جام جهانی موقعیت خوبی برای مخابره مسائل فرهنگی است
معاون فرهنگی وزارت ورزش و جوانان گفت: جام جهانی موقعیت خوبی است که مسائل فرهنگی میتوانند در آن مخابره شوند.
معاون فرهنگی وزارت ورزش و جوانان گفت: جام جهانی موقعیت خوبی است که مسائل فرهنگی میتوانند در آن مخابره شوند.
به گزارش خبرگزاری مهر، همایش یک روزه «جام جهانی، رقابت هویت و فرهنگها» با حضور سینا کلهر معاون فرهنگی وزارت ورزش و جوانان، نادر جعفری هفتخوانی عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، مختار شیخ حسینی (عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) و بردیا عطاران (مدیر گروه تصویر ایران اندیشکده جریان) دوشنبه 10 مرداد 1401 با همکاری شورای فرهنگ عمومی کشور، در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، برگزار شد.
در بخش اول این برنامه، سینا کلهر معاون فرهنگی وزارت ورزش و جوانان، به دو چشمانداز موجود در مطالعات فوتبال و جام جهانی اشاره کرد و گفت: دو پارادایم را میتوان در این زمینه از هم تفکیک کرد؛ یکی از آنها بر این موضوع تأکید میکند که فوتبال نوعی جایگزین برای خشونتهای آشکار مستقیم قدیم بوده است یعنی ورزش، نمادی از جنگ گذشته است. این پارادایم، گفتار غالب از ورزش است و در آن، «ورزش به صورت جایگزین خشونتهای گذشته» در پیشفرضهای آن غلبه دارد. اما تصور میکنم این پارادایم برای اوایل قرن 21 است که هنوز اقتصاد ورزش غلبه پیدا نکرده است. ما با یک ورزش متأخر هم روبهرو هستیم که هم جنبههای اقتصادی و هم جنبههای فراغتی آن، پررنگتر شده است. چیزی که الان در میان هواداران و فعالان ورزش جریان پیدا میکند، بیش از آنکه جنبههای هویتی داشته باشد، نوعی کوشش بینهایت است برای کسب یک موفقیت اقتصادی. لذا احساس میکنم در سویهها و جنبههای هویتی فوتبال، خیلی اغراق شده است و بیشتر متعلق به ایران است. در حالی که در کشورهای پیشرفته، فوتبال ابتدا یک صنعت است و بعد از آن، جنبههای فراغتیاش مهم است. امروز برخلاف گذشته انتقال و خرید و فروش بازیکن و یا تغییر تابعیت توسط آنها به راحتی اتفاق میافتد و ترکیب تیمها نشان میدهد مسأله هویت، دیگر آنچنان مهم نیست. آنچه که امروز در فوتبال مهم است، کسب درآمد است و این نکته بسیار مهم و اساسی است.
وی با بیان اینکه فوتبال در ایران روند معکوسی را نسبت به فوتبال جهان طی میکند، افزود: ما در ایران با یک ابرپدیده فرهنگی و اجتماعی مواجه هستیم که طی 4 دهه گذشته، کارکردهای متعددی به اجبار به آن تحمیل شده و امروز با فوتبال عجین شده است. این مسأله باعث شده که فوتبال را از جهت سیاسی و نه به لحاظ فنی و ورزشی، به یک درمان اساسی تبدیل کنیم که با آن بتوانیم خیلی از موقعیتها را حل و فصل کنیم. همین اتفاق باعث شده ما با یک وضعیت نامتوازن میان بخش فنی فوتبال و حجم انتظاراتی که از آن وجود دارد، مواجه باشیم. گویی ما با یک بار اضافی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی با این رشته مواجه هستیم. در نتیجه هر اتفاقی که پیرامون بازیکنان یا این رشته میافتد، تبدیل میشود به یک موضوع فرهنگی و اجتماعی. ناخواسته هرچه فوتبال جهانی به سمت اقتصادی و صنعتی پیش رفته، یک جریان معکوسی را در داخل شاهد هستیم که تبدیل شده به یک مسأله فرهنگی و اجتماعی.
