ترور در آبسرد، آبسردی روی دیپلماسی انفعال!؟
نه تنها ترور آبسرد نمیتواند آبسردی باشد بر روند دیپلماسی آینده کشورمان بلکه میتواند نقطه عزیمتی باشد برای یک شیفت و بازنگری در زمینه نوع نگاه به دیپلماسی.
نه تنها ترور آبسرد نمیتواند آبسردی باشد بر روند دیپلماسی آینده کشورمان بلکه میتواند نقطه عزیمتی باشد برای یک شیفت و بازنگری در زمینه نوع نگاه به دیپلماسی.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه - محمد یوسفی: با اعلام خبر شهادت دانشمند برجسته هستهای کشورمان یک بار دیگر روح جامعه ایرانی رنجور شد، که البته شوک ناشی از این خبر تأثر برانگیز گرچه جامعهی کشورمان را متأثر ساخت ولی وقوع چنین رخدادی هرگز نمیتوانست برای دستگاه امنیتی کشورمان غیر قابل پیشبینی و غیر منتظره باشد، چرا که اسم دانشمند برجستهی هستهای کشورمان در سال 2018 حتی توسط نخست وزیر رژیم صهیونیستی که نماد و سمبل تروریسم دولتی است مطرح شده بود [1] و حتی پیشتر نیز ایهود اولمرت نخست وزیر سابق اسرائیل در یک مصاحبه از شناختش نسبت به شهید محسن فخری سخن گفته بود [2] و حتی در سال 2018 برنامه ترور ناموفق دانشمند هستهای کشورمان از سوی موساد مطرح شده بود.[3]
با توجه به این اطلاعات که قطعا از چشمان دستگاههای امنیتی کشورمان پوشیده نبود آیا مقصر چنین رویدادهایی را باید اسرائیل دانست یا عملکرد ضعیف برای تأمین امنیت جانی دانشمندان برجسته کشورمان! پر واضح است که رژیم اشغالگرصهیونیستی که همواره به منظور نیل به منافع خویش از هیچ عملی از جمله ترور دانشمندان کشورهای مختلف ابا نداشته است برای آسیب زدن به جمهوری اسلامی به عنوان بزرگترین مانع برای تحقق اهداف سلطه جویانه خود در منطقه، از هیچ اقدامی از جمله ترور دریغ نخواهد کرد، که از جمله اقدامات این رژیم، سابقه ترور دانشمندان هستهای مصر [4] و پس از آن ترور دانشمندان و متفکران برجسته هستهای عراقی است [5] که در زمره اقدامات موساد برای جلوگیری از دستیابی سایر کشورهای منطقه به فناوری هستهای به منظور انحصاری نگاه داشتن موقعیت هژمونیک هستهای اسرائیل در منطقه خاورمیانه صورت گرفته است و پس از این دسته از ترورها، شاهد ترورهای زنجیرهای دانشمندان هستهای کشورمان از سال 88 به بعد بودیم که دستهای موساد پشت پرده آن قرار داشت.
جالب آنجاست که پس از حادثه ترور شهید فخری زاده عدهای با تشبیه این رویداد با ترورهای شکل گرفته پس از سال 88 این حوادث را نتیجه گسترش فعالیتهای هستهای ایران در سالهای پس از 88 و عدم توجه به قطعنامههای شورای امنیت و در حال حاضر نیز نتیجه گسترش فعالیتهای هستهای ایران و احتمالا نتیجه عدم توجه به قطعنامههای ترامپ و محور عبری- عربی میدانند، البته حوادث رخ داده پس از 88 و ترور شهید فخری زاده در آذر 99 و پیش از آن ترور سپهبد سلیمانی در 13 دی ماه 98 شباهتهایی بهم دارند و آن هم عدم وجود انسجام داخلی در هر دو برهه زمانیاست.
