شنبه 29 دی 1403

بازگشت به تئوری «مرد دیوانه»

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
بازگشت به تئوری «مرد دیوانه»

دنیای‌اقتصاد - گروه اقتصاد بین‌الملل: منتقدان دونالد ترامپ اغلب او را به لودگی و انزواگرایی متهم کرده‌اند. با این حال، حتی قبل از ورود به کاخ سفید در 20ژانویه، ترامپ نشان داده است این ادعاها می‌تواند چقدر با واقعیاتی که در دور دوم ریاست‌جمهوری او با آن مواجه خواهیم شد، متفاوت باشد. با نزدیک شدن به روز تحلیف ترامپ، او به برقراری آتش‌بس و توافق بر سر آزادی گروگان‌ها در غزه کمک کرده است....

با تمام این احوال، به نظر می‌رسد دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ نه تنها پر دردسرتر از دوره اول خواهد بود، بلکه نگاه او جایگزین دیدگاهی از سیاست خارجی خواهد شد که از زمان جنگ جهانی دوم بر آمریکا مسلط بوده است. برای دهه‌ها، استدلال رهبران آمریکا آن بوده که قدرت و جایگاه ایالات متحده این مسوولیت اجتناب‌ناپذیر را بر دوش این کشور نهاده است که به‌عنوان مدافع دموکراسی و ارزش‌های پایدار جهانی ایفای نقش کند. اما ترامپ این ارزش‌ها را کنار می‌گذارد و بر انباشت و بهره‌برداری از قدرت تمرکز خواهد کرد. این رویکرد او در سه صحنه درگیری عمده در جهان آزموده خواهد شد: خاورمیانه، اوکراین و صحنه جنگ سرد آمریکا با چین.

هر کدام از جبهه‌ها نشان می‌دهد که چگونه ترامپ به سمت دورشدن از دهه‌ها سیاست ایالات‌متحده سوق داده شده است: در روش‌های غیرمتعارف او، انباشت و استفاده فرصت‌طلبانه از نفوذ ایالات‌متحده و اعتقاد او به اینکه قدرت به تنهایی صلح را ایجاد می‌کند، نهفته است. صحنه خاورمیانه، نبوغ و استعداد او را برای غیرقابل‌پیش‌بینی بودن به خوبی به نمایش می‌گذارد. اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها در نهایت بعد از تهدیدهای ترامپ با توافق آتش‌بس در غزه موافقت کردند. اگر قرار است توافق به مراحل بعدی پیش رود، او باید به طرفین فشار بیاورد. از زمان دولت ریچارد نیکسون تاکنون هیچ‌یک از رؤسای‌جمهور آمریکا به رویکرد «مرد دیوانه» به‌عنوان یک منبع قدرت متوسل نشده است. دمدمی مزاجی با عمل‌گرایی تقویت می‌شود.

بر خلاف اکثر میانجیان صلح‌، ترامپ با بی‌خیالی هیچ علاقه‌ای به دانستن تاریخ پیچیده خاورمیانه ندارد. پیمان ابراهیم که در اولین دوره ریاست‌جمهوری او امضا شد، نشان می‌دهد او از آزادی گروگان‌ها برای ترویج توافق بین اسرائیل و عربستان سعودی استفاده خواهد کرد که از نظر او بهانه‌ای برای دریافت جایزه صلح نوبل و مسیری برای دستیابی به شکوفایی و آبادانی منطقه خواهد بود. با این حال، در خانه سه دین توحیدی، فهم اینکه آیا مردم واقعا مایلند عقاید و نارضایتی‌های خود را در مقابل شانس دستیابی به رفاه کنار بگذارند یا خیر، آزمونی سخت خواهد بود. بارها و بارها، افراط‌گرایان در هر دو طرف با استفاده از خشونت برای بی‌اعتبار کردن نیروهای عمل‌گرا، طرح‌های صلح را وتو کرده‌اند. نیروهای تندروی راست‌گرا در اسرائیل می‌خواهند سرزمین فلسطین را ضمیمه اسرائیل کنند. اگر نیروهای متعصب و تندرو سر ناسازگاری و مقابله با ترامپ را داشته باشند نتیجه چه خواهد شد؟

