بازیِ جمع صفر در اقتصاد ایران؛ هر که زودتر در صف باشد، برنده است / نیروی کار افغان جای نیروی کار ایرانی را تنگ نمی کند

اقتصادنیوز: بازی جمع صفر یعنی یکی برنده است و یکی بازنده؛ حال سوال اینجاست که چگونه نظام حکمرانی در کشور ما بازیهای جمع صفر را افزایش داده و موجب هدر رفتن انرژی و منابع شده است و گاهی برعکس بازیهای ذاتاً جمع صفر را به بازیهای غیرجمع صفر تبدیل کرده و مشکلات متعدد دیگری پدید آورده است.
به گزارش اقتصادنیوز، بازی جمع صفر، یعنی موقعیتی که لاجرم در آن یک طرف برنده و طرف دیگر بازنده است، در زندگی روزمره فردی و اجتماعی ما کم نیست. اما وجود آنها به ذات خود نه ناپسند است و نه منفی. مسئله آنجایی بد میشود و پیامدهای نامطلوبی دارد که دولت با مداخلهاش به بازیهای جمع صفر اضافه میکند، مثل سیستم اعطای وامهای بانکی یا قرعهکشی خودرو یا تحریم.
خبر مرتبط تله «حاصل جمع صفر» در اقتصاد ایران / به جای تشدید رقابت، فرصت های جدید خلق کنیماقتصادنیوز: بازیهای جمع صفر ذاتاً منفی نیستند اما در سالهای گذشته خروجی نظام تصمیمگیری به گونهای بوده که جامعه در نزاع و تضاد منافع فزاینده قرار گرفته و مدام بر بازیهای جمع صفر افزوده شده است. مداخلههای ناکارآمد دولت در اقتصاد، مانند قیمتگذاری دستوری، سرکوب بازارها، انحصار و توزیع سازمانیافته رانت، هم تعداد این بازیها را افزایش داده و هم اثرات مثبت آنها را کاهش داده است.
حامد قدوسی و مهدی فیضی، دو اقتصاددان، در میزگردی با "رضا طهماسبی" در شماره 599 هفتهنامه "تجارتفردا" ابتدا به تشریح مفهوم بازی جمع صفر و بیان مصادیق آن پرداخته و سپس توضیح میدهند چگونه نظام حکمرانی در کشور ما بازیهای جمع صفر را افزایش داده و موجب هدر رفتن انرژی و منابع شده است و گاهی برعکس بازیهای ذاتاً جمع صفر را به بازیهای غیرجمع صفر تبدیل کرده و مشکلات متعدد دیگری پدید آورده است. درحالیکه تمام تلاش بشر برای کاستن از بازیهای جمع سفر و همسو کردن انرژی و منابع و تلاش مردم در جهت رشد و توسعه بوده است.
***
* بازی جمع صفر مفهومی است که در چند سال اخیر در بحثوجدلهای اقتصادی، بهویژه در حوزه بازارهای مالی، بسیار مورد استفاده قرار گرفته اما به نظر میرسد هنوز در مورد مفهوم آن درک کامل و درستی در فضای عمومی وجود ندارد. به همین دلیل شاید بهتر باشد که در قدم اول این مفهوم را تعریف و به مصادیقی از آن اشاره کنیم.
حامد قدوسی: مفهوم «بازی جمع صفر» در تعریف غیرفنی و سادهاش، موقعیتی است که در آن هر دو طرف نمیتوانند برنده باشند، یعنی خروجی نمیتواند به صورت برنده - برنده نمود پیدا کند. در این موقعیت، همیشه برد یک طرف مساوی با باخت طرف دیگر است. مثال ملموس و روزمره آن صف نانوایی است، فکر کنید یک نانوایی 20 قرص نان تولید کرده و 30 نفر هم متقاضی دریافت یک قرص کامل نان هستند. درنتیجه کسانی که زودتر اقدام کنند و در صف جلوتر باشند، یک نان میگیرند. به 10 نفر انتهای صف هم نان نمیرسد و آنها بازنده بازی خواهند بود. پس هرجایی که یک منبع محدود وجود دارد که قرار است بین متقاضیانی که تقاضایشان بیشتر از موجودی منبع است، تقسیم شود یک بازی جمع صفر شکل میگیرد و به تعدادی از متقاضیان سهمی نمیرسد؛ مثل ظرفیت یک مدرسه، ظرفیت یک سالن نمایش، غذای محدود در یک رستوران، مسکن ارزانقیمت و موارد بسیاری دیگر که در آن نمیتوانیم به تقاضای همه متقاضیان پاسخ بدهیم و درنهایت عدهای خوشحال و عدهای ناراحت از این رقابت بیرون خواهند رفت.
تعریف فنی و اقتصادی این مفهوم، تشریحکننده موقعیتی است که در آن ارزش افزوده جدیدی خلق نمیشود و به اصطلاح اندازه کیک برای کل بازیگران ثابت است. در بازی جمع صفر، مازاد اجتماعی (Social Surplus) جدیدی شکل نمیگیرد و تمام رقابتها و تلاشها حول این مسئله است که هرکس سهم بیشتری از کیک موجود اقتصاد را به خود تخصیص بدهد، به جای اینکه رقابتها و انگیزههای برنده شدن باعث بزرگ شدن اندازه کل کیک شود (مثلاً با نوآوری و رشد فناوری و بهبود بهرهوری). نکته آخر اینکه اگرچه اکثریت تراکنشهای جامعه انسانی از جنس جمع صفر نیست (مبادله معمولاً در ذات خودش مازاد جدید خلق میکند) اما در هر صورت برخی تراکنشها ذاتاً بازی جمع صفر است و جامعه بشر در چند سده گذشته به این دلیل رشد کرده که توانسته است با تغییر قواعد، بسیاری از بازیها را از موقعیت جمع صفر خارج کند که در آن همه برنده باشند.
مهدی فیضی: همانطور که دکتر قدوسی اشاره کردند، در بازیهای جمع صفر مجموعه عایدی دو بازیکن صفر است. یعنی اگر یک بازیکن چند واحد بیشتر عایدی ببرد، حتماً از عایدی بازیکن دیگر همان تعداد واحد کم شده است. بازی جمع صفر خودش حالت خاصی از بازیهای جمع ثابت است که عایدی در آنها جمع یک عدد ثابت است و به هر مقدار که به سهم یک بازیکن افزوده شود، حتماً از سهم بازیکن دیگر کم میشود. البته این بازیها خودشان بخشی از یک مجموعه بزرگتر به نام بازیهای غیرهمکارانه (Noncooperative Games) است که مجموع تغییرات عایدی بازیکنها در آنها الزاماً ثابت نیست. یعنی اگر به عایدی یک بازیکن تعداد مشخصی واحد اضافه میشود از عایدی بازیکن دیگر حتماً کم میشود اما الزاماً به همان مقدار نیست. مهمترین مصداق این بازیهای غیرهمکارانه، حالت کلاسیک عرضه و تقاضاست؛ یعنی جایی که مازاد رفاه وجود دارد که از دو قسمت مازاد رفاه تولیدکننده و مصرفکننده تشکیل شده است. حالا هرکدام از این دو طرف که مازادشان را از حد ایدهآل و کارآمد اجتماعی افزایش بدهد، بهطور طبیعی از مازاد طرف مقابل کاسته میشود اما نه لزوماً به همان اندازه، چون بخشی از مازاد اولیه بهینه در این موقعیت از بین میرود. این مفهوم در اکثر مبادلههای اقتصادی اعم از کوچک و بزرگ وجود دارد چون ما بهطور معمول در حالت بهینه اجتماعی نیستیم و هر طرف در تلاش است مازاد خودش را افزایش بدهد که لاجرم باعث میشود مازاد طرف مقابل، به اندازه متفاوتی، کاسته شود.
