جنگ ابدی تزار!/ چرا پایان جنگ هر روز برای پوتین ناگوارتر میشود؟
اقتصادنیوز: جنگ اوکراین نوعی از درگیری است که به گفته مارگارت مک میلان، مورخ جنگ: «فکر نمیکردیم دوباره ببینیم». اکنون که بمباران اوکراین وارد سال دوم میشود، جنگهای پیشین دوران مدرن، در مورد چگونگی پایان این جنگ به ما چه میگویند؟
بخش اول یادداشت «جنگهای تاریخ معاصر چه چیزی درباره پایان درگیری در اوکراین به ما میگویند؟» پیشتر از اقتصادنیوز منتشر شد. در ادامه بخش دوم این یادداشت را میخوانید:
اوکراینی ها تصمیم خواهند گرفت
در همین حال، وابستگی اوکراین به سلاحهای آنها به قدرتهای غربی اجازه میدهد تا در مورد نحوه طراحی استراتژی کییف نظر بدهند. در تئوری، آنها میتوانند تهدید کنند که اگر از جنگ خسته شوند یا اگر اوکراین با جسارت حاصل از پیشرفتهای نظامی خود از آستانه ای عبور کند که به یک تشدید تنش غیرقابل قبول برای غرب منجر شود، حمایت را کاهش خواهند داد.
برانیسلاو اسلانچف، استاد سیاست در دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگو و کارشناس مذاکرات جنگ، گفت: اما این ایده که میتوان اوکراین را برای رسیدن به نوعی صلح تحت فشار قرار داد، «نادرست» است و «اوکراین را از نمایندگی کردن خود محروم میکند».
او گفت غرب کار زیادی نمیتواند انجام دهد تا اوکراینیها را از تلاش برای بازپس گیری تمام سرزمینهای کشورشان که در حال حاضر در اختیار روسیه است، از جمله بخش هایی که مسکو به طور رسمی، هرچند غیرقانونی، ضمیمه کرده است، باز دارد.
او گفت: «این دیدگاه این را القا می کند که غرب میتواند اوکراینی ها را کنترل کند... ما واقعا نمیتوانیم اوکراینیها را تحت فشار قرار دهیم.»
اسلانچف به الجزیره گفت، در حالی که غرب می تواند به کیف هشدار دهد که اگر اوکراین بر سرپیچی از آمریکا یا اروپا پافشاری کند، عرضه تسلیحات یا حمایت مالی را متوقف خواهد کرد، "این نوع تهدید قابل اعتماد نیست". به گفته او، این "به این دلیل است که اوکراینیها میدانند" که به نفع غرب است که "نگذارند آنها سقوط کنند".
اسلانچف گفت که غرب میداند که هرگونه شکاف در اتحاد در برابر تجاوز روسیه تنها باعث افزایش جسارت کرملین می شود.
او گفت: «در واقع زمانی که غرب تصمیم گرفت که اوکراین مهم است... باید تا انتها به حمایتش ادامه دهد و این بدان معناست که این اوکراینی ها هستند که تصمیم می گیرند چه زمانی توقف کنند."
در حال حاضر، شواهد کمی مبنی بر تمایل هر یک از طرفین به مذاکره وجود دارد.
اسلانچف گفت: «برای توقف جنگ، هر دو طرف باید بخواهند این کار را انجام دهند. هر دو طرف باید انتظار داشته باشند که از صلح بیشتر از ادامه جنگ سود خواهند برد.»
این طور که اوضاع پیش میرود، به نظر میرسد که پوتین، علیرغم شکستهای کوبنده در میدان نبرد، برای یک مبارزه طولانی آماده است و معتقد است روسیه پیروز خواهد شد. متحدان روسیه مانند چین - که دوست پوتین در جنگ او علیه اوکراین بوده است - نیز نتوانستهاند یا نمیخواهند او را به پای میز مذاکره بکشانند.
در همین حال، به گفته اسلانچف، درخواستهای روسیه برای غیرنظامیسازی و بیطرفی اوکراین بینتیجه است. نظرسنجیها در اوکراین نشان میدهد که عموم مردم به طور کامل امتیاز دادن به روسیه را رد میکنند.
رایتر از دانشگاه اموری دو دلیل اصلی را برای عدم علاقه در اوکراین برای هرگونه مذاکره ای که به معنای پذیرش از دست دادن قلمرو باشد برشمرده است. وی گفت: «جنگ به قدری وحشیانه بوده است که آنها از آنچه در مناطقی که به روسیه تحویل داده شوند میترسند.
رایتر گفت که اوکراینیها همچنین به مسکو اعتماد ندارند. وی با اشاره به تفاهم نامه بوداپست در سال 1994 که در آن روسیه موافقت کرد به مرزهای اوکراین احترام بگذارد، گفت: «حتی اگر آنها مایل بودند مثلاً از منطقه دونباس دست بکشند، نمیتوانند مطمئن باشند که این پایان کار خواهد بود و روسیه برنمیگردد و بیشتر از این مطالبه نمیکند».
پوتین (وسط) در اینجا دیده می شود که در 12 دسامبر 2005 در گروزنی، پایتخت چچن، با رهبران چچن، آلو آلخانف (چپ) و رمضان قدیروف صحبت می کند. کارشناسان معتقدند که جنگ دوم چچن در سال 1999 رویکرد پوتین را به تلاش کشورهای منطقه برای فرار از نفوذ روسیه را شکل داد.
چرا پوتین عقب نشینی نمی کند
از بسیاری جهات، همان کسی که درگیری را آغاز کرد، میتواند به آن پایان دهد - اگر بخواهد. مشکل به گفته کارشناسان این است: او انگیزه ای برای این کار ندارد.
