دوشنبه 5 آذر 1403

خیام فرزند بشریت است / اتهام باده‌پرستی ظلم به خیام است

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
خیام فرزند بشریت است / اتهام باده‌پرستی ظلم به خیام است

سیدحسین نصر در نشست روز ملی بزرگداشت خیام گفت: اتهام باده پرستی به این حکیم برجسته ظلم است. گلرخسار صفی اوا هم اشاره کرد که خیام فرزند بشریت است و باید او را پاس داشت.

سیدحسین نصر در نشست روز ملی بزرگداشت خیام گفت: اتهام باده پرستی به این حکیم برجسته ظلم است. گلرخسار صفی اوا هم اشاره کرد که خیام فرزند بشریت است و باید او را پاس داشت.

به گزارش خبرنگار مهر، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به مناسبت روز ملی بزرگداشت خیام نیشابوری مراسم پاسداشت این حکیم و شاعر برجسته ایرانی را در فضای مجازی برگزار کرد.

در این رویداد، حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، سید حسین نصر استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جرج واشنگتن، توفیق سبحانی استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، میرزا ملأ احمد ایران‌شناس، استاد آکادمی ملی علوم جمهوری تاجیکستان و رئیس انجمن دوستی تاجیکستان و ایران و گلرخسار صفی اوا شاعر سرشناس تاجیک (ملقب به بانوی ملت) و عضو اتحادیه نویسندگان تاجیکستان سخنرانی کردند.

حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در آغاز این نشست گفت: ما هر سال بلا استثنا روز بزرگداشت «خیام» را در انجمن برگزار کرده‌ایم. حتی در یکی از سال‌ها برای فردوسی طوسی و خیام نیشابوری یک همایش بزرگداشت را اجرا کردیم. زیرا در تقویم ملی ما ایرانیان روز بزرگداشت این دو حکیمِ بزرگ، بلند مرتبه و والا مقام خراسانی، خیلی به هم نزدیک است. روز فردوسی 25 اردیبهشت و روز خیام 28 اردیبهشت است. یک همایش معظم هم در سال‌های گذشته در فرهنگسرای نیاوران با حضور برخی از خیام پژوهان برجسته جهان برگزار کردیم. این را عرض کردم که بگویم در این سال‌ها، خود بنده در ابعاد مختلف شخصیتی جناب خیام، هم مصاحبه‌هایی داشتم و هم مقالاتی نوشتم و سخنرانی‌هایی داشتم که در سایت انجمن کاملاً محفوظ و مسطور است‌.

وی افزود: بحث امروز من به نحوی رفع برخی اتهامات به ساحت معزز و معظم حکیم عمر خیام نیشابوری، با استناد به متون و مراجع و مستنداتی است که در همان قرنی که ایشان وفات یافتند، یعنی قرن ششم هجری نگاشته شده‌اند تا به نحوی بیانگر جایگاه بی نظیر و بی بدیل این حجت الحق امام نیشابور باشد در مقابله با نسبت‌های ناروایی که به او زده‌اند. البته تقریباً در سخنرانی‌هایی که داشتم نکات مهمی را در این باب عرض کرده‌ام: مثلاً در نامه‌ای که قاضی شیراز به حضرت ایشان می‌نویسد و از او سوالات فقهی می‌پرسد که پاسخ می‌دهد (به قول حضرت استاد سید حسین نصر، خیام فقیه هم بوده است) حتی در مساله قرائت قرآن هم وقتی بین قاریان اختلاف می‌افتد، داوری «خیام» ماجرا را فیصله می‌دهد و تمام می‌کند. بحث من امروز دقیقاً در جهت تأیید و تثبیت جایگاه حکمت، فلسفه، ریاضات، هندسه و نجوم و... ایشان است و مکانت بی بدیل او در این قلمروها که سبب ظهور القاب مهمی از برای او شده است.

استاد دانشگاه تهران افزود: به این القاب توجه بفرمائید: حکیم حجت الحق، خواجه امام، الفیلسوف، فیلسوف گیتی، حکیم جهان، شیخ الامام، الشیخ الاجل حجت الحق، امام خراسان، نادره فلک، تالی ابن سینا. همه اینها، مستند به منابع جدی و معتبر قرن ششم، نشان می‌دهد که ما با شخصیتی معتبر و بلند مرتبه، حکیم و فیلسوفِ حجت الحق روبرو هستیم و لذا نمی‌توان برخی موارد ناروا را به سادگی به ایشان نسبت داد و او را دهری خطاب کرد. دهری حکیم یا فیلسوف، امام و فقیه نمی‌شود! همه اینها نفی آن اصطلاحات و القاب است.