در شرایط حدی شکست بازار رخ میدهد و لازم است دولت مداخله کند که خود بحث مجزایی است؛ مثل زمانی که انحصار وجود دارد و یک طرف توانسته است به نحوی تمام مازاد را به سمت خودش بکشد و مازاد طرف مقابل را صفر کند. اینجا لازم است طرف سوم یا همان دولت، وارد شود و مازاد را طوری تقسیم کند که حق یکطرف به نفع دیگری ضایع نشود. مصادیق این بازیهای غیرهمکارانه بسیار زیاد است. زیربنای اقتصاد، مبادله است و در هر مبادلهای تضاد منافع وجود دارد، چه در سطح افراد باشد، چه در سطح بنگاهها و حتی کشورها.
قدوسی: من هم این نکته را به بخش ابتدایی بحث اضافه کنم که بازیهای جمع ثابت از نظر ریاضی قابلتبدیل به بازیهای جمع صفر هستند، چون هرجایی که جمع عدد ثابتی است، میتوان آن عدد ثابت را برداشت و بهجایش صفر گذاشت. یک نکته مهم دیگر هم که مورد اشاره دکتر فیضی قرار گرفت این بود که گاهی در یک بازی مخرب کیک اقتصاد حتی ثابت هم نیست و کوچکتر میشود که نمونه بارزش رقابت برای گسترش انحصار است که مازاد اجتماعی را حتی کوچکتر میکند.
* به نظرم مرز میان رقابت در سازوکار متعارف اقتصاد که به افزایش بهینه اجتماعی منجر میشود با رقابت در بازی جمع صفر که عملاً هدررفت انرژی است، هنوز چندان روشن نشده و به مثالهای بیشتری نیاز داریم. برای مثال آیا میتوان رقابت متقاضیان زیاد برای صندلیهای محدود دوره دکترای اقتصاد را هم یک بازی جمع صفر در نظر گرفت؟ یا یک موقعیت شغلی با تعداد زیادی متقاضی هم میتواند یک بازی جمع صفر محسوب شود؟
قدوسی: اینجا یک نکته بسیار مهم وجود دارد. دقت کنید در اولین مثال من از کلمه «صف» استفاده کردم، چون در مفهوم صف، تخصیص بر اساس شایستگی معنا ندارد. هرکس زودتر به نانوایی برود و در صف بایستد، میتواند نان بگیرد. این یک مسئله تصادفی است که هرکسی که به نانوایی نزدیکتر باشد و زودتر برسد، شانس بیشتری برای برنده شدن دارد. اما در مثالهایی مانند آزمون دکترا یا موقعیت شغلی که شما عنوان کردید، اگرچه قطعاً یک یا چند نفر پذیرفته و آن صندلی یا موقعیت را اشغال میکنند و دیگران از رسیدن به آن محروم میشوند، اما این موقعیت از نظر اجتماعی لزوماً یک بازی جمع صفر نیست. چون اگر فرض کنیم سازوکار غربالگری (Screening) و شایستهگزینی درست باشد، تخصیص دادن موقعیت شغلی یا صندلی دکترا به متقاضی براساس سازوکار تطبیق (Matching) صورت گرفته و انتخاب بهینه اتفاق افتاده است.
درست است که به نظر میرسد در سطح خرد و بین متقاضیان یک بازی جمع صفر رخ داده اما از منظر اجتماعی اتفاقاً بهینه بوده است. چون انتخاب بر این اساس بوده که مثلاً صندلیهای دوره دکترا به پرکارترین و باانگیزهترین متقاضیان داده شود و جفتوجور شدن بین منبع محدود و متقاضیان، به صورت بهینه صورت بگیرد. جایی بازی جمع صفر اتفاق میافتد که سازوکار تخصیص به هیچ شکلی فرد بهتر را انتخاب نمیکند و هیچ معیار شایستهگزینی برای انتخاب بین متقاضیان وجود ندارد. بهتر است یک مثال واقعی بزنیم. در برخی کشورهای غربی برای نوع خاصی از ویزای کار یا خانوادگی، که تعداد آن هم محدود است، صف تشکیل میشد و هر که زودتر در صف بود میتوانست از این ویزا برخوردار شود.
بلافاصله کسبوکاری به اسم «صف نگهدار» ایجاد شد، به این شکل که افرادی زودتر میرفتند و در صف میایستادند و بعد آن موقعیت را میفروختند. این یک بازی جمع صفر است چون کسی که در صف جلوتر ایستاده هیچ برتری یا شایستگی ندارد، صرفاً یا خودش زودتر آمده یا اینکه پول بیشتری داده و توانسته است آن موقعیت را بخرد. اینها مصادیق واقعی بازی جمع صفر است که جلوتر بودن در صف تخصیص، مازاد اجتماعی بیشتر ایجاد نمیکند و صرفاً یک رقابت مخرب به وجود میآورد که انرژی هدر میدهد. یعنی برای 10 ویزا 30 نفر از دو روز قبل در صف میایستند تا شاید نوبت آنها برسد. مثالهای متعددی در اقتصاد ایران از بازی جمع صفر وجود دارد که در آنها تخصیص دادن منبع به فرد الف یا ب هیچ تفاوتی ندارد، چون مازاد اجتماعی تولید نمیکند. اما جایی که قرار است تخصیص بهینه صورت بگیرد بازی جمع صفر نیست چون با فرض تخصیص درست، مازاد اجتماعی ایجاد میکند.
* یک مثال هم از اقتصاد ایران بزنیم. در اوایل دهه 1390 در مقطعی که قیمت سکه در بازار بسیار بالا رفته بود، بانک مرکزی از طریق بانک ملی دست به عرضه سکه زد و این سیاست باعث شد که صفهای طولانی در برابر بانکهای عرضهکننده شکل بگیرد به نحوی که افراد از شب قبل در صف میایستادند. اتفاقاً شغل صف ایستادن و جا فروختن هم همینجا شکل گرفت.
قدوسی: این یک مثال بومی در اقتصاد ایران است. یک رانت محدود ناشی از تفاوت قیمت سکه بانکی و سکه بازار آزاد وجود دارد که به صورت تصادفی بین افرادی که در صف میایستند تقسیم میشود و هر که زودتر در صف باشد، برنده است. اینکه این سکه به چه کسی برسد، هیچ نفعی برای جامعه دربر ندارد. این موقعیت کاملاً متفاوت است با موقعیتی که مثلاً بانک تعداد محدودی تسهیلات برای بنگاههای کوچک دارد و اعلام میکند بنگاهها طرح توجیهی خود را برای دریافت تسهیلات ارائه کنند تا بررسی شود و منابع مالی محدود بانک، به بهترین ایدههای کسبوکاری تخصیص داده شود. اینجا دیگر بازی در سطح اجتماعی جمع صفر نیست.
