انشاءالله تلاش ما و شما بی‌نتیجه نباشد.

انتهای پیام