بلخاری گفت: در این جلسه در جهت تثبیت و اثبات مقام جامعیت حکمت و امامیت علمی جناب حکیم عمر خیام نیشابوری مراجعی را معرفی می‌کنم و ادله‌ای را مختصرا بازگو می‌کنم. اما پیش از آن ترجیح می‌دهم که یک حکایتی را به نقل از «خاقانی» بیاورم که آن را در یکی از نامه‌های خود آورده است تا هم لطیفه‌ای در ورود به بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری باشد و هم جایگاه بلند مرتبه او را نشان دهد: «مگر روزی خواجه به دیوان نشسته بود.(این خواجه کیست؟ خواجه بزرگ کاشانی در عهد ملکشاه سلجوقی که مسئولیتی اداری و دیوانی داشته است.) عمر خیام در آمد و گفت ای صدر جهان از وجه ده هزار دینار معاش هر سال من کهتر باقی به دیوان عالی مانده است.(این ده هزار دینار را خواجه نظام الملک برای ایشان تعیین کرده بود) نایبان دیوان را اشارتی بلیغ می‌یابد تا برساند.(یعنی این هزینه سالانه که مقرر شده به دست من نرسیده است و دستور بدهید این را به من پرداخت کنند.) خواجه گفت: تو جهت سلطان عالم چه خدمت کنی که هر سال ده هزار دینار مرسوم تو باید داد؟ عمر خیام گفت: وا عجبا من چه خدمت کنم سلطان را؟ هزار سال آسمان و اختران را در مدار و سیر به شیب و بالا، جان باید کندن تا از این آسیابک دانه‌ای چون عمر خیام بیرون افتد. و از این هفت شهر پای بالا و هفت دیه سرنشین یک قافله سالار دانش چون من درآید. اما اگر خواهی از هر دیه‌ی در نواحی کاشان، چون خواجه ده ده بیرون آرم و به جای او یا به جای تو بنشانم که هر یک از عهده کار خواجگی بیرون آیند. خواجه از جای بشد و سر در پیش افکند که این جواب از پای بر جای دید. این حکایت به حضرت سلطان ملک شاه باز گفتند. گفت با الله که عمر خیام راست گفت...» در بطن و جان این لطیفه این نکته وجود دارد که «عمر خیام» از برای خود چنین جایگاهی قائل بوده است. این جواب که به نقل از «خاقان» ذکر شده و در یکی از نامه‌های او آمده است، نشان می‌دهد که این ادبیات از آنچه که به او منتسب کرده‌اند، قابل استخراج نیست.

نویسنده کتاب «عکس مه رویان خیال عارفان» با اشاره به متون کهن درباره خیام ادامه داد: در ادامه سخنانم به منابع و مراجع قرن ششم و هفتم هجری اشاره می‌کنم که جایگاه و مقام «خیام» را بازگو کرده‌اند؛ منابعی که اولاً در جهان اسلام و ایران معتبراند؛ ثانیاً معاصر خیام‌اند و معاصران در بیان معنا، اشرف‌اند نسبت به کسانی که در قرن‌های بعد مطالبی را پیرامون «خیام» گفته اند. اولین مورد را از میزان الحکمه خازنی نقل می‌کنم. (این کتاب در 515 قمری نوشته شده و محتمل، خیام در 517 هجری وفات کرده است پس این اثر تقریباً معاصر خیام است). در میزان الحکمه خازنی از «الامام عمر خیام» نام برده می‌شود. سنایی سفری به نیشابور داشته است و آنجا در کاروانسرای محل اقامت ایشان ماجرایی رخ می‌دهد. خادم سنایی محکوم به دزدی 1000 دینار می‌شود. او توقع و انتظار دارد که سنایی از او حمایت کند. سنایی به دلایلی این کار را نمی‌کند و به طرف هرات بر می‌گردد. خادم بسیار ناراحت می‌شود و در بازجویی‌ها می‌گوید من این پول را به سنایی داده ام و به سنایی تهمت می‌زند. سنایی برای اینکه این تهمت را از خود بردارد و این ماجرا را روشن کند، نامه‌ای به خیام در نیشابور می‌نویسد و از او می‌خواهد که وساطت کند تا این مشکل حل شود: «که چون شرف جوهر نبوت از حراست «عمر» مستغنی نبود. پس صدف دُر حکمت را از رعایت «عمری» نیز استغنا نباشد. که کتاب و حکمت دو جوهرند در یک طویله (طویه به معنای یک رشته و یک بارگاه است) چون کتاب را به چونان «عمری» حاجت بود، حکمت را نیز به چون تو عمری حاجت باشد تا به سبب عمران این دو ولایت «عمران» باشد...» سنایی «عمر خیام» را اینچنین در حکمت می‌ستاید تا آبرو و جایگاه سنایی را برگرداند و بعد از خازنی این دلیل دوم است. این مرجع و منبع در عصر خود «خیام» است. این ادله و مراجع نافی مطالبی‌اند که بعدها به خیام منتسب می‌شود که باید در جای دیگری مورد بحث قرار بگیرد.