معاون فرهنگی وزارت ورزش و جوانان رابطه جام جهانی و فوتبال با مسأله هویت را، بسیار پررنگ، در کوتاهمدت و با دوام کم دانست و گفت: فوتبال در حس تعلقی که نسبت به سرزمین و فرهنگ خود داریم، اثر میگذارد و پیروزی یا شکست محترمانه ما در فوتبال، بلافاصله حس هویت ملی و وابستگی به دین، زبان و کشور را تقویت میکند. بنابراین به جای اینکه ما در «روی سکو» به دنبال عناصر فرهنگی و هویتی بگردیم، این اتفاق را باید در زمین بازی بجوییم. تیمی که به زمین میرود و بازی میکند، تبدیل میشود به یک نماد و نشانهای از یک ملت. اگر ضعیف باشد و شکست بخورد، به نمادی منفی از یک ملت تبدیل میشود و اثر هویتی بدی در بین اذهان برجای میگذارد. نکته بعد، توجه به کارکرد دوگانه فوتبال در امر هویت است و اتفاقاً برای ما این جنبه دوم، خیلی مهم است. همیشه وقتی صحبت از کارکرد دوم میکنیم، میگوئیم که فوتبال منجر به صلح و همبستگی میشود اما این زمانی است که خوب بازی شود. کارکرد منفی و تأثیرات منفیای که فوتبال بر عناصر هویتی و احساس تحقیر و عقبماندگی دارد، باید به صورت خیلی جدیتر مورد توجه ما قرار گیرد.
کلهر درباره اثرات جامجهانی بر حوزههای همزیستی و مدارای کشورها با هم و یا تشدید مرزها و اختلافها، نیز گفت: آن چیزی که در واقعیت وجود دارد، ترکیب و تلفیق هردوی این موارد است. از یک طرف، بیرون ورزشگاه مجموعهای از افراد با ملیتهای مختلف کنار هم با هم، تعامل میکنند ولی وقتی پایشان به سکوی ورزشگاه میرسد، مرزها تشدید میشود. درنتیجه ما با یک پدیده متناقضی مواجه هستیم و نمیتوانیم بگوییم صرفاً جنبه صلحدوستی و نوعدوستی جام جهانی بر جنبه دیگر آن غلبه دارد و همین تجربه دوگانه است که اتفاقاً بر جذابیت جام جهانی میافزاید.
این عضو وزارت ورزش در بخش پایانی سخنان خود به ذکر مجموعهای از توصیهها جهت حضور بهتر در جام جهانی پرداخت و افزود: بزرگترین کار فرهنگی این است که بازیکنان آبرومندانه در زمین بازی کنند. اگر این اتفاق بیفتد، 80% بار روانی حوزه فرهنگی و اجتماعی به شکل مثبتی رقم خواهد خورد. مسأله بعدی، مسأله نمادها، شمایل و پرچمهاییست که هواداران تیم هم در ورزشگاه و هم در پیرامون ورزشگاه حمل میکنند. نمادهای ملی و فرهنگی ما باید بتوانند حضور داشته باشند و به خوبی معرفی شوند. جام جهانی یک موقعیت خوبیست که مسائل فرهنگی میتوانند مخابره شوند. موج مکزیکی یا تشویق ایسلندی دو نمونه از کارهایی هستند که در روی سکو معرف این دو کشور هستند. بنابراین سکو در جام جهانی یک رسانه بسیار قدرتمندی است که ما میتوانیم از آن استفاده کنیم. نوع تشویقهایی که مردم ما میکنند، نسبتی با روح جمعی داشته باشد و بتواند زبانزد شود. نکته دیگر در همین رابطه، سرودهای جمعی هستند که خیلی کم داریم.
