برجام از حمله نظامی به ایران جلوگیری کرد / منتقدان روحانی باعث شدند مردم آمریکا به ترامپ رای بدهند
تجربه ثابت کرده است که اصلاح طلبان چه در انتخابات پیروز شوند و چه شکست بخورند، در هر دو حالت به مطالبات مردم بی اعتنا هستند.
سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابل استفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
**برجام از حمله نظامی به ایران جلوگیری کرد
روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «چین، ایران و برجام» نوشت: «یک شب نشاطآور پرغرور بود که جواد ظریف به بالکن هتل مذاکرات برجام آمد و دستی تکان داد و با لبخندش، پیامی به زیر سطر روزنامهها فرستاد... راستش را بخواهید ما زورمان همین قدر بود که ایران را از زیر نعشکش فصل هفتم منشور که حمله به ایران را اجازه میداد، بیرون بکشیم. باقیاش مکانیسمهای قرارداد بود از جمله همین لغو موانع خریدهای تسلیحاتی که امریکا، خود را به در و دیوار میزند که دوباره مانعی بتراشد».
این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «از سر حکایت روزگار، حالا تفاهمنامه و زیرساخت قرارداد 25 ساله با چین، موافقانی دارد که برجام را در داخل کشور آتش زدند... فیالجمله چنان قرارداد محکم و با چشمانداز و دارای ضمانتی ببندید که در عین بیاعتمادی با چین و امریکا و باقی بیگانگان، منافع ایران به زیر اراده پاره کردن و سوزاندن قرارداد در آینده نیفتد. آن موقع نمیتوان ظریفی پیدا کرد که درگوشی بگوید: زورمان همین قدر بود».
حامیان برجام تاکنون بارها مدعی شده اند که این توافق، سایه جنگ را از سر ایران دور کرد. این ادعا در حالی است که فصل 7 منشور سازمان ملل متحد دارای بندهای متعددی است که دو بند از مهمترین آنها را بندهای 41 و 42 تشکیل میدهند. مشخصه اصلی بند 41، «الزامآور» بودن اقدامات خواسته شده ذیل این بند است، اما بند 42 به اقدام نظامی علیه یک کشور میتواند منجر شود.
با بررسی قطعنامههای صادرشده علیه جمهوری اسلامی ایران پی میبریم که اساسا هیچ یک از قطعنامههای صادر شده علیه کشورمان ذیل فصل 7 قرار نداشته است و هرگاه آمریکا و متحدان غربیاش بهدنبال کشاندن قطعنامههای ضدایرانی به ذیل فصل 7 بودند، روسیه و چین با این استدلال صحیح که ایران هیچگاه امنیت جهان را به مخاطره نینداخته مانع از این کار شدهاند.
با این حال با اصرار و فشار آمریکا و برخی کشورهای غربی عضو شورای امنیت، در نهایت قطعنامهها علیه ایران صرفا ذیل بند 41 این فصل (و نه کلیت فصل 7) به تصویب رسید تا صرفا «الزامآور» بودن آن مشخص و مؤکد باشد.
بنابراین برخلاف این ادعا، نه در گذشته و نه الان هیچگاه ایران ذیل «کلیت» فصل هفت یا «ماده 42» فصل هفت که اجازه حمله نظامی را صادر میکند نبوده، بلکه تنها تفاوت گذشته با الان اینجاست که قبلا ایران قرار داشتن ذیل ماده 41 فصل هفت و محدودیتهای اقتصادی آن را به رسمیت نمیشناخت ولی امروز به واسطه برجام و به دست خودمان به قرار گرفتن ذیل ماده 41 فصل هفت در قطعنامه 2231 اقرار کرده و به آن رسمیت هم دادهایم.
حامیان برجام در حالی دورشدن سایه جنگ را به عنوان دستاورد توافق هسته ای جا می زنند که در زمان مذاکرات، لغو یکباره تحریم ها و گشایش اقتصادی به عنوان هدف اصلی توافق از سوی دولت و طیف اصلاحات بیان شده بود.
دورشدن سایه جنگ از کشور، مرهون اقتدار نظام و ایثار مدافعان حرم و حافظان امنیت است. برجام نه تنها سایه جنگ را از کشور دور نکرد، بلکه آمریکا و اروپا را در گستاخی علیه ایران ترغیب کرد.