* آقای دکتر قدوسی، در تفاوت موقعیتی که تخصیص بهینه صورت میگیرد و مازاد اجتماعی ایجاد میشود با موقعیت بازی جمع صفر، از مفاهیمی مانند «شایستگی» یا «غربالگری» استفاده کردید. چند سال قبل در مورد اینکه بازار سهام بازی جمع صفر است یا خیر، مجادلات زیادی شکل گرفت و شما بهجد معتقد بودید که این موقعیت بازی جمع صفر است و برد یک گروه به معنای باخت گروهی دیگر از سهامداران است. آیا اینجا مسئله تخصص و مهارت در خرید و فروش سهام و ترید کردن دلیلی بر این نیست که بازی را جمع صفر ندانیم؟
قدوسی: سوال بسیار خوبی است. برگردیم به پاسخ سوال اول و این توضیح که در بازی جمع صفر کیک اقتصاد بزرگ نمیشود یا مازاد اجتماعی خلق نمیشود. در مسئله بازار سهام هم مهارت معاملهگر به اندازه کیک اقتصاد اضافه نمیکند، درست مانند کسی که این توانایی را دارد که بیشتر در صف بایستد و شب تا صبح در جلوی بانک میماند و قویتر است. یعنی در همان صف نانوایی یا سکه هم افرادی هستند که شایستگیهایی دارند اما این شایستگیها تغییری در بازی جمع صفر ایجاد نمیکند. فکر کنید شرکتی با عنوان «درختکاری ایران» در بورس حضور دارد که یکمیلیون سهم دارد. عدهای میفهمند که قیمت این سهم در حال حاضر زیر قیمت بلندمدت آن است و بهزودی قرار است اخبار خوبی هم در مورد شرکت منتشر شود و قیمت هر سهم حدود 30 درصد بالا برود. این افراد با اطلاعات اضافهای که دارند به بازار مراجعه کرده و از کسانی که سهامدار فعلی شرکت هستند، سهام میخرند.
با توجه به اینکه در هر لحظه تعداد سهام شرکت ثابت است درنتیجه باید فرد الف سهامی را که دارد به فرد ب که ما در نظر گرفتهایم تحلیلگر بهتر و ماهرتری است، بفروشد. در واقع فقط جای افراد الف و ب تغییر میکند و در این تغییر جا هیچ مازاد اجتماعی خلق نمیشود. درست است که فرد ب که سهام را خرید به خاطر مهارتش آن 30 درصد افزایش قیمت را به جیب میزند اما اگر این کار را نمیکرد باز هم این افزایش قیمت سهم وجود داشت و به نفر قبلی یعنی الف میرسد. یعنی آن تحلیلگر ماهرتر بازار سهام، ارزش افزودهای ایجاد نکرده و 30 درصد افزایش قیمت سهام شرکت درختکاری ایران از محل دیگری مانند تغییرات آبوهوا یا ورود یک فناوری جدید حاصل شده است و ربطی به مهارت تحلیلگر تریدر ندارد. این موقعیت متفاوت با مثال صندلی دوره دکتراست. آنجا چند صندلی محدود وجود دارد که باید متقاضیانی داده شود که درنهایت خروجی پژوهشی و آموزشی دانشگاه را بالا ببرد. در این موقعیت، استادان و مدیران دانشگاه تلاش میکنند دانشجویی را انتخاب کنند که تلاش بیشتری دارد.
فکر کنید در بازار سهام یک تحلیلگر قوی و یک تحلیلگر ضعیف داریم، اینکه کدام یکی از این دو نفر سهامدار خرد یک شرکت باشند، تاثیر بسیار اندکی روی عملکرد شرکت دارد. عملکرد شرکت از نظام حاکمیت شرکتی، کیفیت مدیریت و نیروی انسانی و شرایط کسبوکار میآید. ممکن است صحبتهایی هم مطرح شود که تحلیلگر قوی اگر سهامدار شود میتواند مثلاً در مجمع نظرات بهتری به هیاتمدیره بدهد اما میدانیم اثر این کار بر عملکرد شرکت بسیار اندک است و اساساً اکثر تحلیلگران هم صرفاً وقتشان را به خرید و فروش سهام میگذرانند. به همین دلیل از نظر من مکانیسم انتخاب دارایی برتر در بازار دارایی از نظر فنی یک بازی جمع صفر است.
فیضی: من در این مورد به یک نکته حاشیهای اشاره میکنم. انگار این ذهنیت اشتباه در جامعه ما شکل گرفته که هر بازی جمع صفری، لزوماً بد یا از نظر اجتماعی ناپسند است و به همین دلیل هم گاه پذیرش اینکه یک بازی جمع صفر است برای افراد سنگین شده است. درحالیکه باید بپذیریم که بازی جمع صفر در ذات خود، خوب یا بد نیست. اینکه انتظار داشته باشیم اصلاً بازی جمع صفر نداشته باشیم ناشی از فهم بد خود جمع صفر است. البته احتمالاً هرچه در موقعیتهای اقتصادی - اجتماعی کمتر از این جنس بازیها داشته باشیم بهتر است، بهخصوص در جاهایی که اساساً نیازی به رقابت بر سر منابع و فرصتها نباید وجود داشته باشد.
قدوسی: بسیار نکته خوبی است چون ما در زندگی روزمره گریزی از بازی جمع صفر نداریم. همه ما در زندگی مجبور میشویم که به بازیهای جمع صفر تن بدهیم و در صف بایستیم. البته هرچه بشر جلوتر رفته، بهطور مدام فناوریها و روشهایی ابداع کرده است تا مردم در بازیهای جمع صفر کمتری رقابت کنند. زمانی ما برای تاکسی سوار شدن باید در صف میایستادیم اما بهتدریج راههای متفاوتی مانند تاکسی اینترنتی ایجاد شد. ما در گذشته برای دریافت خدمات بانکی و اداری باید در صف میایستادیم اما امروز سیستم نوبتدهی آمده و هر فرد میتواند بفهمد که چند نفر دیگر جلوی او هستند و حدوداً چه زمانی نوبتش میشود تا بتواند آن زمان را به کار دیگری اختصاص دهد و درواقع انرژیاش را بیهوده در یک بازی جمع صرف هدر ندهد.
قاعدتاً هرچه بازیهای جمع صفر در جامعه انسانی کمتر شود، بهتر است چون از اصطکاک و اتلاف منابع جلوگیری میشود و افراد انرژی آزادشده را برای صرف کردن در بازیهای غیرجمع صفر دارند که به رشد و بهبود رفاهشان منجر میشود. اما درنهایت در همه جوامع اعم از پیشرفته و توسعهنیافته موقعیتهای جمع صفر وجود دارد که مردم ناگزیر با آنها مواجه میشوند. نکته دیگر همانطور که دکتر فیضی اشاره کردند اینکه یک بازی جمع صفر است به این معنا نیست که از نظر اخلاقی ناپسند است و باید محدود و ممنوع شود. آنچه باعث نگرانی ما به عنوان اقتصاددان میشود این است که در یک جامعه بخش بزرگی از منابع انسانی و فیزیکی صرف موقعیتهای جمع صفر شود؛ یعنی اینکه سیاستگذاری و بستر اقتصادی جامعه به نحوی باشد که انرژی افراد بهجای به کار گرفته شدن در بازیهای مولد و خلقکننده ارزش در بازیهای توزیع رانت (جمع صفر) هدر برود. اینجا نگران میشویم که قابلیتهای جامعه برای توسعه و رشد همسو نشده و افراد صرفاً در رقابت با هم هستند تا تکه بزرگتری از کیک ثابت اقتصاد را بردارند.
فیضی: در بافتار اقتصاد ایران، هرجایی که مازاد تقاضا وجود دارد، که نمونههایش کم هم نیست، صف شکل میگیرد. درواقع صف نمود مازاد تقاضاست و ایران هم به دلیل قیمتگذاریهای دستوری زیر قیمت تعادلی در بسیاری بازارها، دهههاست که کشور صفها شده است؛ صف بنزین، صف کنکور، صف وام ازدواج، صف وام مسکن، صف کالاهای تنظیم بازاری یا همان کوپنی قدیم همه مصداق صفهای ناشی از مازاد تقاضاست که در شرایط متعارف نباید وجود میداشت. در یک حکمرانی کارآمد نباید صف برق داشته باشیم. یعنی برق داشتن من نباید به هزینه برق نداشتن یک شهروند دیگر تمام شود و به این شکل ما در یک نزاع و تضاد منافع قرار بگیریم. حاکمیت نباید اجازه بدهد که در این همه حوزه مانند برق، آب و گاز مازاد تقاضا و رقابت جمع صفر شکل بگیرد. در دهه 60 و زمان جنگ تحمیلی شاید تا حدودی مسئله صف برای مردم قابل درک بود، اما در شرایط امروز ایران و جهان پذیرفتنی نیست که نیازهای اولیه شهروندان تبدیل به بازی جمع صفر شود.
