تاثیر کودکانگاری رسانه در بحران هویت جوانان
بخش زیادی از فرآیند رشد کودکان متاثر از رسانه است؛ بنابراین رسانه میتواند اثرات نگرشی در شکلگیری هویت افراد ایفا کند. در همین راستا، بسیاری از کارشناسان معتقدند جریان کودکانگاری مرسوم در رسانهها زمینهساز اختلال رشد شخصیتی و عدم مسئولیتپذیری جوانان را فراهم میکند.
در این روزها که در خانه ماندن و دورماندن از مراکز پرتردد به دلیل شیوع ویروس کرونا در رسانهها توصیه میشود؛ خانوادهها اسباب شادی و آرامش خود و کودکانشان را فراهم میکنند. ازاینرو، این روزها استفاده از اینترنت برای حضور در فضای مجازی و دانلود و تماشای فیلم و کارتون افزایش داشته است. این افزایش تأثیرات خود را بر روی سبک زندگی افراد میگذارد. پس تاثیرات رسانهها مهم است؛ اما نقطه عطف تأثیر رسانهها بر روی سبک زندگی از کجا شروع میشود؟
در دنیای امروز تاثیر تولیدات رسانهای بر فرآیند رشد کودکان اجتنابناپذیر است؛ یعنی همانقدر که تربیت خانواده و جامعهپذیری از سوی مدارس و مؤسسات آموزشی تأثیرگذار است، کارتونها و انیمیشنهای روز دنیا هم تأثیر خود را حتی بهمراتب بیشتر میگذارد. این انیمیشنها و کارتونها بخش زیادی از فکر کودک را به خود مشغول میسازند سؤال این است: رسانهها چه محتوایی را به کودک میدهند؟
دوران کودکی اغلب کودکان با رؤیاهای زیبای مادر شدن و ازدواج کردن و موارد اینچنینی پیوند خورده، کودکان با این رؤیاهایی که آموختنی نبوده رشد میکنند و بزرگ میشوند
برخی رسانهها جایگاه مادری و مسئله ازدواج را تمسخر میکنند
با وجود این، برخی رسانهها سبک زندگی که منتقل میکنند چیزی جز تضعیف جایگاه مادری و تمسخر امر ازدواج نیست. در انیمیشنهایی که برای کودکان تولید میشود شخصیتهایی که توجه کودک را به خود جلب میکند دختری است که دنیا را نجات میدهد، دختری است که وظیفهی مهم خود را نه خانواده بلکه رسیدن به امیال شخصی خود میداند یا دختری را نمایش میدهند که ازدواج کردن را مایهی محدودیت خود میداند و سعی میکند تا جایی که منافعش با ازدواج کردن نمیسازد ازدواج نکند و به مادر شدن فکر نکند. این تصاویر ارائهشده با فلسفهی زیست غربی تطابق کامل دارد و عجیب نیست که هزینههای زیادی را برای کیفیت بهتر آن تصاویر خرج میکنند و بهتبع این هزینهها جذابیت تصاویر و مفاهیم دوچندان میشود. هویت کودک براساس همین محتواها ساخته میشود؛ هویتی که با رفتاری که کودک در ابتدای کودکیاش انجام میداد تفاوت دارد.
طبیعتا وقتی کودکان مراحل رشد را طی میکنند؛ باید برای مسئولیتپذیری و ایفای نقشهای متناسب با همان دوران سنی آماده شوند؛ همانطور که گفته شد بخش زیادی در فرآیند رشد کودکان متاثر از رسانه است؛ بنابراین رسانه میتواند اثرات نگرشی در شکلگیری هویت افراد ایفا کند.
چند وقتی است که رسانههای داخلی به موضوعی تحت عنوان "کودک همسری"توجه زیادی نشان میدهند و این موضوع بازخوردهای بسیاری داشته است. بازخوردهایی از جنس تهیه فیلم و گزارشهایی از ازدواجهای ناموفق زیر 18 سال یا تحقیر افرادی که ازدواج اینچنینی انجام دادهاند!
این موج رسانهای، سبب نادیده گرفتن نقش خانواده در تربیت و تکامل شخصیتی فرزندان شد. به اینگونه که برخی والدین متاثر از کودکانگاری نهفته در مسئله تحقیر ازدواج در سنین پایین، نسبت به تکالیف خود در قبال فرزندان کوتاهی میکنند و با فرزندسالاری، فرآیند شکلگیری هویت فرزندانشان را مختل میکنند.