وی ادامه داد: از کارهای دیگری که میتواند در روی سکو اتفاق بیفتد، سازماندهی فراسرزمینی هواداران است. زمانی که افراد کشورهای دیگر با پرچم ما، جز هوادران کشور ما قرار میگیرند و تیم ما را تشویق میکنند. میتوانیم حامیان فراسرزمینی خود را که احساس هویتی نزدیکی با ما میکنند، یک بار دیگر آنجا جمع کنیم. این فرصت مهمی برای گسترش مرزهای هویتی است و امکانی است که جنبههای جهانی و بینالمللی هویتی خود را تقویت کنیم.
کلهر گفت: ما از معدود کشورهایی هستیم که در کنار هویت ملی، از هویت قومی هم برخورداریم. لذا به جای اینکه آن را یک محدودیت ببینیم، میتوانیم از آن به عنوان یک فرصت بزرگ بهره بگیریم و به عنوان یک ظرفیت فرهنگی، تعامل گروههای مختلف را در این رویداد داشته باشیم. به طورکلی جام جهانی 2022 در منطقه، فرصت مناسبی برای بازتعریف تصویر ایران در جهان به وجود آورده و ایران میتواند، از طریق فضای بیرون ورزشگاه و با ارتباطات میانفرهنگی، هراسهای رفتاری ایجاد شده از طریق ایرانهراسی را کمرنگ کند.
در ادامه نادر جعفری هفتخوانی عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع)، بحث خود را ابتدا در تکمیل بخشی از صحبتهای آقای کلهر آغاز کرد و گفت: آقای کلهر در صحبت از پارادایمهای مطالعات فوتبال، پارادایم دوم را از پارادایم اول که نزاعمحور بود، جدا کرد به گونهای که گویا پارادایم دوم، جایگزین پارادایم اول شده است. اما پارادایم دوم تابع یک پاردایم کلانتر در همه حوزههای اجتماعی است. دیدهشدن، خود یک سرمایه است و برای سرمایهگذار قابل سرمایهگذاری است. هرآنچه که برای مخاطبان جذابیت خلق میکند، تبدیل میشود به ابژه مصرف و خلق ثروت. به عبارت دیگر، هرچه که در سناریوی اول جذابیت خلق کند، برای پارادایم دوم ارزشمند است و این پارادایم روی آن سرمایهگذاری میکند.
وی افزود: درباره پررنگ و کوتاهمدت بودن تأثیرات فرهنگی جام جهانی که آقای کلهر اشاره کردند هم باید بگویم اتفاقاً فرهنگ مردمپسند همین ویژگی را دارد، یعنی موقتی است ولی با نوسان زیاد. همین ویژگی است که قابلیت رشد رسانهای دارد و رسانهها میتوانند آن را بزرگ کنند. بنابراین ما نباید به راحتی از کنار آنها بگذریم و باید روی وجوه مردمپسند آنها تمرکز کنیم. با این نگاه، حوزه فرهنگی جام جهانی برای ما خیلی ظرفیت ورود خواهد داشت.
وی در ادامه با استناد به پژوهشی انجامشده در زمینه بررسی اثر تماشاگری رویداد ورزشی بر روی نظام ارزشی افراد، گفت: این تحقیق نشان میدهد وقتی تماشای رویداد ورزشی از طرف تماشاگر مورد اقبال قرار میگیرد، روی ارزشهایی چون همرنگی با اجتماع، خیرخواهی، قدرت، ارزش پیشرفت و... اثر میگذارد. طبق این تحقیق، تجربه خشنودی و خوشحالی، ارزشمندترین گویهایست که برای تماشاگر ورزش اتفاق میافتد که تجربه مهمی است. شاید یکی از بهترین کارکردهای چنین رویداد بزرگی، ایجاد چنین حسی است که کم نیست و اگر بتوانیم آن را رقم بزنیم، اتفاق بزرگی رقم خواهیم زد.
وی افزود: پیشفرض اول من این است که تماشاگری ورزش و مصرف رویداد ورزشی میتواند نظام ارزشی بیننده را تحتتأثیر قرار دهد. پیشفرض دوم من از جهت کارکردهای بزرگتر درخصوص دیپلماسی عمومی است که اهمیت ورزش در این زمینه کاملاً پیدا است.
