شنبه 10 آذر 1403

خاک علیه شهرها برمی‌خیزد

وب‌گاه گسترش مشاهده در مرجع
خاک علیه شهرها برمی‌خیزد

حیات کشاورزی وابسته به آب و خاک است و تخریب و فرسایش آن، موجب کاهش حاصلخیزی و به‌خطر انداختن تولیدات محصولات کشاورزی می‌شود.

حفظ خاک، رابطه مستقیمی با تولیدات محصولات کشاورزی و نقش مهمی در امنیت غذایی یک کشور دارد، به‌طوری‌که فرسایش آبی و خاکی این امنیت غذایی را به‌خطر می‌اندازد، اما همیشه این خاک نیست که تحت‌تاثیر عمل فرسایش قرار می‌گیرد؛ آن روی دیگر سکه این است که در برخی مواقع، خاک خود یکی از ابزارهای فرسایش زمین به‌حساب می‌آید. به‌عبارت‌دیگر، فرسایش بیابانی یکی از عوامل کمتر شناخته‌شده فرسایش خاک است و البته از دیگر اشکال فرسایش در محیط طبیعی شناخته می‌شود. زمانی که حجم زیادی از خاک در دل توفان‌ها از جایی به جای دیگر منتقل شوند، در صورت ناسازگاری آسیب به مکان موردنظر وارد می‌شود. این آسیب، گریبان زمین‌های کشاورزی را هم گرفته است و موجب فرسایش خاک حاصلخیز می‌شود. صمت در این گزارش به بررسی اشکال و ابعاد فرسایش خاک و راهکارهای پیشگیرانه آن پرداخته است.

عاملی پنهان در فرسایش خاک

به‌گفته کارشناسان، اکنون زمان آن رسیده است که حرکتی جهادی برای مقابله با بیابان‌زایی در برنامه‌های توسعه‌ای کشور تدوین شود. همواره یکی از اصلی‌ترین معضلات ما در کشور تبدیل زمین است؛ متاسفانه سرعت تبدیل اراضی جنگلی به زمین‌های کشاورزی و بعد بایر در 3 الی 4 دهه اخیر بالا بوده و امروزه سطوح زیرکشت در ایران با خطر جدی نابودی روبه‌رو است. متاسفانه کاربران اراضی هرگونه عملی که می‌خواهند با زمین‌های زراعی انجام می‌دهند و هیچ‌گاه مانع بازدارنده محکمی در مقابل آنها وجود نداشته است. متاسفانه بازنگری نکردن در قوانین و نبود نظارت در حریم شهرها باعث شده که زمین‌های کشاورزی روزبه‌روز تخریب شوند و از طرفی با پیشروی بیابان‌ها، توفان‌های ماسه و گردوغبارهای وسیع، از عوامل دیگر در فرسایش خاک به‌حساب بیایند.

بیابان، تهدید یا فرصت؟

وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در گفت‌وگو با صمت درباره فرسایش بیابانی و تاثیرات مخرب آن روی خاک‌های کشاورزی گفت: در ادبیات علمی همواره عبارت «مقابله با تخریب سرزمین» در کنار بیابان‌زایی درج شده، چرا که به‌طورعمده پدیده تخریب سرزمین ناشی از عوامل طبیعی و انسانی است که در بیشتر موارد در مناطق خشک اتفاق می‌افتد. یکی از مهم‌ترین پیامدهای این نوع تخریب، افزایش شدت فرسایش و توفان‌های ماسه‌ای است که آثار آن را می‌توان به‌وضوح در هجوم ماسه‌های روان به منابع زیست انسانی دید.

گفتنی است، راه‌های جاده‌ای، ریل‌های قطار، تاسیسات صنعتی و پالایشگاهی، همچنین اراضی کشاورزی و مسکونی به‌شدت تحت‌تاثیر فرسایش توفان‌های خاکی و ماسه‌ای قرار می‌گیرند. براساس آخرین آمارهای موجود، 30 میلیون هکتار از عرصه‌های بیابانی تحت‌تاثیر فرسایش بادی است که از 14 میلیون هکتار آن به‌عنوان کانون‌های بحرانی فرسایش بادی یاد می‌کنند. فرسایش بادی در این میزان خسارت زیادی به منابع زیست انسانی وارد می‌کنند.