قدوسی: کاملاً درست است. اگر در اقتصاد ایران سازوکار کارآمد و بازار رقابتی و باز حاکم بود، همزمان با افزایش مصرف، انگیزه برای تولید بیشتر هم ایجاد میشد و تولیدکنندگان خصوصی به دنبال افزایش تولید برای پاسخ دادن به تقاضای موجود میرفتند. در آن شرایط یک شهروند میتوانست به اندازهای که لازم دارد، از تولیدکننده خصوصی برق بخرد و مصرف کند. در اقتصاد ایران سمت عرضه به دلایل مختلف و با ابزار مختلف سرکوب شده است درحالیکه سمت تقاضا راه خودش را میرود. درنتیجه مازاد تقاضا ایجاد شده و این ناترازیها پدید آمده که به ایجاد یک بازی جمع صفر منجر شده است و امروز دولت باید برق و آب و شاید فردا ترافیک را جیرهبندی و سهمیهبندی کند. درحالیکه نباید اساساً چنین رقابتی وجود داشته باشد.
* درواقع میگویید شیوه حکمرانی اقتصاد باعث شده است موقعیتهایی که اساساً نباید بازی جمع صفر باشد و محل رقابت و رشد و خلق ارزش افزوده است، به بازی جمع صفر تبدیل شده، مثل حوزه برق و آب. اخیراً اکونومیست هم در مقالهای توضیح داده است که نسل جوان در آمریکا، بیشتر به بازیهای جمع صفر باور دارند چون در زمانی متولد شدهاند که نرخ رشد اقتصادی نسبت به گذشته کمتر است. این مسئله درخصوص ما هم بسیار صدق میکند، چون همین الان مثالهایی زدیم که در گذشته مثلاً در دهههای 70 و 80 خورشیدی بازی جمع صفر نبوده اما امروز جمع صفر است، مثل ناترازی شدید انرژی.
قدوسی: مقاله اکونومیست که خودش خلاصهای از چند مقاله جدید اقتصادی است، تصویر درستی از اقتصاد آمریکا به تصویر میکشد اما بارزتر و شفافتر از آمریکا، این مسئله در خود ایران قابل مشاهده است که در ادامه اشاره میکنم. به یک جنبه از مقاله اکونومیست اشاره کنم که میگوید جوانان شهری بیشتر حس جمع صفر دارند. در کشورهای غربی در دهههای گذشته ثروت بسیار زیادی خلق شده است اما یکسری منابع مانند مسکن در شهرهای بزرگ در حال رسیدن به انتهای فیزیکی خود هستند. الان مسکن در کشورهای توسعهیافته در حال تبدیل شدن به یک رقابت جمع صفر بین طبقات مختلف است. در بسیاری از شهرهای اروپایی ساختار تولید مسکن محدود شده و به دلایل مختلف اجازه ساخت واحدهای مسکونی بیشتر در مرکز شهر داده نمیشود.
در واقع تعداد مسکنهای موجود در مرکز شهر کمتر از متقاضیان زندگی در مرکز است و در نتیجه همیشه افرادی هستند که نمیتوانند در مرکز شهر زندگی کنند و باید به حاشیه بروند. جوانان هم میبینند که مثلاً شاغلان بخشهای محدودی در اقتصاد (مثلاً بخش مالی یا فناوری) به واسطه درآمد بالاتر توانستهاند در مرکز شهر خانه بخرند و ساکن شوند اما آنها به واسطه محدودیت مسکن و قیمتهای بالا ناشی از تقاضای قوی دیگر چنین شانسی ندارند. این نسل قاعدتاً در برابر نسل بعد از جنگ جهانی دوم که رشد شدید اقتصادی، اثر سرریز، گسترش شهرها و مسکن و افزایش رفاه برای همه را تجربه کرده بود، درک نزدیکتری از موقعیتهای بازی جمع صفر دارد.
حالا به ایران برگردیم. اگر حافظهام اشتباه نکند در ایران در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 که رشد اقتصادی بالاتر بود و کارآفرینی رونق بیشتری داشت، علاقه به خرید و فروش سهام و سایر داراییها در بازیهای جمع صفر بسیار کمتر از الان بود، چون افراد میتوانستند از طریق کارآفرینی واقعی یا پیوستن به شرکتهای موفق ثروتمند شوند. از این منظر، لنز بازی جمع صفر ابزار مفیدی برای تحلیل عملکرد سیاستگذاری و فهم اقتصاد ایران است. از میانه دهه 1380 اولاً رشد اقتصادی افت کرد و ثانیاً دولت نقش خود را از تسهیلگر فضای کسبوکار بیشتر و بیشتر به سمت توزیعکننده منابع تغییر داد و به نظرم احساس رقابت جمع صفر بین شهروندان پررنگ شد. نمونهاش انواع و اقسام وامها و تسهیلات بانکی کلان بود که به قیمت خلق تورم برای بقیه جامعه ناگهان به خلق ثروت برای عده دیگری منجر شد.
در سطح خرد و وامهای کوچک هم حتی این حس وجود دارد. در یک اقتصاد آزاد وقتی یک فرد قرار است وام مسکن بگیرد با دیگران رقابت نمیکند. همه میتوانند با رعایت قوانین و مقررات ریسک بانک درخواست وام بدهند و اگر درآمد مناسب دارند وام مسکن بگیرند و بانک هم تقریباً به همه متقاضیان واجد شرایط وام پرداخت میکند. در ایران چون وامهای خرد معمولاً ترجیحی داده میشود، متقاضیان بسیار زیاد و منابع محدود است و در نتیجه به یکسری افراد وام میرسد و به بقیه نمیرسد. استخدامهای دولتی هم مثال واضحی از بازی جمع صفر در شرایط کنونی است.
وقتی رشد اقتصادی بلندمدت بسیار اندک است عملاً فرصت شغلی در بخش خصوصی بهویژه در شهرستانها ایجاد نمیشود و رقابت جوانها محدود به اشتغالهای دولتی و شرکتهای بخش عمومی و شبهدولتی میشود و یک بازی جمع صفر بین مردم شکل میگیرد. چون استخدام دولتی محدود است و معیارهای گزینش که لزوماً هم شایستهسالاری نیست، یک بازی جمع صفر در مقابل مردم قرار میدهد و یک نفر که آن فرصت شغلی را تصاحب میکند و دیگران بازنده میشوند. در حالی که در شرایط متعارف و با رشد اقتصادی مناسب همه این افراد میتوانستند با توجه به تواناییها و فرصتها، شغل پیدا کنند یا کسبوکار خودشان را راه بیندازند و با هم رقابت نکنند. در نتیجه نکتهای که اشاره کردید در ایران خودمان با شدت بیشتری رخ داده و کاملاً ملموس است.
