تلاشهای مشکوک برای بازگشایی مسیرهای مذاکره مستقیم / توصیه بازگشت به جاده بنبست!

نمایشهای اخیر ترامپ در محافل بینالمللی، بیش از هر چیز نشان داد که حتی نزدیکترین همپیمانان آمریکا نیز دیگر نمیتوانند بر ثبات یا تعهدات سیاسی واشنگتن حساب باز کنند.
سرویس سیاست مشرق - در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل با نام «ویژههای مشرق» شما را در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم.
در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
*********
نمایشهای اخیر دونالد ترامپ در محافل بینالمللی، بیش از هر چیز نشان داد که حتی نزدیکترین همپیمانان آمریکا نیز دیگر نمیتوانند بر ثبات یا تعهدات سیاسی واشنگتن حساب باز کنند. عربستان سعودی که تقریباً تمام حیثیت، نفت و سرمایه فرهنگی خود را تا استخوان به آمریکا واگذار کرده بود، اکنون بهدنبال تعمیق روابط با چین و امضای معاهدات امنیتی با پاکستان است.
در چنین فضایی، اظهارات اخیر محمدجواد ظریف در گفتوگو با روزنامه النهار لبنان مبنی بر ضرورت «مذاکرات مستقیم و چندوجهی با آمریکا»، نوعی عقبگرد به راه حل های تجربه شده قبلی است. او گفته است: «با چهار دهه سابقه دیپلماسی عرض میکنم که مذاکرات مستقیم چاره کار است، برخلاف نظر کسانی که مذاکره را به معنای تسلیم میدانند.» چندی پیش نیز حسن روحانی، رئیسجمهور اسبق، با همین رویکرد خواستار «ترک تخاصمهای غیرضرور» شده بود و دیروز نیز در جمع استانداران دولت یازدهم تأکید کرد: «مذاکره سخت ولی امکان پذیر است.»
روزنامه اصلاحطلب آرمان ملی در بسط دیدگاه ظریف برای مذاکره مستقیم نوشته است:
برخی تحلیلگران روابط ایران و آمریکا معتقدند با توجه به بدعهدیهای واشینگتن و گره خوردن پرونده ایران به نگاه امنیتی اسرائیل، نمیتوان به «مذاکره واقعی» امید بست. از دید آنان، آمریکا تنها تسلیم محض ایران را میخواهد؛ از حذف غنیسازی تا توقف حمایت از گروههای مقاومت و تعطیلی برنامه موشکی. به همین دلیل، این گروه پیشنهاد میدهند تهران با «بذرپاشی در زمین مذاکره» در دو سال آینده، زمان بخرد تا ترامپ به سال پایانی ریاستجمهوری خود برسد؛ چراکه در سال آخر، معمولاً رؤسایجمهور آمریکا درگیر مسائل داخلیاند و تصمیمات بزرگ بینالمللی اتخاذ نمیکنند.
در بخش دیگری از این تحلیل آمده است:
در مقابل اما، دیپلماتها و نظریهپردازان برجستهای در سیاست خارجی ایران که مذاکره مستقیم و جدی با آمریکا را راهحلی عاقلانه میدانند نظری متفاوت دارند. از نگاه آنان، بدهبستان نهایی در میز مذاکره با دولتی چون ترامپ، میتواند به تحقق بخشی از اهداف ایران در سختترین شرایط بینالمللی منجر شود.
روزنامه اعتماد نزدیک به بخش اطلاع رسانی دولت هم بدون توجه به تصویر منعکش شده از شرمالشیخ خواهان مذاکره مستقیم شده و مینویسد:
آمریکا باید اعتماد ایران را جلب کند. اینکه ترامپ، جرارد کوشنر دامادش و ویتکاف را مسوول مذاکره و توافق با ایران کرده، گام روبه جلویی است اما امریکا باید اعتماد ایران را جلب کند. ایران چطور میتواند به کشوری که در کشاکش مذاکرات زیر میز گفتوگو زد و برجام را به هم زد، اعتماد کند؟ در صورتی که چنین اعتمادی ایجاد شود، شک نکنید توافق در دسترس خواهد بود.
این نسخهپیچیهای تکراری، برای مردم ایران یادآور تجربه تلخ دهه 90 است. تجربهای که نتیجهاش نه کاهش تحریمها، بلکه تشدید فشارها و عقبنشینی از ظرفیتهای بومی قدرت بود. نسخهای که یک بار کشور را در دالان توهم تعامل سازنده گرفتار کرد و امروز نیز برخی میکوشند همان مسیر شکستخورده را احیا کنند.
منظور از «ترک تخاصم غیرضرور» چیست؟ جمهوری اسلامی با کدام طرف وارد مخاصمه غیرضرور شده است؟ دشمنی ایران با آمریکا یا رژیم صهیونیستی نه انتخاب تهران، بلکه تحمیل ساختاری قدرتهای سلطهگر بوده است. از کودتای 28 مرداد گرفته تا تحریم دارویی بیماران ایرانی و ترور دانشمندان هستهای، همه نشان میدهد که طرف آغازگر همیشه واشنگتن و تلآویو بودهاند.
در واقع، این دشمنیها نه قابل حذفاند و نه قابل معامله. تجربه نشان داده هرگاه تهران دست دوستی دراز کرده، واشنگتن خنجری از آستین بیرون آورده است. از «توافق الجزایر» تا «برجام»، هر بار آمریکا از توافق خارج شد و ایران را در میدانهای اقتصادی و روانی تنها گذاشت. پس مذاکره با دشمنی که هیچ التزامی به تعهداتش ندارد، بیشتر از این که تدبیر دیپلماتیک باشد خودفریبی سیاسی است.
برخی از سیاستمداران این جریان حتی پا را فراتر گذاشته و از «امکان تفکیک ترامپ از رژیم صهیونیستی» سخن گفتهاند. نظریهای که نهتنها خام و کودکانه است، بلکه اتفاقات چند ماه اخیر آن را کاملاً ابطال کرده است. امروز دیگر تردیدی نیست که رئیسجمهور آمریکا هر که باشد بدون چراغ سبز تلآویو، حتی در سطح تصمیمات کلان داخلی خود نیز قادر به اقدام مستقل نیست. واشنگتن به گروگان کامل لابی صهیونیستها درآمده و منافع ملی آمریکا بهتمامی در خدمت تلآویو تعریف شده است.