برندینگ، یعنی بازآفرینی هویت ما که اگر شناخت درستی از آن نداشته باشیم، نمیتوانیم برندسازی کنیم. در هویت ملی، خصلتها و ویژگیهایی در هویت ملی ایرانیان وجود دارد که بسیار برای مخاطبان جهانی جذابیت دارد* برندینگ یعنی بازآفرینی هویت ما
جعفری با توضیح درباره جایگاه هویت ملی در برندآفرینی گفت: در فرآیند ساخت تصویر، باید کار را از هویت شروع کنیم و بدانیم به دنبال برندآفرینی از چه هویتی هستیم. برندینگ، یعنی بازآفرینی هویت ما که اگر شناخت درستی از آن نداشته باشیم، نمیتوانیم برندسازی کنیم. در هویت ملی، خصلتها و ویژگیهایی در هویت ملی ایرانیان وجود دارد که بسیار برای مخاطبان جهانی جذابیت دارد. حتی در رویدادهای ورزشی هم از جهت سابقه ورزشی، اسطورههای ورزشی، نمادپردازیهای ورزشی و... ویژگیهای خوبی داریم که میتوانیم ارائه دهیم. بنابراین سیاستگذار و برنامهریز فرهنگی که میخواهد به جام جهانی برود، ابتدا باید مؤلفههای هویت ملی را خوب بشناسد و دوم، متناسب با آن محیطی که میخواهد آنها را عرضه کند، صرفاً برخی از این مولفهها را انتخاب و برجسته و سوم به نحو مقتضی آنها را عرضه کند.
عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع) نظریه سایمون انهولت را یکی از نظریات و الگوهای الهامبخش در ایجاد برندآفرینی هویت ملی در جام جهانی دانست و ضمن برشمردن مؤلفههای برند ملتها چون صادرات، حاکمیت، سرمایهگذاری و مهاجرت، توریسم، مردم، فرهنگ و میراث، درباره ایران، گفت: از بین این 6 مؤلفه، دو مؤلفه مردم و میراث، برای ما معنادارتر است. ترکیب این دو مؤلفه با فضای محیط یعنی کشور قطر و مخاطبان رسانه جهانی، دیگر به ما اجازه نمیدهد که جنبه میراثی هویت خود را پررنگ کنیم. بلکه ترکیب این دو مؤلفه است که دیده میشود. فرهنگ مردمی ایران است که آنجا قابلیت عرضه خواهد داشت. لذا ما باید دو جنبه مردم و میراث به صورت ترکیبی ارائه کنیم چون مخاطب ما، مخاطب عام است و ما بحث فرهنگ مردمپسند را در جام جهانی خواهیم داشت. نمونه موفق این مورد، ترانه «ما اومدیم روسیه» جنابخان با تم بندری بود که یک کار مردمپسند بود. برخلاف تصنیف حماسی ساختهشده آقای کامکار با صدای آقای ناظری که یک کار نخبگانی بود و نمیتوانست مردمپسند باشد.
جعفری با تأکید بر اینکه مسئولان فرهنگی ایران در جام جهانی قطر باید هدفگذاری محدود و متناسبی داشته باشند، گفت: لازم نیست همه مسائل را آنجا مطرح کنیم. باید برخی ارزشها را به صورت محدود انتخاب و برجسته کنیم. درباره واکنشهای احتمالی و چگونگی پاسخ به آنها در مسائلی مثل طرح خلیج فارس و... فکر کنیم.
وی افزود: استفاده از تجربه فرهنگی بازیهای آسیایی 2006 دوحه و مصاحبه با دستاندرکاران آن دوره، شناخت محیط فیزیکی و جغرافیایی و اجتماعی و فرهنگی جامعه میزبان، شناسایی و بهرهگیری از ظرفیت ایرانیان مقیم به ویژه چهرههای شاخص و معرف فرهنگ ملی، همزمانی موعد بازیها با فصل مدارس و استفاده از ظرفیت این ورزش در علاقهمند کردن هرچه بیشتر نوجوانان به ورزش امری مهم است.