وی ادامه داد:‌جز بخشی از نوار شمالی کشور، تمام مناطق ایران در معرض چنین تخریبی قرار دارند، چرا که شرایط تغییر اقلیم تفاوت جدی در تخریب سرزمینی نسبت به دهه‌های قبل ایجاد کرده است. برخی حوزه‌ها در شرایط فوق بحرانی به‌سر می‌برند، نظیر سرخس، زابل، خوزستان و دریاچه ارومیه. از طرفی، بیابان‌هایی هم هستند که آسیب کمتری را متحمل شده‌اند، اما به‌لحاظ واقع شدن در حاشیه مراکز جمعیتی باید به آن توجه بیشتری شود، نظیر مراتع تخریب‌یافته اطراف مناطق جنوبی استان تهران و مناطقی از استان البرز، قزوین و... که دیگر کارکرد مرتعی ندارند و نیازمند حفاظت جدی هستند.

روایتی از یک بمب خاموش

وی افزود: خشکسالی یکی از عوامل طبیعی تخریب سرزمینی است که متاسفانه در کشورمان شاهد استمرار و افزایش طولانی‌مدت آن بودیم. این عامل به‌شدت زمینه را برای شکل‌گیری توفان‌های ماسه‌ای فراهم و خاک را نسبت به فرسایش آسیب‌پذیرتر می‌کند. براساس آماری که از سوی سازمان جهانی هواشناسی اعلام شد و در کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی هم مورداستناد قرار گرفت، در دهه اخیر، میزان شدت و فراوانی خشکسالی‌ها در کشور نسبت به 2 دهه قبل، 27 درصد افزایش پیدا کرده است. با در نظر گرفتن این حجم از بیابان در کشور و استمرار خشکسالی، می‌توان این‌گونه نتیجه‌گیری کرد که زنگ خطر بیابان‌های کشور به‌عنوان منبع بسیار وسیعی از تولید گردوغبار و توفان‌های ماسه‌ای به‌صدا درآمده است و این مناطق هم‌اکنون به‌عنوان یک تهدید و عاملی در تخریب سرزمینی شناخته می‌شوند. به‌گفته این کارشناس، اطراف تهران، کرج و قزوین بیابان‌هایی وجود دارند که امروز می‌توان از آنها به‌عنوان بمب‌های خاموشی یاد کرد که بیخ گوش مناطق جمعیتی کشور قرار دارند. وی افزود: فرسایش بادی نه‌تنها خاک سطحی و حاصلخیز اراضی کشاورزی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد، بلکه وقوع توفان‌های ماسه‌ای به کاهش قابل‌توجه کیفیت محصولات کشاورزی می‌انجامد، همچنین اثرات گردوغبار در فرآیندهای زیستی مکان‌ها امری شناخته‌شده است. گردوغبار، گیاهان مناطق را نسبت به آفات و امراض آسیب‌پذیرتر می‌کند و به‌همین تناسب میزان تاب‌آوری پوشش گیاهی کاهش می‌یابد. جعفریان گفت: براساس برآوردها، 88 درصد کشور متاثر از پدیده تخریب سرزمین است. سالانه حدود یک میلیون هکتار از اکوسیستم‌های زمینی کشور تحت‌تاثیر عواملی نظیر تغییر کاربری قرار گرفته و دچار تخریب سرزمینی شده‌اند و این عوامل منجر به کاهش حاصلخیزی و قابلیت بیولوژیکی شده‌اند. این شرایط در حالی است که در بهترین شرایط ممکن کشور در طول برنامه ششم توسعه، تمامی فعالیت‌های اجرایی به‌منظور مهار و کنترل پدیده تخریب سرزمین در مناطق بیابانی، بیش از 300 هزار هکتار در سال نبوده است و 700 هزار هکتار باقیمانده از دسترس انسان خارج می‌شود. وی بااشاره به درگیر بودن تمامی مناطق کشور با پدیده تخریب سرزمینی ادامه داد: به‌منظور کاهش روند تخریب سرزمینی، سازمان منابع طبیعی کشور سندی را به‌عنوان «ایران بدون تخریب سرزمین» طراحی کرده که هدف آن متعادل کردن میزان احیا و تخریب سرزمینی با منظور به صفر رساندن بیلان این 2 پارامتر است، در واقع برنامه‌ای تنظیم شده است که در یک اقدام ضربتی و در صورت تامین منابع، 3 میلیون هکتار از کانون‌های بحرانی کنترل شوند و موردارزیابی قرار گیرند. فعالیت‌های اجرایی در این زمینه مبتنی بر اقدامات پیشگیرانه و تعدیل اثرات تخریب سرزمین با رویکرد بازگرداندن اراضی آسیب‌دیده و تخریب‌یافته است.

