شنبه 3 آذر 1403

توجیه روشنفکرانه نهیلیسم

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
توجیه روشنفکرانه نهیلیسم

خودکشی کیومرث پوراحمد که اظهارنظرهای مختلفی را در پی داشته، حامل نکته جالبی بود. برخی هنرمندان و رسانه‌های جریان اصلاحات سعی داشتند فعل خودکشی که یک فعل حرام و گناه کبیره است را تقلیل دهند.

به گزارش مشرق، روز چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال‌جاری خبری جامعه هنری کشور را به خود جلب کرد. فوت کیومرث پوراحمد، کارگردان نام‌آشنا و پرآوازه ایرانی. در لحظات اولیه اعلام خبر گفته شده بود که آقای کارگردان بر اثر سکته قلبی از دنیا رفته است ولی بعد از گذشت چند ساعت مشخص شد کیومرث پوراحمدی که افتخارات زیادی را کسب کرده بود، بدترین مرگ را برای خودش انتخاب کرده، بله، خودکشی... کیومرث پوراحمد 25 آذر 1328 در نجف‌آباد اصفهان زاده شد. پوراحمد فعالیت هنری خود را با نقدنویسی در ماهنامه فیلم آغاز کرد و در سال 53 فعالیت اصلی خود در حرفه سینما و تلویزیون را با دستیاری نادر ابراهیمی در مجموعه تلویزیونی «آتش بدون دود» آغاز کرد. پوراحمد نخستین فیلم بلندش با نام «قصه خیابان دراز» را در سال 57 ساخت که چندان دیده نشد.

دهه 60 اوج تحول آقای کارگردان

وی در دهه 60 ابتدا فیلم «تاتوره» که درخصوص مبارزه کارگران با حکومت پهلوی بود را با بازی داوود رشیدی و پروانه معصومی ساخت و سپس با «بی‌بی چلچله» وارد مسیر ساخت فیلم با محوریت شخصیت‌های کودک و نوجوان شد. در نیمه دوم دهه 60 و بعد از موفقیت فیلم‌های «لنگرگاه» و «شکار خاموش» در گیشه کارنامه حرفه‌ای او متحول شد.

قصه‌های مجید؛ عیار کارگردانی پوراحمد

پوراحمد که سابقه کار در تلویزیون را داشت، در پایان دهه 60 «قصه‌های مجید» یکی از موفق‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون ایران را ساخت که در ابتدای دهه 70 پخش شد.

«قصه‌های مجید» نه تنها یکی از پرمخاطب‌ترین مجموعه‌های صداوسیما در دهه 70 بود، بلکه با تحسین گسترده منتقدان سینما مواجه شد و به فاصله کوتاهی دو نسخه سینمایی هم با عنوان «شرم» و «نان و شعر» با حضور شخصیت «مجید» کارگردانی کرد که در اکران موفق بودند.

پوراحمد در ادامه فعالیت‌های موفق خود در دهه 70 فیلم سینمایی «خواهران غریب» که یکی از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های دهه 70 بود را ساخت.

وی بعد از ساخت «قصه‌های مجید» و «خواهران غریب»، سریال «سرنخ» که مضمونی پلیسی، معمایی داشت را ساخت. استعداد بازیگری محمدرضا فروتن که در همین دهه به ستاره سینمای ایران تبدیل شد، نخستین‌بار در یک قسمت همین سریال کشف شد.

دهه 80 برای کیومرث پوراحمد با یکی از نقاط اوج کارنامه سینمایی‌اش آغاز شد، «شب یلدا» که بر اساس تجریبات شخصی خود او در مقطعی از زندگی‌اش ساخته شده بود، یکی از موفق‌ترین فیلم‌های او بود. این فیلم هم محبوب منتقدان شد، هم در اکران نظر تماشاگران را جلب کرد.

«گل یخ» آغاز افول آقای کارگردان

اما تلاش بعدی پوراحمد برای ساخت «گل یخ» به‌عنوان فیلمی موزیکال و عامه‌پسند شکست خورد و دورانی در کارنامه‌اش آغاز شد که دیگر موفقیت مداوم نداشت. در همین دهه او چندبار قصد داشت فیلم تاریخی «شاه» را درباره دورانی از سلطنت محمدرضا پهلوی بسازد که علی‌رغم تغییر دادن فیلم‌نامه، به‌دلیل مخالفت برخی نهادها به سرانجام نرسید.