بلخاری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: زمخشری در رساله الزاجر للصغار تعبیر «فیلسوف و شیخ امام» را درباره «خیام» به کار برده است. این رساله در سال 516 قمری و حدود 1 سال پیش از وفات خیام به نگارش درآمده است.(اگر سالمرگ 517 درست باشد) نظامی عروضی نیز در چهارمقاله از «خیام» به «خواجه امام و حجت الحق عمر» تعبیر می‌کند و با بیان روایتی از «خیام» و ذکر کرامتی که در شهر بلخ از او دیده است، تأکید می‌کند که «خیام» سخن به گزاف نمی‌گوید. او با ذکر این روایت به جایگاه بلند و رفیع خیام تأکید می‌کند. همچنین «ابوالحسن بیهقی» در کتاب تتمه صوان الحکمه از خیام این گونه یاد می‌کند: «الفیلسوف، حجت الاحق عمر بن ابراهیم الخیام» و تأکید می‌کند که «خیام» تالی تلو بوعلی سینا بوده (که پیشتر نیز به این نکته تأکید کردم) و بر جمیع علوم معقول و منقول وقوف داشته است. او در 565 قمری به این نکته اشاره می‌کند. همچنین عماد کاتب اصفهانی در کتاب خریده القصر و جریده اهل العصر در 572 قمری تأکید می‌کند که خیام در علم نجوم و حکمت بی نظیر است و همانند او کسی را نمی‌یابید. محمدبن‌محمود شهرزوری نیز در کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح «خیام» را تالی تلو ابن سینا می‌داند.

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در پایان سخنان خود گفت: «جمال‌الدین قاضی الاکرم ابوالحسن علی بن یوسف قفطی» در کتاب تاریخ حکماء، خیام را «امام خراسان و علامه زمان» می‌نامد و تلاش می‌کند برخی از اتهاماتی که به خیام وارد شده است (ازجمله انتساب برخی اشعار به او) را برطرف کند. حمد الله موستوفی هم در تاریخ گزیده می‌گوید: «خیام در اکثر علوم سرآمد زمانه خود بود و رسائل خوب و اشعار نیکو دارد...» آنچه عرض کردم بیانگر جایگاه معزز و مقبول خیام در عصر خودش بود و آنچه که به ناحق او منتسب می‌شود با این ادله نفی گردند.

«خیام» حکیم و فقیه پرآوازه

در ادامه این نشست سید حسین نصر استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جرج واشنگتن به ایراد سخن پرداخت و گفت: حکیم عمر خیام سرنوشت عجیبی در تاریخ داشته است. تا قرن گذشته، خیام در ایران و سرزمین‌های فارسی زبان و اصولاً ممالک اسلامی به طور کلی به عنوان یکی از ریاضیدانان و متفکران فلسفیِ تاریخ ما شناخته می‌شد و در حقیقت بزرگترین شخصیت فلسفی بین ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی. البته کتاب جبر او از شاهکارهای مهم تاریخ ریاضیات بوده و هست. ولی با ترجمه رباعیات او به انگلیسی، شهرت فوق العاده‌ای در جهان یافت و اندیشه و شعر او به تمام دنیا اشاعه پیدا کرد. حتی یک نوع مکتبی به نام «خیام» به عنوان شاعری قلندر و بی اعتنا به امور دنیوی نیز شکل گرفت.