به‌گفته جعفریان، این طرح امسال در سومین نشست کارگروه ملی مقابله با بیابان‌زایی موردتاکید وزیر جهاد کشاورزی قرار گرفت که در همین راستا، برنامه‌هایی برای تامین منابع و ایجاد زیرساخت‌های حقوقی و قانونی در دستور کار است. پیش‌بینی می‌شود، در برنامه هفتم توسعه و هم در برنامه 1402 شاهد یک تحول در مدیریت سرزمین به‌ویژه در منابع بیابانی باشیم، همچنین قرار است با مشارکت فراگیر جوامع محلی و با بهره‌گیری از ظرفیت سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در مناطق مختلف کشور به مرحله اجرایی دربیاید. مناطق بیابانی کشور از نظر چشم‌انداز و ظرفیت‌های گردشگری ارزش فراوانی دارند، همین‌طور در زمینه تولید گیاهان دارویی و تامین انرژی‌های پاک از درجه اهمیت بالایی برخوردار هستند.

ایران در صدر فرسایش خاک جهان

حسین آذرنیوند، رئیس دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران و رئیس انجمن علمی مرتع‌داری ایران، در گفت‌وگو با صمت بااشاره به سرعت بالای تبدیل اراضی جنگلی و زراعی به زمین‌های بایر و خشک گفت: همان‌گونه که پیش‌تر هم اشاره شد، روند تبدیل زمین زراعی به زمین‌های بایر و ساختمانی سرعت بالایی دارد. استان البرز نمونه بارز چنین روندی است. میزان زیادی از سطوح زیرکشت این استان، ظرف چند سال گذشته به‌شدت روند تخریبی داشته که در پی آن، مشکلات زیاد زیست‌محیطی را ایجاد کرده است؛ در حالی که در بیشتر کشورهای پیشرفته و در بهترین شهرهای دنیا، شاهد وجود زمین‌های کشاورزی وسط شهر هم هستیم؛ چرا که در بیشتر این کشورها قوانین سختگیرانه‌ای در باب تغییر اراضی اعمال می‌شود و به‌راحتی کاربری زمین‌ها تغییر نمی‌کند. گفتنی است، وجود این زمین‌ها وسط شهر علاوه بر جلوه بخشیدن به شهر باعث تلطیف آب‌وهوا نیز می‌شود.

به‌گفته رئیس انجمن علمی مرتع‌داری ایران، متاسفانه ما همواره در کشورمان زمین را آماده فرسایش خاک می‌کنیم، همچنین موجب افزایش رشد علف‌های هرز هم می‌شویم که به‌مراتب مشکلات زیادی به‌وجود می‌آورند که این امر باعث می‌شود منابع طبیعی و ذخایر جنگل‌های ما روزبه‌روز آسیب‌پذیرتر شوند.

آذرنیوند بااشاره به اینکه، ایران رتبه نخست فرسایش خاک را در جهان دارد، تاکید کرد: متاسفانه فرآیند بیابان‌زایی در کشور ما افزایش بیشتری نسبت به بازیابی منابع طبیعی دارد و همین امر باعث شده است، در فرسایش خاک رتبه نخست را به خود اختصاص دهیم، در واقع باتوجه به مساحت کشورمان و به نسبت زمین‌های حاصلخیزی که در اختیار داریم، نخستین کشوری هستیم که فرسایش خاک زیادی را تجربه کرده است.

اراضی جنگلی ایران؛ یک موزه زنده

وی باتوجه به قدمت اراضی جنگلی در ایران گفت: گفتنی است، قدمت اراضی جنگلی در ایران به چند میلیون سال می‌رسد که زمین‌های مشابه در قاره اروپا تنها قدمت چندهزارساله دارند؛ بنابراین کشور دارای یک موزه زنده سرپا است که اگر برنامه‌ریزی درستی در اکوتوریسم و توریسم علمی نداشته باشیم، نمی‌توانیم به درآمدهای کلان برسیم.

رئیس دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران وضعیت زمین‌های تحت‌پوشش مراتع را هم نامناسب دانست و گفت: وضعیت زمین‌های مرتعی در کشور شرایط مساعدی ندارند و از حدود 90 هکتار موجود، بخش اعظم آن تبدیل به زمین‌های بایر و بیابانی شده است که خود شرایط را برای فرسایش بیابانی فراهم می‌کند. این عضو کمیته تخصصی کشاورزی و منابع طبیعی گفت: قریب به 6 هزار و 700 گونه گیاهی شناخته‌شده، در اراضی جنگلی و مراتع وجود دارد که نزدیک به 12 هزار گونه هنوز شناسایی نشده‌اند؛ علاوه بر آن، شاهد تنوع حیات‌وحش قابل‌توجهی هم هستیم که ارتباط نزدیکی با پوشش گیاهی دارد؛ حال تصور کنید اگر پوشش گیاهی در جنگل‌ها و مراتع از بین برود، چه نابسامانی عظیمی در چرخه حیات موجودات به‌وجود می‌آید و ممکن است چرخ زیستی را هم در زندگی با مخاطره روبه‌رو کند.

