تهدید یک نماینده به افشای عکسهای قالیباف / دلسوزی برای زاهدان به روش ریگی!
احزاب سیاسی در ایران باید بدانند که مردم از یک حزب، مفسر قانون اساسی و وزیر شعار و مروج سگبازی و تحریمکننده انتخابات نمیخواهند. بلکه یک حزب سیاسی دارای کارنامه اجرایی و برنامههای مؤثر میخواهند.
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. 7:30 هر روز با بسته ویژه خبری - تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
تهدید یک نماینده به افشای عکسهای قالیباف
بیژن نوباوهوطن، از نمایندگان مجلس و چهره نزدیک به جبهه پایداری به دلیل نشر اکاذیب علیه رئیس مجلس با شکایت قالیباف مواجه شده است.
نوباوهوطن در این باره به ایسنا گفته است:
"بعد از ماجرای رسوایی سیسمونی نوه آقای قالیباف که بازتاب بسیاری در جامعه داشت، توسط تعدادی از نمایندگان مجلس بیانیهای خطاب به رهبری تهیه شده بود که در انتهای آن بدون آنکه با نمایندگان مطرح شود، مطلبی در حمایت از رئیس مجلس اضافه کرده بودند.بعد از قرائت نامه در صحن مجلس، تعدادی از نمایندگان از جمله آقایان کوثری و نادری و خانم لاجوردی از تریبون مجلس نسبت به این اتفاق اعتراض کردند و بسیاری از نمایندگان امضای خود را پس گرفتند و این مسأله انعکاس فراوانی در رسانهها داشت.چند روز پس از این ماجرا، در حساب کاربری خودم در توئیتر مطلبی منتشر کردم مبنی بر اینکه این کار فریبکاری است و در شأن نمایندگان مجلس شورای اسلامی نیست؛ در پی انتشار این مطلب شخص آقای قالیباف از من شکایت و اعلام کردند که اطلاعی از موضوع نداشتند که این خودش یک جرم است که بدون اطلاع ریاست مجلس بیانیهای صادر شده است؛ این درحالیست که هم شواهد نشان میدهد و هم من اطلاع دارم که آقای قالیباف در جریان موضوع قرار گرفته بودند."
او همچنین میافزاید: بر اساس قانون، این شکایت جهت بررسی به هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان ارجاع داده شد و تعدادی از نمایندگان مجلس و همچنین برخی از اعضای هیئت نظارت با من صحبت کردند و از من خواستند که عذرخواهی کنم تا ماجرا خاتمه یابد که من به هیچ وجه این پیشنهاد را نپذیرفتم. امروز احضاریهای به دادگاه با اتهام نشر اکاذیب به من ابلاغ شده که در آن قید شده که اگر تا 5 روز آتی به دادگاه مراجعه نکنم، حکم جلب من صادر میشود و بازداشت خواهم شد.
نوباوهوطن در ادامه قالیباف را تهدید کرده و گفته است: اقدامی که آقای قالیباف نسبت به آن اعلام شکایت کردهاند را برای حفظ رعایت حقوق مردم و در راستای وظایف نمایندگی میدانم. در دادگاه اسناد و مدارک لازم را ارائه خواهم داد و در این قضیه شاهد هم دارم. همچنین اگر ضرورت داشته باشد، اطلاعات بیشتری در خصوص سفرهای خارجی خانواده قالیباف به همراه عکس و مدرک کافی ارائه خواهم داد.[1]
*یکی از بلایای همیشگی سیاستورزی قیام بیهنران علیه چهرههای کارآمد و کسانی است که میتوانند گره از کار مردم بگشایند.
در ماجرای دشمنیهای کسانی در میان شورای شهر سابق، مجلس، عدالتخواهان و جبهه پایداری با قالیباف نیز شاهد همین بلیه هستیم و نیک میبینیم عدهای که هیچ دستاورد عملی ندارند و در ظاهر هم گاهی با یکدیگر در تضاد هستند اما همگی در دشمنی ورزیدن با مدیریت جهادی قالیباف ید واحده هستند!
در ماجرای اخیر نیز انتظار این بود که آقای نوباوه در هنگامهای که قالیباف برای اجرای مصوبات جهادی مجلس از قبیل اخذ مالیات از خانههای خالی، طرح جوانی جمعیت، الزام دولت به نظارت بر بازار، الزام دولت به ایجاد سقف برای مبلغ گران اجاره خانهها و... تنها مانده است؛ به یاری رئیس مجلس و سایر نمایندگان بیاید نه اینکه جریان بیارزش و البته غلط سفر چند عضو خانواده قالیباف به ترکیه که خلاف قانون نبود اما اشتباه بود و رئیس مجلس هم به آن اشتباه اذعان کرد را بر سر دست گرفته و به جای دغدغه مردم؛ دغدغه عدالتخواهی برساخته در ذهن عدهای تندرو را دنبال کند.
