بحرین؛ مصداق وطنفروشی رژیم پهلوی / مذاکرات پشتپردهای که هنوز منتشر نشده است
23 مرداد سالروز جدایی جزیره بحرین از خاک ایران توسط رژیم پهلوی پس از بیش از دو هزار سال حاکمیت ایرانیان بر این منطقه است. امروز کشور تازه استقلال یافته بحرین تبدیل به اهرمی در دست عربستان سعودی شده که در هر موضعگیری علیه ایران شرکت میکند. به نوعی بحرین اکنون فضای حیاتی عربستان محسوب میشود.
خبرگزاری میزان - 23 مرداد سالروز جدایی جزیره بحرین از خاک ایران توسط رژیم پهلوی پس از بیش از دو هزار سال حاکمیت ایرانیان بر این منطقه است. این اقدام، لکه ننگی در تاریخ رژیم پهلوی به شمار میرود که تا همیشه در اذهان ملت ایران باقی خواهد ماند.
در سال 1349 زمانی که بحرین از ایران جدا شد، محمدرضا پهلوی در این باره به روزنامه گاردین گفت: «با توجه به این که ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است، بحرین از نظر ایران دیگر اهمیتی ندارد». عباس هویدا، نخست وزیر وقت هم که مجری اصلی این خیانت بزرگ بود، اعلام کرد: «جدایی بحرین به هیچ کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کسی میخواستیم شوهرش دادیم.».
اما آیا ارزش جزیره بحرین صرفا در ذخایر مروارید آن خلاصه میشد؟
اگر قرار باشد اهمیت حفظ بحرین محدود به منابع آن در نظر گرفته شود، کافی است به این نکته توجه کنیم در سال 1311 اولین میدان نفتی این جزیره کشف و از دو سال بعد بهره برداری آن شروع شد. این مساله با توجه به موقعیت بحرین، تحولی بزرگ در اقتصادش به شمار میرفت. تولید نفت خام بحرین از سال 1314 سالانه به یک میلیون تن میرسید و در سال 1348 یعنی یک سال پیش از استقلال، به بیش از هشت میلیون تن افزایش یافت.
همچنین از سال 1347 علاوه بر نفت منابع دیگری مانند آلومینیوم جزء منابع درآمدزای بحرین محسوب میشد. به موازات موارد یاد شده صنعت شیلات، صید ماهی، صدف و مروارید هم وجود داشت.
اما اهمیت بحرین فقط در منابع و ظرفیتهای اقتصادی خلاصه نمیشد. در آن زمان بحرین جزئی از خاک ایران بود و همین مساله کافی بود تا حاکمان وقت کشور، نسبت به حفظ تمامیت ارضی ایران اهتمام داشته باشند. بحرین ملک طلق رژیم پهلوی نبود که بنا به مذاکرات پشت پردهای که تا امروز مخفی باقی مانده است آن را به راحتی به دیگران ببخشد. افزون براین اگر بخشیدن بحرین چیزی جز زدو بند سیاسی حاکمان نالایق پهلوی نبود، باید به دلیل موقعیت فوق استراتژیک آن حفظ میشد. زیرا در صورتی که امروز بحرین همچنان «استان چهاردهم» ایران بود، هر گونه ترانزیت از آن منطقه توسط کشورهای عراق، کویت و عربستان با هدف عبور از تنگه هرمز، فقط و فقط با اجازه دولت ایران امکان پذیر میشد چرا که عبور از آن منطقه، عبور از دریای سرزمینی ایران به شمار میرفت؛ بنابراین اگر بنا به ادعای سلطنت طلبان، رژیم پهلوی درصدد ارتقا جایگاه ایران در عرصه بین المللی بود، کافی بود بحرین را تحت هر شرایطی حفظ میکرد، چنانکه در بیش از دو هزار و پانصد سال قبل این مهم توسط سلسلهها و پادشاهان مختلف ایران صورت پذیرفته بود.
نکته قابل تامل دیگر آنکه پازل جدایی بحرین از ایران توسط دولت وقت انگلیس و رژیم پهلوی به گونهای چیده شد که اعطای استقلال به بحرین را نوعی پیروزی برای شاه به به حساب بیاورند. براین اساس ایران در ازای بخشیدن بحرین میتوانست حاکمیت خود را بر سه جزیره استراتژیک تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی حفظ کند؟! در واقع پهلویها بحرین را بخشیدند تا جزایر ایرانی را ایرانی نگه دارند، هرچند که همین دستاورد تبلیغاتی نیز به گونهای بود که امروز امارات متحده عربی به استناد سندی که با محمدرضا شاه امضا کرده، ایران را متهم به اشغال این جزایر میکند. از این رو به دلیل نیست که در سالروز این واقعه ملت ایران همچنان از این اقدام رژیم پهلوی خشمگین باشند و ناراحتی خود را با هشتک خیانت - پهلوی در فضای مجازی ابراز کنند.