در ادامه این برنامه مختار شیخحسینی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، درباره مرجعیت قطریها در افکار عمومی و در علوم انسانی به ایراد سخن پرداخت.
وی در این خصوص ابتدا به بحث بحران هویت و زمینههای شکلگیری آن در جهان عرب اشاره و گفت: بحران هویت در جهان عرب یک مسأله دامنهداری است و در پژوهشهای مختلفی به آن اشاره شده است. اما شبه اجماعی وجود دارد که پس از حمله ناپلئون در 1998، جهان عرب با یک فضای جدیدی آشنا و در مواجهه با یک رقیب تمدنی دچار پرسشهای اساسی و جدیدی شده است. ورود این رقیب تمدنی در دو ساحت فیزیکی یعنی استعمار طی قرون 18، 19 و 20 میلادی و ساحت فکری و فرهنگی بود.
بخشی از این پروژهها، پروژههای فکری بودند که در قالب مشروعیتهای تأسیسی تعریف میشوند و میخواهند تکلیف انسان را با گذشته و آیندهاش مشخص کنند. سه کلان جریان تجددگرایی، سلفیه و کلانجریان اصلاحی یا رویکرد نوگرایانه در همین راستا شکل گرفتند اما توفیقی پیدا نکردند. پس از افول این پروژهها شاهد مدلهای جدید هستیم که به آن مشروعیت ثانویه میگویموی افزود: همین مسأله انسان مسلمان جهان اسلام را با دوگانههای بسیاری مواجه کرد و آرام آرام در مقابل رقیب، او را در موضع حس ضعف و عقبماندگی قرار داد. این مسائل با پیوند خوردن به اتفاقات تاریخیای چون جنگ جهانی اول در 1914، الغای خلافت عثمانی در 1924، تشکیل رژیم صهیونیستی در 1948 و...، مسأله مهم بحران هویت را برای اعراب به وجود آورد. در پاسخ به این بحران، پروژههایی شکل گرفتند که مدعی هویتبخشی به انسان مسلمان معاصر بودند. بخشی از این پروژهها، پروژههای فکری بودند که در قالب مشروعیتهای تأسیسی تعریف میشوند و میخواهند تکلیف انسان را با گذشته و آیندهاش مشخص کنند. سه کلان جریان تجددگرایی، سلفیه و کلانجریان اصلاحی یا رویکرد نوگرایانه در همین راستا شکل گرفتند اما توفیقی پیدا نکردند. پس از افول این پروژهها شاهد مدلهای جدید هستیم که به آن مشروعیت ثانویه میگویم. پروژههای جدید بدون داشتن قصد توجیه مخاطب و اثبات حقانیت و مشروعیت خود، به دنبال این هستند که به تمام نیازهایی که یک انسان مسلمان در لحظه دارد، پاسخ دهند. به همین دلیل مبنا را بر کارآمدی در عمل میگذارند. پروژههایی که امروز در قطر، امارات و در عربستان بعد از محمد بن سلمان اجرا میشود، از این جمله هستند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به کشور قطر افزود: قطر یک کشور ذرهای با 12 هزار کیلومتر مربع و 2600 نفر جمعیت است که از این تعداد فقط 300 هزار نفر آن شهروند هستند. کشوری بدون پیشینه خیلی مهم فرهنگی و تاریخی است. بنابراین اگر میخواستند میزبانی جام جهانی را به نوبت به کشورها دهند، قطر با این خصوصیات، در مراحل آخر قرار میگرفت. بنابراین آنچه که الآن در قطر اتفاق میافتد، خارج از ظرفیتهای جغرافیایی، تمدنی و فرهنگی آن است. اما قطر هماکنون با پروژه مهم 2030 که برای خود تعریف کرده، استراتژی خاصی را تعریف کرده و اهداف خود را پیش میبرد. قطر میداند که گذشته ندارد اما میخواهد که آینده مطلوبی داشته باشد. به همین دلیل در چشمانداز 2030، میخواهد مدلی از توسعه پایدار را پیاده کند؛ مدلی از مشروعیت ثانوی که به همه نیازهای افراد در قطر بتواند پاسخ دهد.
