سه‌شنبه 6 آذر 1403

داستان یک مرگ!

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
داستان یک مرگ!

کابوس تلخی وجود داشت به نام برنامه جامع اقدام مشترک یا همان «برجام». برنامه‌ای که اکنون با دقت خوبی می‌توان گفت شامل هیچ اقدام مشترکی نبود.

به گزارش مشرق، سید محمدعماد اعرابی طی یادداشنی در روزنامه کیهان نوشت: کابوس تلخی وجود داشت به نام برنامه جامع اقدام مشترک یا همان «برجام». برنامه‌ای که اکنون با دقت خوبی می‌توان گفت شامل هیچ اقدام مشترکی نبود. صرفا مسیر یک طرفه‌ای از تعهدات حداکثری ایران بود بدون آنکه طرف‌های غربی به تعهدات حداقلی خود پایبند باشند. توافق نامتوازنی که به روایت آمار و ارقام و اظهارات مسئولان وقت نه‌تنها «تقریبا هیچ» گره‌ای از اقتصاد ایران باز نکرد بلکه قفل‌های تازه‌ای نیز بر آن زد.

ما با برجام صنعت هسته‌ای خود را سال‌ها به عقب برگرداندیم و با فروش نفت بدون دسترسی کامل به پول‌های حاصل از آن، بازار انرژی را به نفع غرب به آرامش رساندیم اما آنها حتی از سوخت‌رسانی به هواپیمای رئیس‌جمهور و وزیر خارجه وقت ایران خودداری کردند. برجام با همه این تلخی‌هایش به عنوان ضمیمه قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل یک سند ثبت شده بین‌المللی است. شاید به همین دلیل ایران برخلاف طرف مقابل بدون خروج از آن تصمیم به کاهش تعهدات خود گرفت. برجام بدون آنکه کسی خبر مرگش را اعلام کند، مُرد؛ این را رئیس‌جمهور ایالات متحده 4 نوامبر 2022 گفت: «برجام مرده است اما ما نمی‌توانیم این را اعلام کنیم. داستانش طولانی است.»

«مرگ برجام» حالا شاید تنها نقطه توافق ایران و آمریکا باشد و هر مواجهه جدید دیگری میان دو کشور از همین نقطه آغاز خواهد شد. سال 1402 هیچ شباهتی به سال 1394 که در آن توافق به امضا رسید، ندارد. محاسبات طرف آمریکایی این بود که با خروج از برجام و اعمال فشار می‌تواند میز مذاکره جدیدی با ایران بچیند. محاسباتی که دولت وقت ایران در شکل‌گیری آن چندان بی‌اثر نبود. به‌خصوص وقتی به یاد بیاوریم دولت دوازدهم دست کم در دو مقطع به طرف آمریکایی این اطمینان را داد که در صورت خروج آنها از توافق به تعهدات یک طرفه خود پایبند خواهد ماند و آن طور که آقای روحانی می‌گوید حتی برای دیدار با ترامپ نیز چندان بی‌رغبت نبودند! بر این اساس طمعی در دولتمردان واشنگتن شکل گرفت که می‌شود باج‌گیری را ادامه داد و از جمهوری اسلامی امتیازات بیشتری ستاند. میزی که آنها با خروج از برجام برای ایران چیدند دست‌کم شامل محدودیت‌های طولانی‌مدت هسته‌ای، خلع سلاح ایران در حوزه موشکی و مهار نفوذ منطقه‌ای ایران می‌شد.

به همین منظور ایالات متحده با خروج از برجام در اردیبهشت 1397 به اعمال سیاست فشار حداکثری برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران پرداخت. این سیاست عملا شکست خورد، ایران اگرچه در ابتدا با مشکلاتی برای فروش نفت مواجه شد اما با گذشت زمان و به‌خصوص با روی کار آمدن دولت سیزدهم توانست تا حد قابل قبولی بازار فروش نفت خود را بازیابی کند. «ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا 25 ژانویه 2022 (5 بهمن 1400) در همین رابطه گفت: «فشار حداکثری [علیه ایران] یک شکست فاحش بود.» در آخرین روزهای سال 1400 اتفاق دیگری افتاد و جنگ اوکراین با بسترسازی آمریکا شکل گرفت. این جنگ مناسبات تازه‌ای به جهان تحمیل کرد که نزدیکی ایران، روسیه و چین به یکدیگر و تقویت همکاری‌های آنها در کنار شتاب‌گیری طراحی سازوکارهای تجارت بین‌المللی مستقل از دلار از جمله این مناسبات بود. اوضاع آن‌طور که مقامات کاخ سفید پیش‌بینی می‌کردند جلو نرفت؛ حالا آمریکا فراتر از دغدغه‌های هسته‌ای، موشکی و منطقه‌ای ایران؛ دلواپسی جدیدی مبنی بر نقش‌آفرینی ایران در تقویت جبهه ضد ناتو و بی‌اثر شدن تحریم‌ها در نتیجه همکاری‌های اقتصادی میان این جبهه، داشت. پاییز 1401 یک‌بار دیگر این ایالات متحده بود که تقریبا تمام توان اتاق عملیات روانی‌اش را به کار بست تا با آشوب‌آفرینی، تضعیف ایران و اعمال تحریم‌های نمادین این بار به بهانه حقوق بشر، کشورمان را پای میز باج‌گیری بنشاند. محاسبات واشنگتن باز هم غلط بود؛ آشوب‌ها مهار شد اگرچه زخمی که کارفرمایان غربی آشوب از رهگذر آن بر پیکره جامعه ایران گذاشتند، هرگز فراموش نمی‌شود. این آشوب‌آفرینی برای آنها از هر نظر گران تمام شد. رونمایی از توان فنی ایران برای ساخت موشک‌های قاره‌پیما، اعلام رسمی ساخت موشک‌های هایپرسونیک و غنی‌سازی 60 درصدی در فردو تنها قسمتی از پاسخ جمهوری اسلامی به ماجراجویی کاخ سفید و متحدانش بود. مسیری که از سال 1394 تا کنون طی شده کاملا روشن می‌کند در سال 1402 ملاحظات و دغدغه‌هایی از سوی هر دو طرف وجود دارد که در هیچ یک از بندهای توافق نامتوازن برجام نگنجیده است.