مک میلان، پروفسور آکسفورد گفت: این «جنگ پوتین» است. رئیسجمهور روسیه «حیثیت خود را روی آن گذاشته است، و هر چه تلفات بیشتر باشد، عقبنشینی [برای او] دشوارتر است».
ریاست جمهوری پوتین با جنگ دوم چچن در سال 1999 آغاز شد، زمانی که شورشیان جدایی طلب به دنبال استقلال از روسیه بودند. به گفته تحلیلگران، جنگی که با یکسان شدن پایتخت چچن با خاک و شکسته شدن مقاومت چچنیها پایان یافت، اثری ماندگار در رویکرد پوتین به مناطقی که به دنبال جدا شدن از نفوذ روسیه بودند، بر جای گذاشت.
کارشناسان دیدگاه بزرگ پوتین را - که در رسالههای تاریخی طولانی او بیان شده و به طرز وحشیانهای در مکانهایی مانند چچن اجرا شده است - همان چیزی می دانند که او را به اوکراین سوق داد. اما آنها استدلال میکنند که ریشه های جهان بینی پوتین در رویدادهای قبلی نهفته است: پایان جنگ سرد.
جنگ ها به ندرت با اولین و آخرین شلیک، آغاز میشوند و پایان مییابند. به عنوان مثال، زنجیرهای از تداوم بین جنگ جهانی اول و دوم وجود داشت. مطمئناً در این سالها اتفاقات زیادی افتاد که میتوانست جهت آنچه پس از آن اتفاق افتاد را تغییر دهد. مک میلان گفت: «جنگ جهانی اول زمینهای را فراهم کرد که دومی را ممکن کرد». خطر نهفته در پیمان صلح تحقیرآمیزی بود که بر آلمان شکست خورده تحمیل شد.
کارشناسان پیوند مشابهی بین پایان جنگ سرد و جنگ جاری در اوکراین میبینند.
پوتین و نخبگان روسیه احساس تحقیر عمیقی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در خود داشتند. مک میلان گفت: «سالهای پس از آن برای بسیاری از روسها وحشتناک بود. این کشور ضعیف دیده میشد، اقتصاد آن در هرج و مرج بود و از اینکه غرب کاری انجام نداد و چیزی مشابه طرح مارشال را ارائه نکرد، نارضایتی وجود داشت.
ماریا پوپووا، دانشیار سیاست تطبیقی در دانشگاه مک گیل، استدلال کرد که انگیزه پوتین بازگرداندن اعتبار امپراتوری روسیه و اصلاح اشتباهات تاریخی از نظر او است.»
پوپووا به الجزیره گفت: «نخبگان حاکم روسیه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را صرفاً بهعنوان یک پیکربندی مجدد میدیدند که در آن کشورهای شوروی سابق «به نحوی به کنار هم بودن ادامه میدهند»، در حالی که اوکراین آن را فرصتی برای مستقل شدن کامل میدید.
پوپووا گفت: برای اوکراین، این یک "جدایی متمدنانه" و برای روسیه "تجدید عهد" بود. این تفاوت در نحوه برداشت از پایان جنگ سرد توسط دو کشور اکنون با خون و گلوله خود را آشکار میکند.
یک جنگ ابدی؟
برای هر دو طرف، مسئلهای وجودی در این درگیری در خطر است، که آن را غیرقابل حلتر می کند.
برخی ناظران معتقدند که ادامه شکست در میدان نبرد ممکن است به سقوط پوتین منجر شود. چه بسا شکست روسیه در جنگ کریمه در قرن نوزدهم، و شکست به ژاپن و افغانستان در قرن بیستم، همگی موجب تغییرات عمیق داخلی شدند. جنگ جهانی اول، طولانی و پرهزینه، به آغاز انقلاب بلشویکی در سال 1917 کمک کرد.
اما برای تحلیلگرانی مانند موریس، دورنمای برکناری پوتین بسیار بعید است - و این احتمال که هر کسی که جایگزین او شود کمتر جنگ طلب باشد، از آن هم بعیدتر است. موریس گفت: «تا زمانی که پوتین سالم و زنده است، هیچ منبعی از قدرت جایگزین برای اتحاد در ذیلش وجود ندارد.»
و این پیامدهای مستقیمی برای آینده جنگ در اوکراین دارد.
اسلانچف گفت: «فکر نمیکنم این جنگ تا زمانی که پوتین در قدرت است پایان یابد. حتی اگر اوکراینیها روسها را تا لب مرزها عقب برانند، اگر او همچنان در قدرت باشد، فکر نمیکنم که مذاکره کند.»
درگیریهای طولانی مدت و آهسته به روسیه کمک کرده است تا مناطق جداییخواه و طرفدار کرملین را در اوکراین (دونباس)، گرجستان (اوستیای جنوبی و آبخازیا)، مولداوی (ترانسنیستریا) و آذربایجان (آرتساخ) ایجاد کند.
جنگ کنونی متفاوت است، غرب از اوکراین حمایت میکند تا بخشهای بزرگی از سرزمینهایی را که روسیه در هفتههای اولیه تهاجم تصرف کرده است، بازپس بگیرد.
با این حال، اگر استدلال اسلانچف درست باشد، دو طرف با یک جنگ ابدی روبرو خواهند بود.
این می تواند در نهایت به چیزی شبیه شبه جزیره کره منجر شود، با یک منطقه غیر مسلح بین سرزمینهای تحت کنترل اوکراین و روسیه، یا یک درگیری دائمی در جریان که بالا و پایین میشود و در نهایت منجر به آتش بس ناپایدار میشود.
در هر صورت، یک چیز قطعی است و آن درد بیشتر برای اوکراین، روسیه و بقیه جهان است.
همچنین بخوانید