فیضی: نظام حکمرانی اقتصاد ما در ایران بهطوری تناقضگونه، بسیاری موقعیتهایی را که در اساس انتظار نمیرود در آنها نزاعی وجود داشته باشد، مانند نیازهای اولیه در حوزه انرژی، به شرایطی برای تضاد منافع تبدیل کرده و از برخی موقعیتهای جمع صفر با سیاستهای رانتی و نامنصفانه یک موقعیت غیرجمع صفر ساخته است. به طور مشخص در تهران برای اینکه واقعیت بازی جمع صفر در بازار مسکن را نپذیریم، به یک بازی غیرجمع صفر تبدیل و اقدام به فروش تراکم کردیم. اساساً در اقتصادی که مبتنی بر رانت منابع طبیعی است و دولت رانتیر دارد، نظام حکمرانی اقتصادی بیش از اینکه تولیدی و متکی به مالیات ناشی از ارزش افزوده باشد، توزیعی میشود. وقتی سیاست توزیعی تفوق پیدا کند، لاجرم این مسئله شکل میگیرد که از منابع محدود موجود، اگر به فردی سهمی بیشتر بدهیم به فرد دیگری باید سهم کمتر بدهیم. مشکل دیگر هم به ساختار آموزشی ما برمیگردد که از همان ابتدا کودکان را در یک نظام بازی غیرهمکارانه آموزش میدهد. در این نظام، رتبههای برتر محدود است و هرکسی به آنها برسد، دیگری را از آن محروم کرده است. به این ترتیب رقابتی ناسالم به صورت جمع صفر شکل میگیرد که اساساً در وهله اول نباید وجود داشته باشد. این تفکر باعث شده تا همکلاسی رقیب محسوب شود و نه رفیق. چون اگر او شاگرد اول شود، دیگر من دیده نمیشوم.
حوزه آموزش بازی جمع صفر و محل رقابت نیست اما در نظام آموزش ما کودکان از همان ابتدا یاد میگیرند که باید در این فضا بجنگند و رقابت کنند، در حالی که اساساً در این فضا نباید رقابت وجود داشته باشد. ما همچنان که بزرگتر میشویم یاد میگیریم که باید برای خیلی چیزهای دیگر هم بجنگیم، از کنکور و دانشگاه گرفته تا سهم نفت و برق و آب و موقعیت شغلی. متاسفانه این رقابتجویی مخرب در ذهنیت ما رسوخ و رسوب کرده و بسیار سخت میتوان آن را از اذهان بیرون کرد.
قدوسی: جالب است که در مدارس کشورهای توسعهیافته به کودکان بازیهای برنده - برنده آموزش میدهند و حتی از همان دوران مهدکودک به بچهها آموزش میدهند که چگونه در موقعیتهای تعارض منافع بتوانند یک بازی برنده - برنده بسازند که بتوانند همه برنده باشند. این مسئله را در نظام آموزشی غرب میتوان دید و چون اطلاع کافی ندارم امیدوارم در ایران هم الان همین طور باشد. نکته دیگری هم که به ذهنم رسید این است که نظام حکمرانی ما حتی منابع طبیعی مثل هوا را هم به بازی جمع صفر بین شهروندان مختلف تبدیل کرده است. برای مثال هوا را برای بخشی از شهروندان آلوده میکنیم چون باید با سوزاندن سوخت غیراستاندارد برای صنایع برق تولید کنیم که بتوانند کالا تولید کنند. مثال سادهاش اینکه مردم شهر تهران یا اراک یا اصفهان باید آلودگی هوای بیشتری را تحمل کنند تا شهروندان دیگر شهرها یا مناطق از کالا یا برق تولیدشده در نیروگاههای کنار شهرهای آلوده برخوردار شوند. بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در کشور ما الان یک اثر خارجی منفی دارد که به یک گروه میرسد و در قبال آن مزایا و منافعش به گروههای دیگری میرسد. در واقع در اقتصاد ایران در شرایط امروز بسیار موقعیتهای اندکی است که افراد فکر کنند همه در آن برنده هستند.
* در واقع در بازیهای موجود در اقتصاد ایران، مدت زیادی است که تعداد برندگان بسیار اندک و گروه بازندگان بسیار بزرگ شده است. برای مثال تعداد وامهای بانکی به دلیل محدود شدن منابع بسیار اندک شده است. آب بسیار کم شده و سیاستها به نحوی است که مردم یک منطقه از آب یک منطقه دیگر بهرهمند میشوند در حالی که مردم همان منطقه دارای آب، با مشکل تامین آب مواجه هستند. آیا این شرایط هم بازی جمع صفر است؟
قدوسی: در زمانی که منابع فراوانتر بود و مثلاً سرانه آب یا جنگل بیشتر بود، افراد فشار جمع صفر را احساس نمیکردند اما هرچه جلوتر آمدیم منابع طبیعی ما بیشتر و بیشتر به شکل ناپایدار مصرف و عرضه آن محدودتر شد و حتی در مواردی مثل جنگلها از بین رفت. همزمان فناوریهای جدید دنیا که باید برای حفظ منابع طبیعی یا حداقل تخصیص بهتر این منابع به کار گرفته میشد، به دلایل مختلف در دسترس جامعه ما نبوده است و آب و برق و گاز به ناکاراترین شکل ممکن تولید و مصرف میشود. نتیجه کلی اینکه امروز در حال رسیدن به ته دیگ منابع طبیعی هستیم. ابتدا منابع زیاد بود و احساس رقابت کمتر بود اما امروز که به پایان نزدیک میشویم، مردم بهطور روزمره بازی جمع صفر را درک میکنند. پیامد آنچه در حال رخ دادن است این خواهد بود که روزبهروز منازعههای داخلی بیشتری بر سر منابع طبیعی مثل آب یا جنگلها شکل میگیرد.
فیضی: در موقعیتهای مختلف جمع صفر در اقتصاد ایران باید جدای از تعداد برندگان و بازندگان به چگونگی توزیع منابع محدود بین افراد هم توجه کرد، حتی زمانی که همه برنده باشند. در تاریخ کشور ما به مسائل حساسی از این دست که میتواند موجب نزاع و درگیری مردم شود، در دورههای مختلف به خوبی توجه شده است.
در اقلیم خشک ایران تقسیم منصفانه آب رودخانهها، به عنوان منبعی محدود و کمیاب، از روزگاران قدیم دارای نظم و نسق خاصی بوده است. یکی از معروفترین تقسیمنامهها، تقسیم منصفانه حقآبه زایندهرود است که به نام طومار شیخ بهایی موسوم شده است. در ادبیات نظری علم اقتصاد، مسئله تقسیم منصفانه (Fair Division) معمولاً در مورد کالاهای پیوستهای مانند آب مطرح میشود، در حالی که در مورد کالاهای گسسته مانند خانه، تخصیص منصفانه (Fair Assignment) به کار برده میشود. مستقل از اینکه تعداد بازندگان در بازی جمع صفر، زیاد یا کم باشد، توجه کردن به منصفانه بودن تقسیم یا تخصیص بسیار حائز اهمیت است. حتی در زمانی که تعداد بازندگان بسیار محدود باشد، باز هم مسئله حسادت (Envy) میتواند رخ دهد که در آن فرد با وجود اینکه سهمی از منابع محدود برده است، همچنان فکر میکند شایستگی دریافت میزان بیشتری نسبت به سهم کنونیاش داشته است و به کسی که به چنین سهم بیشتری رسیده است حسادت کند.
به این ترتیب تقسیم یا تخصیصی منصفانه است که عاری از حسادت (Envy-Free) باشد، به این معنی که درنهایت فردی وجود نداشته باشد که به سهم فردی دیگر حسودی کند. ادبیات بسیار گستردهای در این مورد در طراحی بازار وجود دارد که نشان میدهد در رویارویی با محدودیتهای منابع و متقاضیانی که به همه آنها آنچه میخواهند، نمیرسد، چه باید کرد که درنهایت نتیجه بازی در عین کارایی، منصفانه هم باشد. متاسفانه ما در نظامهای تخصیص نهتنها کارآمدی، بلکه عموماً انصاف را هم از دست دادهایم. اخیراً آماری دیدم که برایم بسیار تکاندهنده بود؛ اینکه خاموشیهای بالاشهر تهران به شکل بسیار معناداری کمتر از خاموشیهای پایینشهر تهران است.
