«خروج» حاتمیکیا از اوج
این کاستی ها را نمی شود به طور کامل به آقا ابراهیم نسبت داد. چه بسا هرکسی اگر دسترسی به پول هنگفتی داشته باشد و نسبت به نحوه هزینه آن، مجبور به ارائه پاسخ نباشد، دچار چنین عارضه ای شود.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - ویژهنامه جشنواره فجر 38 - / سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر از 12 بهمن ماه بدون برگزاری آئین افتتاحیه بصورت رسمی کار خود را آغاز کرد و جشن سال جدید سینمای ایران فرا رسید. همانند سالهای گذشته، مشرق در ایام برگزاری جشنواره، نقدهای مختلف و متنوعی از منتقدان و صاحبنظران این حوزه را بر فیلمهای در حال اکران منتشر خواهد. همچنین برای هر روز اکران، گزارشی با عنوان روزنامچه فجر به مخاطبان ارائه خواهد شد که گزارشی از فیلمهای اکران شده (در سانس اصحاب رسانه و منتقدان) خواهد بود.
******
بی شک قوت و قدرت هر فیلم، به متنی برمی گردد که بر اساس آن، تهیه کننده و کارگردان دست به کار می شوند تا با کمک دیگر عوامل، ایده و فکرشان را در قالب سکانس ها و پلان ها در مقابل دید مخاطبانشان قراردهند.
این متن، که در اغلب موارد، همان فیلمنامه است، بیش از هر چیزی باید به خوبی بتواند عناصر داستانی اش را سرو سامان دهد. از این رو امسال فیلم های جشنواره را از منظر عناصر داستانی مورد بررسی قرار خواهیم داد تا علاوه بر سینما دوستان، نظر مخاطبان داستانی و ادبی مشرق را نیز جلب کنیم.
نام فیلم: خروج
نویسنده: ابراهیم حاتمی کیا
تهیه کننده / کارگردان: حبیب والی نژاد / ابراهیم حاتمی کیا
اصل ماجرا (خطر حتمی لو رفتن کل داستان): «رحمت بخشی» فرزند علی اکبر از اهالی روستای عدل آباد است. او یکی از بازماندگان جنگ تحمیلی است که برخی خانواده شهدای روستا، شهادت عزیزانشان را به او نسبت می دهند و دلگیرند که چرا او شهید نشده! رحمت به همین خاطر جلای روستا کرده و در کنار زمین پنبه کاری اش به تنهایی زندگی می کند. سوء مدیریت مسئولان آب و فاضلاب، باعث می شود آب های شور سد «تلخ آب» به زمین های کشاورزی اهالی روستای عدل آباد بریزد و کشت هایشان را نابود کند.
رحمت تصمیم می گیرد با مسئولان صحبت کند اما به همراه تعداد دیگری از جوانان روستا دستگیر می شود. او در بازداشتگاه پاسگاه پلیس است که خبر شهادت پسرش یحیی هم می رسد. رحمت که حالا پدر شهید هم هست، با پیشنهاد ملاآقا تصمیم می گیرد به دیدن رییس جمهور برود. بالاخره یک بار آقای رییس جمهور به خاطر نقص فنی هلی کوپتر به خانه اش آمده (!) و حالا باید بازدیدش را پس بدهد.
تعدادی از پیرمردهای عدل آباد با یکی از همسران شهدا با تراکتورهایشان راهی تهران می شوند. در قم قرار است رییس جمهور را ببینند اما نمی شود و فقط مشاور او را می بینند که اتفاقا به شدت شبیه رییس جمهور فعلی است. رحمت با تراکتورش راهی میدان پاستور می شود و جلوی ایست و بازرسی این خیابان دستگیر می شود. وقتی به داخل نهاد ریاست جمهوری برده می شود تا حرف های از پیش تعیین شده اش را بگوید، فقط یک درخواست دارد؛ یک نخ سیگار...
طرح داستان: مشکلات مردم و صداهایی که به مسئولین کشور نمی رسد، طرح کلی داستان را شکل می دهد.