معالوصف جالب است که میبینیم نوباوه حتی دست به تهدید هم زده است و به جای فهم درست ماجرا اصرار دارد که عکسهای بیشتری هم منتشر میکند.
صد البته مردم نیز منتظرند که اگر نمایندهای از خلاف و فساد قالیباف سندی بین دارد آنرا منتشر کند تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.
بیان این نکته هم ضروریست که آقای قالیباف آنطور که به تجربه دریافتهایم رویتاً اهل شکایت نیست اما در تمام مواردی که وارد فرایند قانونی شکایت شده پیروز شده است و خوب است بیژن نوباوهوطن در این باره به پرونده کسانی مثل محمود میرلوحی که به شلاق و زندان محکوم شد نیز رجوعی هرچند کوتاه داشته باشد.
***
دلسوزی برای زاهدان به روش ریگی!
لیدر اصلاحطلبان اخیراً با عدهای که گفته شده "علاقهمندان به مسائل سیستانوبلوچستان" بودهاند دیدار کرده است.
به گزارش شماره سهشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی، خاتمی در این جلسه اظهار کرده است:
"در حوادث اخیر نیز بر این استان و بهخصوص بخش بلوچ آن ستم و جفای مضاعف رفت که لازم است هرچه زودتر مردم منطقه که هم رنج محرومیت و هم ستم اشرار را بیش از دیگران احساس و تحمل کردهاند مورد استمالت قرار گیرند و نیز آسیبی که به این مردم رسیده است تا آنجا که ممکن است جبران شود."[2]
*دقت شود که آنچه که در چند اغتشاش زاهدان رخ داد؛ معرکهای کاملا شیطنتآمیز بود که به گفته یکی از مقامات سپاه پاسداران عملا برای سقوط زاهدان طراحی شده بود.
معرکهای که در وهله اول باید به فرماندهان و بانیان آن از جماعت سنی و شیعه در تهران و زاهدان توجه داشت.[3]
فرماندهان و بانیانی که عدهای جوان فریبخورده را شوراندند و زمینه حضور مسلحین، فارینفایترها و اراذل و اوباش را فراهم کردند و به این واسطه عدهای هم کشته شدند.
فتنهانگیزی در صحبتهای خاتمی نیز البته آشکار است.
چه اینکه سیستان و بلوچستان بهناگاه و فقط طی روزهای اخیر برای اصلاحطلبان مهم شده است و یک نگاه ساده حتی در مواضع چند سال اخیر چپها نشان میدهد که به زعم آنان اساسا جایی به نام سیستان و بلوچستان روی نقشه ایران وجود ندارد و اگر هم باشد مزاحم شمال تهران و خاستگاه گفتمانی اصلاحطلبان است!
از طرفی شاهدیم کسانی سنگ سیستان و بلوچستان را به سینه میزنند که گفتمانشان صراحتا مغایر با محرومیتزدایی و جهاد امنیتی است و عملا هیچ جای پایی در معرکه خدمت و جهاد در سیستان و بلوچستان ندارند.
مسئله قابل تأملی نیز در این میان وجود دارد که بیش از همه جوانان عزیز و نجیب سنی باید متوجه آن باشند.
در طول هفتههای اخیر دهها نیروهای حافظ امنیت ایران و مردم شهید و مجروح شدند. سهم سیستان و بلوچستان از این قافله هم شهادت فرمانده اطلاعات سپاه استان و چند نیروی امنیتی دیگر بود که سهم بسزایی در حفظ امنیت مردم و منطقه داشتند و برای نجات مردم شهید شدند. اما ندیدیم و نشنیدیم که خاتمی دلی برای این شهدا بسوزاند!
فلذا نتیجه اینکه دلسوزی او برای مردم بلوچستان بخشی از یک نمایش است.
نمایشی که یک اپیزود آن سکوت و دیگری فریاد است. تا در انتهای نمایش مردم فریب بخورند و در پشت سر "نینواز هاملین" پا به رودخانهای عمیق بگذارند و غرق شوند.
خاتمی از ستم مضاعف به بلوچها سخن میگوید در حالی که این ستم بر همه رفته است و فارس و لر و ترک و بلوچ همگی از اغتشاشات اخیر آسیب دیدند.
یعنی جوانان بلوچ باید بدانند که منظور خاتمی در اینجا از ستم مضاعف همانست که عبدالمالک ریگی میگفت. ستمی برساخته و ذهنی و غیر قابل اثبات که قرار است به مثابه رایت ظلم برافراشته شود و قومی را علیه خدمتگزاران و همخونان و برادران خود بشوراند.