سریال «پرانتز باز» که بعد از انتخابات 1388 از تلویزیون پخش شد یک اثر نه‌چندان موفق دیگر پوراحمد بود که به‌گفته خودش با بی‌میلی ساخت و به‌اندازه سریال‌های قبلی او به‌یادماندنی از کار درنیامد.

مهم‌ترین فیلم او در این دهه «اتوبوس شب» در سال 1385 بود؛ فیلمی سیاه‌وسفید درباره انتقال اسرای عراقی در دوران جنگ هشت‌ساله که به‌دلیل بازی قابل‌توجه خسرو شکیبایی در نقش راننده اتوبوس، مورد توجه قرار گرفت. تلاش پوراحمد در ابتدای دهه 90 برای تجربه متفاوت در یک فیلم جنگی دیگر با پنجاه قدم آخر به‌شدت شکست خورد و در اولین نمایش در جشنواره فیلم فجر با واکنش منفی منتقدان مواجه شد. در سال 1394 روایت شخصی او از بیماری آلزایمر مادرش در فیلم «کفش‌هایم کو؟» بازگشتی به سینمای دهه 70 خودش به‌شمار رفت که در اکران عمومی به موفقیت چندانی دست نیافت.

این فیلم‌ساز در این دهه، دو فیلم دیگر ساخت، «تیغ و ترمه» در سال 97 که تلاشی بود برای نزدیک شدن به دغدغه‌ها و دنیای شخصی جوانان نسل جدید اما ناموفق از آب درآمد و دیگر ساخته وی «پرونده باز» است که با موضوع قصاص ساخته شد که هنوز اکران عمومی نداشته است.

فعالیت‌های سیاسی علت دوری از کار اصلی

پوراحمد بارها در بیان دیدگاه‌های سیاسی‌اش از میرحسین موسوی و حسن روحانی دفاع کرده است. سال 1388 عکس موسوی و خاتمی را در دست داشت و سال 1396 با حضور در برنامه «سی‌وپنج» فریدون جیرانی گفته بود: «دوستان اصول‌گرا چرا این‌قدر بی‌اصول رفتار می‌کنند؟ شما در انتخابات باختید؛ بعد یک نفر به نام حسن عباسی می‌گوید می‌خواهد جلوی روحانی بایستد. ما که 24 میلیون نفر هستیم؛ پشت روحانی هستیم.» او در همین برنامه از برجام دفاع کرده بود و صداوسیما را «رسانه میلی» خوانده بود.

چهار سال پیش او در مراسم تشییع جنازه خشایار الوند گفته بود: «در چهل سال گذشته، کدام روز برای ما روز خوبی بوده؟ خنده مکروه و حرام است. رقص و شادی مکروه و حرام است. در چهل سال گذشته مدام در برهه حساس بودیم که باید خفه‌خون می‌گرفتیم و نمی‌خندیدیم.»

آخرین انتقاد پوراحمد از دولت و حکومت به جشنواره فجر سال گذشته برمی‌گردد. فیلم «این پرونده باز است» آخرین فیلم پوراحمد بود که بدون او در جشنواره حضور پیدا کرد. مضمون این فیلم درباره قتل‌های ناموسی در رده سنی نوجوانان است. پوراحمد حتی در نشست خبری فیلم خود در جشنواره حضور پیدا نکرد و علی قائم‌مقامی، تهیه‌کننده این فیلم در این نشست خبری گفت: «نظر آقای پوراحمد، کارگردان فیلم بر عدم حضور بود و من هم اصرار نکردم، چون ایشان پیش‌کسوت هستند.»

البته او هم‌زمان با شروع جشنواره در صفحه اینستاگرام خود نوشته بود: «جشنواره فیلم فجر دیگر جشن سینمای ایران نیست، جشن دو، سه ارگان خاص است، در این چندساله، جشنواره برای من هیچ ارزش و اهمیتی نداشته به‌خصوص در این سال خونبار و دردناک، با این همه داغی که بر دل داریم، دیگر چه جشنی، چه جشنواره‌ای؟»

پلان آخر بدترین پلان آقای کارگردان

پوراحمد، کارگردان خوش‌ذوق دهه‌های 60 و 70، دست به کاری زد که از لحاظ اخلاق، فرهنگ و هنر ایرانی و تفکر دینی مذمت شده است. آقای کارگردان پلان آخر زندگی خودش را خوب کارگردانی نکرد و در 16 فروردین با اقدام به خودکشی، چشم از جهان فرو بست.

