تلاش کردم سفرنامه حج ام آموزشی باشد / مکه، دفاع مقدس و نقطه رهایی
گلعلی بابایی میگوید: تلاش کردم تا سفرنامه حج من با عنوان «غوغای غبار» وجهی آموزشی هم در زمینه اعمال حج داشته باشد. جای جای یادداشتهای این سفرنامه فلش بک میخورد به وقایع سالهای دفاع مقدس.
گلعلی بابایی میگوید: تلاش کردم تا سفرنامه حج من با عنوان «غوغای غبار» وجهی آموزشی هم در زمینه اعمال حج داشته باشد. جای جای یادداشتهای این سفرنامه فلش بک میخورد به وقایع سالهای دفاع مقدس.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: یکی از جالبترین و متفاوتترین سفرنامههای حج در عصر جدید کتاب «غوغای غبار: یادداشتهای سفر حج» اثر تاریخنگار مشهور معاصر گلعلی بابایی است. این کتاب برای نخستین بار در سال 1388 در 186 صفحه و بهای 3200 تومان توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.
بابایی در این کتاب از جبهههای دفاع مقدس پلی به حج زده است چرا که به روایت خود در سفرش در نقاط مختلف قرابتی با سالهای دفاع مقدس پیدا میکند و در اصل خود سفر هم عنایتی از همان سالها بوده است. او نوشته است که در بحبوحه عملیات کربلای پنج در 22 آبان 65 از جبهه آمدم که زندگی مشترک تشکیل بدهد. در 22 آبان 87 هم به همراه اهل بیت عازم حج شده است. روایت این سفرنامه از مرداد 87 در تهران شروع میشود و تا آذر همان سال در مکه ادامه پیدا میکند. او در جایی درباره اینکه چرا کتاب عنوان «غوغای غبار» را به خود گرفته چنین گفته است: «در حین طواف و نیز حضور در مسجدالنبی احساس میکردم گم شدهای هستم در غبار.»
سفرنامه آموزشی و فلشبکهایی به سالهای آتش و خون
بابایی درباره سفرنامه حج خود به مهر گفت: من سفرنامههای حج متعددی را مطالعه کردهام از جمله «خسی در میقات» جلال آل احمد، «حج» دکتر علی شریعتی، «سفر به قبله» هدایت الله بهبودی، «جای پای ابراهیم» محمد ناصری و تعدادی عناوین دیگر. سفرنامههای جدید چندان مضامین سیاسی ندارند و بیشتر حول مباحث عرفانی و عقیدتی میگردند. هرچند که سفرنامههای جلال و شریعتی نگاهشان سیاسی بوده و تلاش میکردند تا از دیدن برخی صحنهها و رخدادها سیاست را بجویند و پیوست سیاسی به سفرنامه خود بدهند.
وی افزود: سفرنامه حجی که من نوشتم اثری است با نگاهی به سالهای دفاع مقدس. اگر در مکه مکرمه یا مدینه منوره به مکانی میرفتم که مشابهتهایی با یک منطقه جنگی داشت به آن اشاره میکردم و یا اگر رویدادهای من را به یاد یک رخداد در دفاع مقدس میانداخت بین آن دو قیاس میکردم و فلش بکی میزدم به آن رخداد یا آن عملیات. به عنوان مثال در جایی که به تنگه احد اشاره کردهام، گفتم که اینجا تنگه احد است و چقدر شباهت دارد به تنگه کانی مانگا که در آن عملیات والفجر چهار انجام شد و به همین مناسبت یادی کردم از شهدا و فرماندهان آن عملیات.
بابایی درباره چگونگی مواجهه مخاطبانی که تاکنون به حج نرفتهاند، با سفرنامههای منتشر شده، گفت: این مواجهه بستگی به زاویه دید و نوع قلم و توصیفات نویسنده دارد. برخی سفرنامههای دلی و احساسی مینویسند. من در «غوغای غبار» تلاش کردم تا اثر نهایی یک صبغه آموزشی هم داشته باشد. به عبارتی تلاش کردم تا مخاطبی که کتاب من را در دست دارد و خاطرات و نوشتههای من را میخواند، با آداب و وظایف کسی که به حج میرود آشنا شود، تا اگر روزی خود به سفر رفت یا نکات من را به یاد داشته باشد یا اینکه کتاب را همراه خود ببرد و با مطالعه آن به اعمال حج بپردازد. شاید آموزش اعمال حج از این طریق بهتر منتقل شود.