کسانی که در آن سالها با زیر سوال بردن انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی و در نتیجه آن قرار گرفتن بخشی از جامعه در مقابل حکومت و ایجاد نارضایتی در جامعه خلأ مناسب ناشی از دودستگی را برای نفوذ بیشتر سرویسهای امنیتی و جاسوسی در درون کشور و ایجاد یک خلأ امنیتی و در نتیجه ترور دانشمندان هستهای کشورمان را فراهم کردند، دقیقا 10 سال پس از این ماجرا دوباره با تکرار همان سیاست غلط از سوی همان گروههایی که عامل ایجاد دو دستگی در سال 88 با مطرح کردن تقلب انتخاباتی بودند این بار با اقدامی نسنجیده درباره افزایش ناگهانی قیمت بنزینی شوکی را به جامعه وارد کردند که نتیجه آن اعتراضات آبان ماه 98 بود و یک بار دیگر بلافاصله پس از بروز این تنشها و دو دستگیها شاهد ترور سپهبد سلیمانی بودیم و در حال حاضر و در آذرماه 99 در طی یک عملیات تروریستی شاهد از دست رفتن یک دانشمند ارزشمند دیگر هستهای کشورمان بودیم. به نظر میرسد این ترورهای ناشی از خلأ امنیتی نه به جهت افزایش اقدامات و فعالیتهای هستهای کشورمان بلکه ناشی از دو دستگیهای ایجاد شده در درون کشور و نتیجه مخابره یک سیگنال ضعف شکل میگیرد.
به نظر میرسد گرچه در مسئله بازدارندگی دفاعی در زمینه جنگ کلاسیک و در نتیجه آن عدم تعرض به تمامیت ارضی کشورمان در سالهای اخیر موفق عمل کردهایم اما در زمینه برخورد با اقدامات تروریستی و ایجاد بازدارندگی در این زمینه ناموفق بودیم، چرا که کشورهای حمایت کننده از این اقدامات تروریستی در جمهوری اسلامی هیچگاه هزینهی آن را پرداخت نکردهاند. باید هزینه چنین اقداماتی برای کشورهای خاطی آنقدر بالا رود تا بازدارندگی لازم برای عدم تحقق چنین اقداماتی ایجاد شود.
البته شاهد این بودیم که برخی از کارشناسان [6] ترور صورت گرفته در آبسرد را تلاشی از سوی اسرائیل و عربستان و به عبارتی دیگر محور عبری - عربی با توجه به دیدار نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل و پامپئو وزیر خارجه ایالات متحده و بن سلمان ولیعهد سعودی در عربستان برای جلوگیری از توافق احتمالی دولت بایدن با جمهوری اسلامی میدانند و از این رو هرگونه اقدام تقابلی تهران در این زمینه را قرار گرفتن در زمین بازی دشمن تلقی میکنند که محور عبری - عربی برای جمهوری اسلامی طراحی کرده است.
اما نگاه تک بعدی به مقوله امنیت و منحصر کردن واکنش احتمالی به این ترور در قالب یک حمله نظامی و شروع یک جنگ کلاسیک، نگاهی سطحی و بدون در نظر گرفتن وجوه جانبی این مسئله است. در این زمینه یکی از راهکارهای موجود میتواند ایجاد چالش امنیتی از درون برای کشوری باشد که دست به چنین اقدامی زده تا با پرداخت هزینه اقدام تروریستی بازدارندگی لازم در اینزمینه ایجاد شود.
مسئله بعدی که باید مورد بررسی قرار بگیرد بحث دیپلماسی است، معتقدم نه تنها ترور آبسرد نمیتواند آبسردی باشد بر روند دیپلماسی آینده کشورمان بلکه میتواند نقطه عزیمتی باشد برای یک شیفت و بازنگری در زمینه نوع نگاه به دیپلماسی، آنچه که در رسانهها و جامعه از آن تعبیر به دیپلماسی میشود تنها بحث مذاکره است در صورتی که مذاکره تنها یک شیوه از دیپلماسی محسوب میشود و دیپلماسی ابعاد مختلفی دارد که میتواند از نوع نظامی، اقتصادی و فرهنگی و... باشد. دیپلماسی مذاکره بدون داشتن ابزارهای لازم آن، فاقد نتیجه بخشی مناسب است.