خودکشی یا مرگ خودخواسته

خودکشی وی که اظهار نظرهای مختلفی را در برداشته، حامل نکته جالبی بوده و آن ماجرای دفاع تلویحی تعدادی از اهل سینما، رسانه و مردم، از اقدام آخر آقای کارگردان بوده است. برخی از هنرمندان و رسانه‌های جریان اصلاحات سعی داشتند با قبح‌شکنی، فعل خودکشی که در نص صریح قرآن از آن به‌عنوان یک فعل حرام و گناه کبیره یاد شده است را تقلیل دهند و با عبارت «مرگ خودخواسته» و «حرکت شجاعانه» از آن یاد کنند که انتقادات زیادی را در بین عامه مردم در برداشت.

منیژه حکمت، کارگردان که با انتشار متنی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «جناب آقای پوراحمد نازنین، روز غم‌انگیز و دردناکی برای‌مان رقم خورد. مرگ ناخواسته یاخودخواسته را دیگران برای‌مان رقم می‌زنند...»

یا روزنامه اعتماد در تیتر صفحه یک 17 فروردین خود از واژه: «مرگ خودخواسته هنرمند» استفاده کرد. در پاسخ به این نوع دیدگاه نیز واکنش‌هایی صورت گرفت.

سیدعباس صالحی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات درباره حواشی درگذشت کیومرث پوراحمد نوشت: «هم‌چنان که هنرمند خوب هم کارهای عالی دارد و گاه هم متوسط و هم ضعیف، همچنین کارهای عادی او در زندگی می‌توانند چنین درجاتی را داشته باشند، نباید که عنوان و سابقه ارزشمند آن هنرمند، موجب تقدیس یا ستایش همه رفتارهای او شوند. مواظب باشیم نابهنجاری را عادی‌سازی یا تشویق نکنیم.»

در همین راستا، ایمان شمسایی نیز در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: «خداوند رحمت کند آقای پوراحمد را. بخشی از هویت نسل ما با قصه‌های مجید او و هوشنگ مرادی‌کرمانی شکل گرفته که زندگی صددرصد ایرانی، بی‌آلایش و صمیمی را روایت می‌کند. خبر درگذشت او تلخ و شوک‌آور است. قضاوت نیز با امثال بنده نیست. خداوند از درون و شرایط افراد آگاه‌تر است و وظیفه ماست که برای درگذشتگان‌مان طلب آرامش و آمرزش کنیم.»

اما ستایش خودکشی از سوی تعدادی رسانه و عناصر رسانه‌ای جای بسی شگفتی دارد! متعجبم از روزنامه‌نگار مشهوری که این مرگ را «شجاعانه» می‌خواند و روزنامه‌هایی که در تیتر و روتیتر خود این عمل را یک «انتخاب خودخواسته» تفسیر می‌کنند. همان‌قدر که قضاوت ناآگاهانه منفی و کوبنده خطاست؛ تکریم و تحسین چنین عملی اشتباه مضاعف است. همکاران رسانه‌ای! لطفا فرهنگ‌سازی غلط نکنید.»

مشکلات جامعه علت خودکشی پوراحمد بوده است؟

تعدادی از افراد نیز سعی کردند علت خودکشی کیومرث پوراحمد را ناامیدی و مشکلات چند وقته اخیر جامعه بنامند. محمدعلی سجادی درباره خودکشی کیومرث پوراحمد در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد گفت: «من چگونگی فوت او را واکنش به شرایط موجود می‌دانم. او البته همیشه علنی و آشکار صحبت‌هایش را مطرح می‌کرد اما می‌دانم التهابات اجتماعی و شرایط هولناک چندوقت اخیر تاثیر خیلی منفی روی او گذاشت.»

