جهان بیش از هر زمان دیگری آماده نابودی شیطان بزرگ است
اینکه امریکا و غرب با دخالت مستقیم در کشورها، موجب سلب امنیت و ایجاد رعب و وحشت و گسترش تروریزم شدهاند، تردیدی حتی برای دیرباورترین انسانها باقی نگذارد؛ چراکه متجاوزان و تروریستها در قالب یک دولت خود آشکارا اعتراف میکنند که ما درکشورهای منطقه بدنبال نفت و انرژی هستیم و در این راه، از هیچ اقدامی دریغ نمیورزیم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ، درک منطق ایمانی و عاشقانه ملت بزرگ ایران برای دنیای استکباری که منطقی جز نفعطلبی مادی و لذتجوییهای حیوانی را نمیفهمد، کار دشوار و حتی امکان ناپذیر است که قادر نیست دفاع همه جانبه ملتی بزرگ طی چهل سال اخیر از انقلاب و نظام اسلامی خود را بفهمد. علت تحیر و تعجب غرب از حضور بیشائبه ایرانیان در همه صحنههای پرخطر انقلاب و جان و مال دادنهای افتخارآمیزشان، به همین تفاوت دو دیدگاه و دو جهانبینی برمیگردد. فرهنگ ایثار و شهادت ملت بزرگ ایران بهیچوجه برای شیطان بزرگ و اذنابش قابل درک و فهم نیست. تفاوت دو جهانبینی
هرانسانی تابع نگرش به: خود، جهان، چرایی خلقت، چگونگی زیست، اهداف و غایات است.
انسان مادی، بینش او بر مقوله حیات مبتنی بر انتفاع خود از لذات این جهان است و محور گرایش او، بیشترین تلاش برای حفظ جان و لذات خود و خودیهایش است؛ چراکه فلسفه بینش او فراتر از حیطه مادی این جهان نیست و نهایت اعتقاد به خالق و نظم حاکم بر این جهان از سوی صانع دارد. انسان مکتب غرب تا زمانی در صحنه تلاش حضور دارد که منافع مادیش تامین و تضمین شده باشد، اما آنجا که منافع مادی او با حفظ جانش و موجودیتش در تعارض قرار گیرد، او میدان را برای حفظ جان خود ترک میکند و منفعت نخست او، حفظ موجودیت خودش است. در همین نقطه است که تفاوت مکتب کنونی حاکم بر غرب با مکتب اسلام و همه موحدان صادق مشخص میشود. در مکتب اسلام، انسان آفریده شد تا نمادی از حضور خالق آفرینش، که تبلور همه ارزشهای متعالی انسانی و الهی است، باشد. در این مکتب، آنچه که ارزش حیات دارد، حرکت در مسیر ارزشهای الهی و واصلشدن قطره به اقیانوس فضیلتهای جاودانه است که خداوند مطلق همه این ارزشهاست. در مکتب اسلام، از خود گذشتن و به خدا رسیدن از طروقی را که خداوند ترسیم فرموده و آن خدمت به انسانها جهت حرکت در مسیر تکامل و الهیشدن است، از رسالتهای انسان مکتبی بشمار میرود. دوست داشتن انسانها و رفع موانع تکامل و سعادت آنها، جد و جهد در مسیر عدالت و از میان برداشتن ظلم و فساد، و مقاومت و پایداری در مسیر مبارزه از خصوصیات مکتب مومنین به نبی مکرم اسلام است. در این مکتب، جان باختن در مسیر آرمانها، دارای عالیترین جایگاه و مورد آرزوی رهروان این طریق الهی است. مقام معظم رهبری در این ارتباط به راهیان این مسیر مقدس میفرمایند: آرمانگرایی را فراموش نکنید آرمانگرایی را فراموش نکنید. آرمانها چیست؟ رسیدن به جامعهی عادل، جامعهی آزاد، جامعهی پیشرفته، جامعهی مؤمن، جامعهی متعبد، جامعهی مرفه، جامعهی متحد، جامعهی قوی و مستحکم، جامعهی مستقل؛ اینها آرمان است. ارزش دارد که انسان جانش را در راه این آرمانها، برای خاطر خدا بدهد؛ برای همین آیهی شریفهی سورهی نساء که: و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النسآء و الولدان؛ این است دیگر؛ یعنی در راه نجات کشور، نجات مستضعفان، دستور قتال صادر شده. حالا البته آن آیه، آیهی قتال است؛ این را توجه داشته باشند آن برادرمان که این آیه، آیهی قتال است، آیهی جهاد نیست؛ جهاد، چیزی است؛ قتال، چیز دیگری است؛ بینشان عموم و خصوص مطلق است. بنابراین، این مبنای اسلام است، این جهتگیری اسلام است. باید در راه این آرمانها حرکت کرد. این آرمانهایی که گفتم - یک چنین جامعهای - هدف شما است. آرمانگرایی را فراموش نکنید. تعارض در تفاوت اهداف بدیهی است که تعارض بین ایران و امریکا بواسطه تفاوت تقابلی بین اهدافشان که مبتنی بر جهانبینیشان میباشد، است. جمهوری اسلامی ایران میخواهد مستقل و صاحب اختیار برای تعیین سرنوشت کشور خود باشد و هیچ دخالت بیگانگان را برنمیتابد و معتقد است قدرتهای خارجی بویژه امریکا چه حقی دارد از هزاران کیلومتر آن طرفتر وارد منطقه شود و آشکارا هم بگوید که خواهان نفت و منابع انرژی و معدنی این کشورهاست و با دخالت مستقیم در این کشورها و غارت سرمایههای آنان، جنگافروزی میکند تا در جنگهای نیابتی، هم بر منابع منطقه مسلط شود و هم با فروش نجومی سلاحهای خود، بین این کشورها کشتار راه بیاندازد و سپس سلطه خود را از طریق مزدوران و گماشتگان خود تثبیت و استمرار دهد. با نگاهی به ماجرای منطقه غرب آسیا طی دهه اخیر، به خوبی میتوان تقابل بین حق و باطل را مشاهده کرد. غرب به رهبری امریکای صهیونیستزده با توسل به انواع شیوهها و بهجان هم انداختن کشورهای آسیا و وارد کردن نیروهای نظامی خود با استفاده از نفوذ خود در سازمان ملل و شورای امنیت این سازمان جهانی، تا توانسته با قتل و کشتار مردم، منابع این کشورها را غارت کرده و با زدن پایگاههای نظامی در منطقه با هزینه کشورهای محل استقرار این پایگاهها، امنیت را از منطقه و مردم این کشورها سلب کرده و با حاکمان دستنشانده خود، بدترین شرائط و فضای سیاسی اجتماعی و فرهنگی را بر مردم منطقه حاکم کرده است. تعارض جدی و ذاتی اهداف و راهبردهای امریکا و غرب با جمهوری اسلامی، از مسائل لاینحل تاریخ است که هیچگاه باطل نتوانست وجود حق را بربتابد؛ چراکه در جهان یا باید حق بماند و یا باطل و از آنجا که سنت خداوند بر بطلان و نابودی باطل است و پیروزی حق نیز منوط به پایداری و مقاومت در برابر باطل میباشد، بنابراین در صورت تحکیم اراده و افزایش توان جبهه حق، وعده خداوند در نابودی باطل تحقق پیدا خواهد کرد و این وعده از نگاه مومنین و موحدان از وعدههای خلفناپذیر است. نتیجه حتی ظاهری دو نظرگاه تقابل دو جریان کنونی غرب با جمهوری اسلامی، که ریشه در یک منازعه تاریخی دارد و همواره در تمام مقاطع تاریخی این تقابل در قالبها و با مصادیق فراوان قابل مطالعه است که ماندگارترین آنها ماجرای کربلا و یزید میباشد، دارای نتائج فراوان و قابل ملاحظه است که عمومفهمترین آن، قصاوت انسانهایی با فاصله زمانی چند دهه یا چند سده با این تقابل است. امروزه نمیتوان آزادهای در جهان را سراغ آورد که غرب و امریکا را پیرو راه شیطان و طاغوتیان تاریخ نداند و بر لزوم نابودی