بدون آنکه خدمات نظام به سیستان و بلوچستان را برشمارد، بدون آنکه بگوید در "بلوا" احتمال کشته شدن دوست و دشمن هست، بدون آنکه خطر فتنهانگیزی سنی و شیعه وابسته به خارج را تبیین کند و بدون آنکه از آسیبهای اغتشاشات اخیر به تمام ایرانیان سخنی براند.
جوانان رشید بلوچ و مولویهای عزیز سنی باید بدانند که جز با نگاه بصیرتی و رویکرد عقلانی نمیتوان دوست را از دشمن بازشناخت. و "دوست" هم کسی نیست که مردم را بشوراند و تشویق به ناامنی کند.
بلکه دوست آنست که همیشه در کنار مردم است، برای امنیتشان شهید میدهد، آنها را از آشوب برحذر میدارد و نه فقط برای کشتههای یک بلوای مسلحانه؛ بلکه در هر کجا که احساس کند مردم مشکلی دارند؛ پای کار است و غم از دلشان میزداید.
خاتمی و امثال او؛ فرمانده روزهای آشوباند و یک سیستان امن و آرام و پیشرفته و خالی از محرومیت؛ برای آنها یک بازار کساد بیشتر نیست...
***
درباره "کُمای احزاب ایرانی"
محمد نعیمیپور، از فعالان ستادی جریان چپ اخیرا در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا پیرامون وضعیت احزاب سیاسی در ایران و اینکه آیا احزاب میتوانستند در تنشهای اخیر نقشی داشته باشند یا خیر گفته است:
"احزاب ما خیلی ضعیفتر از این حرفها هستند که بتوانند برنامههای گستردهتری داشته باشند و با مردم ارتباط برقرار کنند؛ در واقع احزاب در حد بحث و بررسی مسائل سیاسی روز بروز دارند. در حالی که ابعاد کار با مردم و جامعه مدنی طلب میکند که احزاب در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی بیشتر از این کار کنند. هر چند که معتقد هستم که اصلاً کاری نکردهاند و لذا احزابی که الآن در حاشیه هستند اگر بخواهند توانمند شوند و کارهای مؤثری کنند، ضرورت دارد که در زمینههای اجتماعی و فرهنگی فعال باشند و در زمینه مسائل اقتصادی کشور هم صاحب نظر باشند. صرف دادن یک سری بیانیه نمیشود عنوان کرد که ما حزب داریم. کار حزب سازماندهی و تشکیلات و ساماندهی مردم است که ما از این جهت دچار خلأ کامل هستیم."[4]
*اگرچه ما با آقای نعیمی دچار تفاوت نظرهای عمیق سیاسی هستیم و بارها هم ایشان را نقد کردهایم ولی این دیدگاه ایشان در واقعنمایی از وضعیت احزاب سیاسی در ایران کاملا صحیح و قابل تحسین است.
همان احزابی که صرفا گاهی خبرهایی از بیانیهها و مجامع عمومی و نظرات آنها به گوش میرسد و دیگر هیچ.
جالب است که میبینیم گاهی سران این احزاب خاصه احزاب چپ؛ به عرصه رسانه میآیند و از این میگویند که مشکل کار از عدم مقبولیت احزاب نزد حاکمیت است و نظام جمهوری اسلامی با احزاب مشکل دارد!
اما نعیمیپور به درستی دلایل دیگری را برای بیخاصیتی احزاب ایرانی بر شمرده است.
لازم است این نکته راهبردی به صحبتهای آقای نعیمیپور اضافه شود که احزاب صرفا باید با ارائه متد و کارنامه اجرایی بهتر شناخته شوند.
مردم مفسر قانون اساسی و وزیر شعار و مروج سگبازی و تحریمکننده انتخابات نمیخواهند.
آنها حزبی میخواهند که در کنار یک کارنامه اجرایی مطلوب و برنامههای پیشرو و قابل اندازهگیری برای معیشت و اقتصاد؛ البته در بزنگاههای سیاسی هم سمت درست منطبق با سیاستهای عقلانی نظام اسلامی را به آنها نشان دهد.
چیزی بیش از این یا خارج از این؛ منتج به وضعیت فعلی یعنی "کُمای احزاب ایرانی" میشود.
در تراژدی کُمای احزاب ایرانی البته باید کُمای جنبش دانشجویی را نیز افزود.
جنبشی که چند سالی است کار تشکلی خاصی انجام نمیدهد و صرفا به برخی عملکردهای مقاومتی از سوی برخی دانشجویان دلسوز محدود شده است.
جنبش دانشجویی نیز باید همانند احزاب به اصل خود یعنی کادرسازی اصولی، سیاستورزی عاقلانه، نقد مدبرانه و ترویج تحلیل صحیح در کنار تحصیل، تهذیب، ورزش بازگردد تا از کُمای فعلی نجات یابد.
***
1_ isna.ir/xdMMdd
2_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/detail/345754
3_ mshrgh.ir/1435861
4_https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1298057