برجام مُرد اما منطق برجام هنوز زنده است. این منطق معیوب همان سیاست اعمال فشار به ایران و مذاکره برای امتیازگیری از ایران است؛ دست‌کاری در بازار ارز ایران در زمستان 1401 مثل موارد گذشته با همین منطق انجام شد. اما زمستان 1401 اتفاق دیگری نیز رخ داد که شاید بتوان آن را نقطه شروع شکل‌گیری تازه‌ترین موج اعمال فشار بر ایران دانست. این اتفاق پرونده‌سازی کشف اورانیوم 84 درصدی در تاسیسات هسته‌ای با هدف فعال‌سازی مکانیسم ماشه در برجام بود. برجام این بار در جدیدترین نقش خود به اهرم فشار علیه ایران تبدیل می‌شد تا بدانیم وقتی از این توافق به عنوان خسارت محض یاد می‌کنیم دقیقا از چه چیزی سخن می‌گوییم. مکانیسم ماشه بخشی از «ساز و کار حل اختلافات» مندرج در بندهای 36 و 37 برجام است. مطابق این ساز و کار با شکایت یکی از طرفین برجام مبنی بر نقض آن و پس از فیصله نیافتن دعوی در کمیسیون‌ها و جلسات مشخص شده طی 30 روز، در نهایت کار به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داده می‌شود. یک ماه پس از دریافت این شکایت در شورای امنیت کلیه قطعنامه‌های تحریمی گذشته شورا به صورت خودکار از سر گرفته می‌شود مگر اینکه شورا قطعنامه‌ای مبنی بر «ادامه تعلیق تحریم‌ها» صادر کند که با توجه به حق وتوی آمریکا و دو کشور اروپایی عملا چنین قطعنامه‌ای صادر نخواهد شد. فعال‌سازی مکانیسم ماشه و از سرگیری قطعنامه‌های تحریمی سازمان ملل از منظر مؤلفه‌های اقتصادی چندان حائر اهمیت نیست. این نه فقط ادعای ما که تصریح مقامات و اندیشکده‌های آمریکایی است. آبان 1401 هنری رم و لویی دوژی - گرو، پژوهشگران انستیتو واشنگتن در تحلیل «مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های ایران» نوشتند: «اگر در نتیجه فعال‌سازی مکانیسم ماشه تحریم‌ها برگردد، تاثیر اقتصادی آن بر ایران احتمالا جزئی خواهد بود، چون تهران از قبل با مجموعه‌ای از تحریم‌های ثانویه آمریکا روبه‌روست که از آنچه در قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل مطرح شده بسیار جامع‌تر و مخرب‌تر است.» در واقع آنچه می‌تواند در این موج تازه، فشار ایجاد کند نه «فعال‌سازی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌ها» که صرفا اثر نمادین آن در التهاب‌آفرینی برای بازارهای ایران خواهد بود. هدف مثل همیشه کشاندن ایران پای میز مذاکره مطلوب آمریکاست. مشخصات این میز را شاید بشود از مقاله مشترک اخیر

دو تن از کارشناسان نزدیک به وزارت خارجه آمریکا به دست آورد: «توافق جامع منطقه‌ای به جای برجام» توافقی به مراتب خسارت‌بارتر از برجام که حتی در ایده اولیه‌اش نیز برخلاف برجام حفظ ظاهر نکرده و کاملا از موضع ایالات متحده بیان شده است.

موج جدید فشار نیز با توجه به نمادین بودن تحریم‌های سازمان ملل در مقابل تحریم‌های حداکثری آمریکا تأثیر بسزایی در مؤلفه‌های اقتصادی ایران ندارد و بیشتر از منظر اثر روانی‌اش تهدید محسوب می‌شود. این اثر در صورت اتخاذ تدابیر مناسب و عزم و اراده کافی برای محافظت از افکار عمومی در مقابل اخبار جعلی و عملیات رسانه‌ای، از هم‌اکنون قابل مهار است. اما مهم‌تر از آن اتخاذ راهکاری برای پایان دادن به منطق معیوب برجام یعنی چرخه فشار و مذاکره است. این راهکار هر چه باشد اعلام مکرر آمادگی برای مذاکرات از جانب ایران مصداق آن نیست. یکی از چالش‌های دستگاه دیپلماسی کشور در مقطع کنونی اعلام مرگ منطق برجام در عمل است. چالشی که پس از 8 سال انفعال و نهادینه کردن این منطق توسط دستگاه سیاست خارجی دولت تدبیرو امید (!) در طرف‌های غربی؛ اگرچه پیچیده و دشوار به نظر می‌رسد اما کاملا انجام شدنی است. آمریکا و متحدان اروپایی‌اش باید عمیقا به این فهم برسند تا زمانی که فشارها علیه ایران باقی باشد پنجره چانه‌زنی بسته خواهد ماند.