پاسخ او افزایش فشار با استفاده از تحریم یا تهدید به استفاده از زور یا رها کردن خواهد بود. این همان انتخابی است که او در اوکراین نیز با آن روبه‌رو است؛ جایی که او متعهد شده است به جنگ خاتمه دهد. از آنجا که او نفوذ بیشتری نسبت به ولادیمیر پوتین بر متحدان آمریکا دارد، راه آسان‌تر آن است که با پایان دادن به حمایت‌ها، سیاست مورد نظر خود را دنبال کند و امتیازات به دولت کی یف را متوقف کند؛ به‌ویژه اگر همان‌طور که منتقدانش هراس دارند، وقتی پوتین با او دیدار می‌کند از تملق‌های او خرسند شود. البته رها کردن و توقف حمایت از اوکراین ممکن است موجب مقایسه رویکرد ترامپ با سیاست بایدن برای خروج ناگهانی از افغانستان شود. در این صورت، چین ممکن است درباره موضوع تایوان به این نتیجه برسد که ترامپ فردی است که تمایل به عقب‌نشینی دارد؛ اما او هنوز ممکن است تصمیم بگیرد که نمایش آمادگی برای حمایت از اوکراین می‌تواند دست او را در برابر پوتین تقویت کند.

استفاده فرصت‌طلبانه از قدرت مزایایی نیز دارد. ترامپ به آزار و اذیت اعضای ناتو ادامه خواهد داد تا بیشتر برای دفاع از خود در برابر روسیه هزینه کنند که نتیجه مطلوبی محسوب می‌شود؛ اما این رویه کم‌هزینه نخواهد بود. ناتو احتمالا می‌تواند از تهدیدهای ترامپ مبنی بر خروج آمریکا از این پیمان، نزاع بر سر تجارت، حمایت از احزاب ملی محافظه‌کار شورشی و فشار به دانمارک بر سر حاکمیت گرینلند، جان سالم به در ببرد. با این حال، اتحادها بر اساس اعتماد رشد می‌کنند. محافظه‌کاران ملی طرفدار پوتین مانند یک سم عمل خواهند کرد. دانمارک با توجه به اندازه این کشور، به یک میزان در مقایسه با آمریکا در افغانستان نیروهای خود را از دست داد. نزاع بر سر مالکیت گرینلند رفتاری است که موجب می‌شود آمریکا در اذهان به عنوان یک تهدید نگریسته شود و نه یک کشور حامی متحدانش.

مستبدان از تضعیف ارزش‌های جهانی آسوده‌خاطر خواهند شد. اگر ترامپ خواهان گسترش حوزه نفوذ آمریکا که کانادا، گرینلند و پاناما را دربرمی‌گیرد، باشد، آنها این ادعا را به عنوان تاییدی بر باور خود می‌بینند که روابط بین‌الملل در واقعیت همیشه یک آزمایش قدرت بوده است؛ زمانی که روسیه طمع به گرجستان دارد یا چین مدعی مالکیت دریای چین جنوبی است. اگر ترامپ نهادهایی مانند سازمان ملل را که مظهر ارزش‌های جهانی هستند، تحقیر کند، چین و روسیه به جای آمریکا بر آنها مسلط خواهند شد و از آن به‌عنوان مجرایی برای تامین منافع خود بهره‌برداری خواهند کرد. اما در اردوگاه ترامپ این استدلال مطرح است که آنچه مهم است قدرت آمریکا است و این به صلح با چین منجر می‌شود. آنها با توجه به این باور که شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین می‌خواهد تا سال2027 تایوان را با زور تصرف کند، درباره لزوم جلوگیری از بروز جنگ جهانی سوم هشدار می‌دهند. چین همچنین به سرعت در حال ساخت سلاح‌های هسته‌ای است و به‌طور نظام‌مند بر فناوری‌های استراتژیک تسلط دارد.

آنها عقیده دارند آمریکا باید بازدارندگی را دوباره برقرار کرده و اتکا به دیپلماسی «مرد دیوانه»، عمل‌گرایی و انباشت قدرت اقتصادی و نظامی راه‌حل این شرایط است. اما وقتی صحبت از تایوان می‌شود، یک تناقض وجود دارد. اگر منبع قدرت آمریکا آن است که بی‌رحمانه درباره ارزش‌ها عمل‌گرا باشد، با متحدان سرسخت باشد و با مخالفان معامله کند، پس دقیقا این شرایط برای ترامپ موقعیت مناسبی برای معامله با چین بر سر تایوان محسوب می‌شود. اگرچه بسیاری از بازهای تندرو ضد چین در دولت او با این ایده مخالفت می‌کنند، اما این احتمال یک نقطه ضعف را در قلب رویکرد ترامپ را برجسته می‌سازد. هنگامی که استفاده از قدرت به کمک ارزش‌ها مهار نشود، نتیجه می‌تواند بروز هرج‌ومرج در مقیاس جهانی باشد