باید دانست که بدون قدرت نظامی، اقتصادی و فرهنگی مذاکره جواب نمیدهد؛ همانطور که پس از واقعه منا در عربستان سعودی و شهادت تعداد زیادی از حجاج ایرانی در عربستان سعودی شاهد آن بودیم که دیپلماسی مذاکره حتی نتوانست راهی برای بازگشت پیکر پاک شهدای عزیزمان به کشور باشد و تنها پس از صحبتهای مقام معظم رهبری و تهدید آل سعود بود که شاهد نرمش سعودیها و شروع برخی همکاریها و درنتیجه بازگشت پیکرهای شهدا به کشورمان بودیم، حتی در جنگ اخیر به وقوع پیوسته در قفقاز بین باکو و ایروان، پاشینیان نخست وزیر ارمنستان با وجود امکان بهره برداری از لابی قدرتمند ارامنه در ایالات متحده و اروپا و دیدارها و تماسهای متعدد با سران کشورها نتوانست مانع از تحقق اراده آذربایجان و ترکیه در زمینه باز پس گیری قره باغ شود چرا که ابزار مناسب برای دیپلماسی از راه مذاکره یعنی قدرت نظامی لازم را نداشت و به علت تنش او با مسکو قدرت نظامی روسیه به یاری ارمنستان نیامد.
در صورتی که همین ارمنستان در جنگ قبلی قره باغ با کمک روسها توانسته بود 20 درصد خاک آذربایجان را به تصرف خویش دربیاورد و اگر کمکهای جمهوری اسلامی به آذربایجان نبود شاید اسمی از آذربایجان باقی نمانده بود. یا حضور احمدینژاد در عربستان سعودی و حضور وی در دوحه قطر و شرکت در نشست سران کشورهای حاشیه خلیج فارس در سال 86 که تنها حضور یک رئیس جمهور از کشورمان پس از سالهای انقلاب در این شورا رقم میخورد، چرا که اساسا یکی از علل شکل گیری این شورا در سال 1981 مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه بود و هیچگاه این شورا مجالی را برای شرکت مقامات جمهوری اسلامی فراهم نیاورد. بلکه این سازمان، همواره محفلی حیات خلوت گونه، برای اتخاذ تصمیمات ضد ایرانی میشد. اما با این وجود ما شاهد حضور عالیترین مقام اجرایی جمهوری اسلامی در نشست سران این سازمان در سال 86 بودیم. این نوع از رابطه در آن برهه از زمان نه به دلیل مذاکره، بلکه به دلیل یکپارچگی و بازدارندگی جمهوری اسلامی در آن زمان و کرنش ناشی از ترس در مقابل ایران رقم خورد.
لذا ایران قبل از مذاکره با ایالات متحده در صورت وجود برنامه مجدد برای مذاکره با واشنگتن باید به تقویت بازدارندگی و انسجام درونی خویش بپردازد تا بتواند با بهره گرفتن از تمامی ابزارهای دیپلماسی و در نهایت با مذاکره امکان بهرهبرداری از این ابزارها را برای خودش میسر کند، و در آخر با توجه به شناخت اهداف و ماهیت رژیم صهیونیستی و قابلیت پیش بینی این اهداف باید هزینههای چنین عملیاتهای تروریستی را بالا برد و در نتیجه با الزام به پرداخت این هزینهها از سوی رژیم صهیونیستی و همچنین تأمین امنیت مهرههای حائز اهمیت در زمینههای علمی و دفاعی امنیتی، دیگر شاهد تکرار چنین اتفاقاتی در درون کشورمان نباشیم، گرچه این نوع ترورها نقض آشکار قوانین بین المللی است که حتی جان برنان رئیس اسبق سازمان سیا آنرا مغایر با قوانین بین المللی میداند [7] اما باید توجه داشت آنچه اکنون حاکم بر فضای بین الملل است نه قوانین برخواسته از حقوق بین الملل و بلکه ادبیات ناشی از عنصر قدرت است.
در آخر باید به نخبگان دیپلماسی کشورمان گفت که ذکر نام و نشانی نخبگان هستهای کشور در ذیل مذاکرات، نه از فنون دیپلماسی است و نه از مهارتهای آن محسوب میشود.
پینوشت:
1. https://b2n.ir/217371 2. https://b2n.ir/823700 3. https://b2n.ir/992260 4. https://b2n.ir/717249 5. https://b2n.ir/342166 6. https://b2n.ir/130872 7. https://b2n.ir/023777