همین‌طور هوشنگ گلمکانی در یادداشتی انتقادآمیز درباره درگذشت کیومرث پوراحمد در سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت: «پریشب تماس گرفت و گفت «فیلم «زیستن» را دیدی؟ فیلم جدید انگلیسی، گفتم آره، اتفاقا همین دیشب دیدم. گفت: «اینو که کوروساوا ساخته بود. از این هم بهتر بود. چرا دوباره؟ گفتم من هم «زیستن» کوروساوا را خیلی دوست دارم، اما از این فیلم هم بدم نیامد. فردا «زیستن» کوروساوا را نمی‌دانم برای چندمین‌بار، اما پس از سال‌ها، باز تماشا کردم و دیدم که نه، این فیلم جدید انگلیسی فیلم بدی نیست. چیزهایی هم یادداشت کردم. دیشب می‌خواستم به کیومرث زنگ بزنم و درباره این دو «زیستن» باهاش حرف بزنم. بپرسم تو «زیستن» کوروساوا را آخرین‌بار کی دیدی؟ بگویم این فیلم جدید انگلیسی به دلم نشست و در مواردی بهتر بود.

حتما دلیلش را می‌پرسید و من دلایلم را می‌گفتم. شاید کلنجار می‌داشتیم و تشویق‌اش می‌کردم فیلم کوروساوا را دوباره ببیند. خستگی غالب شد و با خودم گفتم فرداش زنگ می‌زنم تا به بهانه این فیلم درباره زندگی و مرگ حرف بزنیم و درباره بحران میان‌سالی و چه بسا سالخوردگی. می‌خواستم برای چندمین بار به او بگویم دلم می‌خواهد یک شب بخوابم و صبح بیدار نشوم. نمی‌دانستم او شجاع‌تر بوده و خودش اقدام کرده و مثل من منتظر قضا و قدر نمانده است، همین‌قدر سهمگین و به شکل وحشتناکی شجاعانه از سر افسردگی حاصل از ناامیدی» اما واقعا کشور ما تا این حد دچار انحطاط و بیچارگی شده است که رسانه‌ها و سلبریتی‌ها آن‌قدر دم از ناامیدی و افسردگی می‌زنند؟

براساس تحقیقات خیلی ساده و کوتاه می‌توان دریافت که کشور نسبت به سال‌های گذشته خیلی پیشرفت‌ها داشته که رهبر انقلاب در تعدادی از سخنان‌شان به آنها اشاره کردند، نسبت به عدم کار رسانه‌ای خوب و خلاق در نشان دادن پیشرفت‌های کشور به‌شدت گله کردند. بهتر است هنرمندان کشور با تحقیق و تفکر حرف بزنند و از توجیه روشنفکرانه نیهیلیسم دست بردارند.

چرا خودکشی بین سلبریتی‌ها رواج دارد؟

در دنیای سراسر مادی شده امروز آنچه بیشتر از همه مخابره می‌شود، داستان مرگ و زندگی سلبریتی‌هاست. در این میان کلیدواژه اصلی «خودکشی» است. به راستی چه اتفاقی می‌افتد وقتی آدم صاحب‌نامی، کسی که اسم و رسمی برای خود دارد، تصمیم می‌گیرد به زندگی‌اش پایان دهد؟

تعداد سلبریتی‌هایی که خودکشی کرده‌اند کم نیست. هرازگاه خبر فوت سلبریتی‌ها در رسانه‌های غربی منتشر می‌شود و گویی به پدیده‌ای روتین تبدیل شده است. اما این اقدام معدوم شدن یک فرد مشهور همیشه برای عموم مردم بسیار تکان‌دهنده و شوک‌آور است. چگونه می‌شود که یک سلبریتی که به ظاهر از تمام نعمات مادی برخوردار و محبوب قشر عظیمی از یک جامعه است به یک‌باره دست به عدم خویش می‌زند؟ این یکی از ده‌ها سوالی است که در ذهن بسیاری از مردم متبادر و این مساله باعث روشن شدن نقاط تاریکی از زندگی این افراد می‌شود و تمام کلیدواژه‌های خوشبختی، رفاه و محبوبیت را زیر سوال می‌برد. حال این سوال پیش می‌آید که قطعا این معنای خوشبختی و خرسندی از زندگی نیست و حتما یک جای کار می‌لنگد!