این در حالی است که کودکانگاری مرسوم در رسانهها اعم از رسانه مکتوب یا شبکههای اجتماعی، موجب اثرپذیری نوجوانان از فرهنگ وارداتی روابط بدون تعهد میشود؛ این مسئله نیز زمینه اختلال هویتی و انحراف مسیر رشد شخصیت و مسئولیتپذیری افراد را فراهم میکند.
سهم ناچیز ازدواجهای زیر 13 سال
با وجود این، بازتاب رسانهای این قضیه فراکسیون زنان مجلس دهم را بر آن داشت تا طرحی را وارد مجلس کنند که در طرح ارائهشده حداقل سن ازدواج 16 سال تعیین شد و از خواستههای اصلی خود که در رسانهها منتشر شده بود (مبنی بر ممنوعیت ازدواجهای زیر 18 سال) کمی کوتاه آمدند؛ به بهانهی اینکه تمامی ازدواجهای زیر 16 سال به شکست منتهی میشود و کسانی که این ازدواجها را انجام میدهند به حقوق زنان بیتوجهی میکنند؛ اما براساس قانون مدنی ایران، سن ازدواج برای دختران 13 سال و برای پسران 15 سال است. تمام اعضای فراکسیون زنان مجلس با تغییر این طرح موافق بودند؛ در این بین خانم طیبه سیاووشی و خانم پروانه سلحشوری تلاش بسیا
ری کردند تا تمامی ازدواجهای زیر 13 سال ممنوع اعلام شوند و ازدواجهای 13 تا 16 سال با اذن ولی صورت بگیرد. این طرح به دلیل عدم ضرورت با توجه به وضعیت کنونی جامعه و مغایرت با شرع و فتاوای مراجع عظام تقلید، در کمیسیون قضایی مجلس رد شد. دیگر آمارها و استدلالهایی که فراکسیون زنان و طرفداران این طرح ارائه میدهند نیز آمارهای درستی نیست.
طبق آمار سال 1395 سهم ازدواجهای زیر 15 سال 5.6 درصد بوده که اکثر آنها بالای 13 سال بوده. در سال 97 نیز از 5.5 درصد از ازدواجهای کل کشور که زیر 15 سال بوده تنها 0.2 درصد زیر 13 سال بوده است. به بیان دیگر 1080 مورد از 550565 ازدواج، ازدواجهای زیر 13 سال بوده است.
از طرف دیگر آمارها نشان میدهد عمدهی این ازدواجها اجباری نبوده و با اختیار صورت گرفته است؛ و موضوعاتی مثل خطرات باروری، اختلالات اضطراب و افزایش طلاق طبق آمارهای موجود عمدتا مرتبط با ازدواج در سنین بالاست نه ازدواجهای مذکور.
درهرحال موج رسانهای که به راه افتاد و همچنین مستنداتی که در مناطق مختلفی از ایران برای اثبات این طرح گرفته شد. فراکسیون زنان مجلس دهم را همراه خود کرد و سبب شد هویت جدیدی در همان راهی که رسانههای غربی در پیاش بودند شکل بگیرد هویتی که آنقدر عادیسازی شده که فکری در باب غلط بودن آن نمیتوان کرد. آنقدر تفکر فمینیسمی از سوی افراد تأکید میشود که انگارنهانگار این تفکر ارتباطی با فرهنگ ما ندارد و مسئلهای ضد فرهنگی است.
از سوی دیگر رسانهها بهجای اینکه مبلغ فرهنگ واقعی مردم باشند؛ مبلغ آن گفتمانی هستند که بنیادهای خانواده را نابود میکند. بنیادی که در فرهنگ ایرانی فارغ از اسلامی بودنش همواره در طول تاریخ بسیار موردتوجه بوده است؛ که همان خانواده است. همواره خانواده بهمثابهی رشد دیده میشد؛ اما حالا چگونه است؟ چطور رسانهها، در راه تقویت آن بنیاد تلاش میکنند؟ چگونه از کودکی ایدئال میسازند و اجازه واقعبینی به افراد در سنین ازدواج نمیدهند؟
*عضو شورای مرکزی کارگروه زنان و خانواده انجمن مستقل دانشگاه تهران