موضوع جدایی بحرین از ایران سرسپردگی بی حد و مرز مجلس شورای ملی را نیز به وضوح آشکار کرد تا جای هیچ شک و شبهای برای آیندگان باقی نگذارد که ساختارهای قدرت در رژیم پهلوی، در راستای منویات شاه عمل میکرد.
در مجلس بیست و دوم شورای ملی، زمانی که لایحه پذیرش استقلال بحرین به رای گذاشته شد از مجموع 200 نماینده فقط 4 نفر مخالفت کردند. این چهار نفر پس از آنکه رای منفی شان موثر واقع نشد، استیضاح هویدا را کلید زدند که البته طبیعی بود به نتیجه نرسد.
عواقب جدایی بحرین از خاک ایران
مهمترین نتیجه این خیانت بزرگ، خدشه دار شدن غرور ملی ایرانیان بود. مردم ایران که در آن دوران کمترین ابزار اطلاع رسانی را داشتند؛ زیرا روزنامهها و جراید به شدت از سوی رژیم سانسور میشد و امکان آگاهی بخشی نسبت به واقعیت حوادث وجود نداشت. با این حال و به رغم تلاش پهلوی برای حماسی نشان دادن دستاورد استقلال بحرین، واقعیت امر تلخ و گزنده بود؛ چرا جزیره بحرین از نقشه ایران حذف شده بود و ایرانیان ساکن بحرین از آن پس باید برای ورود به خاک وطن بایستی پاسپورت و ویزا میگرفتند.
نتیجه دوم از دست دادن امکان استفاده از ظرفیتهای اقتصادی و راهبردی این جزیره بود. در دورانی که نفت به عنوان ماده حیاتی تداوم کار چرخ صنعت جهان به شمار میرفت، کنترل شاهراههای انتقال نفت در تعیین قدرت ملی یک کشور بسیار موثر بود. به دلیل موقعیت ویژه بحرین، تمامی ترانزیت عربستان، عراق و کویت به عنوان کشورهای نفت خیز زیر ذربین ایران قرار داشت. اما با از دست دادن بحرین این ظرفیت برای همیشه از اختیار کشورمان خارج شد.
اثر دیگر جدایی بحرین، نهادینه شدن اختلافات مرزی ایران با کشورهای عرب همسایه بود. همان طور که اشاره شد انگلیس به گونهای نقشه استقلال بحرین را پیاده کرد که امروز اماراتیها به استناد به اسناد همان دوران، مدعی هستند ایران سه جزیره تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی را اشغال کرده است. زیرا رژیم پهلوی موافقت نامهای را امضا کرد که در آن از عبارت «Occupation» استفاده شده که به معنای اشغال است. در واقع اعراب خلیج فارس و پهلوی سندی را پذیرفتند که تاکید دارد ایران جزایر سه گانه را اشغال کرده است.
همچنین امروز کشور تازه استقلال یافته بحرین تبدیل به اهرمی در دست عربستان سعودی شده که در هر موضعگیری علیه ایران شرکت میکند. وجود حتی یک رای در مجمع عمومی سازمان ملل و یا سازمانهای منطقهای مانند شورای همکاری خلیج فارس بعضا اهمیت زیادی دارد. به نوعی بحرین اکنون فضای حیاتی عربستان محسوب میشود. افزون براین به علت وابستگی آل خلیفه به آمریکا و متحدانش، جزیره «سابقا» ایرانی بحرین از سال 1993 یعنی 23 سال بعد از استقلال، میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا شد که مسئولیت حفظ منافع آمریکا در خلیج فارس، دریای عمان، دریای سرخ، خلیج عدن و بخشهایی از اقیانوس هند را بر عهده دارد.
در واقع در نتیجه سیاست دولت انگلیس و خیانت رژیم پهلوی، بحرین تبدیل به پایگاه نظامی و سیاسی مخالفان ایران شد، در حالی که میتوانست امروز سکویی برای تقویت قدرت مانور کشورمان باشد. اما این پایان کار نیست. تجزیه ایران همواره در دستور کار غربیها بوده است. بنا بر طرح «خاورمیانه بزرگ» آمریکا که ریشه در اندیشههای صهیونیستها دارد و در دهه 80 اسرائیل شاهاک بدان اشاره کرده بود، ایران به پنج قسمت تقسیم خواهد شد؛ لذا حساسیت افکار عمومی به ویژه نسل جوان به ادعاهای امارات در خصوص جزایر ایرانی، آگاهی نسبت به تاریخچه این مرز و بوم و خیانتها برخی حاکمان در حق کشورمان و همچنین اطلاع از طرحهای شوم غرب و صهیونیستها برای کشورهای منطقه میتواند یکی از مهمترین حصارهای امنیتی در راستای حفظ یکپارچگی ایران باشد.