او افزود: رباعیات خیام در واقع مانند رباعیاتی است که سایر بزرگان ما در جنب آثار فلسفی خود می‌سرودند. لذا اتهام زدن به «خیام» به عنوان یک شاعر و فیلسوف باده پرست و ابی قوری (اپیکوری) اصلاً صحیح نیست. چنانکه ما مدارک تاریخی‌ای داریم که قاضی شیراز سوالات فقهی از خیام می‌پرسیده و او پاسخ می‌داده است. بنا بر این عمر خیام مرجعیت فقهی هم داشته است. لذا او مرجع مهم فکری در ایران زمان خود بوده است.

نصر تأکید کرد: ضرورت دارد که ما همه آثار خیام را مطالعه کرده و مورد بررسی قرار دهیم. او کم می‌نوشت و چند اثر کوتاه فلسفی در باب بحث «وجود» دارد که درخور توجه و فوق‌العاده‌ای به لحاظ فکری ارزشمند است به خصوص اینکه از لحاظ تاریخ فلسفه اسلامی نیز بسیار مهم است.

استاد دانشگاه جرج واشنگتن در بخش پایانی سخنان خود گفت: «خیام» در فرهنگ ما پدیده خاصی است و آوازه او در تمام دنیا گسترده شده است. حتی روی رودخانه نیل قایق‌های تفریحی به نام «خیام» وجود دارد. او به عنوان یک متفکر مهم در حوزه ریاضیات، فلسفه و فلسفه علوم اهمیت دارد. اگر رباعیات «خیام» را به دقت بخوانیم، متوجه می‌شویم که او هیچ‌گاه منکر حقیقت مطلق، مبدأ و حقیقت عرفانی نیست، بلکه دائماً به فانی بودن ماسوی الله تأکید دارد. در حقیقت رباعیات او تفسیری است از آیه «کلُ مَن عَلیها فَان وَ یبقَی وَجهُ رَبِک ذوالجلالِ والاکرامِ». با این توصیف ما باید در پرداختن به رباعیات او با دقت و وسواس بیشتری عمل نمائیم و نظری دوباره به آثار علمی و ادبی او بیافکنیم. بیان برخی از شعرا و نویسندگان لاادری درباره او صحیح نیست و امیدوارم این نشست بهانه‌ای باشد برای شناساندن صحیح اندیشه و سلوک این مرد بزرگ.

کج فهمی از شعر و اندیشه خیام

در ادامه این برنامه توفیق سبحانی عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سخنرانی کرد. او گفت: خیام مشهورترین گوینده فارسی‌زبان در جهان است ولی در ایران آن طور که شایسته است شهرت ندارد. البته عده‌ای آرا او در مسائل عقیدتی را نمی‌پسندند.

وی افزود: «خیام» شاعر نبود و به شعر هم علاقه زیادی نداشت ولی وقتی از طب و ریاضیات و فلسفه خسته می‌شد، برای تمدد اعصاب و رفع خستگی، مطالبی را در کوتاه‌ترین قالب شعر فارسی که رباعی باشد، می‌سرود. رباعی یکی از دشوارترین قوالب شعر فارسی است چون چهار مصراع بیشتر ندارد، صغری، کبرا و نتیجه است و مصراع چهارم، بار کلی معنی آن شعر را در بر دارد و اکثراً آنچه در قالب آن بیان می‌شود بسیار ساده و روان است.

استاد دانشگاه پیام نور ادامه داد: متکلمان و صوفیان افراطی، تفسیرهای منفی از برخی رباعیات خیام ارائه کردند تا نظر دیگران را از او برگردانند. درباره خیام کتاب‌های زیادی به زبان‌های مختلف نوشته شده است اما در داخل ایران، افراد برای اینکه خود را بین عوام مثبت و متدین نشان دهند، اشعار او را به شکل خاصی انتخاب کرده‌اند یا ساخته‌اند.