از رابین ویلیامز تا صادق هدایت

با توجه به توضیحات داده شده به ذکر چند نمونه از معروف‌ترین خودکشی سلبریتی‌ها می‌پردازیم تا این مساله بازنمودی از زندگی سلبریتی‌هایی باشد که بسیاری از جوانان و نوجوانان در آرزوی آن‌ها و زندگی‌شان هستند، غافل از اینکه ذات بشر به گونه‌ای است که حتی اگر به یک‌باره فردی را از فقر مطلق به مرفه‌ترین زندگی ببرید، باز بعد از مدت کوتاهی همان شرایط برایش عادی می‌شود و در این میان اگر در کنار مادیات، انسان تعلقات معنوی نداشته باشد، به‌سرعت از مادیات صِرف دلزده شده و همان مسیر برایش پیش خواهد آمد. حلق‌آویز کردن، مسموم کردن خود با سموم آفت‌کش و استفاده از سلاح گرم، شایع‌ترین روش‌ها برای خودکشی ثبت شده‌اند. در زیر برای نمونه چند سلبریتی مشهور جهانی که در اوج شهرت و ثروت به دست خود جان خویش را گرفتند، آمده است:

رابین ویلیامز

رابین ویلیامز، هنرپیشه مشهور هالیوود و محبوب آمریکایی‌ها، برنده جوایز پرافتخاری چون جایزه اسکار، گلدن‌گلوب و گرمی بود. او در فیلم‌های معروفی مانند «انجمن شاعران مرده»، «مرد کادیلاک»، «بی‌خوابی» و «ویل هانتینگ خوب» به ایفای نقش پرداخت. در سال 2014 جسد رابین ویلیامز در خانه‌اش واقع در ایالت کالیفرنیا پیدا شد. مقام‌های رسمی، علت مرگ او را خودکشی اعلام کردند. خبر خودکشی ویلیامز جامعه هنری هالیوود، مردم آمریکا و دیگر کشورها را در بهت عمیقی فرو برد. ویلیامز که در چند سال پایانی عمر خود از افسردگی شدید و اعتیاد به الکل و کوکائین رنج می‌برد، سرانجام در سن 63 سالگی خود را در خانه‌اش حلق‌آویز کرد و به زندگی خود خاتمه داد.

امی واینهاوس

امی واینهاوس متولد سال 1983 میلادی آوازه‌خوان و ترانه‌سرای سرشناس رنگین‌پوست بریتانیایی بود. او در خانواده‌ای یهودی متولد شد و کار موسیقی را از سال 2003 و با انتشار آلبوم فرانک آغاز کرد. امی به سرعت در میان نسل جوان بریتانیا، آمریکا و سایر کشورها جا باز کرد و محبوب شد. در سال 2006 برای آلبوم بازگشت به سوی سیاهی، موفق به دریافت 5 جایزه گرمی شد. از دیگر افتخارات واینهاوس می‌توان به دریافت جوایز «ام‌تی‌وی»، «مرکوری»، «بریتز» و «ام‌بی‌او» اشاره کرد. مانند بسیاری از سلبریتی‌های مشهور، ایمی واینهاوس نیز گرفتار اعتیاد به الکل و مواد مخدر شد. سرانجام در سال 2008 به علت افسردگی و مصرف بیش از حد مواد مخدر جان خود را گرفت و با مصرف بیش از حد و تعمدی خودکشی کرد.

ویرجینیا وولف یکی از معروف‌ترین و قدرتمندترین نویسندگان قرن بیستم محسوب می‌شود. او رمان‌نویس، مقاله‌نویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی بود که در سال 1882 در لندن به دنیا آمد. وولف از جمله نویسندگان تاثیرگذار در ادبیات معاصر بریتانیا و از جمله زنان الهام‌بخش و تاثیرگذار دنیا است. وولف در کارنامه ادبی خود آثار ماندگاری چون «خانم دالووی»، «به سوی فانوس دریایی» و «اتاقی از آن خود» را به یادگار گذاشت. فعالیت وولف در خلال سال‌های جنگ جهانی اول و دوم در انجمن روشنفکری بلومزبری تاثیر زیادی بر جریان ادبی معاصر بریتانیا گذاشت. علی‌رغم فعالیت خستگی‌ناپذیر و میزان بسیار زیاد تاثیرگذاری بر عموم مردم، وولف نیز مانند بسیاری از سلبریتی‌ها از گزند بیماری روحی در امان نبود. او در طول زندگی بارها دچار افسردگی و شیدایی شده بود. در نهایت در سال 1941 خود را در رودخانه اوز غرق کرد.