نویسنده کتاب «معشوق بینشان: سرگذشتنامه شهید حسن زمانی فرمانده گردان حمزه سیدالشهداء (ع)» در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه معمولا سفرنامههای حج بعد آموزشی چندانی ندارند، گفت: سفرنامهها نکات آموزشی چندانی ندارند. معمولا در کاروانها یکسری منابع آموزشی صرف برای یادگیری اعمال حج تمتع را به حاجیها میدهند، اما من سعی کردم کتابم وجه آموزشی نیز داشته باشد. هرچند که سفرنامهنویسی من هم یک امر دلی بود.
آغاز سفر؛ نقطه رهایی
نویسنده کتاب «کوهستان آتش» در بخش دیگری از این گفتوگو انگیزههای نوشتن از حج را چنین بیان کرد: در سالهای دفاع مقدس از یک زمانی در مناطق جنگی شروع به یادداشت برداری و گزارش نویسی کردم. در سفر بیت الله الحرام نیز همین اتفاق برایم افتاد و چون تجربه نوشتن و یادداشت برداری را از قبل داشتم، از همان لحظهای که خبر دادند سفر حجم نزدیک است، شروع به یادداشت برداری کردم و تا آخرین لحظه این سفر نورانی و مقدس این کار را ادامه دادم. این یادداشتها حتی روزهای آموزش در تهران را هم شامل میشود و همانطور که اشاره کردم هرکدام نیز فلش بک میخورد به سالهای دفاع مقدس و اتفاقاتی که در آن دوران افتاد.
بابایی گفت: به عنوان مثال زمانی که در فرودگاه مهرآباد - آن زمان هنوز از این فرودگاه به حج میرفتند - از آخرین گیت خارج شدیم، آن را تشبیه کردم به نقطه رهایی شب عملیات که در آن از آخرین خاکریز جدا میشدیم و برای اجرای نقشههای جنگی میرفتیم. بنابراین نوشتن این یادداشتها برای من یک مسئله عاطفی و دلی بود. به فکر نبودم که این یادداشتها را به کتاب تبدیل کنم، تا اینکه حسین بهزاد آنها را دید و گفت که مباحث و نوشتارها عالی است و خوب است که آن را در قالب سفرنامه منتشر کنی و من هم گوش کردم.
نویسنده کتاب «هفتمین فرمانده: سرگذشتنامه دانشجوی شهید؛ شهید عمران پستی هشتجین؛ فرمانده گردان حبیببن مظاهر لشکر 27 محمد رسولالله (ص)» در ادامه با اشاره به این نکته که بعد از انتشار «غوغای غبار» بسیاری آن را به همراه خود به سفر حج بردهاند، گفت: این کتاب هنوز هم برای خودم جذابیت دارد. به تعدادی از دوستان نیز آن را دادم بویژه کسانی که همرزم خودم بودند و آنها کتاب را هنگام سفر حج خود به همراه داشتند و از طریق مطالب کتاب با این سفر روحانیشان ارتباط میگرفتند و این نکته را خود برای من بیان کردند. آنها گفتند که به واسطه این کتاب ارتباط معنوی خوبی با بقیع، مسجدالنبی و مسجدالحرام گرفتند و توانستند از طریق مطالب آن آشنایی خوبی با ویژگیهای مدینه النبی و منطقه شیعه نشینش، کاروانها و ویژگیهای آنها آشنا شوند.
این مورخ شناخته شده در پایان گفت: از جمله بازخوردهای جالب این کتاب اشاره مخاطبان به ترکیب کاروانها بود که برخی از جمله ثروتمندان به شمار میرفتند و برخی هم از جمله کم برخوردارها. تضاد این کاروانها در کتاب برای آنها جالب بود. برخی از مردم در هتلهای بسیار گرانقیمت اسکان مییافتند و برخی هم مثل ما که در ساختمانی قدیمی به نام عبدالله خیاط سکونت داشتیم که چندان اوضاع به سامانی نداشت. این روایتها همه با نگاهی انتقادی و بعضا طنز ارائه شدهاند. مخاطب نگاه اعتقادی کتاب بویژه در زمینه قبرستان مقدس بقیع و محدودیتهایی را که ماموران وهابی ایجاد میکنند، نیز با تمام وجود حس میکند. برای خود من نیز این کتاب همیشه تازگی دارد بویژه وقتی در موسم حج به آن نگاه میکنم برایم لذت بخش است و حاوی نکات تازه.