جنگلهای زاگرس آسیبپذیرتر هستند

آذرنیوند در پاسخ به این پرسش که آسیب‌پذیرترین منطقه جنگلی ایران کجاست؟ گفت: آتش‌سوزی، اصلی‌ترین تهدید در مناطق جنگلی ایران است و هیچ‌کدام از آتش‌سوزی‌های مناطق جنگلی در کشور ما طبیعی نیست. به‌عبارت‌دیگر، با تغییر پوشش گیاهی از سوی انسان و افزایش پوشش علفی خشک، در اثر وزش بادهای مداوم و با کوچک‌ترین جرقه، آتش‌سوزی اتفاق می‌افتد و هرساله موجب غافلگیری ما می‌شود.

وی ادامه داد: گفتنی است، جنگل‌های دامنه رشته کوه‌های زاگرس آسیب‌پذیرتر از دیگر مناطق جنگلی ایران است، چرا که پوشش گیاه تنک‌تر و زراعت نزدیک به مناطق جنگلی است؛ به‌گونه‌ای که در برخی مناطق کشت آنها زیر درختان جنگلی انجام می‌شود.

اولویتسنجی محصولات کشاورزی

سرپرست مرکز تحقیقات بین‌المللی بیابان پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران گفت: سال‌ها با شعار خودکفایی و توسعه کشاورزی، آبی را که میلیون‌ها سال در زیرزمین ذخیره شده است، برای توسعه کشاورزی مصرف کردیم؛ در حالی که نه به خودکفایی رسیدیم و نه شرایط کشاورزی ما به وضعیت مطلوب رسید. اسفبارتر این است که ما ظرفیت بالایی در تولید محصولات مرغوبی داریم که وارد می‌کنیم. تنها با یک مدیریت خوب می‌توانیم به تولید انبوه برسیم نه آنکه واردات و ارزبری داشته باشیم. این در حالی است که بسیاری از اقلام کشاورزی را وارد می‌کنیم که می‌توانیم در یک بستر مناسب تولید کرده و به خودکفایی برسیم. آذرنیوند گفت: باید با منابع محدودی که در اختیار داریم، ظرفیت‌سنجی و اولویت‌بندی کنیم، چرا که قرار نیست تمامی محصولات را در کشور تولید کنیم. علاوه بر آن، قانون دقیقی برای اولویت‌بندی محصولات کشاورزی در منابع طبیعی ایران وجود ندارد. برای مثال، قانونی وجود ندارد که از کاشت برنج در استانی نظیر اصفهان ممانعت کند، چرا که باتوجه به اقلیم خشک و شکننده مناطق داخلی کشور، توسعه کشاورزی در هر جایی جایز نیست.

سخن پایانی

باتوجه به موارد یادشده، بیراه نیست که بگوییم طرح 3 میلیون هکتاری بیشتر به‌عنوان یک برنامه غیرقابل پیش‌بینی است؛ چرا که تاریخچه تصمیمات وزارتخانه‌ای نشان داده به‌طورمعمول طرح‌های مهم به‌ویژه در امر محیط‌زیست نیمه‌کاره رها شده‌اند. امروزه جای خالی برنامه‌ریزی محیطی با کمک دانش جغرافیا بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود، چرا که باتوجه به تجربه کشورهای موفق در این عرصه عموما برنامه‌ریزان برای اینکه بتوانند در راستای توسعه پایدار بدون آسیب به محیط‌زیست برنامه‌ریزی کنند، نیازمند دیدی یکپارچه به محیط هستند و ابزاری که این نگرش یکجانگری را می‌دهد، دانش جغرافیا است. شاید وقت آن رسیده که باتوجه به آنچه محیط در اختیارمان می‌گذارد، از آن بهره بگیریم. برای مثال، اگر تصمیم‌گیران تنها روی توریسم و گردشگری شهرهایی مانند اصفهان و شیراز تمرکز می‌کردند، امروز شاهد فجایع زیست‌محیطی این شهرها نبودیم؛ برای مثال، زاینده‌رود که شاهرگ حیاتی و مهمی محسوب می‌شود، از بین نمی‌رفت.