رعایت انصاف در اغلب موارد بسیار دشوار است، به خصوص زمانی که با مسئله تخصیص کالاهای گسسته مانند خودرو یا خانه طرف باشیم. مثلاً اگر فرد 1 و 2 هردو کالای گسسته الف را به کالای ب ترجیح دهند، هر نوع تخصیص کالا به حسادت فردی منجر میشود که کالای ب را دریافت کرده است. تخصیص کالاهای گسسته با رعایت انصاف دو راهحل مشخص دارد، اول اینکه از سازوکار تخصیص تصادفی بهره بگیریم، به این معنی که به هر فرد نه بهطور قطعی بلکه احتمالی از دریافت کالاها تخصیص داده شود؛ دوم اینکه اگر امکان از بین بردن حسادت وجود ندارد، دستکم به شکلی تخصیص را انجام بدهیم که احساس عدم رعایت انصاف به حداقل برسد.
بد نیست در مورد مسئله انصاف از زاویه اقتصاد رفتاری هم به نکته مهمی اشاره کنم که عدم توجه به انصاف ممکن است باعث شود تبادلی که قرار بود اتفاق بیفتد، اساساً انجام نشود. در اقتصاد رفتاری، موقعیتی با عنوان بازی اتمام حجت (Ultimatum Game) وجود دارد؛ به این صورت که اگر فرد دوم احساس کند، سهمی که فرد اول برای او در نظر گرفته از آنچه او که فکر میکند سهم منصفانه است، کمتر باشد، ممکن است تصمیم بگیرد همان سهم کم هم به او نرسد به شرطی که به فرد نامنصف اول هم هیچ سهمی نرسد. یعنی حاضر است به اصطلاح زیر میز بزند، چون بازی از نظر او منصفانه نیست؛ مشابه همان ضربالمثل معروفی که میگوید «دیگی که برای من نجوشد،...». اهمیت انصاف اینجا خودش را نشان میدهد که درست است که بازیکنان بازی جمع صفر را پذیرفتهاند، اما اگر انصاف در بازی از یک حدی پایینتر بیاید، ممکن است بازی را به کل به هم بزنند که پیامدهای اجتماعی نامطلوبی دارد.
قدوسی: نکته بسیار مهمی از طرف دکتر فیضی مطرح شد، به این صورت که اگر میدانیم و اطلاع داریم که بازی ما جمع صفر است و بازندههایی دارد، بهطوری عمل کنیم که در داخل آن جمع صفر، نابرابری اضافهتری تحمیل نشود و کار بدتر نشود. مثلاً اگر بانک به اندازه 100 واحد وام و 200 نفر متقاضی واجد شرایط دارد، میتواند از سیستم قرعهکشی استفاده کند که حداقل به افراد شانس برابری برای برنده شدن بدهد، نه اینکه هر فردی که با رئیس بانک یا دور زدن مقررات آشنایی دارد بتواند این وام را دریافت کند. اگر معیارها چیزی غیر از سازوکار تخصیص تصادفی و براساس رابطه، پرداخت پول، نزدیکی ایدئولوژیک به حکومت یا امثال این معیارها باشد، احساس بازنده بودن بسیار بیشتری به افرادی که وام را نمیگیرند، دست خواهد داد. در بازی جمع صفر، علاوه بر نتیجه نهایی که تعدادی بازنده میشوند، مسئله هدررفت انرژی هم وجود دارد. مثلاً فرض کنید یک مدرسه خوب در یک منطقه وجود دارد که قاعدتاً ظرفیت پذیرش محدودی دارد. این مدرسه برای گزینش دانشآموزان یک آزمون ورودی ترتیب میدهد. این آزمون ورودی خودش یک صنعت آموزش برای گذر از آزمون ایجاد میکند و کسبوکارهای مختلفی راه میاندازد در حالی که اساساً خود این آزمون فایدهای ندارد چون مهارتافزا نیست. یعنی مجموعهای از منابع مالی، وقت، تخصص و انرژی افراد هدر میرود بابت اینکه دانشآموزان آموزشهایی ببینند که الزاماً مهارتافزا نیست. در چنین مواردی معمول است که از سازوکار لاتاری یا قرعهکشی استفاده شود. مثلاً اگر مدرسه بهتری وجود دارد، البته نه از نوع تیزهوشان که یک گزینش حداقلی نیاز دارد، برای حداقل کردن هدررفت انرژی در رقابت و ایجاد حس تخصیص منصفانه و برابر، در یک روز همه والدین را دعوت میکنند و با یک سیستم قرعهکشی در حضور همه، نام دانشآموزان پذیرفتهشده را استخراج میکنند. کسانی هم که اسمشان درنیاید، حداقل این احساس را دارند که بر اثر بدشانسی موفق به ورود به این مدرسه نشدهاند. این یک روش شناختهشده است که اگر یک بازی لاجرم جمع صفر است حداقل حسادت را در آن به حداقل برسانیم و همچنین اجازه ندهیم که در کنار آن مجموعهای از تلاشهای مخرب در قالب یک صنعت مافیایی شکل بگیرد. شاید اولین اشاره جدی به اثر مخرب رقابت جمع صفر در ادبیات انتخاب عمومی و اقتصاد سیاسی بود که به این مسئله اشاره میکند که در زمان تقسیم رانت، علاوه بر مشکل اصلی که خود تقسیم رانت است، یک مشکل دیگر هم شکل میگیرد و آن صنعتی است که برای تقسیم رانت ایجاد میشود و در آن انرژی زیادی برای برنده شدن هدر میرود؛ بدتر اینکه پایانی هم بر آن متصور نیست. کنکور سراسری ورود به دانشگاهها در کشور ما یک نمونه بارز و مشخص آن است که صنعت بزرگی حول آن شکل گرفت و تلاش میکند در نهایت یک دانشآموز را نسبت به دیگران در صف تخصیص جلوتر بیندازد. این رویکرد جای نگرانی دارد چون انرژیها را از بخش مولد به بخش غیرمولد برده و هدر میدهد. در حوزه بازارهای مالی هم یک صنعت شکل گرفته که دائم به افراد توصیه میکند برای سود بیشتر چه سهام یا اوراق یا کالایی را بخرند و چه زمانی بفروشند، در حالی که این فعالیتها هیچ مازاد اجتماعی ایجاد نمیکند و ارزش افزودهای برای اقتصاد ندارد و تنها تلاش میکند که منافع ناشی از رشد دارایی را به افراد مدنظر خودش برساند. لاتاری یا قرعهکشی یکی از سازوکارهایی است که میتواند کمک کند رقابتها در بازیهای جمع صفر کمتر بشود.
فیضی: نکته ظریفی که وجود دارد این است که گاه سیاستگذار به این نتیجه میرسد که چون محدودیت منابع وجود دارد، باید رقابتی ایجاد کند و در ظاهر یک بازی منصفانه راه بیندازد تا هرکس شایستهتر بود برنده شود و مثلاً به دانشگاه برود. در حالی که در پشت این سازوکاری که وضع شده، کسی که از نظر مالی توانمندتر است و میتواند در کلاسهای کنکور شرکت کند و از آموزشهای جانبی بهتری برخوردار شود، شانس بیشتری برای عبور از سد کنکور دارد.
