به ظریف گفتیم در راه مصدق قدم بردار
محمد توسلی درباره نامه نهضت آزادی ایران به ظریف گفت: نکته اصلی این نامه فقط تعریف از آقای ظریف نبود، بلکه بخش عمده آن را نقد وزیر امور خارجه و روند موجود سیاسی تشکیل میداد، اما، چون عموما مردم فقط بهعنوان بیانیه توجه بیشتری دارند، به متن آن بهویژه از سوی منتقدان کمتر توجه شده است.
نهضت آزادی ایران در تاریخ 18 تیر 1399، در نامهای به محمدجواد ظریف؛ وزیر امور خارجه، ضمن تقدیر از او بهدلیل بزرگداشت دکتر مصدق در شورای امنیت سازمان ملل، بر نقش مثبت ظریف در روند برجام هم تأکید کرد و نوشت: «مواضع اخیری که در شورای امنیت سازمان ملل متحد ابراز داشتید و تأسی به راه و ذکر و نام دکتر مصدق در هنگام دفاع از حقوق اساسی و حاکمیت ملی ایران مستتر در قطعنامه 2231، عملی شجاعانه و قابل تقدیر در راستای اقناع افکار عمومی جهان و آشناساختن نسل جوان با افتخارات ملت ایران به شمار میرود».
شرق در ادامه نوشت: این نامه به وزیر امور خارجه باعث شد تا بسیاری از اشخاص و گروههای سیاسی به آن واکنش نشان دهند. رسانههای اصولگرا با اشاره به نامه نهضت آزادی به ظریف تاختند که «مصدق مسلمان نبوده است» و برخی از فعالان سیاسی مدعی شدند که نهضت آزادی از راه بازرگان و یزدی منحرف شدند و حتی سلطنتطلبها نیز به نهضت آزادی ایران انتقاد کردند. برای بررسی هدف اصلی نگارش این نامه و نیز علت انتقادهای اخیر ساعتی را با محمد توسلی، دبیر کل نهضت آزادی، به گفتگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
آقای توسلی حتما در جریان نقدهای اخیری که به نامه نهضت آزادی وارد شد قرار دارید. پاسخ شما چیست؟
ابتدا باید از تمام کسانی که این بیانیه را نقد کردند، تشکر کنم. در شرایط فعلی کشور، نیاز است تا در جامعه مسائل مطرحشده از سوی افراد و گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی نقد و باب گفتگو در سطح ملی میان آنها باز شود تا بتوانیم به یکسری مطالبات مشترک برسیم. اگر در این گفتگوها ما به یک وفاق ملی نرسیم، بدون شک نمیتوانیم فرایند گذار به دموکراسی را در راستای منافع ملی پشت سر بگذاریم.
نکته بعدی که باید به آن بپردازم این است که مجموع نقدهای انجامشده به نامه نهضت آزادی ایران را بهطورکلی میتوان به سه قسمت دستهبندی کرد؛ قسمت نخست مربوط به گروههای برانداز بود و طبیعی است که این طیف با خطمشی ما موافق نباشند. بخش دیگر شامل محافظهکاران میشود که آنها نیز از بعد انقلاب بهویژه بعد از خرداد 60 نهتنها در نقد نهضت آزادی بلکه در تضعیف ما بهصورتهای مختلف عمل کردهاند؛ اما در نقد اخیر به نامه نهضت آزادی، بخش جدیدی وجود دارد که با نهضت ارتباط خوب داشتند و از روی دلسوزی نقدهای خود را مطرح کردند؛ بنابراین مخاطب پاسخ ما بیشتر همین گروه است.
ما درباره مسائل داخلی و خارجی از ابتدای انقلاب بهصورت تفصیلی در بیانیههای مختلف نقدهای اساسی خود و راهکار عبور از مشکلات را مطرح کردهایم. بارها سیاستهای منطقهای را نقد کردهایم. بارها وجود نهادهای بالادستی وزارت خارجه و منشأ دوگانه سیاست خارجی را نقد کردهایم، اما برای انتشار این نامه و تقدیر از دکتر ظریف چندمحور مورد نظر بود.
در شرایط کنونی که نهادهای مختلف در تصمیمگیری نقش دارند، یک وزیر امور خارجهای در دولت حضور دارد که از نظر رشته تحصیلی مرتبط، تخصص و آشنایی با روابط بینالملل و توانمندی در ارتباطات انسانی در مقاطع حساسی، چون مذاکرات برجام توانسته در راستای منافع ملی اقدام کند. سؤال اصلی این است که آیا، چون در جامعه، نابرابری و فساد وجود دارد، باید به اقدامات این وزیر توانمند در حوزه بهثمررساندن مذاکرات برجام بیتفاوت باشیم و از عملکردی که مبتنی بر الگویی صلحآمیز بود، دفاع نکنیم؟ به نظر ما یکساندیدن همه مسئولان و یکساندیدن تمام عملکرد هر مسئولی در این شرایط دوران گذار و با نگاه اصلاحات، مطلقنگری و سیاهوسفیددیدن واقعیتهاست.