میوه و ثمره برجام، دورشدن سایه جنگ نیست. بلکه میوه برجام، دلار 25 هزارتومانی و پراید 90 میلیونی و سکه 11 میلیونی است.
بانیان خسارت محض برجام، این روزها دلواپس سند همکاری ایران و چین شده اند. این در حالی است که هنوز جزییات این سند نهایی نشده و قرار است مجلس تمام جزییات این سند را با دقت بررسی کند.
جالب اینجاست که آمریکا نیز بابت این سند همکاری دلواپس است. راستی چرا هروقت آمریکا بابت مسئله ای دلواپس می شود، اصلاح طلبان نیز با آن همصدا می شوند!؟ چرا صدای آمریکا از رسانه های اصلاح طلب بلند می شود!؟
**منتقدان روحانی، باعث شدند مردم آمریکا به ترامپ رای بدهند
«مرتضی الویری» عضو شورای شهر اصلاح طلب تهران در مصاحبه با روزنامه ایران گفت: «در حوزه راهبرد تعامل خارجی متأسفانه جریانهای تندرو همان کاری را کردند که دشمنان ما در خارج از کشور انجام دادند. بسیاری از اقداماتی که دولت ترامپ و جریان نومحافظه کار امریکا علیه ایران انجام دادند و موضع ضد برجامی اتخاذ کردند در داخل کشور هم نظیر داشت. مخالفت با برجام از پیش از تولدش آغاز شد و کسی منتظر نتایج آن باقی نماند».
الویری در ادامه گفت: «با برخی اقدامات حاشیهای این جریانها شرایط به نحوی شد که احساسات رأیدهندگان امریکایی به نفع جریانهای مخالف برجام در امریکا تحریک شود. به این ترتیب من معتقدم جریانهای تندرو کشور ما در روی کار آمدن ترامپ مؤثر بودند».
چندی پیش «محسن هاشمی» رئیس شورای شهر تهران گفته بود که در سه سال اخیر و در مقطعی که شهرداری و شورای شهر اصلاح طلب تهران روی کار بوده است، حتی یک کیلومتر مترو هم در پایتخت ساخته نشده و علاوه بر این حتی یک دستگاه اتوبوس هم به ناوگان حمل و نقل شهری تهران افزوده نشده است.
الویری و دیگر همکاران وی در شورای شهر اصلاح طلب تهران در این مدت بجای نظارت بر عملکرد شهرداری و مطالبه گری از دولت برای رسیدگی به مطالبات مردم، بیشترین توان خود را صرف تعیین اسامی کوچه و خیابان های تهران کردند.
متاسفانه امثال آقای الویری نه تنها با وظایف بدیهی خود در شورای شهر تهران ناآشنا هستند، بلکه حتی با اطلاعات بدیهی در حوزه بین الملل هم غربیه هستند.
الویری مدعی شده است که منتقدان دولت روحانی، موجب شده اند که مردم آمریکا به ترامپ رای بدهند. این ادعای خنده دار در حالی است که دونالد ترامپ در سال 2016 در حالی رئیس جمهور آمریکا شد که حدود 3 میلیون رای کمتر از هیلاری کلینتون کسب کرد. یعنی براساس رای مردم آمریکا، کلینتون رئیس جمهور این کشور بود، اما ساختار حاکمیتی این کشور بدون توجه به رای مردم و براساس سیستم غیرعادلانه و غیرمردمی الکترال، ترامپ را به عنوان رئیس جمهور معرفی کرد.
قبل از ترامپ نیز 4 رئیس جمهور دیگر در آمریکا با همین روش غیرعادلانه انتخاب شدند. یعنی ابتدا مردم در انتخابات شرکت می کنند و یک شخص را به عنوان رئیس جمهور انتخاب می کنند، بعد ساختار حاکمیتی آمریکا، فرد دیگری را به عنوان رئیس جمهور انتخاب می کند.
بی دستاوردی برجام هیچ ارتباطی به منتقدان دولت ندارد. بلکه علت اصلی بی دستاوردی این توافق، متن بسیار ضعیف آن و بی توجهی دولت به 28 شرط ابلاغی و اعتماد بلاوجه دولتمردان به دولت آمریکاست.