چند یادداشت دیگر هم بخوانیم:
*س_فیلم «شنای پروانه»؛ شنای معمولی «جواد عزتی» در کنار شناگران ماهر_س* *س_ترس کارگردان در «من میترسم»!_س* *س_فیلم تعارض؛ چه چیزهایی یک مرد را از داخل فرو میریزد؟_س* *س_«سه کام حبس»؛ داستانی ضعیف برای فرمی قوی_س* *س_فیلم «پدران»؛ ذوق و شوق کارگردان برای فیلمبرداری در همدان!_س* *س_«لباس شخصی»؛ یک فیلم تلویزیونی برای مناسبتهای انقلابی!_س*درونمایه و مضمون: مهمترین مضمون فیلم را مقابله با برخی سیاست های غلط دولت در ادامه کشور می توان در نظر گرفت.
پیرنگ: از همان ابتدای داستان با مشکل پیرنگ روبروییم تا انتهای آن. بهتر است درباره چیزی که در داستان «خروج» وجود ندارد، چیزی ننویسم!
شخصیت پردازی: از رحمت به عنوان نقش اصلی داستان «خروج» فقط دو گزاره وجود دارد. قبلا رزمنده بوده و الان پدر شهید است. وقتی شخصیت پردازی شخصیت اول داستان اینگونه باشد، تکلیف بقیه کاراکترها معلوم است.
صحنه پردازی: تنها کارکرد روستای خیالی عدل آباد، رها شدن از سوء تفاهم هاست. روستایی که هیچ درکی از ابعاد آن نداریم و جز یک خیابان و بخشی از قبرستانش، چیز دیگری در «خروج» ندارد. زبان داستان حتی در بیان ویژگی های خانه رحمت هم الکن است.
دیالوگ (گفتگو): دیالوگ های شعاری برای جنس بازی فرامرز قریبیان قابل تحمل است اما تعمیم آن به کل فیلم، فضایی را ساخته که با فرم روایت و نوع دکوپاژ به شدت ناهمخوانی دارد.
فرم سینمایی: در نگاه سینمایی باید هوشمندی احسان محمدحسنی (رییس سازمان اوج) را ستود که احتمالا (تاکید می کنم احتمالا) کیفیت این اثر را در زمان فیلم نامه حدس زده و تهیه کنندگی آن را بر عهده نگرفته است!
جز در سکانس اول که در دکوپاژ، دیالوگ و سایر اجزای سینمایی، قابل توجه و سر و شکل دار است، به سختی می شود باور کرد بقیه «خروج» را هم ابراهیم حاتمی کیا کارگردانی کرده است. شاید به همین خاطر است که دستاندرکاران رسانه ای فیلم هم فقط این سکانس را به عنوان برشی از فیلمشان در شبکه های اجتماعی منتشر کرده اند.
این کاستی ها را نمی شود به طور کامل به آقا ابراهیم نسبت داد. چه بسا هرکسی اگر دسترسی به پول هنگفتی داشته باشد و نسبت به نحوه هزینه آن، مجبور به ارائه پاسخ نباشد، دچار چنین عارضه ای شود.
بعد از خریدن «گزارش یک جشن» از حاتمی کیا، از همان فیلم «چ» می شد تشخیص داد که حاتمی کیا وارد عرصه جدیدی از دنیای حرفه ای اش شده که می تواند هر چیزی که دلش خواست بسازد و در عین حال، ارج ببیند و در صدر بنشیند!
همین روند در چهار فیلم اخیر حاتمی کیا دیده می شود. آثاری که به جای 90 دقیقه فیلم فاخر، نهایتا به چند سکانس فاخر تنزل کرده اند. البته در «خروج» این چند سکانس فاخر به تنها یک سکانس «نسبتا فاخر» تنزل پیدا کرده است.
چگونه می شود باور کرد سکانسی که رحمت، داخل قبر می رود و کفن فرزندش را باز می کند و بدن بی سر او را می بیند، حاصل دکوپاژ و ذهن کارگردانی باشد که قبل از این، فیلم های فاخری از او دیده ایم؟ چگونه باور کنیم حاتمی کیا با نشان دادن پیکر بی سر و آن صدا که قربان صدقه پیکر بی سر امام حسین (ع) می رود، تا این حد این اتفاق ویژه برای فیلمش را مبتذل کرده؟ چگونه باور کنیم...؟
دوربین وحید ابراهیمی هم به شدت رها و بی برنامه است. انگار که بخواهد از کاروان عروسی، نماهایی عمومی و بی دکوپاژ بگیرد تا بعدها در تدوین فکری برایشان بکند! همین بی برنامگی است که به سردرگمی فیلم، بیشتر دامن می زند.
حرف ها زیاد است اما بقیه اش بماند برای اکران (احتمالا) نوروزی (!) آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا...
*میثم رشیدی مهرآبادی