محور بعدی مورد نظر این بود که مجلس شورای اسلامی فعلی، این وزیر امور خارجه را با خدمات و اقداماتی که مستقل از نقدها در سیاست خارجی، در راستای منافع ملی انجام داده، به فحاشی گرفتند و اکنون پرسش این است که آیا احزاب و نهادهای مدنی ما، باید نسبت به این برخورد مجلس بیتفاوت باشند؟
آیا تجدیدنظری در اصول، برنامهها، جهتگیریها و مشی نهضت آزادی ایران نسبت به سوابق تاریخی پدید آمده است؟ آیا در گذشته هم سابقه داشته که نهضت آزادی، نسبت به افرادی که به نهضت انتقاد دارند، با چنین لحن مشفقانهای مواجه شوند؟
اتفاقا این نقد را هم کسانی که ما به حسننیت آنها تردید نداریم، مطرح کردهاند و تصورشان این است که مواضعی که امروز نهضت آزادی دارد، با مواضعی که در زمان مهندس بازرگان و دکتر یزدی وجود داشت، تفاوت دارد. کمااینکه وقتی جریانهای مخالف نیز میخواهند در رابطه با نهضت جمعبندی کنند، همین نظر را دارند و کتابی را جدیدا به اسم نهضت آزادی ایران از سال1340 تا 1396 منتشر کردهاند که در آخر به این نتیجه میرسد که پرونده نهضت آزادی ایران با درگذشت دکتر یزدی بسته شده و دیگر توان ادامهدادن ندارد، کمااینکه مجموعهنهادهایی جدای از تولید چنین محتواها، با توجه به سابقهای که در زمینه سایر احزاب و نهادهای اجتماعی دارند، بهدنبال این موضوع بودند که از درون به نهضت آزادی لطمه وارد کنند.
بررسی مواضع، بیانیهها و مصاحبهها و اقدامات نهضت که در چهار سال اخیر انجام شده، در ادامه همان گفتمان پیشگامان نهضت، چون مهندس بازرگان و دکتر یزدی و حتی بهروزرسانی برخی مواضع بوده است؛ همانطورکه در گذشته هیچ تصمیم شخصیای در نهضت انجام ندادهاند و تمام مصوبات و بیانیهها بهصورت جمعی بوده، در این چهار سال نیز همان روش ادامه داشته است. تمام بیانیهها و حتی مصاحبهها در چارچوب مواضع و مصوبات جمعی بوده است. درباره بخش آخر سوال شما نیز باید توضیح دهم که این روش در گذشته هم معمول بوده است. از جمله بعد از آنکه در جنگ تحمیلی فتح خرمشهر رخ داد، ما خواهان پایان جنگ شدیم و هزینههای سنگینی نیز پرداخت کردیم تا موضع خود را به اطلاع عموم مردم و مسئولان برسانیم.
سال 67 که آیتالله خمینی اعلام کرد که من جام زهر را نوشیدم و قطعنامه 598 را میپذیرم، نهضت ضمن تجلیل از همه شهیدان از این تصمیم حمایت کرد، زیرا در راستای منافع ملی بود. شاید همین منتقدان باید بگویند که نهضت در آن مقطع هم نباید موضع میگرفت. باید این را بپذیریم که در دوران گذار، سیاست عرصه سیاه و سفید دیدن نیست بلکه باید همهچیز را خاکستری دید. به نقاط ضعف اعتراض کرد و یادآور و قدردان نکات و اقدامات مثبت و ارزنده بود.
این نگاه، مبتنی بر آموزههای قرآنی است که دشمنی یا اختلاف با فرد و گروهی، ما را از دایره انصاف و عدالت خارج نکند. در این دوران گذار ما نباید بهصورت مطلق به موضوعات نگاه کنیم، نیاز است تا نقاط قوت تقویت شود و نقاط ضعف نیز نقد شود تا راه گذار به دموکراسی هموار و طی شود. ما نیز در این راه به اندازه توانمان عمل کردهایم و با توجه به محدودیتهایی که برای ما وجود دارد، بیش از وسعمان نمیتوانیم کاری انجام بدهیم و انشاءلله از خداوند باری تعالی نیز میخواهیم که هرجا قصور و اشتباهی کردهایم، بر ما ببخشد.
قدری از نکات مثبت بیانیه و مسائلی که از سوی خوانندگان منتقد، نادیده انگاشته شد بگویید.