وقتی دولتمردان در ابتدا تاکید کردند که «امضای هر توافقی، بهتر از عدم توافق است» و در ادامه گفتند که «امضای وزیر خارجه آمریکا تضمین است» و «آمریکا قول داده است که به تعهدات خود عمل کند» و سپس تاکید کردند که «حتی اگر آمریکا از برجام خارج شود، ما می مانیم» و در ماههای بعد علیرغم عهدشکنی آشکار اروپا بارها از طرف اروپایی تشکر کردند، نتیجه آن شد که این توافق هیچ دستاوردی برای مردم کشورمان در بر نداشته باشد.
**فراکسیون امید و دولت روحانی هیچکدام اصلاح طلب نبودند
«علی تاجرنیا» از نمایندگان متحصن مجلس ششم و از بازداشت شدگان فتنه 88 در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «زمانی که تیپهای پیشرو در انتخابات مجلس تایید صلاحیت نشدند و احزاب اهل تعامل فقط توانستند تایید شوند، جهتگیریها به نفع حضور در عرصه قدرت است. در ادامه این روند باعث شده که جریان هر روز بیشتر از سرمایه اجتماعی خود فاصله بگیرد و در انتخابات ریاستجمهوری از فردی مانند حسن روحانی حمایت کند. یا در انتخابات مجلس از نمایندگانی حمایت کرده که عمدتا نه اصلاحطلب بودند و نه تفکر اصلاحطلبی داشتند. ولی از سرناچاری و برای اینکه در قدرت سهمی داشته باشد از آنها حمایت کرده. فراکسیون امیدی تشکیل داده که این فراکسیون الزاما معدل خاص اصلاحطلبی نداشته و طبیعتا چنین فراکسیونی قادر نخواهد بود اهداف اصلاحطلبی را پیش ببرد».
طیف اصلاح طلب هیچگاه مسئولیت اقدامات خود را نمی پذیرد. از سال 92 تاکنون اکثریت مطلق دولت روحانی در اختیار اصلاح طلبان بوده است. نکته قابل توجه اینجاست که اکثر مدیران ارشد دولت روحانی کسانی هستند که در سال 88 عضو ارشد ستاد میرحسین موسوی بوده اند.
اعضای فراکسیون امید مجلس دهم نیز کسانی هستند که از فیلتر شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات عبور کرده اند. رئیس فراکسیون امید مجلس دهم، «محمدرضا عارف» بود. وی رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحات نیز بود. عارف همچنین کاندیدای اصلی اصلاح طلبان در سال 92 بود ولی این طیف با آگاهی از عدم اقبال مردم به کاندیدای اصلی اصلاحات، وی را وادار کرد که از رقابت ها انصراف دهد.
تجربه ثابت کرده است که اصلاح طلبان چه در انتخابات پیروز شوند و چه شکست بخورند، در هر دو حالت به مطالبات مردم بی اعتنا هستند. اگر این طیف در انتخابات شکست بخورد، با دروغ تقلب کشور را به آشوب می کشد و اگر در انتخابات پیروز هم شود، علیرغم دراختیارداشتن امکانات گسترده، با بی اخلاقی از پذیرش مسئولیت فرار می کند.
چندی پیش «صادق زیباکلام» فعال سیاسی اصلاح طلب با نقد رفتار همقطاران خود گفته بود: «انتخابات دوم اسفند 98 نقطه پایان رسمی اصلاحطلبان بود. نهبهواسطه آن که بخش قابلتوجهی از نامزدهای اصلاحطلب تایید صلاحیت نشدند، بلکه بیشتر بهواسطه آنکه حتی اگر نامزدهای این جریان تاییدصلاحیت هم شده بودند، آنان بخت و اقبالی در آن انتخابات نداشتند. مشکل اصلی اصلاحطلبان آن بود که بیش از دو سال میشد بدنه اجتماعیشان را از دست داده بودند، اما نمیخواستند این واقعیت تلخ را بپذیرند. افول جریان اصلاحطلب از بعد از مجلس دهم و تشکیل فراکسیون امید آغاز شد. انتخابات 29 اردیبهشت 96 و نحوه عملکرد آقای روحانی در دولت دومش، روند فروپاشی جریان اصلاحات را سرعت بخشید».