یعنی عملاً ظاهر سازوکاری که برای غربالگری منصفانه در نظر گرفته شده، قابل دفاع است اما واقعیت تلخی وجود دارد که دانشآموزان مناطق کمتربرخوردار، فرودست یا حاشیهنشین در این رقابت به ظاهر منصفانه، شانس بسیار بسیار کمتری برای برنده شدن، ورود به دانشگاه معتبر در رشته خوب و تغییر جایگاه اجتماعی - اقتصادی خود دارند. در نظر بگیرید که زمانی تحصیل در دانشگاه برای اغلب افراد ابزار تغییر جایگاه اجتماعی بود. یعنی در دهههای گذشته دانشآموزان طبقات پایین اصلیترین راهشان برای تغییر طبقه اجتماعی، درس خواندن در دانشگاههای معتبر در رشتههای خوب و گرفتن شغلهای بهتر بود و از این مسیر زندگی فرد و نسلهای بعدش هم متحول میشد. در شرایط کنونی این شانس تقریباً از بین رفته است و بچههای طبقات پایین شانس بسیار کمی برای پذیرفته شدن دارند. در برخی کشورها در مورد ورود به دانشگاه، بخشی از صندلیها را برای طبقات فرودست و پایین به صورت رزرو در نظر میگیرند و تخصیص آن به صورت کاملاً تصادفی صورت میگیرد. این تخصیص عملاً شانسی به یک گروه از دانشآموزان میدهند که در سازوکار کنکور عملاً هیچ شانسی برای موفقیت ندارند. گاهی ما سازوکاری میچینیم که در ظاهر منصفانه است و ما میخواهیم شایستهترها را گزینش کنیم اما در پشت پرده افراد میتوانند دوپینگ کنند؛ مثلاً بچه پولدارها از یک خط یکسان با بچههای طبقات فرودست مسابقه را شروع نمیکنند و بسیار جلوتر هستند. در ادبیات اقتصادی، اصطلاح هموار کردن زمین بازی (Leveling the playing field)، عموماً در حوزه تخصیصهای آموزشی، به این معنا استفاده میشود که برای منصفانه بودن لازم است فرصتهای رقابت به گونهای شیبدار به نفع یک طرف بازی نباشد.
* قرعهکشی بهعنوان یک راهکار در منصفانهتر کردن بازیهای جمع صفر مطرح شد. ما در حال حاضر در تخصیص خودرو از خودروسازها به مردم از همین سازوکار استفاده میکنیم. یعنی متقاضیان دریافت خودرو ثبتنام میکنند و براساس قرعهکشی مشخص میشود که چه افرادی مثلاً در شش ماه آینده میتوانند از کارخانه خودرو بخرند. مکانیسمی که احتمالاً از صف بهتر است. اما نکته مهم این است که آیا اساساً اینجا نیازی بود که یک بازی جمع صفر شکل داده شود که برایش لاتاری در نظر بگیریم؟ آیا نمیشد با رفع انحصار و باز کردن بازار، این مشکل را از ریشه حل کرد؟
قدوسی: دقیقاً همینطور است. اشاره کردم که جامعه بشری به سمتی رفته است که تا میتواند موقعیتهای جمع صفر را از میان ببرد اما در اقتصاد ایران به سمتی رفتیم که بازی جمع صفر بیشتری ایجاد کنیم. زمانی که انحصار و قیمتگذاری دستوری وجود نداشته باشد، قاعدتاً بازار خودرو به راحتی به تعادل میرسد و تولیدکنندگان متعددی وارد بازار میشوند و رقابت میکنند و کالایی با کیفیت بالاتر و قیمت پایینتر به بازار عرضه میکنند. بازیهای جمع صفر و صفها جایی شکل میگیرد که به دلایل قابل قبول و منطقی امکان تطبیق و رسیدن به تعادل وجود ندارد. مثلاً در آمریکا در پارکهای طبیعی به دلیل محدودیتهای زیستمحیطی و اینکه نمیخواهند طبیعت را از بین ببرند تعداد محدودی کلبه و محل اسکان برای گردشگران ایجاد میکنند و امکان افزودن بر آنها وجود ندارد. در نتیجه سیاستگذار میگوید متقاضیان برای حضور در این کلبهها باید در قرعهکشی یا صف شرکت کنند چون هدف نگهداشت طبیعت و جلوگیری از افزایش ساختوساز در پارک طبیعی است. اما شیوه حکمرانی اقتصادی ما برعکس بوده یعنی در جایی که اساساً نیازی به مداخله در تخصیص نبوده، با ایجاد یک بازی جمع صفر و راهاندازی رقابتهای در ظاهر منصفانه باعث هدررفت انرژی شده است.
فیضی: تجربه توزیع سکه در بانک در دهه 1390 که به ایجاد صف و خوابیدن مردم در مقابل بانک از شب قبل منجر شده بود، بهتدریج یک راهحل علمیتر پیدا کرد و امروز بانک مرکزی سکهها را به بالاترین قیمت پیشنهادی در یک حراج میفروشد که دستکم از منظر کارآمدی قابل توجیه است. ضمن اینکه برای بسیاری از موقعیتهای جمع صفر امروز ما، تجربههای خوبی در دنیا وجود دارد. مثلاً مطالعات گستردهای صورت گرفته است که نشان میدهد در صف تخصیص کلیه از افرادی که دچار مرگ مغزی میشوند به افرادی که دچار بیماری کلیوی و نیازمند دریافت کلیه هستند، چه سازوکاری به کار گرفته شود که منصفانه باشد. ما نه فقط در برخی موقعیتها به غلط و به دلیل ناکارآمدی بازی جمع صفر ایجاد کردهایم، بلکه در جایی هم که ذاتاً بازی جمع صفر بوده با سازوکارهای نادرست تخصیص پیش رفتهایم، از تجربههای جهانی بهرهای نگرفتیم و تبدیل به کشور صفها و تخصیصهای ناکارآمد و در عین حال غیرمنصفانه شدهایم.
قدوسی: وضعیت اقتصاد ایران باعث منازعههایی هم در سطح کلان شده مانند مسئله مهاجران افغان که اخراج آنها باعث بروز مشکلاتی در صنایع ساختمانی و تولید صنعتی میشود و عدم اخراج آنها مشکلاتی در حوزه تامین مسکن و آموزش برای شهروندان به وجود میآورد. یعنی تصمیمهای اشتباه نظام حکمرانی باعث ایجاد منازعههای متعدد در سطح کلان بین گروههای مختلفی از مردم شده است که بینشان تضاد منافع بهوجود آمده است. در حالی که از ابتدا میتوانست اینگونه نباشد. اگر در اقتصاد سازوکار بازار حاکم باشد، مهاجرانی که وارد میشوند هم در بازار کار مشارکت میکنند و بهرهوری بخش تولید را بالا میبرند، هم اینکه سر فرصتهای محدود با شهروندان بومی رقابت نمیکنند.
فیضی: بعد از تجربه هجوم پناهندگان سوری به کشورهای اروپایی مسئله تخصیص این پناهندهها به کشورها مطرح شد. آنجا مطرح شد که سازوکاری برای تخصیص کارآمد و منصفانهای بین کشورهای اتحادیه اروپا صورت بگیرد. با توجه به اینکه ورود پناهندگان افغانستانی به کشور یک مسئله ناگزیر است، ما هم میتوانستیم برای تخصیص منصفانه این مهاجران بین استانهای مختلف کشور برنامهریزی کنیم. تا جایی که من اطلاع دارم هیچوقت بررسی نشده است که مسئله تخصیص بهینه و منصفانه مهاجران به استانهای کشور باید چگونه باشد. یعنی کشور ظرفیت پذیرش چه تعداد مهاجر را دارد و بعد از پذیرش چگونه باید منصفانه آنها را بین استانهای مختلف کشور توزیع کرد. در حالی که تجربه جهانی مواجهه با این مسئله به شکلی که جوانب انسانی آن هم رعایت شود، وجود دارد. ما در حال حاضر تعداد زیادی دختران افغانستانی را به کشورشان بازمیگردانیم در حالی که میدانیم آنجا حق تحصیل و کار ندارند. شاید امروز همان زمانی باشد که باید این مسئله را چه از جهت انسانی و اخلاقی که حتی از جهت کاملاً منفعتطلبانه بررسی کنیم که چرا چنین شرایطی ایجاد شد و اکنون چه باید بکنیم.