وی ادامه داد: این کشور برای اینکه بتواند سطح بازیگری خود را فراتر از جغرافیا ببرد، چند برنامه را طراحی کرده است: گام اول او این است که جایی در مرجعیت افکار عمومی جهان عرب داشته باشد. این گام در سال 2006 با «الجزیره» شروع شد. امروز کسی نمیتواند بگوید که الجزیره رسانه اول جهان عرب و اسلام نیست و چه بسا در آینده به رسانه اول جهان هم تبدیل شود. بنابراین قطر گام اول را به خوبی برداشته و توانسته با الجزیره، صدای جهان عرب باشد. پشتیبانیهای این شبکه ازجمله مرکز تحقیقات گسترده آن، شبکههای متنوع آن مثل الجزیره انگلیسی، بالکان، مستند و... و بخشی که خبرنگار تربیت میکند، کمک کرده که قطر در کمتر از یک دهه با ویژگیهای رسانهای خود، مرجعیت خود را در سطح افکار عمومی در جهان عرب کسب کند.
* قطر دنبال کسب پرستیژ بینالمللی است
شیخ حسینی گفت: گام دوم این است که قطر در سطح جهانی مطرح شود و افکار عمومی جهان بتواند با این کشور نسبت برقرار کند که در این زمینه، قطر از دو ابزار سیاسی و ورزشی استفاده کرده است. ابزار سیاسی، راهبرد میانجیگری در بحرانهاست. قطعاً قطر نمیتواند با 300 هزار نفر جمعیت، وارد منازعات شود و یک طرف اختلاف قرار گیرد. به همین دلیل به میانجیگری میپردازد که میانجیگری در سودان، لبنان و میانجیگری میان طالبان و آمریکا و ایران و آمریکا ازجمله آنهاست. درواقع قطر با این روش، به دنبال کسب پرستیژ بینالمللی است.
وی افزود: مؤلفه بعدی، ورزش است. امروز حق پخش بسیاری از لیگهای معتبر در حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا، با قطر است و کشورهای دیگر که میخواهند پخش کنند، باید آن را از شبکه این کشور بخرند. یا اینکه در سال 2010 بارسلونا با یکی از مؤسسات قطری قرارداد بست که هرچند به لحاظ تجاری برای این کشور بهصرفه نیست اما همین که نام قطر بر روی پیراهن تیم بارسلونا با تماشاگران میلیاردی قرار بگیرد، در برجسته شدن نام این کشور در افکارعمومی جهانی نقش مهمی دارد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: اما باید گفت حقیقت ماجرا در چشمانداز 2030، این است که قطر بر روی توسعه انسانی سرمایهگذاری کرده است. قطر در حال عبور از افکار عمومی است و به جهتدهی فکری به نخبگان فکر میکند. در این زمینه حدود 15 مؤسسه در قطر وجود دارد که امروز فعالانه کار و مهمترین و بهترین نخبگان حوزه عربی را جمع میکنند که به جرأت میتوان گفت قطر با این کار طی یکی دو دهه آینده، به قطب علوم انسانی در جهان اسلام تبدیل خواهد شد.
هویت رقابتی کشورها را بهمثابه یک برند فهم میکند. همه این برندها و تصاویر، نمادها، انگارهها و نمایههایشان با یکدیگر در رقابت هستند به طوری که هرچقدر این نمایهها قدرتمندتر باشند، تأثیرگذاری بیشتری در لایههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارندوی ادامه داد: بهطورکلی میتوان گفت قطر با رانتی که در اختیار دارد، درحال ارائه خود در سطح جهانی است و خیلی از کشورها در حال بهره گرفتن از این فرصت هستند ولی متأسفانه ما در همه مراکز غایب هستیم. یعنی همانطور که در حوزه عربی بحران گفتگو داریم، در این کشور هم دچار این مشکل هستیم و به نظرم اگر هم قرار باشد تصویری منفی از ایران در این کشور ارائه کنند، بیشتر به دلیل عدم حضور خود ماست.