نکته اصلی این نامه فقط تعریف از آقای ظریف نبود، بلکه بخش عمده آن را نقد وزیر امور خارجه و روند موجود سیاسی تشکیل میداد، اما، چون عموما مردم فقط بهعنوان بیانیه توجه بیشتری دارند، به متن آن بهویژه از سوی منتقدان کمتر توجه شده است. ما بهدلیل اینکه آقای ظریف بخشی از سخنرانی دکتر مصدق را مطرح کردند، از این فرصت استفاده کردیم تا این پیام را به ایشان برسانیم که در کنار استفاده از گفتار و نام مصدق باید از «راه» او نیز که بهعنوان یک راهبرد برای خروج از بحرانهای کشور مطرح است، توجه کنند.
دکتر مصدق چگونه با ملت خود پیوند داشت، باور به آزادی، حاکمیت ملی و حاکمیت قانون داشت که توانست نهتنها در سطح منطقهای بلکه در سطح جهانی یک گفتمان را معرفی کند. امروز کسانی که بهدنبال منافع ملی هستند، اذعان میکنند که «راه مصدق» بهترین راهبرد برای خروج از بحرانهای کشور است؛ بنابراین بخش عمده این نامه جلب توجه آقای ظریف و نقد محترمانه او و مسئولان است؛ بنابراین دلایل نهضت در انتشار این نامه همزمان با تقدیر از آقای ظریف، نقد او هم بود تا به این موضوع توجه کنند که شیوههای کنونی نمیتواند ما را از بحرانهای کنونی رهایی بخشد؛ مگر اینکه تغییری مدیریتی رخ بدهد و به حقوق اساسی ملت و اصول نادیدهانگاشتهشده قانون اساسی برگردیم.
شاید بخشی از انتقادهایی که به نامه اخیر نهضت وارد شد، برآمده از انتقادهای عمومی خاصه انتقادهای جوانان نسبت به موضوعات کلی کشور باشد که به نظر میرسد چنین شرایطی قدری امید را هم در کشور کم کرده است. برای رفع چنین حالتی چه باید کرد؟
من واقعا به نسل جوان حق میدهم. نسلی که امید به آینده خود را از دست دادهاند و حتی با بالاترین مدارک دانشگاهی نیز بیکارند. ما مدیون این نسل هستیم و باید حق بدهیم. پس در آنچه بیان میکنیم باید مصالح بلندمدت این نسل و آحاد ملت را در نظر بگیریم، اما در شرایط کنونی نمیتوانیم احساسی برخورد کنیم.
سوالی که در اینجا باید پاسخ داده شود، این است که آیا شورشهای اجتماعی کور این نسل معترض در شرایط کنونی جامعه و بدون توسعه نهادهای مدنی میتواند مطالبات این نسل را محقق کند؟ تمام تحلیلها و واقعیتهای حاکم در جامعه نشان میدهد که این فرایند باید طی شود تا به شرایطی برسیم که جریان اجتماعی ایران بتواند تأثیر خود را داشته باشد؛ همانطورکه قبلا گفته شده، کمک به انسجام احزاب و نهادهای مدنی در داخل کشور حول محور مطالبات مشترک ملی و تقویت جریان اجتماعی ایران ضروری است تا این فرایند طی شود.
بدون طیکردن این فرایند جز هرجومرج، جز ریختن آب به آسیاب بیگانگانی که دنبال تجزیه تمامیت ارضی کشورند، هیچ حاصلی نخواهد داشت. این نوع شورشهای کور عملا کمک به برنامههایی است که آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای منطقه مانند عربستان و برخی از گروههایی که بعد از انقلاب بهدنبال براندازی بوده و هستند و توجهی به منافع ملی و تمامیت ارضی ایران ندارند، دنبال میکنند. به تعبیر دکتر ابراهیم یزدی برای گذار به دموکراسی و حاکمیت ملت «ما راه طولانی آمدهایم و راه طولانیتر در پیش داریم». باید هر راهکاری برای نجات ایران، از داخل کشور و درونزا باشد. البته به نظر بنده یک خودآگاهی در اکثریت مردم ما وجود دارد تا آب به آسیاب بیگانه نریزد.
در پایان این خودآگاهی را بازتر کنید و آیا این روند در سال 1400 نیز ادامه خواهد داشت؟
من مسئله را برای شما باز نمیکنم؛ زیرا رخدادهای دوم خرداد 76 و خرداد 88، انتخابات سال 92، 94، 96 و 98 و به عقیده من انتخابات سال 1400 نیز هریک نشانگر آگاهی بهروزشده جامعه ما بوده و خواهد بود. در انتخابات 98 مردم پیام خود را بهصورت شفاف دادند؛ بنابراین مردم ما بهطور نسبی به سطحی از خودآگاهی رسیدهاند که سزاوار شرایطی دموکراتیک باشند و این مسئله خود یک سرمایه اجتماعی است. این آگاهیها باید ادامه پیدا کند تا بتوانیم با حداقل هزینه، فرایند گذار به دموکراسی را طی کنیم.