سبحانی در پایان تأکید کرد: یکی از کسانی که در ایران درباره خیام کار کرده است، مرحوم محمدعلی فروغی است. او از نسخه‌های مختلف رباعیات خیام، 178 رباعی را انتخاب کرده و برخی از آنها را منسوب به خیام می‌داند. البته در برخی نسخه‌ها، 1400 رباعی به خیام نسبت داده‌اند.

خیام؛ دانشمند جهانی

پروفسور میرزا ملأ احمد ایران‌شناس و استاد آکادمی ملی علوم جمهوری تاجیکستان دیگر استادی بود که در این برنامه به ایراد سخن پرداخت. او طی سخنانی گفت: حکیم عمر خیام از بزرگترین دانشمندان ایران زمین، بلکه کل جهان محسوب می‌شود. خیام در زمان حیات خود در علوم، فلسفه، ریاضیات و فیزیک مشهور بود و کشفیات زیادی داشت که تا امروز هم در تاریخ علم جهان محل توجه است.

وی افزود: در زمان حیات حکیم عمر خیام، او را شاعر نمی‌دانستند. معاصران خیام، او را دانشمند می‌دانستند، حتی دوست نزدیک او نظامی عروضی سمرقندی، در رساله خود درباره خیام دانشمند و فیلسوف سخن می‌راند ولی درباره شعر او چیز نمی‌گوید. از اینجاست که بین محققان، اختلاف ایجاد شده و برخی اشعار را منسوب به او نمی‌دانند. حکیم عمر خیام در حقیقت دانشمندی بزرگ بود و در عین حال آشنایی خوبی با شعر و شاعری داشت. البته می‌دانیم که دانشمندان دیگر ما ازجمله ابن‌سینا یا خواجه نصیرالدین طوسی نیز علاوه بر خبرگی علمی، به شعر و شاعری نیز علاقه داشتند و بعضاً هم شعر می‌سرودند اما درست نیست که آنها را شاعرانی بلند آوازه بنامیم.

خیام؛ فرزند تمام بشریت

در پایان این نشست نیز گلرخسار صفی اوا شاعر سرشناس تاجیک (ملقب به بانوی ملت) و عضو اتحادیه نویسندگان تاجیکستان سخنرانی کرد و گفت: آفریدگار به ما سعادت بزرگی را اعطا کرده است که شخصیت بزرگی چون حکیم عمر خیام نیشابوری را آفریده است. عمر خیام فرزند تمام بشر و شهروند کل زمین است. وقتی نویسندگان و دانشمندان درباره بزرگان فکر و فرهنگ دست به تألیف آثار مهمی زدند، یکی از کتاب‌های مهم عالم را دیوان رباعیات خیام یافتند. خیام این گونه می‌سراید:

اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من

وین حرفِ معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفت‌وگوی من و تو

چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من

وی افزود: اگر ما آثار عمر خیام را تحلیل کنیم و شرح دهیم و تحقیق کنیم که چرا این حکیم بزرگ قلم به دست گرفته است و رباعیات خود را سروده و اندیشه‌های علمی خود را قلمی نموده است، باز به این نکته می‌رسیم که:

اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من

وین حرفِ معما نه تو خوانی و نه من

او مجبور شده است که قلم به دست گیرد و ما و آیندگان و آنان را که بعد از ما می‌آیند به اسرار ازل توجه دهد.

عضو اتحادیه نویسندگان تاجیکستان در ادامه گفت: عمر خیام شاعر سوال‌های بی جواب و جواب‌های بی سوال است. با این وصف در هر دو حالت، شاعر خیلی آشکار، روشن و آزاد سخن خود را بیان می‌کند. به همین دلیل است که اشعار، آرا و اندیشه‌ها و آثار باقی مانده از او همواره محل بحث و منازعه قرار گرفته‌اند.

شاعر سرشناس تاجیک تأکید کرد: هر شخص فهیمی با فهم خود به عمق اندیشه‌های خیام پی می‌برد و هر انسان کم فهمی نیز بر اساس میزان فهم خویش با او و اندیشه‌هایش ارتباط برقرار می‌کند. اما در مجموع آنچه که آنچه که عمر خیام بیان می‌کند و می‌نویسد؛ روی سخنش با تمام بشریت است. لذا رمز و راز شهرت و آوازه او در این است که با زبان بشریت سخن می‌گوید.