در بخش پایانی این همایش بردیا عطاران مدیر گروه تصویر ایران اندیشکده جریان، با توضیح درباره هویت رقابتی گفت: هویت رقابتی کشورها را بهمثابه یک برند فهم میکند. همه این برندها و تصاویر، نمادها، انگارهها و نمایههایشان با یکدیگر در رقابت هستند به طوری که هرچقدر این نمایهها قدرتمندتر باشند، تأثیرگذاری بیشتری در لایههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دارند. آقای انهولت به این مسأله پرداخته و یک مدل 6 وجهی دارد. اما شخصی به نام مازار کتابی به نام «مبانی اجتماعی هویت رقابتی» دارد و در آن اعلام میکند که چه فرهنگ و ساختاری میتواند هویت رقابتی خود را بر سایر برندها و هویتها برتری دهد. اولین مسألهای که او مطرح میکند، جاهطلبی و اراده ملی است؛ ارادهای که در یک کشور برای تحمیل خود به دیگران وجود دارد. در ایران هم باید این مورد سنجیده شود.
وی ادامه داد: وقتی ما میخواستیم برند ملی را به عنوان ابزاری برای پیشران توسعه مطرح کنیم، باتوجه به اینکه فهممان این بود که با استفاده از یک فشار بیرونی میتوانیم برند و ساختار داخلی را بازسازی کنیم، متوجه مسألهای به نام رؤیای ایرانی شدیم. کشوری که رؤیا ندارد و نمیتواند برای آینده خود خیالپردازی کند، نمیتواند برند ملی طراحی کند. یکی از مدلهایی که میتواند برای طراحی رؤیای ملی ما استفاده شود، مدل مازار است که مولفههایی چون جاهطلبی و اراده ملی، هویت ملی یکپارچه، فرصت مشترک، دولت فعال، نهادهای مؤثر، جامعه یادگیرنده و تنوع رقابتی و کثرتگرایی دارد. مطابق این مولفهها، ما در برخی از آنها دچار چالش هستیم مثل حضور در جام جهانی با تنوع دیدگاههای حاکمیتی و ملی که این میتوان برای هویت یکپارچه ما اختلال ایجاد کند.
مدیر گروه تصویر ایران اندیشکده جریان، با بیان اینکه گفتمان و ادبیات خاصی برای گفتگو و عمقبخشی به روابطمان با دیگران نداریم، به چند مشکل ایجاد شده ازقبیل فرسایش ناشی از کنترل افقی و عمودی، افزایش شکافهای اجتماعی به جای همدلی و همافزایی، ایدههای فرهنگی و سیاسی ایستا اشاره کرد و حل آنها را نیازمند یک عزم سیاسی دانست.
عطاران همچنین با اشاره به سه اقدام انجامشده در حوزه برندسازی؛ دارا و سارا در حوزه عروسک، مسأله یوز ایرانی و ایران مجستیک گفت: این سه مورد المانهایی هستند که هیچ داستان و روایتی برای آنها در داخل ساخته نشده و به همین دلیل نمیتواند برد خارجی قوی داشته باشد. باید سه مؤلفه برادری، اصالت و قدرت در المانهای ما شکل بگیرد تا بتوانند قوی و ماندگار شوند.
مدیر گروه تصویر ایران اندیشکده جریان، در پایان بار اصلی سیاستگذاری در جام جهانی را بر دوش حوزه حاکمیت دانست و افزود: شرط موفقیت در این حضور جهانی، لزوم انجام تعدیل در گفتمان اصلی و استفاده از سه مؤلفه یادشده در پرداختن به المانهاست.