اما در بین هنرمندان هالیوودی که خودکشی کردند، هنرمندان و و افراد چهره‌آشنایی در کشور ما هستند که اقدام به خودکشی کرده‌اند. ایرانی‌های معروفی که خودکشی کرده‌اند، از صادق هدایت تا علی‌اکبر داور هریک به نوبه خود از برجسته‌ترین چهره‌های تاریخ معاصر ایران در عرصه‌های گوناگون بوده‌اند، اما ناگهان و دور از باور همگان به زندگی خود پایان داده‌اند.

صادق هدایت

صادق هدایت را در کنار محمدعلی جمالزاده، بزرگ علوی و صادق چوبک، پدران داستان‌نویسی نوین ایرانی می‌دانند. او زاده 28 بهمن 1281، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود که در 19 فروردین 1330 به زندگی خود پایان داد و از جمله اولین خودکشی نویسندگان ایرانی را رقم زد.

محمد ولی‌خان تنکابنی

محمدولی خلعتبری، معروف به محمد ولی‌خان تنکابنی ملقب به سپهدار اعظم‌زاده، زاده 1225 در تنکابن در استان مازندران بود که در سال 1305 به زندگی خود پایان داد. محمد ولی‌خان خلعتبری سیاستمداری برجسته بود که سه دوره نخست‌وزیر ایران بود. او در کنار سردار اسعد بختیاری از فرماندهان سپاه مشروطه‌خواهانی بود که در فتح تهران و احیای مشروطیت نقش داشتند. بعد از کودتای 3 اسفند 1299 محمد ولی‌خان و ده‌ها تن از رجال و خوانین سیاسی قاجاری بازداشت و به 100 روز زندان محکوم شدند. بعد از آزادی نیز تمام این افراد از سیاست کشور حذف و طرد شدند و قدرت از آنها گرفته شد. مدتی بعد از این ماجراها بود که حکومت پهلوی دست به تصرف اراضی و املاک شخصی این خوانین و رجال قاجاری زد و محمد ولی‌خان تنکابنی نیز از این قاعده مستثنی نبود. ولی‌خان املاک خالصه استرآباد و شیرگاه را تصرف کرده و به روس‌ها اجاره داده بود. بخشی از این املاک در رهن بانک استقراضی روس بود. پس از واگذاری بانک به وزارت مالیه ایران، وزارت دارایی این املاک را ضبط کرد و رضاشاه از این طریق درصدد تصاحب املاک سپهدار برآمد. ولی‌خان که از وضعیت مالی و اقدامات دولت به تنگ آمده بود، پس از نوشتن وصیت‌نامه در روز دوشنبه‌ای از شهریور 1305 خورشیدی در خانه خود در زرگنده تهران با شلیک تپانچه به شقیقه خود به زندگی پرتلاطم خود پایان داد و به یکی از ایرانی‌های معروفی که خودکشی کرده‌اند، بدل شد.

اسلام کاظمیه

کاظمیه، نویسنده و فعال سیاسی ایرانی متولد 1309 در تهران بود. بیشتر فعالیت او در زمینه داستان‌نویسی بود، ولی چندسالی نیز به روزنامه‌نگاری اشتغال داشت. گرایشات سیاسی کاظمیه در کنار خلیل ملکی و جلال آل‌احمد شکل گرفت. او بعدها به علی امینی نزدیک شد و به‌عنوان رابط کانون نویسندگان ایران و دفتر نخست‌وزیر شناخته می‌شد. بعد از انقلاب 57 کاظمیه به همراه علی‌اصغر حاج سید جوادی نشریه جنبش را منتشر کرد و بعد از مدتی نیز ایران را به مقصد فرانسه ترک و پناهندگی این کشور را دریافت کرد. او بعد از مرگ علی امینی بسیار منزوی و نومید شده و نهایتا در 1376 در پاریس خودکشی کرد. با ذکر نمونه‌هایی که گفتیم، مشخص شد زندگی سلبریتی‌ها فراز و نشیب‌های فراوانی دارد و مانند خیلی از مردم، دغدغهها و مشکلاتی دارند که این باعث می‌شود که اغلب گوشه‌نشین شوند و به دلیل خلأ معنوی و یک منبع امید الهی در خود به پوچی رسیده و اقدام به خودکشی می‌کنند و واقعا چه کسی فکرش را می‌کرد که کیومرث پوراحمد با این همه افتخارات، این‌گونه به زندگی خود پایان دهد و دست به کاری بزند که هیچ عقل سلیمی آن را نمی‌پذیرد.

