تکرار مطهری، به شرط رعایت شاخصهای مطهری
در کوران دهه 50 شمسی که عصر تقابل اندیشههای مختلف بود؛ در آن دوران که از طرفداران نظریات چپ مارکسیستی تا هواداران نهضت اسلامی کتاب در دست میگرفتند و به بحث و گفتوگو مشغول بودند، کمتر متفکری نزد طیف حزبالله به اندازه شیخ شهید، مرتضی مطهری مورد توجه بود. هرچند که در کنار او، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید هاشمینژاد، آیتالله خامنهای و... صاحبان منبر و دارای کرسی درس و بحث بودند، اما آثار مرتضی مطهری و اهمیت او برای مردم ایران از مذهبی گرفته تا غیر مذهبی؛ چیز دیگری بود.
مطهری شخصیت کمنظیر و گویی تکرار نشدنی برای انقلابیها است. این سؤال مطرح است که چرا حوزویان انقلابی نتوانستند زیر سایه حکومت اسلامی و کمکهای حاکمیتی مطهریهایی را تحویل جامعه بدهند که چون او در آماج شبهات و ابهامات فکری و اندیشهای در عرصه میدان حاضر شود، و اقدام به زدودن غبار شبهه کند. مطهری چیزهایی دارد که دیگران ندارند و همین مسأله او را به تک ستارهای بینظیر در سپهر انقلاب تبدیل کرده است. برای شناخت بهتر مطهری باید شاخصهای آن را فهم کرد. باید فهمید مطهری چه ویژگیهایی داشت که در دید جوانان با همه متفاون بود.
گستردگی زمینههای فعالیت مطهری از مهمترین ویژگیهای اوست که هرکس با هر سلیقه را به این راه میکشاند که نظری به آثار او بیاندازد. از علاقه مندان به علوم اسلامی نظیر فقه، فلسفه، حدیث، تا دوستداران مطالعات فرهنگی و سیاسی همگی میتوانند کتبی در رشته محبوب خود را در آثار مطهری بیابند. از شرح منظومه ملای سبزواری تا تقریر نظریات مارکس؛ از حوزه کلام و اعتقادات گرفته تا تاریخ؛ شیخ شهید حرف برای گفتن دارد. مطهری مسأله دارد، از موضوعات مهم دیگری که درباب شیخ شهید گفته میشود این است که، فارغ از محتوای کتب مطهری و چیستی مطالب بیان شده توسط او که حتما در جای خود باید مورد نقد و بررسی قرار گیرند، مطهری طراح پرسشهای جدید است، پرسشهایی که باید بیان میشد، باید کسی میآمد تا تابو و جمود را در مورد برخی مباحث بشکند. مطهری از چالشهای انقلاب میگوید، از خرافات و تحریفات پیرامون عاشورا انتقاد میکند و از بنبستها و کاستیهای حوزه مینویسد.
از دیگر شاخصههای اصلی مرتضی مطهری جهاناندیشی و معاصراندیشی اوست. مطهری همکلام نسل جوان است. او علیرغم اینکه یک حوزوی، با شاخصههای خاص آن به حساب میآید اما حرفهایش برای نسل جوان خریدار دارد. به موضوعات انتزاعی نه چندان مطرح برای عموم مردم نمیپردازد، بلکه با ارتباط گیری با متن و بطن جامعه درپی کشف درمان برای درد حال حاضر اجتماع است به گونه ای که اگر امروزه جوان یا نوجوانی کتابهای مطهری را دست بگیرد و شروع به خواندن کتب باز هم شیخ مرتضی را هم کلام خود مییابد. او این هم سخنی را نه چون برخی معممین بر خلاف شأن آخوندی، بلکه اصل رسالت عالم دین میدانست. اگر دین ومذهب برای همه است، پس طلبه دینی باید از حجرههای حوزه علمیه گرفته تا کوچههای شهر حاضر باشد و شبهات و مسائل پیرامون آن را پاسخ گوید، همچون مطهری.
مطهری جهان اندیش است، یعنی تفکر و فکرش مختص به یک گروه خاص و یا متعلق به یک بوم و جغرافیای به خصوص نیست. اگر مطهری بر اسفار ملاصدرا تسلط دارد، برآرای انسانشناسی ماکس وبر و کارل مارکس هم واقف است. انعطاف نظر مطهری، و بسط دید او موجب میشود که در ارائه نظر و دیدگاه درباره فلان مسأله، با در نظر گرفتن زوایای مختلف؛ بهترین رأی را داشته باشد تا گفته او به صواب نزدیکتر باشد. برای همین است که شیخ مرتضی آرام و قرار ندارد، از حوزه تا دانشگاه تهران، از دانشگاه تهران تا حسینیه ارشاد، او دائما در حال بررسی و کشف است، تا بتواند بهترین نظر را ارائه دهد. همانطور که پای جدل و بحث طلبگی در حوزه مینشیند، با جوانان سبیل چکمهای و خاکیپوش مارکسیست همسخن میشود. اگر با فخرالعارفین، حضرت علامه طباطبائی نشست و برخاست دارد، با معلم انقلاب علی شریعتی هم دمخور است. این خصوصیتهای شیخ مرتضی از او یک انسان جامعالاطراف ساخت که به مذاق هرکسی خوش میآید.
مطهری شدن، شدنی است اما به شرطها و شروطها؛ باید جهاناندیش بود و معاصربین؛ باید اهل مطالعه بود و تحمل بحث داشت، باید زوایای مختلف دید و بررسی کرد و از همه مهمتر، باید جرأت طرح موضوعات جدید را داشت.