سلطه آنان بمنظور ایجاد آرامش در جهان تاکید و حتی اعلام آمادگی برای تحقق این امر را نکند. اینکه امریکا و غرب با دخالت مستقیم در کشورها، موجب سلب امنیت و ایجاد رعب و وحشت و گسترش تروریزم شدهاند، تردیدی حتی برای دیرباورترین انسانها باقی نگذارد؛ چراکه متجاوزان و تروریستها در قالب یک دولت خود آشکارا اعتراف میکنند که ما درکشورهای منطقه بدنبال نفت و انرژی هستیم و در این راه، از هیچ اقدامی دریغ نمیورزیم. وقتی در ساعت یک بامداد مهمان عالیرتبه دولت عراق را امریکا ترور میکند و رسما با صدور بیانیه ترور سردار حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهان آنها را به عهده میگیرد، دنیا نمیتواند به امنیت پایدار و قابل وثوق دست یابد. نقض استقلال کشورها و گسترش رسمی تروریزم دولتی از سوی امریکا و غرب، بدیهیترین جلوه باطل در محکمه افکار جهانیان است و مقدسترین جهاد در منظر موحدان عالم، نابودی چنین پدیده طغیانگر و ویرانگر است. اگر در مبارزه کوتاهی شود... تاریخ گواه صادقی بر نتیجه کوتاهی در مبارزه با مفسدان و گسترشدهندگان ترور و خشونت است. در همه مقاطع تقابل حق و باطل، هر جایی که جریان حق به هر دلیلی در مقابل باطل کوتاه آمد و حتی خواست تا با باطل زندگی مسالمتآمیزی داشته باشد، باطل بدلیل خوی زیادتطلبانه و تجاوزگرانه خود همه اصول و معاهدات را زیر پا گذارد و به قلع و قمع حق و حقطلبان پرداخت و با راهاندازی گروههایی با لباس بدلی از حق همچون: طالبان، القاعده، النصره، داعش و...، تسمه از گرده حقطلبان کشید و هیچ ابایی بر قتل عام صدها هزار انسان بیگناه آنچنانکه ظرف سالهای اخیر در کشورهای اسلامی از عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، یمنو کشمیر گرفته تا بوسنی هرزهگوین و نیجریه و...، به اثبات رساند که اگر در راه مبارزه با او حقگرایان کوچکترین تعللی بورزند، او با تمام قوا بر آنان خواهد تاخت و نسل و حرسشان را نابود خواهد کرد. بدین جهت است که استراتژی ضربه پیشدستانه آنها را باید به خوشان باز گرداند و قبل از آنکه آنها اقدامی علیه حقطلبان انجام دهند، باید به آنها تاخت و اجازه تداوم شرارت و ماجراجویی جنایتبار را به آنها نداد. امروز، بهترین فرصت برای نابودی باطل است پس از اقدام تروریستی شیطان بزرگ در ترور سردار دلها، مظلومیت خون به زمین ریخته سردار سلیمانی و همرزمانش، افکار جهانیان را برای برچیدن بساط سلطهگری امریکا بویژه در منطقه استراتژیک غرب آسیا آماده کرد و ترس وصفناپذیری را در درون و اعماق وجود اشغالگران بوجود آورد که نتیجه آن میتواند اقداماتی باشد تا برای همیشه جل و پلاس امریکا از منطقه جمع شود. اگر این فرصت تاریخی و مقدس با لیت و لعلها مورد استفاده قرار نگیرد و جریانهای مقاومت جهان و منطقه بر این راهبرد به اجناع رساند نشوند، این فرصت در کوتاهترین زمان به تهدید از سوی شیطان بزرگ و اذنابش بدل خواهد شد. بدین جهت، ای آزادگان جهان و ایران اسلامی! بجنبید که دارد خیلی زود دیر میشود. بدون هیچ تردیدی، نصرت خداوند و یاری حضرت حجت (عجالله) با جریان و جیهه مقاومت است و این اقدام، زمینهساز ظهور منجی عالم بشریت خواهد شد. انشاءالله انتهای پیام /