آزاده نامداری

نامداری، مجری و برنامه‌ساز تلویزیون بود که با حواشی مختلفی در کار حرفه‌ای و زندگی شخصی خود مواجه بود. انتشار فیلمی از او در یکی از کشورهای خارجی، روند این حواشی را تشدید کرد. در نهایت این وضعیت و مسائل دیگری که قطعا ما از آن بی‌اطلاع هستیم و نمی‌توانیم هم قضاوت کنیم باعث شد که نامداری در 7 فروردین 1400 به زندگی خود پایان دهد.

زهره فکورصبور

فکورصبور دیگر بازیگری بود که به زندگی خود پایان داد. روزنامه شهروند در مورد مرگ او نوشت: حدود ساعت 20 شامگاه 10 اسفند 1400 خبر مرگ مشکوک زن جوانی در یک خانه در خیابان دولت، خیابان برادران رحمانی به مرکز فوریت‌های پلیسی 110 اعلام شد که به‌سرعت ماموران پلیس در محل حاضر شدند. ماموران با حضور در محل با پیکر بی‌جان زهره فکورصبور مواجه شدند. آنها در تحقیقات اولیه سراغ مردی رفتند که خود را همسر زهره معرفی کرد. او در تحقیقات نخست به ماموران گفت: «همسرم پاسخگوی تلفن نبود، نگران شدم. از سرایدار خانه خواستم پیگیر شود که در را روی سرایدار هم باز نمی‌کرد. خود را به خانه رساندم، اما وقتی وارد خانه شدم، زهره بی‌جان روی تخت افتاده بود. به‌سرعت با اورژانس تماس گرفتم.»

فکورصبور که با آثار سعید سهیلی‌زاده به شهرت رسیده بود با مرگ خود فضای رسانه‌ای کشور را در شوک فرو برد، چراکه کسی انتظار چنین خبر و حادثه‌ای را نداشت.

افسردگی، نیمه‌پنهان زندگی سلبریتی‌ها

خودکشی افراد مشهور، قهرمانان ورزشی، سلبریتی‌ها، نویسندگان و هنرمندان هرچند از نظر آماری به نسبت سایر اقشاری که دست به خودکشی زده‌اند پایین‌تر است اما به خاطر شهرت و موفقیت این چهره‌ها، اقدام آنها بازتاب بیشتری در جامعه دارد. از این نمونه می‌توان در جهان به خانم کریستین چاباک که مجری معروف تلویزیون آمریکا در دهه 70 میلادی بوده اشاره کرد که حین برنامه زنده و جلوی دوربین، اسلحه روی سرش گذاشت و خودکشی کرد و یا کریس بنوا، ورزشکار معروف آمریکایی در دهه هشتاد میلادی که فرزند و همسرش را خفه و اقدام به خودکشی کرد. تعداد سلبریتی‌هایی که خودکشی کردند در طول تاریخ کم نیست. گاهی افراد مشهور در اوج موفقیت خودکشی می‌کنند، این نشان می‌دهد افسردگی و ناامیدی در لایه‌های زیرین و پنهانی زندگی آن‌ها ریشه داشته و آن‌ها فقط سعی می‌کردند که روی آن را با یک‌سری موفقیت‌های دیگر بپوشانند، ولی فرد مسائلی داشته که نتوانسته آن را حل کند و دست به خودکشی زده است.

خبر خودکشی چهره‌های مشهور و معروف، به جهانیان این را خاطرنشان کرده و می‌کند که این پدیده هیچ نمود بیرونی نداشته و حتی افراد به ظاهر خوشبخت نیز درگیر آن خواهند شد و بزرگ‌ترین علت این اقدام، افسردگی است که به‌دور از شهرت، شرایط و جایگاه اشخاص و چهره‌های معروف و با دلایل پنهان روحی و روانی، افراد اقدام به چنین عملی کرده و به زندگی خود خاتمه می‌دهند.

منبع: روزنامه صبح نو