* اتفاقاً نکتهای بود که میخواستم مطرح کنم و بپرسم آیا مسئله مهاجران افغان بهطورکلی یک بازی جمع صفر است؟ در مورد این مهاجران حداقل سه مسئله مطرح است، اول اینکه آیا این مهاجران فرصتهای شغلی ایرانیان را تصاحب کردهاند، دوم اینکه از یارانههایی که دولت غیرهدفمند توزیع میکند، بهرهمند میشوند و درنهایت اینکه اخراج آنها باعث میشود کمبود نیروی کار ساده غیرماهر در صنعت و بخش تولید و همچنین برخی مشاغل مانند سرایداری و باغبانی ایجاد شود.
فیضی: ما باید ابتدا ببینیم که نیروی کار افغانستانی مکمل نیروی کار ایرانی است یا جانشین آن. اخیراً یک مطالعه بسیار خوب توسط دکتر غلامرضا کشاورز حداد صورت گرفته که اگر بهدرستی در یاد داشته باشم نشان میدهد ورود نیروی کار افغانستانی، دستکم در برهه قدرت گرفتن طالبان، اثری معنادار در افزایش نرخ بیکاری در ایران نداشت. درواقع این مطالعه نشان میدهد که نیروی کار افغان جانشین نیروی کار ایرانی نیست و جای نیروی کار ایرانی را تنگ نمیکند. ضمن اینکه بههرحال این مهاجران نیازهایی مانند خوراک و پوشاک دارند که باعث میشود سمت تقاضای اقتصاد تحریک شود. اما آنچه این وسط اخلال ایجاد میکند مشکل نظام توزیع یارانه در ایران است. درهرحال نمیتوان بهراحتی این گزارهها را مطرح کرد که مهاجران افغانستانی یعنی اینکه فرصتهای شغلی ما را میگیرند. در بازار کار باید سیاستهای مدونی داشته باشیم، مشخص کنیم که در کدام حوزهها نیاز به چه تعداد نیروی کار مهاجر داریم و همان نیازها را به صورتی کارا و منصفانه تامین کنیم.
قدوسی: من در این حوزه متخصص نیستم اما ماهیت منازعه در این مسئله هم مشهود است. در آن مقاله اکونومیست که اشاره کردید بحثی هم در مورد حس جمع صفر در مورد مهاجران وجود دارد. در آمریکا هر زمان دولت تصمیم میگیرد مهاجران غیرقانونی را اخراج کند، بخش کشاورزی و مسکن بهشدت درگیر نگرانی میشود. مهاجرانی که از آمریکای لاتین میآیند ستون فقرات بخش کشاورزی آمریکا هستند و لابی مهاجرت در آمریکا هم توسط فعالان حوزه کشاورزی تامین میشود. بازی اخراج مهاجران برنده و بازندههایی دارد اما وقتی که از ابتدا سیاست نادرست مهاجرتی داشتهایم، فلهای اجازه ورود دادهایم اما مکانیسم گزینش و اعطای حسابشده مجوز اقامت و کار بر اساس تخصص ندادهایم، نتوانستهایم فایده درستی از حضور آنها ببریم. در مقابل با توجه به اینکه این افراد از برخی یارانههای دولتی بهرهمند هستند، ذهنیت وجود یک بازی جمع صفر حول مهاجران افغان بین ایرانیان شکل گرفت و تقویت شده است. این مسئله هم مصداق دیگری از موقعیتی است که اساساً جمع صفر نبوده اما نبود سیاست مهاجرتی و نظام غربالگری و گزینش باعث ایجاد یک بازی جمع صفر شده است.
* در سالهای گذشته بسیار به این مسئله پرداختیم که طولانی شدن تحریمها در اقتصاد ایران باعث شکلگیری گروه کوچک و قدرتمندی از برندگان تحریم شده که به آنها کاسبان تحریم میگوییم و در مقابل گروه اکثریت مردم بازندگان تحریم هستند. این شرایط هم ذهنیت یک بازی جمع صفر را ایجاد کرده است که بازندگان بسیار زیاد و برندگان بسیار اندک هستند. مهمتر اینکه چون بازندهها بسیار زیاد و زیان آنها هم در گذر زمان قابلتوجه است، در این بازی جمع صفر، سود سرشاری هم نصیب برندگان اندک این بازی میشود.
فیضی: گفتیم که مازاد تقاضا موجب ایجاد صف میشود و در شرایطی که صف وجود دارد زمینه فساد هم فراهم میشود. مثلاً افرادی تلاش خواهند کرد با پرداخت پول در صف جا بزنند و جلوتر بروند. در کشور ما در سالهای گذشته صفهای نالازم متعددی ایجاد شده است. مثلاً در حوزه ارز، نرخهای متعددی ایجاد و باعث شده است افراد در صفهای مختلفی برای تخصیص ارز قرار بگیرند و انواع فساده ایجاد شود. در وامهای بانکی و حوزه انرژی هم رانتهای متعددی ایجاد شده است. همه این رانتها ذینفعانی دارند که از آن بهره میبرند و قاعدتاً در یک بازی جمع صفر از اصلاح وضع ناکارآمد موجود جلوگیری میکنند. درواقع بخشی از اقتصاد سیاسی عدم وقوع اصلاحات ناشی از بازی کاذب جمع صفری است که سیاستگذار بین ذینفعان قدرتمند برخوردار از رانتها و شهروندان بازنده ایجاد کرده است. ذینفعان اجازه تغییر این بازی را نمیدهند چون عایدی آنها کم میشود؛ اما در واقعیت اساساً نباید این بازی جمع صفر شکل میگرفت که بهتبع آن ذینفعانی ایجاد شوند و از مزمن بودن شرایط استفاده کنند، قدرتمند شوند و درنهایت در مقابل اصلاح زمین بازی بایستند و مقاومت کنند. تحریم هم از همین جنس است، چون رانت ایجاد کرده و ذینفعان در این بازی جمع صفر از هرگونه اصلاحی جلوگیری میکنند.
در پایان مایلم به این نکته اشاره کنم که دیپلماسی هنر تبدیل کردن نزاعهای سیاسی که در ذات خودش بازی جمع صفر است به بازیهای همکارانه و برنده - برنده است. من فکر میکنم برای سیاستمداران ما این مسئله بهخوبی تفهیم نشده و فکر میکنند اگر طرف مقابل برنده شد، ما الزاماً بازنده هستیم درصورتیکه در بازیهای دیپلماسی هر دو طرف میتوانند برنده باشند و چهبسا زمانی که طرف مقابل برنده شده ما بتوانیم بیشتر برنده باشیم.
*و جمعبندی پایانی؟
قدوسی: موقعیتهای جمع صفر در یک جامعه هرچه کمتر باشد بهتر است چون منابعی که صرف بازیهای جمع صفر میشود، از نظر اقتصادی هدر رفته است. پس یک اقتصاد خوب، اقتصادی است که انگیزهها برای بازی جمع صفر را از بین ببرد و افراد را تحریک کند که انرژی خودشان را صرف بازیهای غیرجمع صفر بکنند. اما آنچه در اقتصاد ایران رخ داده تقریباً خلاف این رویکرد بوده و سهم بازیهای جمع صفر در آن بیشتر و بیشتر شده است.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید